جلد چهاردهم «یادداشتهای استاد مطهری» منتشر شد

1394/9/7 ۰۹:۱۲

جلد چهاردهم «یادداشتهای استاد مطهری» منتشر شد

جلد ۱۴ یادداشتهای استاد مطهری مشتمل بر شش دفتر یادداشت از استاد شهید آیت‌الله مطهری و حاوی مطالب متنوع و جذاب منتشر گردید. شایان ذکر است که «دفاتر یادداشت» استاد مطهری که به دنبال یادداشت‌های الفبایی (۷ جلد) و موضوعی (۵ جلد) در حال انتشار است عمدتاً مربوط به ایام جوانی و دوران طلبگی ایشان می‌باشد. این دفاتر به دلیل تنوع و جذابیت موضوعات آن مورد استقبال قشر تحصیل‌کردة دانشگاهی و حوزوی قرار گرفته است و با توجه به حجم مطالب باقیمانده به نظر می‌رسد که تا جلد ۱۶ ادامه داشته باشد.

جلد چهاردهم «یادداشتهای استاد مطهری» منتشر شد

عقل در کلام معصوم

 

جلد ۱۴ یادداشتهای استاد مطهری مشتمل بر شش دفتر یادداشت از استاد شهید آیت‌الله مطهری و حاوی مطالب متنوع و جذاب منتشر گردید. شایان ذکر است که «دفاتر یادداشت» استاد مطهری که به دنبال یادداشت‌های الفبایی (۷ جلد) و موضوعی (۵ جلد) در حال انتشار است عمدتاً مربوط به ایام جوانی و دوران طلبگی ایشان می‌باشد. این دفاتر به دلیل تنوع و جذابیت موضوعات آن مورد استقبال قشر تحصیل‌کردة دانشگاهی و حوزوی قرار گرفته است و با توجه به حجم مطالب باقیمانده به نظر می‌رسد که تا جلد ۱۶ ادامه داشته باشد.

این کتاب در ۴۶۸ صفحه در قطع وزیری و به صورت زرکوب با قیمت ۲۳۰۰۰ تومان توسط انتشارات صدرا (مرکز نشر آثار استاد شهید مطهری) منتشر شده است.

اشاره: مطلب زیر بخشى از یادداشتهاى استاد مطهرى است که در سال ۱۳۳۸ هجرى شمسى یعنى در چهل‏سالگى و در دوران بلوغ فکرى ایشان به رشته تحریر درآمده است. شایان ذکر است که یادداشتهاى استادمطهرى شامل یادداشتهاى الفبایى، موضوعى و دفاتر یادداشت است. تاکنون یادداشتهاى الفبایى در ۷جلد، یادداشتهاى موضوعى در ۵ جلد و یک جلد از دفاتر یادداشت توسط «شوراى نظارت بر نشر آثاراستاد شهید مطهرى» انتشار یافته است. مطلب زیر از دفاتر یادداشت انتخاب شده که در جلد ۱۴«یادداشتهاى استاد مطهرى» آمده است.

 

ویژگیهاى عقل در کلام معصوم

مقدمه: به طور کلى مردم دو دسته‏اند: بعضى اهل منطق و تعقل‏اند و بعضى اهل شعر و خیال. مردمِ عقلى و منطقى، بیشتر فکر مى‏کنند و روابط واقعى قضایا را مى‏سنجند و در فکرشان علت و معلول و اینکه علت معین معلول‏معین را به دنبال مى‏آورد حکمفرماست، برخلاف مردم خیال‏پرور. مردم خیال‏پرور زیاد تعجب مى‏کنند وکلمات تعجب زیاد دارند، بسیار هم براى قضایا شاخ و برگ مى‏سازند، بسیار هم حرف مى‏زنند، بسیار هم‏اهل آرزو و ناله‏اند، برخلاف عقلا و اهل منطق که قدرت منطق از تعجب و بهت آنها مى‏کاهد، اشیاء و حوادث‏آنقدرها براى آنها غیر منتظره نیست، زمینه شاخ و برگ‏سازى در آنها موجود نیست، کمتر حرف مى‏زنند وزیادتر عمل مى‏کنند، کمتر شِکوه مى‏کنند و زار مى‏زنند و سر تکان مى‏دهند و آه مى‏کشند و کمتر بر بال مرغ‏خیال مى‏نشینند، از واقعیات به خیال پناه نمى‏برند.۱

قرآن کریم کتاب عقل و منطق است نه تنها به دلیل آنکه عقل و منطق را ستایش کرده، بلکه به دلیل اینکه‏رابطه منطقى قضایا را خودش بیان کرده: رابطه بین تغییر «ما بأنفسهم» با تغییر تقدیر،۲ رابطه شراب و قمار باعداوت و بغضاء،۳ رابطه نماز با نهى از فحشاء و منکر،۴ رابطه نماز و روزه با قوّت روح (استعینوا بالصبر والصلوة)،۵ رابطه فسق مترفین با هلاکت جامعه،۶ رابطه ظلم و فنا (و کأیّن من قریة عتت عن امر ربها و رسله‏فحاسبناها حساباً شدیداً و عذبناها عذاباً نکراً. فذاقت وبال امرها و کان عاقبة امرها خسراً. اعد اللَّه لهم عذاباً…)،۷ رابطه نقض عهد با ملعنت۸ و همچنین… از اینجا فهمیده مى‏شود که قرآن دین گزاف نیست، دین عقل و منطق‏است، به قدرى که قرآن اساس سعادت را بر عمل قرار داده و هیچ تحزّبى را دخالت نداده.

 

فرق عقل و علم

عقلِ یک کار غیر از علمِ آن کار است.۹ علمِ یک کار عبارت است از اطلاع به فرمولها و کلیات، ولى عقلِ‏یک چیز عبارت است از قوّه تطبیق کلیات و فرمولها به طور صحیح بر جزئیات و موارد که مى‏توانیم از آن‏تعبیر به قوّه اجتهاد و استنباط آن کار یا سلیقه آن کار بکنیم. در حقیقت عقلِ یک چیز عبارت است از استعدادجذب کردن روح و نفسْ فرمولهاى علمى را در خود و متحد شدن با آنها. مثل این است که بعضى از مردم علم‏ در یک سطح معین از وجود آنها قرار مى‏گیرد و در عمق روح آنها نفوذ نمى‏کند. بسیارى را ما دیده‏ایم که مثلاً طب خوانده‏اند و طبیب نیستند، مهندسى خوانده‏اند و مهندس نیستند، فلسفه خوانده‏اند و فیلسوف نیستند، زیرا در روح و جان آنها قوّه جذب وجود ندارد و چون جذب نمى‏کنند استنتاج و تطبیق کلى به جزئى نیز در وجود آنها کم است، از چهارچوب فرمولهاى کلى نمى‏توانند خارج شوند. اینکه مى‏گویند در طول تاریخ‏متخصص هر علمى و مجتهد واقعى در هر علمى فقط چند نفرند، مابقى همه اسماً مجتهدند و معناً مقلّدند، آن‏هم روى همین اصل است. بسیار از مدرسین فلسفه را دیده‏ایم فقط الفاظ و اصطلاحاتى حفظ کرده و تکرارمى‏کنند و خیال مى‏کنند عالم این فن‏اند اما واقعاً نیستند، الفاظى از واجب الوجود و ممکن الوجود و بسیط ومرکّب و ماده و مجرد به کار مى‏برند اما روحشان بى‏خبر است.

به هرحال علمِ هر چیز غیر از عقلِ آن چیز است. شاید در اصطلاح اخبار، فرق عالم و حکیم هم همین‏باشد که على‏علیه السلام به مالک اشتر مى‏نویسد: و اکثر مدارسة العلماء و منافثة الحکماء.۱۰ همان طورى که در آن‏مَثَل معروف، علم رمالى غیر از عقل رمالى است، علم دین هم غیر از عقل دین است. در الکنى و الالقاب‏صفحه ۴۱۷ و ابن خلّکان جلد ۲، ص۱۷ مى‏نویسد: حکى انه کان بین الخلیل و ابن المقفع مکالمات و انهما اجتمعا لیلة یتحدثان الى الغداة. فلما تفرقاقیل للخلیل: کیف رأیت ابن المقفع؟ قال: رأیته رجلاً علمه اکثر من عقله، و قیل لابن المقفع: وکیف رأیت الخلیل؟ قال: رأیته رجلاً عقله اکثر من علمه.۱۱ و ۱۲

امام موسى کاظم‏ علیه‌السلام در باب عقل و خصوصیات آن خطاب به هشام بن الحکم چنین مى‏فرمایند:

ان اللَّه تبارک و تعالى بشّر اهل العقل و الفهم فى کتابه فقال: «فبشر عباد الذین یستمعون القول‏فیتبعون احسنه اولئک الذین هدیهم اللَّه و اولئک هم اولوا الالباب».

در این قسمت که آغاز و طلیعه حدیث است، بارزترین صفت عقل را ذکر کرده که تمیز و جدا کردن وغربال کردن است.۱۳ اگر این قوه غربال در باطن انسان نباشد، یعنى اگر حد فکر انسان به اینجا نرسیده باشدکه واردات ذهن را غربال کند و سبک سنگین نماید شایسته نام انسانیت نیست، و [قرآن] این را نوید وبشارت دانسته و «آن کس است اهل بشارت که اشارت داند».

در حدیث است: کفى للمرء جهلاً ان یحدّث بکل ما سمع٫ این جهل در مقابل عقل است. آدمى که هرچه درهر کتابى ببیند و هرچه از هر آدمى بشنود و هرچه را محیط به او تلقین کند آن را حق و درست بداند و آن رامنعکس سازد و نقل کند و از آن دفاع و حمایت کند او آدم نیست، یک دستگاه منعکس‏کننده است، مانندحمام خرابه و کوه است، دستگاه ضبط است. هنگامى آدم شمرده مى‏شود که قدرت تصفیه و غربال و انتخاب‏خوبها و دور ریختن باطلها در او باشد.

در این آیه کریمه [مورد استشهاد امام موسى کاظم‏علیه السلام: فبشر عباد... ] مى‏فرماید یک دسته از بندگان من رابشارت بده که… اولاً با کلمه «عباد» ذکر شده، یعنى مقتضاى عبودیت و تسلیم خدا بودن این است. البته‏واضح است که تسلیم به خداى حکیم بودن، تسلیم به حقیقت بودن است نه عناد با حقیقت داشتن، و لازمه‏تسلیم حقیقت بودن پذیرفتن حقایق است قطع‏نظر از اینکه گوینده‏اش کى هست و رد کردن اباطیل است‏گوینده‏اش هرکه هست، انظر الى ما قال و لا تنظر الى من قال. در بحار احادیث زیادى هست۱۴ که حکمت رابگیرید از هرکه باشد۱۵٫ پس گوینده تأثیرى در حقیقت بودن ندارد. گوینده را به سخن باید شناخت نه سخن‏را به گوینده. عاقل این طور است، برخلاف جاهل و احمق که مقیاس حق و باطل بودن را افراد قرار مى‏دهد.شخصى به على‏علیه السلام عرض کرد: آیا ممکن است طلحه و زبیر بر باطل باشند؟ فرمود: انک لملبوس علیک، ان الحق و الباطل لایعرفان بأقدار الرجال، اعرف الحق تعرفه اهله۱۶٫

پس عاقل اهل استماع است و گوش فرا مى‏دهد. ابن سینا مى‏گوید: «کل ما قرع سمعک من الغرائب فذره‏فى بقعه الامکان ما لم یذرک عنه قائم البرهان»۱۷ و هم او مى‏گوید هرکس هرچه مى‏شنود مى‏پذیرد، از فطرت‏بشرى منخلع شده: من تعوّد ان یصدّق بغیر دلیل فقد انخلع من الفطره الانسانیه.

در جلد ۲ بحار صفحه ۹۶ حدیث ۳۹ از حضرت مسیح روایت شده: خذوا الحق من اهل الباطل و لا تأخذواالباطل من اهل الحق، کونوا نقّاد الکلام۱۸٫ مطلق احادیثى که به مضمون «الحکمه ضالّه المؤمن»۱۹ رسیده مؤیدهمین معنى است.

و ثانیاً انسان در مطالب باید داراى قوه تجزیه و تحلیل باشد۲۰، سربسته و دربسته هیچ چیز را نپذیرد وهیچ چیز را رد نکند. باید عناصر حقیقت را از اباطیل جدا کرد. عقل باید حکم قاضى را داشته باشد که پرونده‏هر مسئله و موضوع را مطالعه مى‏کند. عقل باید نقاد باشد، اصلاً عقل قوه نقادى است. کلمه «انتقاد» فعلاًخیلى شایع است. هرچند فعلاً به معناى اظهار عیب استعمال مى‏شود و بلکه به مطلق سخن که جنبه اعتراض‏دارد و به بدگویى و لکه‏دار کردن مردم انتقاد گفته مى‏شود، یک مقاله سراپا فحش مقاله انتقادى نامیده‏مى‏شود، ولى در لغت نقد و «انتقد الدرهم» یا «انتقد الکلام» یعنى اظهر عیوبه و محاسنه. پس انتقاد به معناى‏مطلقِ اظهار خوبیها و بدیها و جدا کردن آنها از یکدیگر است. علم منطق در حقیقت علم انتقاد است، علم‏تشخیص شکلهاى صحیح و ترکیبهاى صحیح از شکلها و ترکیبهاى غلط است.

پس مثل این است که در این آیه گفته شده اهل منطق را بشارت بده، زیرا معناى اهل منطق که مى‏گوییم‏ فلانى اهل منطق است یعنى چیز سرش مى‏شود و خوب و بد را تمیز مى‏دهد.

یا هشام بن الحکم! ان اللَّه اکمل للناس الحجج بالعقول و افضى الیهم بالبیان و دلّهم على ربوبیته‏بالادلّاء فقال: «و الهکم اله واحد لا اله الّا هو الرحمن الرحیم. ان فى خلق السموات و الارض واختلاف اللیل و النهار لآیات» الى قوله: «لآیات لقوم یعقلون».

در این قسمت امام مى‏فرماید که حجتها و دلیلهاى قرآن متوجه صاحبان عقول است و اگر عقلى نباشدحجتى نخواهد بود و لهذا در خود قرآن مى‏فرماید: در این امور براى صاحبان خرد، حجت و آیت است.

یا هشام! ثم وعظ اهل العقل و رغبهم فى الآخره فقال: «و ما الحیوه الدنیا الّا لعب و لهو و لدار الآخره‌خیر للذین یتقون افلا تعقلون…»

در این مواعظ نیز سخن را روى با صاحبدلان است. عقل دوراندیش مى‏خواهد که بفهمد دنیا یک منزل ویک مرحله بیش نیست.

خاصیت سوم عقل که در جمله بالا آمده است، دوراندیشى و آینده را به حساب آوردن است۲۱ (همان‏طورى که خاصیت اول عقل غربال کردن و خاصیت دوم تجزیه بود). آدم کم‏عقل تنها در فکر دم و «آن» است‏و آینده را به حساب نمى‏آورد و در نتیجه در یوم‏الحسره حسرت مى‏کشد. سرگرم شدن به زندگى دنیا در حکم‏سرگرمى است که بچه به بازى خود پیدا مى‏کند و از همه چیز غفلت مى‏کند و به این اعتبار است که مى‏فرماید:حیات دنیا لعب است۲۲٫

حکما مى‏گویند لغو و لهو به معناى مطلق وجود ندارد، فقط به معناى نسبى موجود است؛ یعنى انسان داراى‏قواى مختلفى است و هر فعلى که از لحاظ یک درجه قوا بى‏فایده و بى‏ثمر و لغو است، از نظر یک قوه دیگرِخیالى یا حسى لغو و بى‏فایده نیست. در حقیقت انسان در منزل‌ها و مرحله‏هاى مختلف ممکن است بوده باشداز نظر روح، در هر منزلى که هست غذایى مى‏خواهد، همان طورى که از لحاظ جسمى مراحل و منازلى طى‏مى‏کند و در هر مرحله‏اى یک نوع غذا با جهاز‌هاضمه‏اش متناسب است. اگر انسان به مرتبه کمال عقلى وفکرى و یا کمال قلبى و دینى و اخلاقى برسد و از منزل خیال و حس عبور کند، خود به خود از آنچه ما امروزآن را لهو و لغو مى‏نامیم اجتناب مى‏نماید ولى اگر نرسیده به آن منزل و در این منزل خیالى که هست او راممنوع نماییم در حقیقت غذاى او را از او باز گرفته‏ایم. علیهذا اینکه در دستورهاى دینى از یک سلسله کارهابه عنوان لهو نهى شده تنها جنبه منفى و منع و محرومیت ندارد، جنبه مثبت و تحریک و تشویق نیز دارد؛ یعنى‏مى‏خواهند به ما بگویند از این منزل عبور کنید و به منزل عالیتر بروید.

ما مى‏دانیم کسانى که به منزل عالیتر رسیده‏اند مثلاً اهل عقل و فکر و علم شده‏اند یا اهل ضمیر بیدار و صاحبدل شده‏اند، واقعاً سرگرمی‌هاى دیگران براى آنها سرگرمى نیست. در حقیقت مثل طفلى که غذایش‏عوض مى‏شود و نمى‏تواند به غذاى کودکى خود را قانع سازد، غذاى روحى اینها هم عوض شده. هرکسى به‏هر چیزى سرگرم مى‏شود معلوم مى‏شود غذاى او همان است، همچنان که کسانى که به مرحله عالى ازعبودیت رسیده‏اند. کسانى که دنیا را بازیچه مى‏گیرند و این را دلیل کمال عقل خود مى‏گیرند که ما فهمیده‏ایم‏حیات و زندگى عبث است، باید بدانند که درست اشتباه کرده‏اند، حیات عبث نیست؛ منحصر دانستن حیات‏به خور و خواب، فرض عبث و لعب و لهو است.

یا هشام! ثم بیّن ان العقل مع العلم فقال: «و تلک الامثال نضربها للناس و ما یعقلها الّا العالمون.»

عقل و خرد یا فطرى است یا اکتسابى است و علم، عقل اکتسابى است: رأیت العقل عقلین، فمطبوع ومسموع…۲۳ و علم مرحله فعلیت قوّه عقل است.

یا هشام! ثم ذمّ الذین لایعقلون فقال: «و اذا قیل لهم اتبعوا ما انزل اللَّه قالوا بل نتبع ما الفینا علیه آباءنااو لو کان آباؤهم لایعقلون شیئاً و لایهتدون.»

خاصیت چهارم، استقلال از مأنوسات است. عقل چون قوّه تمیز و غربال است حاضر به تمکین و اطاعت‏کورکورانه از محیط و تلقینات اجتماع نیست. عقل آزاد است و عین آزادى است. نباید گفت عقلها اسیرند،عقل اگر باشد اسیر نمى‏شود. آدم مقلّد که در خوب و بد تابع محیط است، مثل آدمى است که سر سفره نشسته‏و غذایى را مى‏گوید مطبوع است که دیگران مى‏گویند خوب است و همچنین در بدى، آدم مقلّد مثل کوه است‏که صدا را منعکس مى‏کند، در او دستگاه تصفیه وجود ندارد.

ثم ذمّ الکثره فقال: «و ان تطع اکثر من فى الارض یضلّوک عن سبیل اللَّه ان یتبعون الّا الظن و ان هم‏الّا یخرصون.»

از خصوصیات عقل، استقلال در فکر و وحشت نداشتن از انفراد در عقیده است: لا تستوحشوا فى طریق‏الهدى لقله اهله۲۴٫

یا هشام! ثم ذکر اولى الالباب بأحسن الذکر و حلّاهم بأحسن الحلیة فقال: «یؤتى الحکمه من یشاء ومن یؤت الحکمة فقد اوتى خیراً کثیراً و ما یذکر الّا اولواالالباب.»

یا هشام! ان اللَّه یقول: «ان فى ذلک لذکرى لمن کان له قلب» یعنى العقل و قال: «و لقد آتینا لقمان‏الحکمه» قال: الفهم و العقل.

یا هشام! ان لقمان قال لابنه: «تواضع للحق تکن اعقل الناس٫»

مهم‏ترین اقسام تواضع، تواضع در برابر حق و حقیقت است و بدترین اقسام تکبر، تکبر بر حقیقت و عنادبا حقیقت است. و اذ قالوا اللّهم ان کان هذا هو الحق من عندک فأمطر علینا حجاره من السماء أو ائتنا بعذاب الیم۲۵٫ایضاً: و جحدوا بها و استیقنتها أنفسهم ظلماً و علوّاً۲۶٫ این جمله «تواضع للحق» مفاد کلمه «یستمعون القول» است که گذشت. على فرمود: الاسلام هو التسلیم۲۷، یعنى اسلام تسلیم و خضوع در برابر حق است، تعصب وجمود نداشتن و عناد و تکبر نداشتن است.

 

پی‌نویس‌ها: ـــــــــــــــــــــــ

۱ـ این قسمت، از گفتار آقاى راشد اقتباس شده است. [مرحوم حسینعلى راشد از عالمان و واعظان مشهور بود که‏سابقه دوستى دیرینه با استاد مطهرى داشت و استاد شهید درباره ایشان مقاله‏اى را در آبان ماه ۱۳۳۵ شمسى در «مجله رادیو» (شماره سوم) به نگارش درآوردند. این مقاله مجدداً در ۴ بهمن ۱۳۹۳ در روزنامه اطلاعات به چاپ‏رسید.]

۲ـ سوره رعد، آیه ۱۱٫

۳ـ سوره مائده، آیه ۹۱٫

۴ـ سوره عنکبوت، آیه ۴۵٫

۵ـ سوره بقره، آیات ۴۵ و ۱۵۳٫

۶ـ سوره اسراء، آیه ۱۶٫

۷ـ سوره طلاق، آیات ۱۰-۸٫

۸ـ سوره رعد، آیه ۲۵٫

۹ـ در حدیث هشام است: ثم بیّن ان العقل مع العلم… [که در ادامه مطلب خواهد آمد.]

۱۰ـ نهج‏البلاغه، نامه ۵۳ [ترجمه: و با دانشمندان، فراوان گفتگو کن و با حکیمان، فراوان سخن در میان نه.]

۱۱ـ [ترجمه: چنین حکایت شده که میان خلیل و ابن مقفّع گفتگوهایى جریان داشت و این دو شبى تا صبح به بحث و گفتگو پرداختند. پس هنگامى که از یکدیگر جدا شدند، از خلیل پرسیدند: ابن مقفّع را چگونه یافتى؟ گفت: او رامردى یافتم که علمش بیش از عقلش بود، و از ابن مقفّع پرسیدند: خلیل را چگونه یافتى؟ گفت: او را مردى یافتم که‏عقلش بیش از علمش بود.]

۱۲ـ حکایت ابن مقفّع را ابن ابى الحدید در ذیل این کلام امیرالمؤمنین نقل مى‏کند: ربّ عالم قد قتله جهله (حکمت۱۰۷) [ترجمه: بسا عالم که جهل و نادانى‏اش او را مى‏کشد.]

۱۳) عقل مانند ترازوست براى عطار و بقال، وسیله درست و صحیح تحویل گرفتن از غیر است (مثلاً شنیده‏ها وخوانده‏ها) و وسیله درست تحویل دادن به غیر است (مثلاً گفته‏ها و نوشته‏ها).

۱۴) ج ۱ ص ۱۴۵ و ۱۴۸ و ج ۲ ص ۹۶ کلام شیخ و ص ۹۷ حدیث ۴۱ و ۴۵ و ۴۶ و ۵۶ و ۵۷ و ۵۸٫

۱۵) در آیه کریمه دارد: الذین یستمعون القول… و ندارد که «اذا سمعوا القول»، یعنى عنایت است به استماع٫ پس بنده حق‏باید داراى روح تحقیق باشد و این روح در او زنده باشد، زیرا ممکن است فکر انسان مثل سایر جهازات تنبل بشود وحس تحقیق در انسان بمیرد و از این نظر قانع بشود.

۱۶) [ترجمه: امر بر تو مشتبه شده است. حق و باطل با میزان شخصیتها شناخته نمى‏شوند. حق را بشناس تا اهل حق رابشناسى.]

۱۷) [ترجمه: هرچه از امور عجیب و غریب بر گوش تو سنگین آمد، مادام که برهانى بر ضد آن اقامه نشده است، امکان‏وقوع آن را منتفى مدان.]

۱۸) [ترجمه: حق را از اهل باطل اخذ نمایید و باطل را از اهل حق نگیرید، سخن حق را از سخن باطل جدا کنید.]

۱۹) [ترجمه: حکمت گمشده مؤمن است.]

۲۰) خاصیت اول غربال بودن بود که در مجموعِ راست و دروغها، راستها را از دروغها جدا مى‏کند. ولى خاصیت دوم بالاتر است؛ یک‏مطلب را تجزیه مى‏کند به ریشه‏ها و اصلها و هدفها و غرضهاى گوینده و اصولى که به آنها متکى است.

۲۱) مثنوى مى‏گوید:

کاین هوا پر حرص و حالى بین بود

عقل را اندیشه یوم الدین بود

ایضاً مثنوى مى‏گوید:

هرکه آخربین بود او مؤمن است

هرکه آخوربین بود او بى‏دن (دین) است

 

۲۲) مثنوى:

کودکان هرچند در بازى خوشند

شب کشانشان سوى خانه مى‏کشند

ایضاً مثنوى:

خلق اطفالند جز مست خدا

نیست بالغ جز رهیده از هوا

ایضاً مثنوى:

انبیا زان زین خوشى بیرون شدند

که سرشته در خوشى حق بدند

زانکه جانشان آن خوشی‌ها دیده بود

این خوشیها پیششان بازى نمود

هرکه را نور حقیقى رو نمود

کى شود قانع به تاریکى و دود

وان که در جوع او طعام اللَّه خورد

کى ز نان و شور با حسرت ببرد

وان که باشد خفته اندر گلستان

میل گلخن کى کند چون ابلهان

۲۳) در حکمت ۲۳۸ نهج‏البلاغه است که: العلم علمان: مطبوع و مسموع و لاینفع المسموع اذا لم یکن المطبوع٫[ترجمه: علم دوگونه است: مطبوع و مسموع، و علم المسموع اگر علم مطبوع نباشد نفعى نمى‏بخشد.]

۲۴) نهج‏البلاغه، خطبه ۱۹۹ [ترجمه: در طریق هدایت، از جهت کمى پیروان آن نگران نباشید.]

۲۵) سوره انفال، آیه ۳۲ [ترجمه: و چون گفتند خدایا اگر این قرآن به راستى برحق و از جانب توست، پس یا بر سرمان‏سنگى از آسمان ببار یا ما را به عذابى دردناک گرفتار ساز٫]

۲۶) سوره نمل، آیه ۱۴ [ترجمه: و با آنکه پیش نفس خود به یقین دانستند معجزه خداست، باز از روى ظلم و تکبر انکارآن کردند.]

۲۷) نهج‏البلاغه، حکمت ۱۲۵٫

 

منبع: روزنامه اطلاعات

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: