مازیار بهروز استاد گروه تاریخ دانشگاه سانفرانسیسکو است. کتاب معروف او «شورشیان آرمانخواه، ناکامی جنبش چپ در ایران» که بهعنوان دانشنامۀ دکترای وی تحریر و بعدها تکمیل و بهصورت کتاب منتشر شده، یکی از منابع در جریانشناسی احزاب چپ در ایران به شمار میآید.
فریدون آدمیت، بی شک بزرگ ترین تاریخ نگار دوره ی معاصر است. وی صاحب آثار تاریخ نگارانه ی بسیاری است. مهم ترین کتاب ها و مقالات او عبارت اند از: امیرکبیر و ایران؛ فکر آزادی و مقدمه ی نهضت مشروطیت؛ اندیشه های میرزا آقاخان کرمانی؛ اندیشه های میرزا طالبوف تبریزی؛ انحطاط تاریخ نگاری در ایران؛ اندیشه های میرزا فتحعلی آخوندزاده؛ اندیشه ی ترقی و حکومت قانون
نوع نگاه باستانی پاریزی به روایتهای تاریخی و کاوش آن نمیتواند صرفاً فلسفی باشد، نه تفاخر به فلسفه دارد و نه به خویشتن؛ او خود را عاقل و دیگران را نابخرد فرض نمیکرد و همین است که فروتنی، حلم، خضوع، وارستگی و بیادعایی در سلوک و بینش و روش او کاملاً آشکار بود.
پاریز -روستایی که چندسالی است به شهر تبدیل شده- شهرت خود را مرهون قلم و قدم باستانی پاریزی است؛ این روستا نه چیزی بیشتر از دیگر روستاهای ایران داشته و نه کمتر، نه بر سر شاهراه تجاری است و نه در کنار رودخانهای دائمی، نه گنبد و بارگاه شیخ جام و بسطام را دارد و نه کاخ و بارگاهی چون پاسارگاد و آرامگاهی چون مشهدالرضای سناباد، این روستا البته نه چون شیراز سعدی و حافظ پروریده و نه چون طوس، غزالی و فردوسی، روستایی بوده در کوهستان میانۀ سیرجان و رفسنجان که باید شهره میشد!
هویت و انسان ایرانی در تاریخنگاری محمد ابراهیم باستانی پاریزی (1304 – 1393) مهم ترین رکن اندیشه او است. در کتاب های پرشمار و مقالات فراوانی که نوشته، پی گیری خط سیر اندیشه وی مارا به این معنی رهنمون می سازد که باستانی پاریزی دغدغه ایران داشت.
خسرو معتضد را اگر نتوان مطابق نظر بسیاری از مورخان حرفهای و دانشگاهی، «مورخ» دانست، بیتردید باید او را پدیدهای منحصربهفرد تلقی کرد. معتضد نخستین برنامۀ رادیویی خود را در سال ۱۳۳۷ اجرا کرد؛ در سال ۱۳۴۹ در رشتۀ تاریخ و جغرافیا در مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه تهران دانشآموخته شد و در دانشکدۀ رادیو و تلویزیون و دانشکدۀ افسری تدریس میکرد؛ در همین دوره سردبیری چند مجله را عهدهدار بود و پس از انقلاب نیز به فعالیت رادیویی و مطبوعاتی خود ادامه داد.
امروزه در ایران شاهد این هستیم که تاریخنگاری دورۀ معاصر، بهخصوص از عصر قاجار به بعد، آغشته به رویکرد جنس «مذکر» و «نخبه»گرایانه بوده است و چنین رویکرد تاریخنگارانه به جهان زیست معاصر ایرانی، چنان خودنمایی میکند که گویی آنچه در دوران معاصر در کشورمان رخ داده، یعنی وقایع، حوادثی و ایدههایی همچون انقلابها، شورشها، پیشرفتها، پسرفتها و غیره، بهوسیلۀ عدهای قلیلی روشنفکر، سیاستمدار، ایدئولوگ، تاجر و شرقشناس نظیر ملکمخان، آقاخان، تقیزاده و غیره بوده است و این عدۀ قلیل نهتنها به جامۀ نخبهگرایان/کنشگران آراسته شدهاند، بلکه تمامقد ذکور بودهاند.
با توجه به اینکه هایدن وایت متفکر نسبتاً ناشناختهای در جامعهی علمی ما است شاید شناسایی و معرفی او مقدمهی واجبی باشد برای فاصلهگیری و نقادی او. ما در این جلسه ناگزیر هستیم هر دو کار را بکنیم؛ تمرکز ابتدا بر معرفی وایت قرار میگیرد، او الآن در سن ۸۷ سالگی به سر میبرد و از دههی ۵۰ تا اکنون مشغول نوشتن است. ابتدا برای اینکه موقعیت هایدن وایت را در منظومهای کلی ببینیم، میتوان از آن چیزی شروع کرد که خود او حذر داشت؛ یعنی تقابلهای دوقطبی که خود وایت بهنحوی در این تقابل قرار گرفته و میتوان از یک منظر به چالش کشیدن تاریخنگاری را بر مبنای نوعی تقابل میان دو مبنای معرفتشناختی-روششناختی دریافت. اما من میخواهم در ابتدا از این بحث شروع کنم که ما اساساً سه پارادایم معرفتشناختی-روششناختی داریم كه در حال حاضر میان مکتبها، رهیافتها و نظریات گوناگون دیده میشود؛ این رهیافتها میتواند بهمثابه نوعی Ideal Type هم تلقی شود كه در واقعیت بیرونی تركیبی از این رهیافتها عملاً دیده شود.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید