آسيب‌شناسي هنر خوشنويسي در گفت‌وگو با مهدي فلاح

1392/12/4 ۰۸:۴۱

آسيب‌شناسي هنر خوشنويسي در گفت‌وگو با مهدي فلاح

هنوز ريشه‌ها در خاك است مريم بهمن‌پور / مهدي فلاح: خوشنويس برجسته -كه شايد حافظ كتابخانه شما، كتابت خط ساده و زيبا و متعالي وي باشد متولد 1335 و فرزند بابل است. او خوشنويسي را در مكتب سيد حسين ميرخاني و غلامحسين اميرخاني فراگرفته و اكنون خود صاحب سبكي منحصر بفرد و آثاري نفيس در زمينه خوشنويسي و نقاشيخط است. وي عضو شوراي‌عالي انجمن خوشنويسان و مسوول كميسيون فرهنگي هنري انجمن خوشنويسان ايران است و در كشورهاي مختلف از جمله امريكا، كانادا، انگليس، فرانسه، آلمان، روسيه و شهر دوبي نمايشگاه‌هاي مختلف و با ارزشي را برگزار كرده است. از فعاليت‌هاي ديگر هنري وي مي‌توان به موسيقي اشاره كرد. فلاح در كلاس محمدرضا شجريان، عبدالعلي وزيري و حسين عمومي تعليم آواز ديده و سه تار را هم در مكتب عبادي و زيدالله طلوعي مشق كرده است. از جمله آثار آوازي ايشان مي‌توان به آلبوم‌هاي «گون»، «بهانه تو» و «بيكران» اشاره كرد كه در زمينه موسيقي اصيل ايراني اجرا شده‌اند. كلاس درس فلاح تلفيقي بجا از هارموني، خوشنويسي و موسيقي است. او در گفت‌وگوي زير بيشتر به بحث پيرامون خوشنويسي و گرفتاري‌هاي اين هنر پرداخته است. هنري نجيب، اصيل و ايراني كه اين روزها نياز به توجه و رسيدگي بيشتري دارد...

 

هنوز ريشه‌ها در خاك است

مريم بهمن‌پور / مهدي فلاح: خوشنويس برجسته -كه شايد حافظ كتابخانه شما، كتابت خط ساده و زيبا و متعالي وي باشد متولد 1335 و فرزند بابل است. او خوشنويسي را در مكتب سيد حسين ميرخاني و غلامحسين اميرخاني فراگرفته و اكنون خود صاحب سبكي منحصر بفرد و آثاري نفيس در زمينه خوشنويسي و نقاشيخط است. وي عضو شوراي‌عالي انجمن خوشنويسان و مسوول كميسيون فرهنگي هنري انجمن خوشنويسان ايران است و در كشورهاي مختلف از جمله امريكا، كانادا، انگليس، فرانسه، آلمان، روسيه و شهر دوبي نمايشگاه‌هاي مختلف و با ارزشي را برگزار كرده است. از فعاليت‌هاي ديگر هنري وي مي‌توان به موسيقي اشاره كرد. فلاح در كلاس محمدرضا شجريان، عبدالعلي وزيري و حسين عمومي تعليم آواز ديده و سه تار را هم در مكتب عبادي و زيدالله طلوعي مشق كرده است. از جمله آثار آوازي ايشان مي‌توان به آلبوم‌هاي «گون»، «بهانه تو» و «بيكران» اشاره كرد كه در زمينه موسيقي اصيل ايراني اجرا شده‌اند. كلاس درس فلاح تلفيقي بجا از هارموني، خوشنويسي و موسيقي است. او در گفت‌وگوي زير بيشتر به بحث پيرامون خوشنويسي و گرفتاري‌هاي اين هنر پرداخته است. هنري نجيب، اصيل و ايراني كه اين روزها نياز به توجه و رسيدگي بيشتري دارد...

 

به‌واسطه قواعد نانوشته بين مخاطب و خوشنويس، چشم بيننده سخت وابسته به همان قواعد هندسي حاكم باقي مانده و به خوشنويسي با همان اسلوبي كه تاكنون بوده عادت دارد؛ قطعا اين امر نوآوري در اين هنر را براي هنرمند مشكل مي‌كند. بنابراين به نظر مي‌رسد تحول در خوشنويسي بسيار كند صورت گرفته. كما اينكه تا حدود 400 سال خوشنويسان بسيار تحت تاثير مكتب ميرعماد باقي ماندند و بي‌كم و كاست همان شيوه را ارائه دادند. با توجه به سرعت تحولات در دنياي مدرن كنوني، فكر مي‌كنيد نيازهاي تحول در اين رشته هنري چگونه قابل برآورده شدن هستند؟ آيا خوشنويسان با اين قواعد سخت دست و پاگير خوشنويسي مي‌توانند نائل به توفيق در نوآوري همگام با سرعت تحول در پسند مخاطب عرضه كنند؟ چون هر هنري كه در دنياي امروز نتواند خود را با اين امر منطبق كند؛ محكوم به اضمحلال مي‌شود. هنر خوشنويسي هم كه به‌شدت هنري سنتي و تا حد زيادي اسلامي و ايراني است...

نخستين پرسش شما حاوي چند پرسش مهم و بنيادي است و پاسخ به آن منوط به كند و كاو در چند رشته علمي است. اما اينكه تحول كند صورت گرفته و لحن پرسش شما كه از نگرش مايوسانه حكايت مي‌كند، موضوعي است كه صرفا مربوط به خوشنويسي نيست و اصولا تدريجي بودن تحول، طبيعي بوده و مستلزم مقدمات است. از طرف ديگرحتما در كار و آثار ميرعماد «خبري» هست كه 400 سال مورد توجه قرار گرفته است. چنانكه مثلا در ادبيات در كار فردوسي و مولانا و سعدي و حافظ و... نمونه‌ها در هنرهاي ديگر هم كم نيستند. اما نتيجه‌گيري شما با تعبير «اضمحلال هنر خوشنويسي» يا احتمال شما در خصوص زمينه اين اضمحلال، مطلبي است كه اگر بخواهيم با آمار و ارقام پاسخ بدهم بايد ياد آوري كنم كه استقبال جامعه در مجموع از دستاوردهاي فرهنگي و هنري رضايتبخش نيست و كافي است اشاره كنم به چند موضوع مشهور رسانه‌يي از جمله «بحران مخاطب»، «سرانه مطالعه» و موارد مشابه كه شما بهتر از من مي‌دانيد. پس اين وضعيت منحصر به خوشنويسي نيست. در فعاليت‌هاي نمايشگاهي در همين هنرهاي تجسمي عموما مخاطبان و افراد حاضر در نمايشگاه‌ها، اهالي هنر هستند و مردم كمتر استقبال مي‌كنند.

 

البته من اشاره كردم كه ماهيت همه هنرها اين‌طور است كه اگر با نيازهاي جامعه پرسرعت كنوني نتوانند هماهنگ شوند محكوم به نابودي‌اند نه صرفا خوشنويسي...

بله درست است اما اگر دليل مطلب را از من بپرسيد همان‌طور كه در آغاز اشاره كردم اين كار مستلزم پژوهش علمي است و آسيب‌شناسي اين موضوع، كار گروهي متشكل از جامعه شناسان، روانشناسان و هنرمندان است. اما بحث اضمحلال يا خوش‌بينانه‌تر بگويم احتمال اضمحلال و فراهم شدن زمينه‌هاي آن، اولا گستره عظيم هنر خوشنويسي فراتر از حد تصور ما است و خوشبختانه هنوز ريشه‌ها در خاك است. با اين همه اين تعبير شما كه «عادت مخاطب به خوشنويسي سنتي، نو‌آوري را مشكل مي‌كند.» همواره مشكل‌آفرين بوده است. اما هنرمند آگاه هم مسووليتي دارد. برخي از هنرمندان صرفا براي اينكه مخاطب داشته باشند به ذوق و پسند عموم توجه مي‌كنند. در صورتي كه رسالت هنرمند ايجاب مي‌كند تا با تلاش و درايت در مسير نوآوري حركت كند. ولي مهم‌ترين نكته در اينجا، توجه به ماهيت نوآوري است كه مقدمات مي‌خواهد. به علاوه امري تدريجي است نه سهل الوصول. و در يك كلام: هزار نكته باريك‌تر از مو اينجاست.

 

يكي از اساسي‌ترين و كاربردي‌ترين زمينه‌هاي هنر خوشنويسي در كتابت قرآن بوده است. گويي اينكه همه ما سخت به قرآن‌هاي خوشنويسي شده عادت كرديم. با اين حال باز هم نوآوري در كتابت قرآن كمتر صورت گرفته به‌طوري كه همان اسلوب‌هاي سنتي خوشنويسي با قداست مصحف شريف گره محكمي خورده است. آيا خوشنويسان از اينكه در اين زمينه كارهاي ابداعي كنند، ابا دارند؟

اينكه از مهم‌ترين موارد كاربردي هنر خوشنويسي، كتابت قرآن كريم بوده سخني است كه تاريخ آن را تاييد مي‌كند. برخي از خوشنويسان بزرگ در مرحله پختگي و اوج كار خود با عرض ارادت به ساحت كلام الهي در حقيقت شكرانه همان موهبت و استعداد خدادادي را بجا مي‌آورند و اين سنت پسنديده همچنان مرسوم است. از سوي ديگر همان‌طور كه اشاره كرديد عموم مخاطبان هم به متن قرآن كريم در قالب خطوط رايج عادت كرده‌اند. در ارتباط با بخش نخست صحبت شما بايد يادآوري كنم كه به اعتقاد برخي از صاحب‌نظران هنر خوشنويسي در جهان اسلام، ارتباط وثيقي با كتابت كلام الهي دارد و از طرفي اهتمام خوشنويسان در طول تاريخ به كتابت قرآن كريم شاهد و گواه همين ارتباط و خلوص هنرمندان است. اما عادت عموم مردم به متن خوشنويسي شده منحصر به متون مقدس نيست. در تاريخ خوشنويسي ايران خط نستعليق قلمرو ادبيات را زير پر دارد. ديوان‌هاي شعري مورد توجه مردم و از جمله ديوان حافظ با خط نستعليق همواره مورد استقبال قرار گرفته است و همين مطلب بايد تحليل شود كه به لحاظ هنري چه تفاوتي ميان مثلا خط نستعليق و حروف مرسوم چاپي و روزنامه‌يي وجود دارد.

 

بله، البته واضح است كه اغلب ديوان‌هاي شعري شاعران بزرگ به خوشنويسي ايراني مزين است. ولي مقصود من در اين سوال صرفا پرداختن به كتابت قرآن بود و...

مي‌خواهم مطلب را بسيار ساده بررسي كنيم. شما مثلا همين حرف «ي» را در نظر بگيريد. در خط نستعليق حداقل اگر به قرن هشتم به عنوان مبدا اين خط قائل باشيم؛ يعني اينكه شش قرن براي شاكله اين حرف كار شده است تا اينكه شما امروز از ديدن شكل و ابعاد هنري اين حرف به التذاذ مي‌رسيد. تحليل فني مطلب، تفصيل مي‌خواهد و از حوصله اين مصاحبه بيرون است. اما مشتاقان مي‌توانند مطلب را نزد اهل فن دنبال كنند. بنابراين عادت مردم به متن خوشنويسي شده اساس و بنيادي دارد و در واقع همان لطايف نهفته و ابعاد هنري، مقبول طبع مخاطبان است اما اين مطلب كه نوآوري در كتابت قرآن صورت نگرفته است مستلزم بررسي بيشتر است. اولا بسياري از كارهاي هنري در اين خصوص هنوز بررسي نشده يا كمتر مورد تحليل هنري قرار گرفته، تاريخ خوشنويسي در جهان اسلام در ارتباط با كتابت قرآن با آن همه آثار فاخر شايسته بررسي و توجه فراوان است. اما در عين حال هنوز در آغاز راه هستيم و هنرمندان بايد با كوشش مداوم به مرحله پختگي برسند و آنگاه دغدغه نوآوري داشته باشند. چنانكه قدما به درستي در نقطه اوج، كار را آغاز مي‌كردند و البته حاصل كار هم غالبا كاري بود كارستان.

 

صنعت چاپ و حروف خشك و بي‌روح چاپي، وابستگي به خوشنويسي را شديدا تحت تاثير قرار داده و اين هنر را هنري بدون مصرف خاص و صرفا تفنني كرده است به‌طوري كه حالا آثار خوشنويسي را فقط مي‌توان درنمايشگاه‌هايي كه با مخاطبين محدود بعضا برگزار مي‌شود، ديد. آيا اين مخاطبين محدود نشانه فاصله هنرمندان اين رشته با جامعه نيست؟

پاسخ من در پرسش‌هاي قبلي معلوم شد. اما تاكيد مي‌كنم شما به عنوان اصحاب رسانه و مطبوعات بحث آسيب‌شناسي را با حضور متخصصان چند رشته مثلا روانشناسي، جامعه‌شناسي وهنر پيگيري كنيد و ضمن آنكه در بسياري از موارد با سخن شما موافق هستم. موضوع آسيب‌شناسي مذكور نيار فعلي جامعه است و هر گونه اقدام موثري براي رفع اين معضل خدمتي بزرگ و ماندگار محسوب مي‌شود.

 

خوشنويسان كه انجمن صنفي دارند و انجمن خوشنويسان نسبتا فعال نيز هست؛ چرا نشست‌هاي آسيب‌شناسي برگزار نمي‌كنند كه مثلا آموزش و پرورش را مجاب كنند كه همانند گذشته يكي از دروس دانش‌آموزان، آموزش هنر خوشنويسي باشد. آن هم به صورت درس اجباري و نه جنبي و اختياري. اين همه بدخطي رايج؛ نشانگر كم كاري هنرمندان اين رشته در عرضه و تبليغ اين هنر نيست؟

فعاليت هنري من در تهران و تصدي برخي از مسووليت‌ها در سال‌هاي قبل از جمله چند دوره عضويت در شوراي‌عالي و از سوي ديگر فعاليت‌هاي نمايشگاهي و مهم‌تر از آن آموزش شاگردان است. همه اينها مقدمه است تا در يك كلام بگويم من هم نگران هستم و موضوع «جايگاه خوشنويسي در آموزش و پرورش» مطلبي است بسيار مهم و اتفاقا اين نقيصه - هما‌ن‌طور كه شما هم نگران هستيد-اگر در همان سنين دانش‌آموزان ابتدايي حل نشود، سختي كار در مراحل بعدي دو چندان خواهد بود. اما اينكه به مسووليت خودم در عرصه مديريت كلان اشاره كردم مي‌خواهم ضمن اعلام مجدد آمادگي انجمن براي همكاري با آموزش و پرورش تاكيد كنم كه چاره كار همكاري متقابل اين دو نهاد فرهنگي و هنري است. فارغ‌التحصيلان مرحله ممتاز براي تدريس در آموزش و پرورش هم مورد تاييد انجمن خوشنويسان هستند و هم به لحاظ آمار، خوشبختانه با فعاليت‌هاي انجمن خوشنويسان در چند دهه اخير، كارنامه‌يي درخشان و پربرگ و بار دارند.

 

تشويق جامعه به تحرير در مكاتبات روزمره كه اغلب با خودكار صورت مي‌گيرد نياز به همه‌گير كردن خوشنويسي با خودكار را پيش آورده با اين حال با‌زهم شاهد كم كاري انجمن خوشنويسان در اين زمينه هستيم. با در نظر گرفتن اينكه خود من بارها شاهد بودم كه دوستان بدخط از خط بد خود اظهار شرمندگي و تاسف كردند ولي مراجع كه در دسترس فوري براي رفع اين معضل همه گير باشد كم است. يعني موسساتي كه با مبالغ اندك يا متوسط اين هنر را ترويج كنند. اين نياز به‌شدت در جامعه هست ولي مراجع رفع نياز اندك است و متعلق به اقشار خاص جامعه.

بله اين مشكل همان‌طور كه شما اشاره كرديد فراتر از «آموزش و پرورش» و دانش‌آموزان در سطح جامعه هم مشهود است و در كل موضوع مبتلا به همگان و فراگير است و البته ابزار كار اعم از خودكار و خودنويس و همچنين موسسات و مراكز آزاد هنري بخشي از ماجراست. ولي به‌طور بنيادي همان همكاري متقابل آموزش و پرورش با انجمن خوشنويسان و صاحب‌نظران گره گشاي بخش عمده‌يي از مشكلات است كه به تبع آن بقيه مسائل هم حل مي‌شود. اگر شما در مدارس و ادارات و نهادهاي اجرايي همين موضوع خوشنويسي را پيگيري كنيد، مثلا تصاويري از نمونه خط تحريري معلمان شاغل در چهل سال پيش يا اسناد و مدارك اداري آن دوره را جمع‌آوري كنيد و با نمونه‌هاي مشابه در همين سال‌ها مقايسه كنيد، تكليف معلوم و روشن مي‌شود. كتاب‌هاي درسي مرحله ابتدايي و زحمات بي‌دريغ معلم و مدرس آموزش و پرورش در آن زمان مثمر ثمر بود و طبعا دانش‌آموزان با خوشنويسي آ‌شنا و در اين كار تا حد توان و تلاش خود ماهر مي‌شدند. بعد هم در عرصه اجرايي كشور يا در مراكز فرهنگي خط تحريري آنان خوانا و در مواردي به لحاظ بررسي‌هاي هنري هم قابل قبول بود. پس آنچه اهميت دارد نگرش حاكي بر اين كار است. يعني آموزش خوشنويسي در مرحله دبستان كه موضوع تامين نيروي انساني متخصص مطرح مي‌شود و همكاري فارغ‌التحصيلان انجمن خوشنويسان در مرحله ممتاز و نهايتا هم همكاري متقابل.

 

امروزه شاهد كم رنگ شدن ارتباط خوشنويسي با هنرهاي ديگر هستيم. مثلا تزيينات معماري كه در گذشته مثلا سر در منازل و مكان‌هاي عمومي و قهوه‌خانه و زورخانه‌ها و... با خوشنويسي زينت داده مي‌شد. يا اعلان‌هاي عمومي بيشتر با خطوط خوشنويسي نوشته مي‌شد و... اين نشان مي‌دهد كه مردم به خوشنويسي علاقه دارند ضمن اينكه مي‌شود كاركرد گسترده‌يي را برايش قايل شد. مردم نگاه تحسين آميز و احترام برانگيزي به اين هنر دارند. در حالي كه جامعه ايراني پذيرش بالايي از اين هنر دارد. مثلا در هر خانه بالاخره اثري از اين هنر را مثلا در همان كتاب قرآن يا حافظي كه در منزل دارند مي‌توان پيدا كرد. قطعا خوشنويسان بايد اين وجه را عمق ببخشند و اين جز با تبليغ در دنياي شلوغ و كم حوصله كنوني حاصل نمي‌شود. پس با اتكا به اين موضوع چرا باز هم شاهد كم كاري در اين زمينه هستيم؟

تعامل هنرمندان و فرهيختگان و حضور هنر خوشنويسي در جامعه از طريق كتيبه‌ها كه شما اشاره كرديد دو موضوع مهم و اساسي است كه در جامعه خوشنويسي كشور ضعف كار تا حدودي مشهود است. البته هم انديشي اگر با موازين و ضوابط لازم صورت گيرد، غالبا ثمر بخش است. اما ايجاد زمينه براي تعامل و همفكري در جامعه هنري كار دشواري است. به دليل حساسيت‌ها و نوع نگاه و نگرش هنرمندان ظرافت كار بيشتر است و تدبير و حوصله فراوان مي‌خواهد و با شما موافق هستم كه ارتباط هنر خوشنويسي با ساير هنرها و حتي فراتر از آن تعامل جامعه هنري در سطح كشور مطلوب نيست و البته پاسخ مختصر و خلاصه مطلب در يك جمله اين است كه: بايد در نگرش به موضوع تجديد نظر كنيم. اما در مورد حضور خوشنويسان در جامعه و از جمله اشاره شما به كتيبه‌ها در معماري مرسوم جامعه بايد بگويم همت و عزم عمومي جامعه خوشنويسي در اين حضور و ارتباط دخيل است و تصور من اين است كه در فرهنگ غني ايران عزيز هنر خوشنويسي همچنان جايگاهي رفيع و درخور دارد و ايرانيان از هنر خوشنويسي استقبال مي‌كنند و تحقق اين موضوع حداقل در داخل كشور در سايه همت جامعه خوشنويسي امكان پذير است.

در محل كار شما نشسته‌ام و اين تابلوهاي بي‌نظير و نفيس نقاشيخط و خوشنويسي آثار شما كه من را احاطه كرده احساس آرامش و تقدس و شكوه را در ذهنم تداعي مي‌كند. اثري از مكتب سقاخانه را هم در آثار شما حس مي‌كنم. اينجا رنگ‌ها گاهي كاملا ايراني و متعلق به تاريخ ايران است كه در انواع هنرهاي سنتي مثل هنر فرش و معماري و كاشي كاري و... جريان داشته و گاهي فلسفي و عرفاني مثل اين آبي‌هاي فيروزه‌يي و سبز و گاهي هم كاملا امروزي و پسند مخاطب اكنون. مثلا اين بنفش‌ها يا قرمزهاي مايل به صورتي و سرخابي و... گويا به هر دو مخاطب نظر داشته‌ايد. اين تابلوهاي دايره وار كه كاملا فلسفي هستند...

من در خوشنويسي در دو حوزه كلاسيك و مدرن كار مي‌كنم و با وجود وسوسه فضاي فعلي براي كارهاي مدرن، هرگز دنياي سنتي و خوشنويسي كلاسيك ايران را رها نكرده‌ام و در هر دو زمينه فعاليت‌هاي نمايشگاهي دارم اما اولا در كارهاي مدرن به اصول متعارف خوشنويسي پايبندم. يعني در بخشي از كار كه به دستمايه خوشنويسي به سرانجام مي‌رسد؛ ميراث بزرگان تاريخ خوشنويسي را ناديده نمي‌گيرم. اما در فرم و رنگ، افق‌هاي امروزي برايم اهميت دارد. ثانيا پشتوانه‌يي از هنرهاي ديگر از جمله موسيقي، نقاشي و عكاسي همواره برايم راهگشا بوده است.

بله، همه مي‌دانند كه شما دستي در آواز و خوانندگي هم داريد و به شخصه كار‌هاي عرضه شده شما به جامعه موسيقي را هم شنيده‌ام كه البته كارهاي با ارزشي هستند و گويا در همين زمينه آواز شاگرداني هم تربيت كرده‌ايد.

بله. بيش از سه دهه فعاليت در هنر موسيقي از يكسو و فعاليت من در هنر نقاشي (يعني با سابقه‌يي بيش از فعاليت موسيقي) از سوي ديگر نتيجه‌يي چشمگير داشته است. به علاوه فعاليت‌هاي هنري‌ام در عكاسي و تذهيب و گرافيك سال‌هاست كه استمرار دارد. اما ارتباط خوشنويسي باگرافيك و مكتب سقاخانه، در خصوص مكتب سقاخانه با توجه به هنرمندان توانا و فرهيخته آن روزگار و همكاري و همفكري برخي از نخبگان آن سال‌ها با اين جريان هنري و از جمله زنده‌ياد كريم امامي، موضوع بايد مستقلا و در حد چند مقاله بررسي شود. اما در ارتباط با گرافيك و خوشنويسي بايد بگويم كه تعامل آكادميك اين دو رشته هنري تا حد مطلوب فاصله‌ها دارد و نگاه عميق‌تر البته با صرف وقت فراوان براي هر دو گروه مغتنم است و به نظر مي‌آيد در وضعيت فعلي و در مواردي سطحي نگري حاكميت دارد، كه بايد جاي خود را به تامل بدهد.

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: