یكی از بنیانیترین تفاوتهای روانكاوی لكانی با روانكاوی فرویدی، جایگاه مهمی است كه لكان به تأسی از پسا ساختارگرایان برای زبان و نسبت آن با ضمیر ناخودآگاه قایل است. فروید رویا را شاهراهی برای راه بردن به هزارتوی تاریك و پیچیده ناخودآگاه میدانست. به اعتقاد او، ایماژهایی كه در رویا میبینیم (خواه رویاهای هنگام خواب در شب و خواه رویاهای هنگام بیداری در روز)، بیانی نمادین از امیال كامنیافته یا هراسها و اضطرابهای وجودی ما هستند. در نظریه روانكاوی كلاسیك، درمان بیمار با كاویدن همین ایماژها شروع میشود. خوابها ساختار روایی دارند و اغلبْ خودِ ما شخصیتهای اصلی این روایتهای پُررمزوراز هستیم.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید