1394/9/16 ۱۰:۴۳
دن لانگو نویسنده، شاعر، نمایشنامهنویس و همچنین نظریهپرداز ادبی، جامعهشناس و روزنامهنگار است. او در سال ١٩٦٩ در شهر بوتوشن رومانی متولد شد. رمانهای «من خدمتگزار كمونیسم هستم» و «بهشت جوجه» و مجموعه داستان كوتاه «مبارزه برای بلغم» نام او را به عنوان یكی از موفقترین نویسندههای معاصر رومانی ثبت كردند. اكثر آثار وی در مورد تاثیر دوران كمونیسم بر زندگی فردی و اجتماعی افراد هستند و او با اتكا بر طنز ناب خود در زیباترین شكل ممكن این دوره از تاریخ رومانی را به تصویر كشیده است.
نوشتن درباره رومانی زیر سلطه چائوشسكو
یگانه وصالی: دن لانگو نویسنده، شاعر، نمایشنامهنویس و همچنین نظریهپرداز ادبی، جامعهشناس و روزنامهنگار است. او در سال ١٩٦٩ در شهر بوتوشن رومانی متولد شد. رمانهای «من خدمتگزار كمونیسم هستم» و «بهشت جوجه» و مجموعه داستان كوتاه «مبارزه برای بلغم» نام او را به عنوان یكی از موفقترین نویسندههای معاصر رومانی ثبت كردند. اكثر آثار وی در مورد تاثیر دوران كمونیسم بر زندگی فردی و اجتماعی افراد هستند و او با اتكا بر طنز ناب خود در زیباترین شكل ممكن این دوره از تاریخ رومانی را به تصویر كشیده است. علاقه شخصی وی در این زمینه بیشتر به سمت تحقیقات تاریخی به خصوص در مورد تجربیات زنان تحت سلطه حكومتهای توتالیتر، ارتباط پروپاگاندای رسمی و زندگی واقعی قشر كارگر و همین طور توسعه رفتار فرهنگی دست به گریبان با سانسورهای دوران كمونیسم میل میكند. دن لانگو تا به حال چهار رمان و دو مجموعه داستان كوتاه به رشته تحریر درآورده و موفق به كسب جوایز متعددی شده است كه از میان آنها میتوان به جایزه ادبی «ژان مونه» اشاره كرد. او هماكنون استاد جامعهشناسی دانشگاه یاش در كشور رومانی است.
*****
شما در دوران كمونیسم بزرگ شدید و آثار شما تحت تاثیر این دوره از زمان نوشته شده است. آیا تا به حال به این اندیشیدهاید كه اگر در كشوری دیگر یا در دورانی دیگر به دنیا آمده بودید باز هم نویسنده میشدید یا نه؟ شرایط سیاسی و اقتصادی آن دوره چه تاثیری روی تخیل شما داشت؟
سوال سختی است. دلم میخواهد سریع بگویم «بله، حتما باز هم نویسنده میشدم.» اما هیچوقت نمیتوان به این تاریخ سراسر ضد و نقیض كه با «اگر» آغاز میشود اطمینان داشت و با صراحت پاسخی داد. البته قابهای خارجی برای شكل دادن به تخیل وجود دارند، اما آنها بسته به شرایط (و موقعیت)، نسبی هستند. مساله زیباییشناختی واقعی متن در تحول آن متن در انواع ادبی نهفته است. شرایط، موقعیت، پیشینه و عوامل خارجی البته موثر هستند، به خصوص در سهم اجتماعی آن یا در استراتژی فروش اثر، اما من تصور میكنم جایگاه ادبیات جای دیگری است.
جامعهشناس بودن چه تاثیری بر آثار شما داشته است؟
من به عنوان یك جامعهشناس به منابع، اطلاعات، موقعیتها، درونمایهها و موضوعات بیشماری دسترسی دارم؛ به این معنا كه همیشه میدانم برای آغاز پروژهای جدید باید به كجا و سراغ چه مطالبی بروم. البته فراموش نكنید كه این هم خودش میتواند یك تله باشد، چون گاهی به بیشمار اطلاعات كه البته خیلی مواقع هم عجیب (ونامعمول) هستند برمیخوری كه اصلا نمیتوانید نامش را ادبیات بگذارید یا حتی در ادبیات بگنجانید. بنابراین وقتی شروع به نوشتن میكنم، تمام سعیام این است فراموش كنم من یك جامعهشناس هستم و فقط به مطالبات زیباییشناختی ادبیات فكر میكنم.
شما هم شاعر هستید، هم نمایشنامهنویس، هم داستان كوتاه مینویسید و هم رمان. هنگامی كه نوشتن را آغاز كردید كدام یك در ذهنتان بود و وقتی كه كودك بودید بیشتر دلتان میخواست شاعر باشید یا نمایشنامهنویس؟
دقیقا نمیدانم چرا، در دهه ٨٠، وقتی من نوجوان بودم و آخرین سالهای دیكتاتوری رومانی بود، كهنالگوی یك انسان دست به قلم، «شاعر» بود. شاعر به معنای واقعی كلمه و به عنوان اسم خاص. بقیه سبكهای نوشتن هم انواع پست و رو به انحطاط هنر شاعری بودند. بهعلاوه اینكه من در همان شهری به دنیا آمده بودم كه شاعر ملیمان، میهای امینسكو (Mihai Eminescu) در آن به دنیا آمده بود، بنابراین شاعری در شهر ما به عنوان یك «تفریح محلی» دیده میشد. گمانم به همین خاطر من محكوم شدم (بخوانید نفرین شدم) به شعر نوشتن. بعدها بیشتر از ژانر حماسی محظوظ میشدم و بنابراین با كمرویی (و مخفیانه) شروع كردم به نوشتن نثر، طوری كه انگار باید از نثر نوشتنم شرمسار میبودم.
در اكثر آثار شما دستمایهای مطایبهآمیز دیده میشود؛ آیا این طنازی و شوخطبعی از شخصیت خود شما نشات میگیرد یا میراثی از ادبیات رومانیایی است؟
اگرچه به هر حال سنت مطایبه در ادبیات رومانی دیده میشود، باید اذعان داشت كه در ادبیات دوران دیكتاتوری شوخطبعی- به خصوص در ادبیات- به نوعی اتفاقی (و تصادفی) محسوب میشد. سكاندار اجتماع بودن و كنترل كردن فرهنگ و هویت جامعه با كنایه و طنازی كه از نشانههای حضور آزادی به شمار میآیند، جور درنمیآمد. شاید بهتر است بگویم این طنز از شخصیت خودم آمده و البته از میراث ادبیات كهن رومانی هم هست. بهعلاوه، منابع بیانگری در دوران دیكتاتوری طنز و مطایبه را هیچ نمیپسندیدند و حضور كنونی این صورت از نوشتن در ادبیات رومانی شاید شكلی از بهبودی است.
در رمان «من خدمتگزار كمونیسم هستم»، كه یكی از مشهورترین آثار شماست، درگیریهای بین اعضای یك خانواده، در واقع نسل جدید و نسل قدیم خانواده، دیده میشود. آیا این درگیریها در طول آن دوره در خانوادههای رومانیایی متداول بوده است؟
بله، درگیری میان نسلها همیشه متداول بود، البته در سطحی ضعیفتر یا قویتر. ما حاصل پیوند دو جهان متقابل هستیم، دو ذهنیت كاملا متفاوت، بنابراین كاملا عادی است كه بیشتر وقتها به مجادله (جنگ یا عدم فهم متقابل) دچار شویم.
دوست داشتم بدانم چرا شخصیت اصلی این رمان را یك زن انتخاب كردید؟ آیا غرض خاصی در كار بود؟
چون یك زن جرقه اولیه این رمان را در ذهن من زد؛ زنی كه دلش برای دوران كمونیسم تنگ شده بود. یك زن سالخورده فوقالعاده دوستداشتنی كه البته نسبت به خودش كاملا صادق بود. حتی میتوانم بگویم زنی با دل و جرات، البته به روش خودش. وقتی این رمان را مینوشتم صدای این زن مدام در سرم بود...
پیش از اینكه كارتان را به عنوان نویسنده آغاز كنید بیشتر ادبیات رومانی را میخواندید یا آثاری كه در خارج از رومانی تولید و به زبان رومانیایی ترجمه میشد؟ و اینكه فكر میكنید چه نویسندههایی بر آثار شما تاثیر گذاشتهاند؟
جوان كه بودم ادبیات خارجی را بیشتر از ادبیات رومانی میخواندم. در مدرسه مجبور بودم آثار رومانیایی را بخوانم، بنابراین درست مثل هر چیز دیگری كه به شما اجبار شود، ادبیات رومانی هم جاذبهاش را برای من از دست داد. خیلی طول كشید تا من به ادبیات رومانی برسم و آن را كشف كنم. در آن دوران نویسندههای محبوب بسیاری داشتم و به گمانم هر كدام به نوعی بر نوشتار من تاثیر گذاشتهاند. برای مثال میتوانم به آیون كرنشا (نویسنده قرن نوزدهم رومانی)، داستایوفسكی (نویسنده روس)، فلوبر (نویسنده فرانسوی)، جیمز جویس (نویسنده ایرلندی)، سلینجر (نویسنده امریكایی)، دانیل خارمس (نویسنده سبك فراواقعگرایی و ابسورد روس) و پینچون (نویسنده پستمدرن امریكایی) اشاره كنم.
آیا تفاوتی میان ادبیاتی كه خارج از رومانی تولید میشود و ادبیات رومانی میبینید؟ و آیا اساسا به چنین تفاوتی قائل هستید؟
اگر دقیق نگاه كنیم احتمالا تفاوتهایی خواهیم یافت، اما تفاوتهای اساسی نیستند. به نظر من تفاوت اصلی میان ادبیات خوب و ادبیات بد است كه در همه جای جهان هم دیده میشود.
در مورد هنر و ادبیات ایران چه میدانید؟
متاسفانه خیلی كمتر از آنچه كه دلم میخواهد میدانم. از فرهنگ فردی بسیار زیبا و فوقالعادهاش میدانم و خیلی چیزها هم در مورد سینمای معاصرش شنیدهام. از میان نویسندگانش هم آثاری از صادق هدایت، دالیا سافر، شهرنوش پارسیپور و سحر دلیجانی خواندهام كه به زبان رومانیایی ترجمه شدهاند.
و سوال آخر، با توجه به اینكه شما هم نویسنده هستید و هم جامعهشناس، آیا باور دارید كه ادبیات میتواند جامعه را تغییر دهد؟
بله، كاملا باور دارم. اما نه با سرعت و افراطیگری، مثل یك انقلاب چراكه اول باید ذهنیتها تغییر كند، بعد كمكم جامعه به سمت تغییر پیش خواهد رفت.
منبع: روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید