گزارش كامل برگزاري همايش "عرفان مولانا"

1385/10/9 ۰۳:۳۰

گزارش كامل برگزاري همايش

همايش "عرفان مولانا" هم‌زمان باهشتصدمين سال تولد اين شاعر ايراني، در تالار فردوسي دانشكده‌ي ادبيات دانشگاه تهران برگزار شد.

«انسان تا هميشه‌ي تاريخ به "مثنوي" نياز دارد»
همايش "عرفان مولانا" هم‌زمان باهشتصدمين سال تولد اين شاعر ايراني، در تالار فردوسي دانشكده‌ي ادبيات دانشگاه تهران برگزار شد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در اين همايش كه با حضور علي‌محمد موذني، علي‌اصغر محمدخاني و شهين اعواني به‌عنوان هيات رييسه برگزار شد، محمدعلي موحد درباره‌ي «شاخصه‌هاي عرفان مولانا» سخن گفت.
او در مقاله‌اش با اشاره به چند شاخصه يادآور شد: مولانا معتقد بود كه با مردن چيزي از انسان كم نمي‌شود و تاكيد بر ارزش آدمي داشت. حتا در «فيه ‌ما فيه»، انسان را اسطرلاب حق مي‌داند كه در مثنوي نيز بر اين مضمون اصرار مي‌ورزد. او مي‌گويد انسان نبايد دست از طلب بردارد.
موحد همچنين با اشاره به اين‌كه ادبيات فارسي از شكوه و شكايت پر است، گفت: در اشعار مولانا روح زندگي و نشاط موج مي‌زند و از شكوه و شكايت‌هاي معمول خبري نيست. او يك نوع احساس انس با طبيعت دارد. بارها به انسان پند مي‌دهد كه اگر براي خود جايگاهي را در نظر گرفته‌ايد، پس از رسيدن به آن، از پاي ننشينيد و همواره در حركت باشيد.
سپس عميد زنجاني - رييس دانشگاه تهران - نيز در سخناني اظهار داشت: همه‌ي انسان‌ها نياز به تلطيف معنوي و روحي و تزريق عرفان در كالبد زندگي اجتماعي خود دارند. بالاخص كشور، مردم و نظام ما كه ادعاي گسترده‌اي در اين زمينه دارند.
او متذكر شد: ما آثارعرفاني بسيار شامخ و بلندپروازانه‌اي‌ در تاريخ ايران اسلامي داريم. اكثر شاعران فارسي‌گوي ايران اسلامي به سمت ‌و سوي عرفان گرايش دارند. تمام كساني كه به نثر يا به شعر از عرفان سخن گفته‌اند، دانشمندان بزرگي هستند كه به علم مجهز بوده‌اند. در تك‌تك ابيات مثنوي امواج عظيم علوم نهفته است. عرفان مجرد از علم، مثل روح مجرد از بدن است كه در جامعه وجود ندارد، اما در عالم خودش يافت مي‌شود. از سوي ديگر، در تمام شعرهاي شاعران بزرگي مثل حافظ و مولانا كه در عرفان در سطح بالا هستند، قرآن و حديث موج مي‌زند. اين جفاست كه ما شعرهاي عرفاني را شق سوم تلقي كنيم.
به گزارش خبرنگار ايسنا، علي شيخ‌الاسلامي نيز مقاله‌ي «انسان كامل در مثنوي» را ارائه داد. او در مقاله‌اش آورده بود كه از بنيان‌گذاران اين بحث مهم عرفاني كه حتا اصطلاح آن را مربوط به ايشان مي‌دانند، محي‌الدين ابن‌عربي است كه به‌طور مفصل به مساله پرداخته است، و همه مي‌دانند «فصوص‌الحكم» كه وصيت‌نامه‌ي عرفاني اوست، باز بر محور انسان كامل كه انبياء عظام و اولياء كرام‌اند، مي‌گردد و مي‌چرخد. انسان كامل از ديدگاه مولوي و در مثنوي، با انسان كامل ابن‌عربي، تفاوت‌هاي بسيار فاحش و چشم‌گيري دارد. در ساحت عرفان ابن‌عربي، انسان كامل، جزيي، ساحتي، عرصه‌يي و عالمي از عوالم وجود است. وقتي حضرات خمس را برشمرد، يعني لاهوتي، ملكوتي، جبروتي و ناسوتي و سپس مي‌رسد به جامع، انسان كامل جزو جهان‌بيني و هستي‌شناسي‌اش مي‌شود. انسان كامل در انديشه‌ي ابن‌عربي يك موضوع فلسفي و بحثي است؛ درحالي‌كه در انديشه‌ي مولانا انسان كامل يعني تكيه‌ بر ذوق عرفان ناب و با لحاظ آيات و رواياتي كه درباره‌ي موضوع انسان در نظام هستي است.
در ادامه، محمديوسف نيري ـ استاد دانشگاه شيراز ـ نيز مقاله‌اش را با عنوان «مولانا وعرفان زبان» براي حاضران خواند.
او گفت: در ميان عارفان مولانا توجه بسيار ويژه‌اي به زبان داشته و مي‌توان او را از نظريه‌پردازان فلسفه‌ي زبان دانست؛ به‌طوري‌كه مجموعه‌ي انديشه‌هاي او مي‌تواند به عنوان نظريه‌اي عرفاني درباره‌ي زبان مطرح باشد. اما ابتدا بايد نظرگاه او از زبان شناسانده شود.
نيري سپس به عناصر اصلي و زيرساختي زبان‌شناسي مولانا اشاره كرد و افزود: اين زيرساخت‌ها، سه اصل عقل، نقل و شهود هستند. همچنين در تفكر مولانا سه زبان حس، قلب و حق وجود دارد. زبان حس صورتي از عقلانيتي است كه اسير عالم محسوسات است. مولانا اين زبان را عاريتي مي‌داند، اما زبان قلب را بسيار بالاتر از زبان معاش مي‌داند. جوهرش عشق است و پيامش معرفت. تفسير مولانا درباره‌ي زبان حق نيز اين‌ است كه برترين زبان‌هاست. كلمات، حروف و اصوات حجاب اين زبان هستند؛ اما او خود، مثنوي را پاك از الفاظ و آن‌را حقيقت مي‌داند. زبان آيينه‌دار حقيقي انسان است. آخرين زبان عارف خموشي است. مولانا خاموشي است به حقيقت سخن پيوسته و گويايي است بي‌منتها.
همايش "عرفان مولانا" در نوبت عصر نيز با چند سخنراني ادامه پيدا كرد.
به‌گزارش خبرنگار ايسنا،‌ غلامحسين ابراهيمي ديناني در اين همايش در سخناني گفت: جهان امروز مفتخر است كه براي هشتصدمين سالگرد تولد مولانا بزرگداشت‌ها مي‌گيرد. چرا جهان امروز به مولانا اقبال كرده است؟ ما كه براي انتشار كتاب مولانا در آمريكا يا برگزاري نكوداشت در ارمنستان، تركيه،‌ افغانستان و حتا مصر تبليغ نكرده‌ايم؛ پاسخ اين سوال در پيام مولانا نهفته است.
او افزود: ما با شخصيتي روبه‌روييم كه كه هر بيت از شعرهايش پارادوكس است. پيام مولانا چيست كه از فيلسوف تا عارف و تا عامي مجذوب سخن او هستند. مولانا يك خداوند خرد است و اهل معرفت و يا عاشق سوخته، كه خاكسترش بر باد رفته است؟ و آيا بين عاشق سوخته و خداوند خرد و معرفت جنگي است يا نه؟ و اگر مولانا معشوق سوخته است، معشوق او كيست؟ بله مولانا هم عاشق سوخته است و هم خداوندگار خرد و معرفت است.
ديناني در ادامه‌ي بحثش با طرح اين پرسش كه چرا بايد فلسفه اسلامي بخوانيم، گفت: ار از اين‌رو كه دنيا را از ناكامي به كامي برسانيم. بشر امروز ناكام از معنويت است و پيام مولانا پيام معنويت است. دنياي ناكام امروز كه به كام دنيوي چسبيده است، ناكام است. دنياي تشنه امروز منتظر يك كام ديگر است و آن پيام مولانا همان كام تازه‌ است؛ فلسفه اسلامي يعني "مثنوي". به گمان من بايد مرزبندي‌هاي غيرواقع را به كناري بگذاريم تا متوجه فلسفه اسلامي شويم.
اين استاد دانشگاه افزود: حرف در باب عشق بسيار گفته شده است و همچنين از ابتدا تاكنون آثار بسياري در زمينه فلسفه و عقل است، اما مولانا سخن از وحدت خرد و عشق به ميان مي‌آورد.
وي در ادامه گفت:‌ پيام مولانا به انسان معاصر و هرزماني است؛ تا انقراض عالم. هر بار مولانا سخنان تازه به ميان مي‌آورد، و از اين‌رو هرگز كهنه نخواهد شد. مولانا هرگز نمي‌ميرد، هرچند او هر لحظه طالب مرگ بود. مرگ را دانم ولي تا كوي دوست / راه اگر نزديك‌تر داني بگو. آن مرگي كه عين حيات است؛ مرگ اختياري. آدم‌هاي حسي فكر مي‌كنند كه مرگ اختياري يعني انتحار، حال آن‌كه مولانا اصلا اين معنا را مد نظر ندارد.
ديناني تاكيد كرد: ‌مولانا سالك است و سالك يعني كسي كه مي‌رود و نمي‌نشيند. مولانا سلوك را از حس شروع مي‌كند و به حس حس مي‌رسد. مولانا عشق و عقل را با هم جمع كرده و از همين روست كه گفت‌وگوي او با خود و ديگران صميمي است. هرچند ديگر عرفا هم با مولانا هم‌ندا هستند، منتها مولانا زباني ساده دارد.
او در ادامه تصريح كرد: راه مولانا راه عدم توقف است و اين راه بي‌پايان است. اگزيستانس واقعي در مولاناست كه هر لحظه جلوه‌اي تازه مي‌بيند. هر دو جهان زير سيطره رقص مولاناست. با گردش مولانا هر دو جهان مي‌چرخند؛ مدار جهان مولاناست. بيان مولانا بيان ظرفيت و توانايي آدمي است. قفل از زبان او برداشته شده و سينه‌اش گشاده است.
ابراهيمي ديناني در پايان گفت: نه تنها بشر امروز نيازمند كتاب "مثنوي" است، بلكه انسان تا هميشه تاريخ نيازمند "مثنوي" است و خوشا به حال ما كه زبان فارسي مي‌دانيم و نيازمند ترجمه نيستيم. به باور من زبان فارسي يك زبان الهي است.
ديگر سخنران اين مراسم، حسن لاهوتي درباره نيكلسون و خدمات او در زمينه مكتب عرفاني مولانا سخنراني كرد و گفت‌: اگر مولانا امروز در غرب آوازه‌اي دارد، از بركات تلاش‌هاي نيكلسون است. آن روز كه نيكلسون تصميم به تصحيح كتاب "مثنوي معنوي" ما ايرانيان گرفت، هيچ امكاني مانند امروز نبود. اين انسان به هر كوششي كه ميسر بود، دست زد و نسخه‌اي را از تركيه تهيه كرد، كه دستياري هم داشت. بعد از آن نسخه‌اي را نيز از قاهره به‌دست آورد و به تنهايي بدون دستيار و حمايت مالي و حتا بدون اين كه از قبل به اين مسأله فكر كند كه از رهگذر چاپ "مثنوي" عوايدي نصيبش بشود، اين نسخ خطي را با هم تطبيق كرد و "مثنوي" را به اين شكلي كه ما امروز مي‌بينيم، به چاپ رساند.
وي در ادامه افزود: اين بخش كوچكي است از حق بزرگي كه به گردن ما ايرانيان دارد. او در اين كار متوقف نشد و "مثنوي" را به انگليسي ترجمه كرد. يادمان باشد كه اولين شرط ترجمه، فهم متن است و " مثنوي" اثر كوچكي نيست. اين كتاب ‌26هزار بيت دارد، بنابراين يك فرد انگليسي‌زبان بايد آن‌قدر زبان فارسي را بشناسد و بفهمد، تا بتواند از عهده ترجمه اين اثر بزرگ بربيايد.
لاهوتي افزود: همچنين "تذكره‌الاوليا" را براي اولين‌بار او تصحيح و ترجمه كرد و اين‌ها بود كه مقدمات شناخت و مطالعه عرفان اسلامي را فراهم آورد. اين كار هم عقل مي‌خواهد و هم عشق.
وي اظهار كرد: ‌دكتر لوييس مي‌گويد در نگاه به مولانا سه گفتمان در غرب جريان دارد؛ يك گفتمان دانشگاهي است و بزرگان آن‌ها نيكلسون و آن ماري شيمل هستند. وقتي آثار اين‌ها را مي‌خوانيم، مي‌بينيم آكادميك هستند. گفتمان دوم، گفتمان خانقاهي است؛ آمريكايي‌ها و اروپايي‌هايي نحله‌هايي را تشكيل داده‌اند، و به زعم خود مي‌پندارند كه طرفداران مولانا و پيروان او هستند، حال آن‌كه اين‌گونه نيست. گفتمان سوم، گفتمان تجاري است كه بخصوص در آمريكا شيوع پيدا كرده است و مولانا را براي كسب درآمد مي‌خواهند؛ بنابراين با استفاده از شعرهاي مولانا آثاري خلق مي‌كنند كه ذائقه‌ جوانان آمريكايي بپسندد. اين براي خودشان خوب است، اما صدمه‌اش براي ما و فرهنگ ماست. با كنار گذاشتن اين دو گفتمان پاياني، آن‌چه مورد پذيرش ماست، همان گفتمان دانشگاهي است و اگر شرح و تصحيح نيكلسون نبود، اي بسا كه اين گفتمان دانشگاهي اكنون وجود نداشت.
سپس بهمن نامور مطلق در مطالعه‌ تطبيقي درباره سكوت و خاموشي به بررسي زبان عرفاني مولانا پرداخت و گفت: از كارهايي كه فارسي‌زبان‌ها بايد انجام دهند، درباره آن‌چه كه بوده است، هست و اصالت دارد، بايد تحقيق شود. از طرفي خوشحاليم كه جهانيان اين‌گونه مولانا را مورد توجه قرار داده‌اند و از طرفي نگرانيم كه مولانا عوام‌گونه طرح و با او برخورد شود.
او تاكيد كرد: بايد به بررسي اين بنشينيم كه مولانا چه چيزي نيست؛ بيش از اين كه تاكيد كنم، چه چيزي بود و چه كسي بوده است. بايد با نگاهي سلبي به سمت مولاناي اصلي پيش برويم، وگرنه نه تنها در خارج از كشور كه در داخل كشور سوء تفاهم‌ها زياد خواهد شد و مولانا خيلي سريع تنها و غريب خواهد بود.
آيا نزد مولانا نيز همانند عرفان يوناني، رومي بويژه در قرن بيستم، سكوت آن معنايي را دارد كه آنان برداشت مي‌كنند يا نه؟
اهميت اين موضوع از اين بابت بيش‌تر مي‌شود كه موضوع خاموشي را به‌طور جدي مورد توجه قرار مي‌دهد و تخلص خود را "خاموش" گذاشته است.
وي در ادامه گفت:‌ مولوي ميراث‌دار فرهنگ بزرگي است به‌نام فرهنگ ايراني - اسلامي. حضور وحي و كلام الهي موجب مي‌شود گفتار نزد اين عرفا از يك ويژگي خاصي برخوردار باشد كه با عرفان‌هاي غير ابراهيمي متفاوت باشد.
او همچنين افزود: براي انتقال مفاهيم عرفاني مولانا به دو شكل سعي كرده است كه اين را برطرف كند؛ از طرفي به هنجارشكني در گفتار دست زده‌ كه سعي شده قابليت‌هاي گفتار را افزايش دهد و از طرفي ديگر سعي كرده تا حد امكان از گفتار هم استفاده نكند.
نامور مطلق اظهار كرد: دو ويژگي‌ در زبان عرفاني و همچنين نزد مولاناست؛ يكي تمثيلي شدن زبان و ديگري كوتاه شدن آن. تمثيلي كردن سخن سبب مي‌شود كه از طرفي توام با رسايي و شيوايي باشد و از سويي ديگر باعث ايهام و ابهام مي‌شود. از اين جهت كه تجربيات عرفاني نمي‌توانند خيلي مستقيم انتقال پيدا كنند و از طرف ديگري ويژگي لايه‌يي كردن زبان و بيان را موجب مي‌شود و همچنين به‌كار بردن تمثيل از نظر زيباشناسي اهميت فراواني دارد و باعث مي‌شود كه سخن ملال‌آور نباشد، چنان‌چه كه خود در "فيه ما فيه" به اين مطلب اشاره مي‌كند.
دبير فرهنگستان هنر در ادامه تصريح كرد: مولانا مخاطبان خود را به دو دسته تقسيم مي‌كند؛ آنان كه زبان رمز مي‌دانند و آن‌ها كه زبان رمز نمي‌دانند. ويژگي‌ ديگري كه مولانا به وسيله آن زبانش را متمايز مي‌كند، موجز كردن سخن است.
او در ادامه گفت: زبان كلامي نزد مولانا بسيار مهم است و همانند برخي از فرقه‌هاي عرفاني، زبان كلامي مورد ترديد و شك قرار نمي‌گيرد؛ بلكه از آن استفاده مي‌شود. در عين حال خاموشي هم يكي از ويژگي‌هاي زبان مولاناست. مولانا خود خاموشي را به بحر در برابر جوي سخن تشبيه مي‌كند. خاموشي به دو قسمت تقسيم مي‌شود؛ يكي خاموشي اخلاقي و ديگري خاموشي مضموني. خاموشي اخلاقي آن خاموشي است كه بر اساس ارتباطي كه ميان گفته‌پرداز و گفته‌شنود هست، ايجاد مي‌شود. اما خاموشي مضموني، خاموشي است كه برخي از مضامين بر زبان تجميل مي‌كنند. براي مولانا بهترين موضوعي كه خاموشي در برابر آن رساتر از گفتار است، عشق است.
به‌گزارش ايسنا، نامور مطلق در ادامه تصريح كرد: خاموشي همواره نزد مولانا رفتن از يك نظام نشانة‌يي ارتباطي به يك نظام نشانه‌يي ارتباطي ديگر است، يعني قطع ارتباط نيست؛ در خاموشي ارتباط تداوم پيدا مي‌كند، اما در سطح و لايه‌اي ديگر است.
وي در پايان گفت: تمايزي بين سكوت و خاموشي قايل شده‌ام كه خاموشي را بخشي از سكوت گرفته‌ام، يعني بخش كلامي سكوت را بسيار گسترده مي‌دانم. همچنين رابطه بين ادبيات و سكوت نزد بسياري نويسندگان از جمله ژان پل سارتر هم خيلي اهميت دارد، چنان كه مي‌گويده ادبيات براي ما خود را همچون هرمنونتيك سكوت تعريف مي‌كند. اين سكوت به اين معنايي كه بيان شد، در غرب بويژه در دوران مدرن بسيار مورد توجه بوده است. بنابراين نزد برخي تفكرات بويژه تفكر انسان‌محور، خاموشي انسان، سكوت تمام هستي است؛ اما جهان عرفان اسلامي جهاني زنده است و همه عناصر آن باشعور هستند و در حال تسبيح خدا. در چنين جهاني هيچ‌گاه سكوت مطلق نيست و همواره‌ زمزمه‌هاي نيايش جاري است. و از ديدگاه مولانا همه هستي در حال گفت‌وگو هستند، چون هستي بر اساس كلام آفريده شده است.
الكساندر واسيلينف هم در سخناني در اين همايش به جايگاه حضرت محمد (ص) در "مثنوي" پرداخت و گفت: تفكر و نگارش سمبليك يكي از ويژگي‌هاي متون مقدس از جمله "مثنوي معنوي" است، كه در وسعت و عمق مفاهيم بي‌نظير است. از اين‌روست كه در صورتي كه اين تفكر به طور فعال به كار گرفته نشود، خواننده متن را فقط مي‌خواند و نمي‌تواند به ژرفاي آن وارد شود. مولانا از جمله عرفاي كامل است كه براي اثر هنري خود مجموعه‌اي از سمبل‌ها را به دست مي‌دهد، اين بدين معني است كه براي فهم متون عرفاني، آگاهي داشتن از اشكال و نشانه‌ها و معني ‌اصطلاحات عرفاني ضروري است.
او افزود: بنابراين هرچه بيش‌تر سمبل‌ها را در خويش زنده كنيم و از نو آن‌ها را دريابيم، آمادگي بيش‌تري براي حصول به حضور اين كلام عشق الهي مي‌يابيم.
او اظهار كرد:‌ در درياي بي‌كران "مثنوي معنوي" به صفات اساسي حضرت محمد (ص) از ديدگاه شاعر بزرگ صوفي دست مي‌يابيم. روش مولانا روش تاريخي محض نيست، بلكه به نظر من مولانا پيامبر (ص) را مثل آركي‌تايپ جلوه‌گر مي‌سازد كه صفت او در واقع بايد در خود ما احيا شود.
وي در ادامه گفت: اگر بپذيريم كه "مثنوي" عميق‌ترين تفسير "قرآن كريم" است، نتيجه آن است كه پيامبر اكرم (ص) بايد جايگاه اساسي در "مثنوي" داشته باشند و همين‌طور هم هست. در شش دفتر "مثنوي" تقريبا ‌20 حكايت درباره آن حضرت (ص) هست. هنر بزرگ شاعر در قدرت طرح حكايت‌هاست. اين حكايت‌ها ناپيوسته‌اند و در ميان آن‌ها شاعر از تفكرات زيادي درباره‌ نقش محمد (ص) به عنوان رهبر امت اسلامي و نماد كامل روحاني و نيز مسائل گوناگون مرتبط با عرفان اسلامي سخن گفته است.
در ادامه علي‌محمد سجادي گفت: اگر بحث از عرفان مولاناست، بايد "مثنوي" را بشناسيم. "مثنوي" مولانا با همه سروده‌هايي از اين دست فرق دارد. من گمان نمي‌برم كه حضرت جلال‌الدين با طرحي از پيش‌ريخته آمده باشد و خواسته باشد كه "مثنوي" را به‌وجود بياورد. اگر اين را مقايسه كنيم با "كيمياي سعادت" امام محمد غزالي، به حقيقت اين مسأله پيش‌تر پي مي‌بريم.
او افزود: اثر مولانا چيزي متفاوت از آثاري از اين دست از جمله منظومه‌هايي است كه با نام خدا شروع نشده است. آن‌چه در "مثنوي" ديده مي‌شود، نظمي است كه مخصوص "مثنوي" است و اين نيست كه از جايي شروع و به‌جايي مشخص ختم شود. به‌تعبير بديع‌الزمان فروزانفر نظم "مثنوي" همچون نظم "قرآن" است كه همه مطالب را در آن مي‌توان ديد، اما هيچ‌كدام آن‌ها تحت نظم خاصي درآورده نشده است.
قاسم كاكايي نيز در سخناني متذكر شد: عارف كسي است كه در وحدت قدم زده است و "مثنوي معنوي" دكان وحدت است. البته وحدت با حلول و اتحاد متفاوت است. در حلول و اتحاد همواره با دو طرف و يا دو وجود يكسان روبه‌روييم، اما در وحدت با دو چيز، كه يكي هست و ديگري نيست، و بحث نيستي در عين هستي است. اين سخن پارادوكسيكال سراسر "مثنوي" را پر كرده است.
سخنران اختتاميه همايش عرفان مولانا، غلامرضا اعواني - رييس موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران - بود. اعواني در سخناني گفت: سهروردي عرفان را حكمت الهي ناب مي‌داند و آن را برابر حكمت بحثي قرار مي‌دهد؛ بنابراين مولانا به غواصي معنا و معرفت رفته و گوهرهاي عزيزي را فراچنگ آورده و به ما عرضه كرده است.
او در ادمه با بيان اين‌كه تاريخ را مي‌توانيم بر اساس عشق تقسيم كنيم، گفت: در دوره‌ي امروز و در فلسفه مدرن، مسأله عشق مطرح نشده است؛ مگر به‌معناي بسيار حيواني آن، چون عشق كار دل است و در دنياي امروز دل مرده است، بنابراين عشق جايي ندارد.
وي در ادامه گفت: بر اساس عشق حكمت را مي‌توان به دو دسته تقسيم كرد؛ يك حكمت بحثي و ديگر حكمت الهي است. در حكمت بحثي هر بحثي درباره عشق همان بحث‌هاي طبيعي است، يعني عشق نوعي غريزه و نوعي طبيعت حيواني است، منتها امروزه با شدت بيش‌تري تبيين مي‌شود. اما حكمت الهي بر مبناي عشق است.
اعواني گفت: هر ديني سه ركن و سه اساس دارد؛ يكي عمل صالح يا فضيلت، دوم راه عشق و راه محبت و سوم راه معرفت است. اين‌ها سه راه مختلف نيستند؛ سه راه لازم و ملزوم يكديگرند. بنابراين عشق در مولانا جلوه ديگري دارد، كه يكي از اركان مولانا بحثي است كه درباره عشق مي‌كند. جالب اين‌كه هر دو راه عشق و راه معرفت، هر دو در مولانا هست. به تعبيري بگويم زبان "غزليات شمس" با زبان "مثنوي" متفاوت است. زبان "مثنوي" زبان سهل است؛ عارفي است كه به مقام فنا رسيده است. راه معرفت است. اما "غزليات شمس" زبان رقص و سماع است، زبان مستي است؛ در برابر آن‌كه زبان هشياري است. بنابراين هر دو در مولانا وجود دارد.
اين همايش از سلسله همايش‌هايي كه قرار است پيش از كنگره بين‌المللي مولانا در دانشگاه‌هاي كشور برگزار شوند، برپا شد. خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران


خان احمدی
نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: