تصوف که در آغاز شامل مفاهیمی خشک و ریاضتهایی سخت بود، در قرن سوم با پذیرفتن «محبت» به عنوان یکی از ارکان محوری، رنگ عاشقانه پذیرفت. با ورود عرفان و تصوف به عرصه ادبیات، گروهی به تدوین اصول تصوف عابدانه در آثارشان می پردازند و عده ای آثاری سراسر عرفانی همراه با شور و شوق عاشقانه پدید می آورند. در این میان حافظ مبدع مکتبی است که از اصول عرفان عاشقانه به همراه نگاهی انتقادی به تصوف عابدانه شکل گرفته است و از آن به مکتب رندی تعبیر می شود.
«خرقه پوشی» از جمله آیین ها و رسوم رایج تصوف است که گاه آدابی دیگر همچون «خرقه انداختن» یا «تخریق خرقه»، «خرقه از سر به درآوردن» و «خرقه از سر برکشیدن» را به همراه داشته است؛ «تخریق خرقه» بیشتر به هنگام وجد به ویژه در مراسم سماع صوفیانه رخ می داده است؛ «خرقه از سر به درآوردن» گاه از سر وجد بوده است و گاه برای زدودن کدورت میان دو صوفی، و «خرقه از سر برکشیدن» برای تنبیه صوفی خاطی در خانقاه ها رایج بوده است.
بسیاری میپرسند که زبانفارسی آیا توانمندیهایی را که در قرون گذشته داشته، هنوز هم به همراه دارد؟ بهویژه برای انتقال دانشهای جدید، آیا این زبان آمادگی لازم را دارد؟ زبان فارسی، آهنگین است، انعطافپذیر است، شیرین است. اما اینها مشکل تلسکوپ هابل را در آینده حل میکند؟ مشکل پزشکی را حل میکند؟ مشکل واژههای پیچیده ارتباطات را حلمیکند؟
طنز در شعر حافظ، به منزله یک صناعت بلاغی است، نه یک نوع ادبی. شیوه های طنز آفرینی حافظ بسیار متنوع، پیچیده و در نهایت ایجاز است. عدم درک اسلوبهای طنز در شعر او، گاه سبب تفسیرهای نادرست و خلاف مقصود شاعر شده است. در این مقاله، طنزهای حافظ در 12 اسلوب دسته بندی شده است؛ از جمله طنز از طریق ابهام، متناقضنمایی، تأویل های تازه و استهزاءآمیز از مسائل مهم، مغالطه منطقی، نسبت دادن رفتارهای مخالفان به خود. شخصیتهای مورد نقد حافظ، همگی بدون نام و نوعی (typical) هستند و بر دو دسته اند: کومتی و دینی.
"اگر آن ترک شیرازى به دست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا" خال به عنوان نقطهء سیاه که بر اندام پدید مى آید، یا اصطلاح عرفانى که عبارت است از نقطۀ حقیقى و نقـطۀ وحدت، در آثار شاعران و نویسندگان پارسى گو، بسیار آمده و توجهى خاص بدان داشته اند. در این مقاله، با عنایت به اینکه نگارنده، مدتى در شبه قاره هند حضور داشته و از نزدیک، شاهد اعمال عبادى و رسیدن به مرحلۀ "خال " در عبادتگاه هندوان بوده است، نکاتى را در خصوص خال بیان داشته که مى تواند در فهم بیت یاد شده از حافظ کمک کند.
تفاسیر قرآن و کتاب های صوفیه، در بردارنده مفاهیم بسیاری در ارتباط با ادبیات و الهیات اسلامی است که مطالعه روشمند و دقیق این مفاهیم می تواند به نتایج درخشانی منجر شود. اسم عظم یانام مهین یکی ازعمده و اساسی ترین این مفاهیم است که در طول تاریخ تفکر اسلامی، محل تامل و مداقه بخش عمده ای از اندیشمندان بوده است.شگفت انگیزی و جاذبه این مقوله به گونه ای بوده است که بسیاری از عرفا و صوفیه درباره آن به گمان زنی پرداخته اند و هرکدام نامی از نام های خداوند - عز و جل - را نام مهین قلمداد کرده اند.
در اواخرسدۀ نهم و دهم، سرایندگان، آهنگسازان و شعردوستان هرات آنقدر اشعار لسان الغیب، حافظ شیرازی را، که بار نخست در همین شهر اورا لسان الغیب خواندند، می سرودند، می نوشتند و ورد زبان داشتند که نسخه های گوناگونی از دیوان حافظ نگاشته شد و تفاوتهای آشکار میان نسخه های مختلف اشعار او به وجود آمد. دوست دانشمند دکتر محمد استعلامی استاد دانشگاه مک گیل، در کتاب حافظ به گفتۀ حافظ می نویسد که « صدها سال پیش از آنکه ما به دست غربیها نگاه کنیم، در نخستین سالهای قرن دهم هجری – دویست و چند سال پس از درگذشت حاقظ - یکی از ادیبان روزگار تیموریان، به نام خواجه عبدالله مروارید، می بیند که بسیاری از خنیاگران و قوّالان، شعرهای حافظ را غلط می خوانند و دستنویسهای دیوان هم غلطهای فاحش دارد.
آنان که با آشوبها و فتنههای زمانه حافظ آشنایند، نیک میدانند رمز این آرزوها، که حق طبیعی هر فرد و جامعهای است، چیست و چرا حافظ کنج فراغت را بر همه دنیا ترجیح میدهد و از دستدادن آن را برابر با فروختن یوسف به ثمن بخس میداند. آری، او در «زمانهای عجیب» زندگی میکند؛ زمانهای که جاهطلبیها و خودخواهیهای گروهی بیمغز و ستمگر همه مردم را در جهنمی از ناامنی و درد و رنج قرار داده است. حافظ این دوره را چنین توصیف میکند
نگاه حافظ به اخلاق و انسان اگر اولویت دادن به انسان را از پایههای اصلی نوینگرایی بدانیم، این اصل را در نگاه حافظ به انسان، فارغ از هر نوع درجه بندی و ارزشداوری، نیز به روشنی خواهیم دید. در بعضی از این ابیات نیز حافظ اشارات روشنی به رواداری، آزادی بیان و برابری انسانها دارد که همه این مفاهیم، انسانگرایانه و از ارزشهای نوینگرایانه (مدرنیستی) است.
گفتمان(discourse) سنت و نوینگرایی (مدرنیته)، به نظر میرسد که پیوسته در تاریخ وجود داشته است. علاوه بر این، تمام آنچه امروز «سنّت» است، روزی مدرن و با سنت زمانه خود درگیر بوده تا توانسته خود را ثابت کند و در ذهن و زندگی انسانها در بلندمدت باقی بماند و ما امروز آن را سنت بخوانیم؛ ولی از آنجا که سرعت تغییرات و دستاوردهای بشر در سدههای اخیر بالا رفته است، بین سنت و مدرنیته شکافی جدی پیدا شده و جدالهای سنگینی به بار آورده است.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید