رورتی فلسفه را ژانر ادبی خاصی می شمارد. در این منظر، شیوه اندیشه ادبی را برای جامعه انسانی آرمانی ترسیم و پیشنهاد می کند. جامعه ای که مسیری را از مذهب به فلسفه و از فلسفه به ادبیات طی کرده است. او بر خصلتِ فرهنگی شناخت بشری تأکید می کند و ادبیات را عرصه فرهنگی ای می داند که با سایر سطوح فرهنگ همپوشانی دارد. رورتی سخن از فرهنگی ادبی می کند، فرهنگی که غرب را دربرمی گیرد.به عقیده او، ادعای دین یا فلسفه اصیل، ادعایی بی فایده است.آنچه که به عنوان دین، فلسفه، روانکاوی یا علم گفته می شود بخشی از یک فرهنگ ادبی است. رورتی بر این است که فرض سرشت و معنای درونی و اصیل برای زندگی فرضی بلاموضوع است؛ بدین سان در خصوص مسئله و معنای زندگی دو دیدگاه را نشان می دهد: یکی رویکرد متافیزیکال و ماهیت گرایانه است که مبتنی بر دکترین معنایابی و کشف حقیقت است و دیگری رویکردی غیرمتافیزیکال،که مبتنی بر نگرش معنابخشی و حقیقت سازی برای زندگی است.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید