1394/10/12 ۰۹:۳۵
تأملی بر کتاب «نظر به درد دیگران» اثر سوزان سانتاگ چرا «عکاسی از جنگ» تأثیرگذاری عمیقتری از درد جنگ دارد؟ فرزاد نعمتی: سوزان سانتاگ (2004-1933 میلادی) نویسنده، منتقد ادبی و روشنفکر امریکایی، چهرهای محبوب و متنفذ در فضای فرهنگی نیمه دوم قرن بیستم بود. سانتاگ مقالات و کتابهای ارزشمندی در حوزه زیباییشناسی و هنر نوشته است و در یکی از مهمترین آنها، «درباره عکاسی» که در سال 1977میلادی به چاپ رسید و برنده جایزه دایره ملی منتقدان کتاب (NBEE) نیز شد، از قدرت استعاری عکسها و نقش تفسیری عکاس در گرفتن آنها سخن به میان آورد. 25 سال پس از آن کتاب معروف که دو ترجمه فارسی از آن نیز در دسترس مخاطبان است، سانتاگ در کتاب «نظر به درد دیگران» (2004 میلادی) به مسأله بازنمایی تصویری جنگ و خشونت در جامعه معاصر پرداخته است،
تأملی بر کتاب «نظر به درد دیگران» اثر سوزان سانتاگ چرا «عکاسی از جنگ» تأثیرگذاری عمیقتری از درد جنگ دارد؟
فرزاد نعمتی: سوزان سانتاگ (2004-1933 میلادی) نویسنده، منتقد ادبی و روشنفکر امریکایی، چهرهای محبوب و متنفذ در فضای فرهنگی نیمه دوم قرن بیستم بود. سانتاگ مقالات و کتابهای ارزشمندی در حوزه زیباییشناسی و هنر نوشته است و در یکی از مهمترین آنها، «درباره عکاسی» که در سال 1977میلادی به چاپ رسید و برنده جایزه دایره ملی منتقدان کتاب (NBEE) نیز شد، از قدرت استعاری عکسها و نقش تفسیری عکاس در گرفتن آنها سخن به میان آورد. 25 سال پس از آن کتاب معروف که دو ترجمه فارسی از آن نیز در دسترس مخاطبان است، سانتاگ در کتاب «نظر به درد دیگران» (2004 میلادی) به مسأله بازنمایی تصویری جنگ و خشونت در جامعه معاصر پرداخته است، پرسشهایی بس سهمگین را در انداخته است و با تواضع و با تکیه بر واقعیات تاریخی، کوشیده است حدود و ثغور امر را با مخاطب در میان بگذارد. این کتاب نیز در جمع آثار مرحله نهایی برای کسب جایزه NBEE قرار گرفت. احسان کیانیخواه، مترجم جوانی که سال گذشته دیگر کتاب سانتاگ؛ «بیماری به مثابه استعاره» را ترجمه کرده بود، ترجمهای روان و خواندنی از «نظر به درد دیگران» به دست داده است و نشر «گمان» در هفدهمین جلد مجموعه «تجربه و هنر زندگی» آن را به چاپ رسانده است. کتاب 9 فصل دارد و در انتهای آن 47 عکس مشهور از جنگ گنجانده شده است.
سیطره عکس و قدرت عکاسی زمان زیادی از انتشار عکس «آیلان»، همان کودک سه ساله سوری که در فرار از جنگ خانمانسوز بر ساحل دریا آرام گرفته بود، نمیگذرد. عکسی که در عین ایجاد غمی جانگداز، انعکاس نفرتی جهانگستر از جنگ و بیتفاوتی آدمیان نسبت به رنج آوارگان سوری نیز بود. جنگ سوریه سالها در میان انبوه اخبار به گوش میرسید، حتی بر صدر نیز مینشست و گاه حتی از تعداد کشتهشدگان نیز برای نشان دادن حجم سبعیت آن استفاده میشد؛ اما ثبت و مخابره «خواب آیلان» بر کرانه دریاهای بیکران جنگ، توسط «نیلوفر دمیر» عکاس ترک، قدرتی فراتر از همه اعداد و اخبار یافت و وجدان آدمیان را به مسلخ مداخله یا انفعال کشاندند. پس از عکس آیلان، بیتفاوتی و ناشنوایی، امری دشوار بود. به تعبیر داگلاس برینکلی استاد تاریخ دانشگاه رایس، تصویر آیلان، «قلب مردم را نشانه گرفت نه مغز آنها را.» (نگین حسینی، مقاله «تصویری که قلب مردم را نشانه رفت»، ماهنامه مدیریت ارتباطات، ش 65) با وجود انعکاس گسترده عکسهای آیلان در شبکههای اجتماعی، واقعیت امر آن است که تحریریه روزنامهها، بحثهای اخلاقی و حرفهای گستردهای در میان خود درباره امکان انتشار عکس آیلان داشتند. برخی استفاده از چنین عکس رقتبرانگیز و شوکهکنندهای را که میتوانست سود بیشتری عاید روزنامه کند، غیراخلاقی میدانستند. عدهای اما بر نقش آگاهیدهنده عکس درباره تبعات جنگ در سوریه و بحران مهاجرت تأکید داشتند. سوزان سانتاگ یک دهه پیش از جهان رفت و معلوم نیست اگر امروز زنده بود، در قبال انتشار عکس آیلان چه موضعی میگرفت. مسأله ثبت و پخش عکسهای بغرنج، همواره بخشی از مسأله ذهنی سانتاگ بود و او اینک نیز با کتاب «نظر به درد دیگران» که از آخرین نوشتههای او نیز است، با ما در این باره سخن میگوید. کتاب سانتاگ تا آن زمان که جنگ در میان بشر باشد، لاجرم خواندنی است.
عکاسی از جنگ: واقعنمایی یا هنرنمایی؟ احساسات اخلاقی مدرن، «جنگ و رنج» را ناهنجاری تلقی میکنند و «صلح و آسایش» را قاعده میدانند. تاریخ بشری اما امری خلاف این را نشان میدهد و فراتر از آن، امروزه حتی برای طرفداران صلح نیز تصور دنیایی بدون جنگ رؤیایی غیرقابل تعبیر مینماید. با وجود این، هیمنه صلحطلبی و نفرت از جنگ، اهمیت مباحث انساندوستانه را در بازنمایی تصاویر جنگی و مرگ ملازم آن همچنان زنده نگه میدارد. از زمان اختراع دوربین در سال 1839 میلادی، «عکاسی» دوشادوش «مرگ» قدم برداشته است و قساوتهای جنگی و تصاویر هولناکی که از فجایع جنگی ثبت شده است، نقشی مهم در برانگیختن احساسات ضدجنگ در میان مردمان جهان داشته است. در تحلیل این تأثیر به نکات متنوعی اشاره شده است. «والتر لیپمن» تأثیر عکس را با تأثیر صفحات چاپی و کلام شفاهی در گذشته مشابه میداند. «هنری جیمز» گفته است در وضعیت سیطره جنگ، به زبان آوردن کلمات و تحمل اندیشهها ممکن نیست، زیرا جنگ «کلمات» را تباه میکند. «ویرجینیا وولف» در ادامه همین منطق گفته است: «عکسها استدلالی عرضه نمیکنند؛ صرفاً بیانی ابتدایی از واقعیت هستند به چشم انسان.» مخاطب عکسها همگان هستند و گزندگی آنها اثر عمیقتری دارد. عکسهای جنگی عینینگرند و در حکم سند تاریخی به شمار میروند. به تعبیر «بریدی» دوربین چشم تاریخ است. شاید به همین دلیل باشد که مردم انتظار دارند اعتبار گواهی و شهادت عکسها از قساوت جنگی به هنرنمایی و رنگ و نیرنگ تصنع آغشته نباشد. آنان ترجیح میدهند وقتی پای جنگ و رنج در میان باشد، واقعیتها را ببینند تا صحنههای زیبا را. حتی برخی دو کارکرد عکاسی؛ «ثبت شواهد» و «خلق آثار بصری هنری» را وقتی به بحث عکاسی جنگ میرسند در تقابل با هم تعریف میکنند و معتقدند عکسهای تصویرگرِ رنج نباید زیبا باشند. «آندره برتون» اما در تلفیق دو نگاه میگوید: «زیبایی یا تکاندهنده است یا اصلاً وجود ندارد». سانتاگ اما بهتآوربودن را، در عصری که «شوک» اصلیترین انگیزه برای «مصرف» است، نشانه همراهی با ارزشهای سوداگرانه میداند. واقعیتهای تاریخی اما نشان میدهند اولاً اولین عکسهای جنگی بیشتر از آنکه نقدی بر جنگ و نمایش رنج مندرج در آن باشند، تلاشی برای کسب حمایت عمومی از ادامه جنگ بهواسطه نمایش جانفشانیهای سربازان بودند و بنابراین بیشتر به تهییج مردم به جنگ گرایش داشتند تا تحذیر آنان از آن. ثانیاً بسیاری از عکسهای جنگ، ساختگی بودند و عکاس با چیدن عناصر تصویر و ترکیببندی، واقعیت را جابهجا کرده بود. در واقع از جنگ ویتنام به این سو است که میشود با اطمینان گفت عکسها بازسازی نشدهاند. ثالثاً اگرچه در این سخن که هنرمندان طرح و نقشهای خود را «میآفرینند» اما عکاسان عکسها را «میگیرند»، واقعیتی نهفته است و بنا به همین منطق، گویی عکاسان به واقعیت امور نزدیکترند و انگار آنان واقعیت را به چنگ میآورند. اما این نکته را نیز نباید نادیده گرفت که تصویر و عکس نیز در نهایت محصول انتخاب فرد عکاس است. به تعبیر سانتاگ «عکاسی یعنی قاببندی و این قاب یعنی چشمبستن بر چیزهای دیگر». (ص 66)
انتشار عکسجنگی: ایجاد انفعال یا تداوم اخلاق؟ بحث اصلی کتاب «نظر به درد دیگران» اما حول سؤالی اساسی میگردد: «آیا نمایش قساوتهای جنگی باعث کرختی و انفعال آدمیان نسبت به این تصاویر میشود؟» توضیح بیشتر اینکه عموماً بر تأثیرات انساندوستانه عکس جنگی در تحریک مخاطب و ایجاد انزجار در وی از قساوت و خشونت تأکیده شده است. چهبسا گفته شود اگر عکسها چنین تأثیری داشتند یا باید داشته باشند، جنگ باید از عرصه خاکی رخت بر میکشید. سانتاگ به دنبال چنین فهمی از تأثیر عکس نیست. او خود میپذیرد که عکسها دلیلی قانعکننده نیستند برای کسانی که بدیلی برای مبارزه مسلحانه نمییابند و معتقدند خشونت، همواره نادرست نیست و گاه افراد را بدل به قهرمان میکند. مسأله سانتاگ امر دیگری است: با فرض پذیرش وجود جنگ در آینده، آیا پخش تصاویر جنگ، در تقویت یا تضعیف احساس اخلاقی مخاطبین مؤثر است؟ دلایل روگردانی مخاطب چه میتواند باشد؟ و آیا میتوان با پذیرش روگردانی مخاطب از تماشای صحنههای خشونت و قساوت، از پخش آنها ممانعت کرد یا پخش آن را به شورایی از تصمیمگیران سپرد؟ سانتاگ به دو کلیشه درباره تأثیر عکاسی اشاره میکند که خود نیز در کتاب «درباره عکاسی» بدانها اعتقاد داشته است، اما اینک آنها را مردود میداند: 1ـ توجه عمومی را توجه رسانهها (تصاویر) هدایت میکند: جنگی که عکسی از آن در دست باشد «واقعی» میشود. 2ـ در دنیایی اشباعشده از تصاویر، آن تصاویری که باید اهمیت پیدا کنند، در نهایت تنها باعث میشوند کمتر احساس کنیم و کمتر عذاب وجدان بگیریم. طرفداران این دو ایده میگویند تلویزیون فلاکت جنگ را به ابتذالی شبانگاهی بدل کرده است. گی دوبور در بحث از «جامعه نمایش» و ژان بودریار در بحث از «حاد واقعیت» به این امر اشاره کردهاند که در جهان تصویرزده کنونی، تمام موقعیتها باید به صحنه نمایشی تبدیل شوند تا واقعی به نظر برسند. واقعیت بدل شده است به «بازنمایی». صراحتاً نیز گفته میشود که حتی جنگ نیز مانند هر واقعیت دیگری، در حقیقت محصول «بازنمایی رسانهای» است. سانتاگ در پاسخ میگوید که نمیتوان هیچ شورایی از نگهبانان تشکیل داد که وظیفه جیرهبندی و تازگی و قابلیت شوککنندگی و اثرگذاری وحشت را بر عهده بگیرند، ضمن اینکه او مسلم میداند که خود این هولناکیها هم فروکش نخواهد کرد. به زعم سانتاگ، اگرچه این بیرون ایستادن از گود جنگ است که به ما فرصت تماشای عکسها را میدهد، اما این تماشاگری هیچ ایرادی ندارد؛ اگر با اندیشیدن و اذعان به نقش شرارت آدمی در درد و رنجی که در جهان پدید میآید همراه باشد، زیرا «کسی که مدام از وجود فساد و تباهی یکه میخورد و همچنان هم سرخورده (و حتی ناباور) است از اینکه میبیند نوع بشر در ستمهای شنیعی که سختکوشانه بر دیگر انسانها روا میدارد و از چه کارها که رویگردان نیست، هنوز به بلوغ اخلاقی یا روانی نرسیده است.» (ص 145)
منبع: ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید