معمولا وقتی به زیبایی شناسی افلاطون پرداخته می شود ، آنچه زودتر از همه به نظر می رسد این است که هنر، تقلید تقلید است و بر این اساس دارای ارزش چندانی نیست. اما هیچ گاه متفکران این عرصه به این نیندیشیده اند که اگر افلاطون درباره ی عالم مثل بازاندیشی کند و گویی این کار را در رساله های آخر انجام داده است ، این اصلاح ممکن است این نظریه را نیز دچار تحول کند، همان طور که شاید بتوان رویکرد فلوطین در برابر هنر و زیبایی را که آن را بسیار ارزشمند تر از افلاطون می دانست هم به این نظر افلاطون ربط داد و هم به اصلاح آن.
مقدمه: تاریخ اندیشه بی اغراق با یونانیان آغاز می شود. اندیشیدن و آن گونه که امروزه مرسوم است فلسفیدن، دغدغه یونانیان بود و حتی پیش از آن که سقراط دانش را عین فضیلت بخواند و فروتنانه خود را دانا به این دلیل که بر نادانی اش آگاه است بنامد، بسیاری از یونانیان در تلاش برای درک معنای هستی برآمدند. هراکلیتوس، پارمنیدس، زنون، تالس و بسیاری دیگر از پیشاسقراطی ها نخستین خشت های ساختمان بزرگ اندیشه را بنا نهادند و بشریت را مدیون خویش ساختند.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید