در قرون اخیر نیاکان ما کمتر بخت برخورداری از خرد اسلاف قرون دوم تا دوران ورود به تجددمآبی را داشتهاند. گویی در دو قرن اخیر که بادی از سوی غرب وزیده و بویی از خرد جدید و تجدد آورده، خرد قدیم را پوشانده است. نکتهای که درکش آسان نیست و به این جهت تکرارش ضرورت دارد، این است که خرد اروپای جدید با خرد قرون وسطی و خرد دوره اسلامی و یونانی تفاوت کلی داشته است. یونانیان هم در طی دوهزار و پانصد سال تاکنون هرگز به مراتب خردی که نیاکان قدیمشان از آن برخوردار بودند، نرسیدند و ظاهراً از رجوع به آن برای دریافت صورتهای دیگر خرد نیز ناتوان بودند یا به هر حال نشانی از این رجوع را کمتر میتوان یافت.
اگر اهل اختیاریم، در تحقق امکانها میکوشیم و البته هرچه دامنه امکانهای فراروی ما وسیعتر باشد، اختیارمان بیشتر است؛ اما اگر به امکانها و محدودیتها کاری نداریم و لوازم و شرایط تحقق چیزها و کارها را نمیدانیم، جز سودای محال و و دعویهای بیهوده کاری نمیتوانیم بکنیم و دست خالی میمانیم!
در برابر نظر ارسطو در باب «انسان مدنی بالطبع»، رأی فوکو را میتوان در نظر آورد که نسبت زیست و مدینه را در تغییر معنی زیست دیده و سیاست دوره جدید را سیاست زیست حیوانی انگاشته است. نمیدانم آیا فیلسوف فرانسوی به تغییر در زیستشناسی انسان فکر میکرده است، یا صرفاً در ترکیب زندگی و سیاست، زندگی را زندگی حیوانی میدیده است!
یادداشتهایی که تاکنون در این مقوله نوشتهام، بیشتر درباره علم بوده و کمتر به وضع و مقام خرد و نسبتش با علم نظر شده است. این بار نیز صرفاً نظری به خرد در زمان کنونی انداختهام تا هم حق صحبت هفتادساله با فلسفه را اندکی ادا کرده باشم، هم تذکر دهم که اگر خرد رو نهان کند، کار جهان و زندگی آدمی به خطر میافتد؛ زیرا علم و تکنولوژی به آیندة زندگی و مصلحت آدمیان و غم و شادی آنان کاری ندارند و به این جهت است علم به پشتوانه خرد نیاز دارد و اگر از حمایت و همراهی آن محروم شود نظم درونش دستخوش اختلال میشود و چه بسا که در راه ویرانگری قرار گیرد.
شاهنامۀ فردوسی روحی یکتاپرستانه دارد و سطوح دینی، آیینی و اساطیری مؤثر در ژرف ساخت روایی آن در طول تاریخ دچار «اسطوره زدایی» شده است، اما با شیوه های تحلیلی می توان بازمانده های بسیاری از باورهای کهن را هم در سطوح نمادین روایات و هم در زبان و تعابیر و تصاویر فردوسی باز جست. یکی از مهم ترین بخش های شاهنامه که نشانه های یک بنیاد شناسی الهی را در آن می توان یافت، «خردنامۀ» دیباچۀ کتاب و معروف ترین عبارت آن، یعنی مصراع نخست آن («به نام خداوند جان و خرد») است.
مانی به دلیل بینش گنوسی و عرفانی خود، اهمیت زیادی برای خرد قائل بود. آیین مانوی مانند همۀ مکاتب عرفانی بر این اندیشه مبتنی بود که جان انسان گوهری ایزدی دارد که در زندان ماده گرفتار شده است. باید همۀ نیرو را به کار گرفت و آن را از این اسارت نجات داد و به وطن اصلی باز گرداند.
خرد و خردگرایی از مفاهیم و بن مایه های کلیدی و بنیادین شاهنامه است. مسلماًشاهنامه به واسطه اخذ روایات تاریخی از متون ایرانی قبل از اسلام و شاهنامه ابومنصوری و دیگر خداینامه ها و روایات شفاهی مقتبس از موبدان و دیگر مورخان آگاه به علوم زرتشتی، تا حدی از اندیشه های اوستایی و زرتشتی اثر پذیرفته است
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید