گفت‌وگو با دكتر علي بيگدلي: انگلستان در سقوط محمدعلي شاه نقش اساسي داشت

1392/10/23 ۰۹:۲۲

گفت‌وگو با دكتر علي بيگدلي: انگلستان در سقوط محمدعلي شاه نقش اساسي داشت

به نظر نخستين ارتباطات ديپلماتيك جدي حاكمان ايراني با دولت‌هاي غربي از دوره صفويه به وجود آمده است. اين ارتباط بر اساس چه موضوع و به چه شكلي انجام شده است

 

 

 

عليرضا كنعان‌رو:

به نظر نخستين ارتباطات ديپلماتيك جدي حاكمان ايراني با دولت‌هاي غربي از دوره صفويه به وجود آمده است. اين ارتباط بر اساس چه موضوع و به چه شكلي انجام شده است؟

ما در قبل از صفويه و در دوران ايلخانان، ارتباطاتي با دولت‌هاي اروپايي و به‌ويژه دولت فرانسه و دربار پاپ داشتيم. به دليل اينكه ايلخانان يك ژن مسيحي داشتند و بعد از جنگ‌هاي صليبي خود را در ميان مسلمانان تنها احساس مي‌كردند تصميم گرفتند كه با مبادله سفير ميان دربار پاپ و دولت فرانسه اتحاد ديگري را به وجود آورده تا جنگ‌هاي صليبي را شروع كنند. تا جايي كه «هلاكوخان» وعده داد تا مصر را به عنوان پايگاه صليبي‌ها تصرف كند ولي او به نتيجه‌يي نرسيد. يك بار ديگر هم در زمان «اوزون حسن» اين رابطه را برقرار كرديم و نخستين قرارداد نظامي‌مان با ونيزي‌ها در همين دوران منعقد شده كه بر اساس آن يك كشتي تجهيزات نظامي براي ما فرستاده شد كه عثماني‌ها يا به گفته برخي انگليسي‌ها آن را در دريا غرق كردند. اما همان‌طور كه گفتيد در زمان صفويه باب ارتباطات خارجي ما گشوده شد منتها نقصي كه در اين دوره وجود داشت اين بود كه به غير از يك مورد كه آن هم ناموفق بود تقريبا هيچ عنصر ايراني اين ماموريت‌ها را به عهده نداشت. شاه عباس تلاش مي‌كرد از نيروهاي انگليسي كه به عنوان سياح يا مددكاران نظامي به ايران آمدند به عنوان سفير حسن نيت ايران براي دربارها استفاده كند. بعد از جنگ چالدران هم شاه اسماعيل اقداماتي براي ارتباط با كشورهاي اروپايي و حتي مصر براي مقابله با عثماني در پيش گرفت اما موفقيت آنچناني نداشت. در زمان شاه عباس هم اين رفت و آمد‌ها و اعزام هيات‌هاي سياسي تحت رهبري مقامات انگليسي انجام مي‌شد. هدف اصلي در اين ارتباطات اين بود كه يك قرارداد نظامي با يكي از كشور‌هاي اروپايي به ويژه انگلستان يا فرانسه و آلمان امضا شود تا ايران به لحاظ قدرت نظامي به درجه‌يي برسد كه بتواند در برابر عثماني بجنگد كه اين قرارداد هم به اين خاطر كه اروپايي‌ها نمي‌خواستند يك كانون قدرت ديگري به غير از عثماني در شرق تاسيس شود هيچگاه امضا نشد و بنابراين تلاش شاه‌عباس براي امضاي قرارداد نظامي به جايي نرسيد. با اين حال روابط سياسي در آن دوران خوب بود و روابط اقتصادي خيلي گسترش پيدا كرد اما هدف اصلي شاه عباس هيچگاه تحقق پيدا نكرد. اين روابط بعد از مرگ شاه عباس تا اواخر دوره صفويه متوقف شد. البته سياحان اروپايي و به ويژه فرانسوي مثل «شاردن» به ايران آمده و گزارش‌هايي را تهيه كردند كه در آنها علاوه بر دوره صفويه به دوران باستان ايران هم توجه شده است. گزارش اين سياحان باعث شد كه اروپايي‌ها قدمت و هويت ايراني را با دقت بشناسند. در زمان شاه سلطان‌حسين نخستين سفير هيات ايراني كه به دربار لويي چهاردهم رفت قراردادي امضا كرد كه بسيار حساب شده و به نفع هر دو كشور بود و حتي كاپيتولاسيون هم براي هر دو طرف رعايت مي‌شد. نكته‌يي كه لازم مي‌دانم اشاره كنم اين است كه نخستين هيات ايراني كه از طرف شاه عباس به دربار هانري چهارم رفت با پيام بسيار ارزشمندي مورد استقبال قرار گرفت. در همان زمان هانري چهارم كه بسيار به رابطه با ايران علاقه‌مند شده بود توسط يك جوان كاتوليك ترور مي‌شود و در نتيجه هيات ايراني بلاتكليف و لاجرم به كشور بازمي‌گردد. در دوره افشاريه به دليل طولاني شدن دوره جنگ و گريزي كه وجود داشت و هدر شدن استعداد نادر شاه در اين مسير، فضا براي روابط خارجه ما مناسب نبود. در دوره زنديه هم به جز يكسري مكاتبات و ارتباطات محدود بين ايران و انگلستان در منطقه خليج فارس، اوضاع تقريبا به همين صورت بود. شايد يكي از دلايل اصلي اين ارتباطات محدود هم مي‌تواند اين باشد كه در اين دو دوره به ويژه دوره زنديه، اروپاييان با مسائل مختلفي مواجه بودند. براي مثال انگليس درگير انقلاب امريكا بود، فرانسويان در آستانه انقلاب خودشان قرار گرفته بودند و روسيه هم در زمان پتر كبير در حال نوسازي كشور خود بود و به همين خاطر توجه چنداني به ايران نمي‌كردند. تا اينكه در دوره فتحعليشاه ما ناخواسته در چرخه روابط بين‌الملل قرار مي‌گيريم. در اين دوره سه كشور قدرتمند يعني فرانسه ناپلئون، روسيه الكساندر اول و انگلستان ژرژ سوم منافع‌شان در اين منطقه دچار تعارضاتي شد و متاسفانه روس‌ها با حمله كردن به گرجستان ما را به يك جنگ ناخواسته وارد كردند كه اين جنگ هم به حيثيت و هم به سرزمين ايران لطمه فراواني زد. فتحعليشاه هم مجبور شد براي گرفتن كمك نظامي از يك كشور خارجي متوسل به فرانسه يا انگلستان شود. بر همين اساس وي متمايل به فرانسه شد و سفرايي از دربار فرانسه براي تقويت نظامي ايران به كشور آمدند و همين‌طور خواستند از طريق ايران راهي براي حمله به هندوستان پيدا كنند. در همين حال انگلستان پيشدستي كرده و نخستين هيات سياسي انگليسي در سال 1801 به رياست ملكم به ايران آمد و قرارداد محدودي با فتحعليشاه امضا كرد. بعدها اين قرارداد تا دوره «سر جان فورد» ادامه پيدا كرد كه او نخستين قرارداد را با ما امضا كرد. فتحعليشاه نيز «ميرزا ابولحسن‌خان شيرازي» (ايلچي) را براي امضاي قرارداد به انگلستان روانه مي‌كند كه كشتي حامل ميرزا ابولحسن‌خان در مواجهه با توفان از مسير منحرف شده و به سمت قاره امريكا مي‌رود و به اين ترتيب ميرزا ابوالحسن خان شيرازي به عنوان نخستين ايراني به شمار مي‌رود كه به قاره امريكا پا مي‌گذارد. شخصي كه در اين سفر ميرزا ابوالحسن‌خان را همراهي مي‌كرد كاردار سفارت انگلستان به نام «جيمز موريه» بود كه نويسنده كتاب «حاجي باباي اصفهاني» است. پس از اين دوره به سلطنت محمد شاه مي‌رسيم كه به جز يك برخورد‌هايي كه بر سر هراز بين ايران و انگلستان اتفاق مي‌افتد تقريبا دوره آرامي به حساب مي‌آيد. پس از دوره كوتاه محمدشاه وارد دوران ناصرالدين شاه مي‌شويم كه در سال 1848 در سن 16 سالگي با حمايت سفير روسيه و كنسول انگلستان و البته اميركبير به قدرت مي‌رسد. ناصرالدين شاه پس از رسيدن به قدرت هداياي بسيار ارزشمندي را به سفير روسيه و كنسول انگلستان مي‌دهد كه اين باعث ناراحتي سفير فرانسه شده كه متعاقب آن وي به نشانه اعتراض از كشور خارج مي‌شود.

 

در اين دوره براي نخستين‌بار شخص اول مملكت به كشورهاي غربي سفر مي‌كند، اين مسافرت‌ها چه تاثيري بر ارتباطات بين‌المللي كشور و نگاه ديپلماتيك حاكمان ايران مي‌گذارد؟

دوره ناصرالدين‌شاه دوره پرتلاطمي در سياست خارجه كشور ما است كه ما در همين دوره عملا به عنوان يك قدرت شرقي وارد فضاي بين‌‌المللي مي‌شويم. به اين صورت كه شبكه‌هاي سياست خارجي ما بسيار گسترده مي‌شود و براي نخستين‌بار سفارتخانه‌هايي در كشور‌هاي اروپايي و حتي امريكاي لاتين تاسيس مي‌كنيم. اين مساله بسيار ارزشمند بوده و موجب شناسايي ما به عنوان يك قدرت منطقه‌يي در جهان مي‌شود. اما سفرهاي ناصرالدين‌شاه كه در تاريخ‌نگاري‌هاي ما هم بسيار مذمت شده به نظر من بسيار كار جالبي بود كه در واقع نتيجه تدبير و هوشياري «ميرزا حسين‌خان مشير‌الدوله» سفير ايران در عثماني بود كه ناصرالدين شاه را تشويق به سفر به عتبات مي‌كند. اين سفر با وجود مخالفت‌هاي عثماني در سال 1864 انجام مي‌شود و اين نخستين سفر خارجي ناصرالدين شاه است. قرارداد رويتر در سفر بعدي ناصرالدين شاه به خارج از كشور امضا مي‌شود و اين قرارداد نخستين پيمان همه‌جانبه‌يي است كه بين كشور ما و يك انگليسي در سال 1872 به امضا مي‌رسد. در قالب اين قرارداد ما امتيازات فراواني از جمله كشيدن خط آهن شمال به جنوب، ساخت مترو در تهران و امتيازات نفت و زغال سنگ و‌... را به رويتر مي‌دهيم. اين قرارداد با مخالفت‌هاي داخلي روبه‌رو و تحريكاتي نيز از جانب روس‌ها انجام شد. علاوه بر اين ميان دولت انگلستان و رويتر هم به اين خاطر كه رويتر بدون اجازه آنها دست به امضاي چنين قراردادي زده بود، صميميتي وجود نداشت اين قرارداد با شكست مواجه شد. ناصرالدين شاه سه سفر به خارج از كشور داشته كه در اين زمان نخستين نشانه‌هاي ورود انديشه‌ها و ابزارهاي مدرن در كشور ظاهر مي‌شود. پس از دوره ناصري، مظفرالدين‌ شاه نيز به سه سفر خارجي مي‌رود كه به هيچ‌وجه به اهميت سفرهاي ناصرالدين شاه نيست.

 

تاثيرات متقابل جريان مشروطه بر روابط بين‌الملل و همين‌طور كشورهاي پيشرفته يا به قولي دول راقيه بر جهت‌گيري‌هاي اين انقلاب چگونه بوده است؟

ببينيد ما در انقلاب مشروطه آثاري از دخالت آشكار و پنهان كشورهايي از جمله روسيه، فرانسه و انگلستان را مشاهده مي‌كنيم. همين‌طور نشانه‌هايي از شخصيت‌هاي خارجي مثل پروفسور براون انگليسي هم قابل رديابي است. با اين حال به نظر من نقش انگليسي‌ها در هدايت جامعه ايراني به سمت مشروطه روشن است. به ويژه زماني كه ايرانيان به سفارت انگلستان پناهنده شدند با كلاس‌هاي آموزشي كه براي آنها در زمينه علم سياست برگزار شد. همان زمان شعار عدالتخانه به مشروطه تغيير پيدا كرد و براي نخستين‌بار ايرانيان با پديده مجلس، آشنا شدند. در آن زمان شايد در كل ايران 10 نفر هم با مساله مشروطه آشنا نبودند، در همين حال سفارت انگلستان با توزيع اعلاميه‌هاي مشروطه، آن را به ايرانيان شناساند. با شروع انقلاب مشروطه روس‌ها بيشترين مخالفت را با آن داشتند تا جايي كه در زمان محمدعلي‌شاه مجلس را به توپ بستند تا بنياد دموكراسي برچيده شود. از طرفي انگلستان به صورت پنهاني موجبات سقوط محمدعلي‌شاه را فراهم كرد تا احمد شاه به روي كار‌ آيد. پس از آن جنگ جهاني اول آغاز شد و كشور ما با وجود اينكه توسط مستوفي‌الممالك، صدراعظم وقت ايران اعلام بي‌طرفي كرد با اين حال مورد تجاوز قرار گرفت.

 

ماجراي حسينقلي‌خان صدر‌السلطنه يا همان حاجي واشنگتن چه بود و چه تاثيري در روابط ايران و غرب داشت؟

حاجي واشنگتن در واقع به حاجي باباي اصفهاني شباهت دارد. او نخستين ديپلماتي است كه به سفر امريكا رفته و رفتارهايي را از خود نشان مي‌دهد كه متناسب با رفتارها و آداب و رسوم امريكايي نيست و اعمالي انجام مي‌دهد كه موجب احضار او به تهران توسط شاه مي‌شود.

 

 

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: