اخبار

نتیجه جستجو برای

خاطرات تاج‌السلطنه؛ منتقدی در سلک پردگیان حرم شاهزاده خانم شورشی روزبه رهنما- روزنامه‌نگار| «در شب پنجشنبه، سلخ ربیع‌الاول ١٣٣٢، ٧ دلو؛ یک عصری که هوا ابر و تیره و مانند افکار و خیالات خودم محزون و غم‌دیده بود، در اتاق نیمه‌روشنی نشسته و مشغول به نقاشی بودم. برف به شدت می‌بارید و هیچ صدایی جز وزش باد مسموع نمی‌شد. صمت و سکوت غمناکی سراپای وجودم را احاطه نموده، و بر او افزوده نمود روشنایی قرمزرنگ ملایمی که از بخاری ساطع و لامع بود». شاهزاده خانم در گوشه‌ای که خود اینگونه توصیف کرده، نشسته است و می‌خواهد کاغذها را با نگاهی سیاه کند که تا آن روزگار در دربار کمتر دیده شده است «من در اواخر ‌سال یک‌هزاروسیصدویک، در سرای سلطنتی متولد شده‌ام. مادرم از فامیل خودم و دخترعموی پدرم بود. از جمله: بی‌نهایت مذهبی و معتقد به عقاید دینیه، بلکه تمام ساعات عمر مشغول به خدا و نماز آیات [و] تلاوت کتب مقدسه. اما، این تنها کفایت نمی‌کند برای این‌که همین‌طوری که شاهزاده خانم خوبی باشند، مادر خوبی باشند. زیرا که، در مادر چیزهایی که لازم است، داشته باشیم، در ایشان نبود. نه این‌که، خدای نخواسته، من در این‌جا مادر مقدس محترمه خود را تکذیب نمایم! نه! ایشان صاحب تقصیر نبودند. بلکه عادات و اخلاق مملکتی را باید در این‌جا ملامت نمایم که راه طرق و سعادت را به روی تمام زن‌ها مسدود نموده، و این بیچارگان را در منتهای جهل و بی‌اطلاعی نگاه داشته‌اند. و تمام عیوب و مفاسد اخلاقیه، به واسطه عدم علم و اطلاع زن‌ها در این مملکت تولید و نشر داده شده است». از همین جمله‌ها و توصیف‌های نخستین می‌توانیم دریابیم با چه کسی روبه‌رو خواهیم بود؛ شاهزاده‌ای منتقد و معترض درون دربار قاجار! روح ناآرام شاهزاده خانم زهرا، نام‌بُردار به تاج‌السلطنه، دختر ناصرالدین شاه و توران‌السلطنه دخترعموی شاه، در ‌سال ١٣٥١ قمری در دربار قاجار زاده شد. او هنگامی که از نوباوگی و خردسالی به درآمد «علی‌الرسم به دایه‌اش سپردند؛ و در هفت سالگی، به مکتب فرستادند. تحصیلاتش به جایی نیانجامید؛ چرا که، «اخلاق بد و خودسری و عدم اعتنای» وی به تعلم، معلم را ناچار از آن داشت که «از معلمی صرف‌نظر نموده و نقال» شود، چه، «معلم اگر می‌خواست به درشتی و ضخامت و ترس» وی را مطیع سازد، «دده‌جان راضی نشده»، او را «منع می‌کرد»». برادرش مظفرالدین شاه قاجار، یک‌سال پس از مرگ پدر، تاج‌السلطنه را در ‌سال ١٣١٤ قمری به عقد حسن خان شجاع‌السلطنه پسر محمدباقر خان سردار اکرم درآورد؛ پیوندی که زود به متارکه انجامید «از آن روی که ناخواسته بود». تاج‌السلطنه از نخستین همسر خود، شجاع‌السلطنه، چهار فرزند آورد؛ توران‌الدوله (قمرتاج)، فخر ایران،‌ امیرعباس (دیباج) و فخر زمان. دیگر همسر وی پس از متارکه از شجاع‌السلطنه، قوللرآقاسی‌باشی نام داشت. این ازدواج نیز به جدایی انجامید. روح ناآرام شاهزاده‌خانم گویی او را در زندگی شخصی نیز با تلاطم‌ها و تکان‌هایی همراه ساخته بود. تاج‌السلطنه درباره علاقه‌های مهم خود چنین می‌نویسد «من خیلی میل داشتم به تحصیل؛ و در تمام شبانروز، هر وقت فرصتی داشتم تحصیل می‌کردم. از این ‌روی هم در حرف، در صحبت، در اخلاق، [و] در اطلاعات بر زن‌ها [و] خانم‌ها سبقت داشتم». از همین‌روی بود که با وجود بیزاری به علم و دانش در کودکی و گریز از مکتب‌خانه درباری، در جوانی به تحصیل در حوزه‌های گوناگون موسیقی، نقاشی، زبان فرانسه، مطالعه ادبیات، تاریخ و فلسفه روی آورد. او را از نخستین زنان ایرانی برشمرده‌اند که به وضع ناخوشایند زنان جامعه، بی‌سوادی، ناآگاهی و ستم رفته بر آنان به سختی انتقاد کرده است. شاهزاده خانم قاجاری به زبان‌های عربی و فرانسه نیز آشنایی کافی داشت. وی به نوشتن خاطرات علاقه‌ای بسیار داشت. این شاهزاده پرشور بدین‌ترتیب کتاب خاطراتش را در ‌سال ١٣٣٢ قمری به نگارش درآورد. کتاب خاطرات تاج‌السلطنه، فراتر از نقدهای اجتماعی‌اش بر جامعه ایران و زندگی زنان، از جنبه‌های تاریخی نیز دانسته‌هایی بسیار در خود دارد. این اثر مهم رخدادهای پنج‌سال پایانی حکومت ناصرالدین‌شاه، مناسبات سیاسی دربار ناصری و مظفری و رویدادهای مهم زمانه همچون رخداد رژی و تحریم تنباکو، ترور ناصرالدین‌شاه و روی‌کارآمدن مظفرالدین‌شاه را از نگاه وی بازتابانده است. خاطرات تاج‌السلطنه، تاریخ زندگی او از زمان تولد تا متارکه به همسر را دربرمی‌گیرد. او علت و چگونگی خاطره‌نگاری‌اش را «خواهش معلم و پسرعمه خویش» بیان می‌کند. عزیزترین دختر ناصرالدین‌شاه منتقدی جدی درون حکومت کتاب «خاطرات تاج‌السلطنه» به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان سال‌ها پیش در «نشر تاریخ ایران» منتشر شده است. آنان در دیباچه کتاب او را «شهزاده‌ای در زمره پردگیان حرم سلطنت» توصیف کرده‌اند. نویسندگان مقدمه کتاب، درباره جایگاه این اثر مهم در تاریخ معاصر ایران چنین نوشته‌اند «اهمیت اما، در ربط با محتوای تاریخی اثر، نخست از آنروست که نگارنده در پرتو و به سبب امنیت جانی و مالی مترتب بر مقام اجتماعی خویش، از آزادی بیان فزونتری برخوردار است نسبت به سایرین؛ و دیگر، از آندر که نمونه‌ایست گویا از برخورد مظاهر مدنیت و فرهنگ شرق و غرب در آن مقطع زمانی، و نیز حالات، تأثیرات، و پی‌آمدهای برخورد مزبور نزد فردی از طبقات زبرین اجتماع؛ و سرآخر، به لحاظ آگاهی بر آداب و رسوم خواتین حرم». تاج‌السلطنه، شاهزاده خانمی معترض و منتقد بود؛ به دربار و مفاسد آن، به سنت‌های کهنه درون جامعه، به جایگاه زنان و اندیشه‌هایی که موجب شده بود آن وضعیت‌ها در ایران روزگار وی پدید آید. او در کتاب خاطراتش با تصویرسازی و توصیف مناظر و کنکاش در حالات و ویژگی‌ها شخصیت‌ها، روایتی جذاب از روزگار خویش با نگاهی انتقادی ارایه می‌دهد. برخی منابع تاریخی تاج‌السلطنه را «عزیزترین دختر ناصرالدین‌شاه» توصیف کرده‌اند و اگر چنین باشد، چه جالب می‌نمایاند؛ دختری عزیزکرده که همه قواعد و ارزش‌های پذیرفته‌شده زمانه خویش را به کناری نهاد و تندترین انتقادها را به دودمان و جامعه خویش عرضه کرد. تاج‌السلطنه بدین‌ترتیب توانست با برون‌آمدن از قواره یک شاهزاده خانم مستوره حرم به یکی از زنان برجسته منتقد و روشنفکر دوره قاجار درآید. او را منتقدی درون حکومت می‌توان برشمرد که با آگاهی‌هایی کامل از مناسبات زندگی در دربار و با پشتوانه خانوادگی توانست نقدهایی جدی درباره جامعه خویش ارایه دهد. تاج‌السلطنه نوک تیز پیکان انتقادهای خویش را پس از دربار و مفاسد سیاسی موجود در آن، به سوی زنان هم‌روزگارش می‌کشاند و وضع زمانه را چنین روایت می‌کند «افسوس که زن‌های ایرانی از نوع انسان مجزا شده ... صبح تا شام، در یک محبس ناامیدانه زندگی می‌کنند و دچار یک فشارهای سخت و بدبختی‌های ناگواری عمر می‌گذرانند». وی درباره دریافت آنان از زندگی می‌نویسد «در روزنامه‌ها می‌خوانند که: زن‌های حقوق‌طلب، در اروپا چه قسم از خود دفاع کرده و حقوق خود را با چه جدیتی می‌طلبند» و سرانجام رویای خود را این‌گونه بازمی‌تاباند «من خیلی میل دارم یک مسافرتی در اروپا بکنم و این خانم‌های حقوق‌طلب را ببینم، و به آنها بگویم: در وقتی که شما غرق در سعادت و شرافت، از حقوق خود دفاع می‌کنید و فاتحانه به مقصود موفق شده‌اید، یک نظری به قطعه آسیا افکنده و تفحص کنید در خانه‌هایی که دیوارهایش سه ذرع یا پنج ذرع ارتفاع دارد و تمام منفذ این خانه منحصر به یک درب است و آن درب توسط دربان محفوظ است. در زیر یک زنجیر اسارت و یک فشار غیرقابل محکومیت، اغلب سر و دست شکسته، بعضی‌ها رنگ‌های زرد پریده، برخی گرسنه و برهنه، قسمی در تمام شبانروز منتظر و گریه‌کننده و باز می‌گفتم: اینها هم زن هستند، اینها هم انسان هستند، اینها هم همه قابل همه نوع احترام و ستایش هستند. ببینید که زندگانی اینها چه قسم می‌گذرد». یورش زنانه به ارکان سلطنت برادر! نگاهی که این زن ماجراجو و شورشی به دربار قاجار دارد، شگفت‌انگیز می‌نماید. او به روشنی بسیاری از مناسبات دربار را برهم می‌ریزد؛ روایت‌هایش از زلزله‌ای نشان دارند که قلم تیز او بر تن دربار قاجار می‌اندازد و در این میانه، برادر تاجدارش، مظفرالدین‌شاه، با تیغ تند قلم او زخم برمی‌دارد «در این وقتی که هرکس به فکر خود بود و به هر قسمی بود قطعه مملکت را ویران می‌نمودند، برادر تاجدار من هم مشغول کار خویش بود. شبانه خودش را صرف حرکات بیهوده می‌نمود و در خواب غفلت عمیق غرق بود. ازجمله گردی از انگلستان با خود آورده بود که به قدر بال مگسی اگر در بدن کسی یا رختخواب کسی می‌ریختند تا صبح نمی‌خوابید و مجبور بود اتصال بدن خودش را بخاراند. دو من از این گرد آورده و اتصال در رختخواب عمله خلوت می‌ریخت، آنها به حرکت آمده، حرکات مضحک می‌کردند و او می‌خندید. مسافرت اروپایی برادر من شبیه به مسافرت پطرکبیر است و همان نتایجی که او برد، این برعکس برد». او باز در جایی دیگر می‌نویسد «صدراعظمى و وزارت در دوره سلطنت برادر عزیز من خیلى شبیه به تعزیه شده بود که دقیقه به دقیقه تعزیه‌خوان رفته، لباس عوض کرده برمى‌گردد. این برادر عزیز من به حرف یک بچه دوساله یک صدراعظمى را فوراً معزول و به حرف یک مقلدى یک وزیر را سرنگون مى‌کرد». وضعیت نابسامان زنان، بی‌سوادی و دوری از دانش، خانه‌نشینی، ناآگاهی از اوضاع پیرامون و حقوق نابرابر زن و مرد در ایران، مسائلی بود که او را به گلایه و نقد واداشته بود. این شاهزاده خانم منتقد بر آن بود که برنامه‌های نادرست، ریخت‌وپاش‌های دربار و سفرهای بی‌نتیجه به فرنگ و ویرانی اقتصاد کشور و معیشت مردم، نتیجه مفاسدی به شمار می‌آید که به‌ویژه در دوره حکمرانی مظفرالدین‌شاه بر کشور سایه افکنده است «هرکس مسخره بود، بیشتر طرف توجه بود. هرکس رذل‌تر بود، بیشتر مورد التفات بود. تمام امور مملکتی در دست یک مشت اراذل و اوباش هرزه رذل. مال مردم، جان مردم و ناموس مردم تمام در معرض خطر و تلف. تمام اشخاص بزرگ عالی عاقل، خانه‌نشین، تمام مردم مفسد بی‌سواد نانجیب، مصدر کارهای عمده بزرگ». در جست‌وجوی راهی برای ترقی ایران روزگار جوانی وی با برآمدن و پیروزی جنبش مشروطیت ایران همزمان می‌شود؛ جنبشی که زنان را نیز دوشادوش مردان به تکان وامی‌دارد و گستره‌ای تازه فراروی‌شان می‌نهاد. روایت شده است که سه‌سال پیش از پیروزی جنبش مشروطیت ایران، یعنی در ‌سال ١٣٢١ قمری در نشست‌های انجمن اخوت در خانه خواهرش فروغ ‌الدوله حضور می‌یافت. ظهیرالدوله، همسر خواهر وی مردی روشنفکر بود و این حضور برای تاج‌السلطنه دریافت‌هایی تازه از حضور اجتماعی زنان دربرداشت. از همان‌رو بود که پس از پیروزی جنبش، به عضویت انجمن نیمه‌‌سری حریت نسوان درآمد. این شاهزاده خانم قاجاری از پشتیبانان اندیشه مشروطیت به شمار می‌آمد، مسأله‌ای که موجب شد بسیار مورد طعن و بغض برادر تاجدار و دیگر درباریان قرار گیرد. تاج‌السلطنه در پاسخ به پرسشی درباره معنای مشروطه و دلیل برتری آن بر استبداد این‌گونه پاسخ داده است «معنى مشروطه عمل کردن به شرایط آزادى و ترقى یک ملتى بدون غرض و خیانت. تکلیف هر ملت ترقى‌خواهى استرداد حقوق او است. حقوق خود را به چه قسم مى‌تواند مسترد دارد؟ در موقعى که مملکت مشروطه در تحت یک «رگلمان» [نظم] صحیحى باشد. ترقى از چه تولید می‌شود؟ از قانون. قانون در چه موقعى اجرا مى‌شود؟ در موقعى که این استبداد برچیده شود. پس از این‌روى مشروطه بهتر از استبداد است». تاج‌السلطنه در سفری که به سختی به اروپا داشت با جامعه و دگرگونی‌های نوین غرب آشنا شد. سختی سفر از آن‌رو بود که خانواده‌اش بسیار در این مسیر سنگ انداختند تا شاهزاده خانم و عزیزکرده ناصرالدین شاه نتواند از مرزهای ایران فرار رود. او اما به لطایف‌الحیل به این سفر رفت و در آن‌جا بسیار از زندگی زنان فرنگی تأثیر پذیرفت و آنچنان که در کتاب خاطراتش نیز یادآور می‌شود، توانست اندیشه‌های نقادانه خود را با وضع آنان همسان بپندارد. بانویی درباری که بر همه چیز شورید تاج‌السلطنه را البته در پاره‌ای نقدها و کنش‌ها، افراطی توصیف کرده‌اند؛ آن‌جا که برخلاف سنت‌ها و عرف زمانه، پوششی دگرگونه برای خود برگزید و در جامعه مذهبی آن روزگار رخ از پرده برون آورد. رفتارهایی خلاف عرف نیز برای او برشمرده‌اند که البته از این توصیف برون است. درباره حاشیه‌های زندگی شخصی وی، هم خود، هم دیگران بسیار سخن رانده‌اند. این‌که زندگی پایدار زناشویی نداشت و در برهه‌هایی از زندگی رفتارهایی بروز داد که مورد پذیرش جامعه ایران نبود، اما آنچه اهمیت دارد، نقدهایی است که او در کتاب خاطراتش به وضع جامعه و مردمان روزگارش به‌ویژه زنان وارد می‌آورد و نیز می‌کوشد با دربار و مناسبات آن با تندی روبه‌رو شود. او آداب و رفتارهای جامعه مردسالار قاجار را با نقدهایی جدی روبه‌رو می‌کند. تاج‌السلطنه به‌ سال ١٣٥٤ قمری در ٥٣سالگی درگذشت. تن بی‌جان او را در گورستان ظهیرالدوله به خاک سپردند. «در شب پنجشنبه، سلخ ربیع‌الاول ١٣٣٢، ٧ دلو؛ یک عصری که هوا ابر و تیره و مانند افکار و خیالات خودم محزون و غم‌دیده بود، در اتاق نیمه‌روشنی نشسته و مشغول به نقاشی بودم. برف به شدت می‌بارید و هیچ صدایی جز وزش باد مسموع نمی‌شد. صمت و سکوت غمناکی سراپای وجودم را احاطه نموده، و بر او افزوده نمود روشنایی قرمزرنگ ملایمی که از بخاری ساطع و لامع بود».

( ادامه مطلب )

کتاب «خاطرات تاج‌السلطنه» به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان سال‌ها پیش در «نشر تاریخ ایران» منتشر شده است. آنان در دیباچه کتاب او را «شهزاده‌ای در زمره پردگیان حرم سلطنت» توصیف کرده‌اند. نویسندگان مقدمه کتاب، درباره جایگاه این اثر مهم در تاریخ معاصر ایران چنین نوشته‌اند «اهمیت اما، در ربط با محتوای تاریخی اثر، نخست از آنروست که نگارنده در پرتو و به سبب امنیت جانی و مالی مترتب بر مقام اجتماعی خویش، از آزادی بیان فزونتری برخوردار است نسبت به سایرین؛ و دیگر، از آندر که نمونه‌ایست گویا از برخورد مظاهر مدنیت و فرهنگ شرق و غرب در آن مقطع زمانی، و نیز حالات، تاثیرات، و پی‌آمدهای برخورد مزبور نزد فردی از طبقات زبرین اجتماع؛ و سرآخر، به لحاظ آگاهی بر آداب و رسوم خواتین حرم».

( ادامه مطلب )

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: