یکی از نهادهایی که دغدغه فلسفه و پایش و ارزیابی سیاستگذاریهای فرهنگی و اجتماعی دانشگاهها را برعهده دارد گروهها و دفاتر مطالعات و برنامهریزی فرهنگی اجتماعی در دانشگاههای ایران هستند.
آیا نیازی به اصول اخلاقی برای تنظیم روابط اجتماعی هست؟ آیا کسی در جهان بر مبنای اصول اخلاقی رفتار و برخورد میکند یا حتی اصلاً کسی میتواند بر آن مبنا رفتار و برخورد کند؟ آیا انسان ها به خودی خود، در سازگاری با هنجارهای اجتماعی، درست و اخلاقی رفتار نمیکنند و نیازی به اصول قطعی جهان شمول دارند؟
تاکنون از جایگاه ایران در فلسفه تاریخ هگل و نقشی که هگل برای ایران در نخستین دقایق تاریخ بشری یا نخستین دقیقه ظهور آگاهی قایل میشود، سخن بسیار گفته شده است. اما مساله مهم، درک نسبتی است که هگل میان ایران و اروپا، یا به طور کلی میان شرق و غرب برقرار میسازد. هگل ایران را در ابتدای مسیر تکوین روح و به تعبیری، پیشدرآمدی بر تمدن غرب معرفی میکند. آیا بدین وسیله میتوان ادعا کرد که تمدن غرب و شرق ماهیتاً یکیاند و یکی از دل دیگری برآمده است، یا برعکس، آیا میتوان به این بهانه نشان داد که از منظر هگل، روح دیگر از جهان شرقی رخت بربسته ولذا جهان امروز، بازنمایی کننده همان دوگانه کهن یونانی (اروپایی) متمدن/ غیر یونانی (غیراروپایی) بربر است؟ آیا در این میان میتوان سخن از نوعی راه سوم گفت؟
اگر بگوییم فلسفۀ آلمانی از کانت تا هگل، همانا فلسفۀ حق و آزادی است، سخنی بهگزاف نگفتهایم. اما با دریغ باید گفت، مفهوم «حق» و فلسفۀ حق، بخصوص از دریچۀ نگاه ایدئالیسم آلمانی، در زبان فارسی تا حدودی مهجور مانده است. خواهم کوشید در سلسله نوشتارهایی در چند قسمت که بهمرور انتشار خواهند یافت، در نهایت اجمال، نظری بیفکنم بر مفاهیم اصلی فلسفۀ عملی و خاستگاه و جایگاه آنها در ایدئالیسم آلمانی؛ مفاهیمی مانند «اخلاق»، «حق» و «آزادی». به این منظور در این نخستین نوشتار که درآمدی است بر بحث اصلی، بابِ پیشگفتاری را درزمینۀ «فلسفۀ عملی» -بهمثابۀ اقلیم «فلسفۀ اخلاق» و «فلسفۀ حق»- خواهم گشود، تا پسازآن، مفهومی بنیادین را مطمح نظر قرار دهم که جانمایۀ فلسفۀ عملی در ایدئالیسم آلمانی بهطور عام، و فلسفۀ اخلاق و حق بهطور خاص است: مفهوم «آزادی».
در لابهلای اوراق کانت به دوجملهی کلیدی برمیخوریم: یکی اینکه «در حصول شناخت ما، سراسر با تجربه آغاز میشود هیچ تردیدی نیست» (۱) و یا «شناخت ما، سراسر از حس ماست و از آنجا به فهم میرود به خرد میانجامد». (۲) در ابتدای امر، اتهام «پوزیتیویست» بودن به کانت اندکی منتقدان را از صراط عدالت خارج کرده است. کانت گرچه به حس و «قدرت حسیّه» (حس پنجگانه) اعتماد دارد ولی در برخی متون خود سعی کرده به ورطهی اغراق و اعتماد بیحد به حس دچار نگردد.
ایمانوئل کانت به عنوان یکی از اثرگذارترین متفکران در طول تاریخ فلسفه توانست به صورت موفقیت آمیزی تجربه و عقل را در کنار هم قرار دهد و نقش مهمی را در تکامل اندیشه سیاسی ایفا کند. منوچهر صانعی دره بیدی پژوهشگر فلسفه و استاد گروه فلسفه دانشگاه شهید بهشتی و یکی از مترجمان بنام آثار کانت است. دره بیدی در گفت وگو با صدا با اشاره به فراز و نشیبهای بازخوانی اندیشه کانت در عصر امروز، بنیانهای فکری اندیشه کانت را یکی از ستونهای اساسی تحلیل در حوزه علوم انسانی برشمرد. دره بیدی با تحلیل تاثیر اندیشه کانت در میان اندیشمندان ایرانی، وضعیت ترجمه آثار کانت را مناسب برشمرد و با اشاره به انتقادی که جدیدا درباره ترجمه یکی از آثار کانت توسط او منتشر شده است درباره دشواری های زبان مبدا و نثر سخت کانت گفت و اینکه به زودی در پاسخ به این انتقاد درباره ترجمه های فارسی کانت واکنش نشان خواهد داد.
منشأ امر زیبا در کجاست و چگونه میتوان امر زیبا را از امر نازیبا تمییز داد و از آن لذت برد؟ این پرسشی است که به طور خاص ذهن هنرمندان و فیلسوفان را به خود مشغول داشته است. در این مقال به دو پاسخ بسیار جذابی خواهیم پرداخت که کانت و داوینچی به این پرسش دادهاند. پاسخ آنها در ظاهر امر در نقطهی مشترکی بر هم منطبق میشود. هر دوی آنها اعتقاد داشتند که زیبایی طبیعی بر هر امری مرجح است و باید زیبایی مبتنی بر طبیعت را ارج نهاد؛ چراکه کانت صراحتاً گفته بود زیبایی طبیعی را باید بر زیبایی هنر برتری داد و داوینچی هم پیشتر در آثارش نشان داده بود که عنصر طبیعت چه جایگاه والایی دارد و اساسیترین معیار زیبایی است. اما برداشت آن دو از مفهوم طبیعت نمیتوانست یکسان باشد.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید