1394/9/25 ۰۹:۵۳
اغلب از پژوهش به عنوان مجرایی برای تولید علم یاد میشود تا آنجا که حتی میزان رشد و تولیدات علمی در هر جامعهای را میزان همین پژوهشها تعیین میکند اما آیا صرفاً «کمیت» این پژوهشها میتواند تعیینکننده رشد علمی یک جامعه باشد؟ به نظر میرسد که در کنار کمیت، پارامترهای دیگری در میزان رشد علمی اثرگذار هستند و مادامی میتوان از یک جامعه با عنوان «جامعه پژوهشمحور» یاد کرد که در کنار توجه به حجم پژوهشها مؤلفههای دیگر را نیز مدنظر داشته باشد.
مهسا رمضانی: اغلب از پژوهش به عنوان مجرایی برای تولید علم یاد میشود تا آنجا که حتی میزان رشد و تولیدات علمی در هر جامعهای را میزان همین پژوهشها تعیین میکند اما آیا صرفاً «کمیت» این پژوهشها میتواند تعیینکننده رشد علمی یک جامعه باشد؟ به نظر میرسد که در کنار کمیت، پارامترهای دیگری در میزان رشد علمی اثرگذار هستند و مادامی میتوان از یک جامعه با عنوان «جامعه پژوهشمحور» یاد کرد که در کنار توجه به حجم پژوهشها مؤلفههای دیگر را نیز مدنظر داشته باشد.
از این رو، در گفتوگویی با دکتر شجاع احمدوند، معاون پژوهشی دانشگاه علامه طباطبایی، ویژگیهای یک جامعه پژوهش محور را به بحث گذاشتیم. آنچه در ادامه میآید ماحصل این گپوگفت است که میخوانید.
٭٭٭
آقای احمدوند، ویژگیهای «جامعه پژوهشمحور» چیست؟
«جامعه پژوهشمحور» یک جامعه رقابتی است و مهمترین پرسش، چرایی پیشی گرفتن رقبا است. از این رو، از پژوهش با عنوان «موتور محرک توسعه» نیز یاد میشود؛ چراکه با ایجاد انگیزه رقابت، یک جامعه را به رشد و توسعه نزدیک میکند.
«پژوهش» مطالعه آگاهانه، برنامهریزی شده و روشمندی است که در مواجهه با مسائل، پیچیدگیها و ابهامات صورت میگیرد. از این رو، جامعه پژوهشمحور، نگاهی مبتنی بر سؤال بر همه موضوعات دارد. به این اعتبار، هم از دستاوردهای پژوهشی دیگران استفاده میکند و هم دستاوردهای خود را عرضه میکند، چون شرط رقابت، آگاهی از فعالیتهای یکدیگر است.
جامعه رقابتی دائماً در تلاش است که حداکثر منافع را با حداقل هزینهها پیش ببرد و اینجا است که به دنبال راههای جدیدی است و در چنین جامعهای جایگاه پژوهش معنا مییابد. حال اگر جامعهای رقابتی باشد و در کنار این فضا، فرصتی را هم برای مشارکت قائل شود، پژوهش بیش از پیش معنادار میشود.
به نظر شما، آیا جامعه آکادمیک ما را میتوان جامعهای پژوهشمحور دانست؟
با توجه به معیارها، به نظر میرسد ما هنوز با یک جامعه پژوهش محور، فاصله داریم. البته میتوان گفت که در سالهای اخیر در برخی از حوزهها (نانو یا سلولهای بنیادی و دانش هستهای) فعالیتهایی صورت گرفته است چرا که در این حوزهها، پرسشها برای ما بخوبی مطرح شده است و تا حدی در فضای رقابتی در دنیا قرار گرفتهایم. اما در برخی از زمینهها که متأسفانه علومانسانی نیز جزئی از این زمینهها است چندان موفق عمل نکردهایم. ما هنوز به ضرورت انجام برخی از پژوهشها نرسیدهایم. در خیلی از زمینهها هنوز احساس نکردهایم که میتوان به شکلی پژوهشی به مسائل نگاه کرد و اگر در جاهایی چنین احساسی ایجاد شده، پژوهشهایمان آنچنان پژوهشهای دقیقی نبودهاند که نیازهای ما را مرتفع کنند. مثلاً در حوزههای علومانسانی شاید خیلیها باورشان بر این بوده است که علومانسانی فقط به حوزههای فلسفه، شعر و ادبیات محدود است و چندان با نیازهای زیستی انسانها در ارتباط نیست. از این رو، چندان نگاه پژوهشمحورانهای به این موضوعات نداشتهاند.
البته قصد من صفر یا صد دیدن موضوعات نیست. به هر حال در این حوزهها هم پیشرفتهایی حاصل شده است اما با این حال، عنصر نرمافزاری کارها، علومانسانی است و اگر علومانسانی را تقویت نکنیم و نگاهی پژوهشی به این موضوعات نداشته باشیم، به مشکل خواهیم خورد.
چرا چنین نگاهی به پژوهشهای علومانسانی وجود دارد؟
میتوان دلایل متعددی را برای این مسأله ذکر کرد. نخستین دلیل را باید در حوزههای مدیریتی جست. مدیریت در حوزه علومانسانی باید تقاضا ایجاد کند و به تعبیری ظرفیت کشش تقاضا را ارتقا دهد. اگر تقاضا بالا نرود، علومانسانی هم تلاشی برای پاسخ دادن به آن تقاضاها نخواهد کرد. از طرفی مدیران و سیاستگذاران فرهنگی باید تلاش کنند تا استادان و پژوهشگران را به سمت پاسخ به این تقاضاها سوق دهند. واقعیت این است که نه صنعت ما، آن تقاضا را ایجاد کرده است و نه علومانسانی ما به این سمت رفته است.
اما مشکل دوم به هزینههای پژوهش و سرمایهگذاری در این زمینه مربوط میشود که باید از سوی سیاستگذاران آموزشی برنامهریزی شود. سرمایهگذاری در این حوزه دیربازدهتر از سرمایهگذاری در حوزههای تجاری است. از این رو، با بودجههای موجود انجام پژوهشهای کارآمد دور از انتظار به نظر میرسد.
مشکل سوم، وضعیت نیروی انسانی است. واقعیت این است که نظام آموزشی، متدولوژی و روش تحقیق در دانشگاهها بسیار ضعیف عمل میکند و شاید «تأسیس دورههای پژوهشمحور» بتواند این توان را به دانشگاههای ما بدهد تا بتوانیم پژوهشگران حرفهای تربیت کنیم. به هر حال، یک پژوهش انتزاعی با یک پژوهش کاربردی و میدانی که از دل آن نسخه اجرایی درمیآید، دو منطق متفاوت دارند. این در حالی است که متأسفانه آزمایشها و پژوهشها در حوزه علومانسانی ما بیشتر انتزاعی است.
چه پیشنهادی دارید برای اینکه علومانسانی بتواند به مرکز مطالعات پژوهشی بازگردد؟
این امر دو وجه قابل تأمل دارد؛ وجهی از آن به خود دانشگاهها باز میگردد. علومانسانی باید خود را بیشتر به توانمندیهای روز مجهز کند و به عنوان نیرویی که میتواند تغییر ایجاد کند، حوزههای نهادی، فکری، رویکردها، چشماندازها و ... را محل توجه قرار دهد. علوم و دنیای امروز بیشتر به دنبال تغییرات ملموس است و تا آن تغییرات ملموس را نبیند به آن دانش، باور نمیکند. پس علومانسانی باید همچنان که در حوزههای بنیادین جایگاه خوبی داشته است، جایگاه خود را در حوزههای ملموس (رفع مشکلات اجتماعی) هم تحکیم ببخشد.
امروز از «نسل چهارم دانشگاه» سخن به میان میآید. زمانی صحبت از دانشگاههای آموزشمحور بود و سپس دانشگاههای پژوهشمحور، دانشگاههای کارآفرین و امروز دانشگاههای جامعهساز. دانشگاه باید بتواند شهروند مطلوب تربیت کند و اینجا است که گسترش علومانسانی ضرورت مییابد. علومانسانی در جامعه ما مادامی میتواند اثرگذار ظاهر شود که از دانش روز جهان استفاده کند و دانشهای روز خود را به جهان عرضه کند. بنابراین یک وجه، تجهیز خود دانشگاهها است و وجه دیگر، بخش مدیریتی است و به اعتقاد من دولت باید نگاهی دقیقتر به حوزه علومانسانی داشته باشد.
منبع: روزنامه ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید