1394/8/25 ۱۰:۰۸
در هر گوشه از جهان آنگاه که آتش جنگ شعلهور میشود، دامن انسانهای بیگناه را نیز میگیرد؛ این قانون جنگ است؛ قانونی تلخ و ناگزیر و ناگریز! با بهراهافتادن جنگ یکم جهانی، ایران اعلام کرد بیطرف است؛ موضعی رسمی که هیچیک از دو سوی جنگ بهرسمیت نشناختند و آن را نقض کردند. این جنگ در ایران عدهای بسیار را به کام مرگ کشاند، برخی را به کوچ واداشت و دستههایی بسیار را بیخانمان و بیکس کرد.
ارومیه در آتش جنگ یکم جهانی میسوزد
ماهچهره تهرانی: در هر گوشه از جهان آنگاه که آتش جنگ شعلهور میشود، دامن انسانهای بیگناه را نیز میگیرد؛ این قانون جنگ است؛ قانونی تلخ و ناگزیر و ناگریز! با بهراهافتادن جنگ یکم جهانی، ایران اعلام کرد بیطرف است؛ موضعی رسمی که هیچیک از دو سوی جنگ بهرسمیت نشناختند و آن را نقض کردند. این جنگ در ایران عدهای بسیار را به کام مرگ کشاند، برخی را به کوچ واداشت و دستههایی بسیار را بیخانمان و بیکس کرد. پیامدهای این جنگ تا سالها در منطقههای غرب و شمال غرب ایران نمود داشت. روزگاری که بر مردم ارومیه رفت، در این میانه، بسیار سخت بود. گفته شده است ارومیه بیش از دیگر شهرهای ایران در آتش جنگ یکم جهانی سوخت. این شهر به سبب ورود و خروج نیروهای خارجی و داشتن اقلیتهای مذهبی و قومی، شرایطی پیچیده یافت. حکومت مرکزی میکوشید با گماردن حاکمانی بر این شهر، حاکمیت خود را در برابر خطرات جنگ استوار سازد. یمینالدوله، معزالدوله و اعتمادالدوله ازجمله حاکمانی بودند که در آن برهه زمانی، سررشته امور را در ارومیه به دست گرفتند. هیچیک اما به دلیل تسلط روسها بر شرایط، کاری چندان بهپیش نبردند. این درحالی بود که اندیشهای تقدیرگرایانه نیز از جانب حکومتیان در میانه بود؛ اندیشهای که همچون مانعی عمل میکرد. در سند شصتودوم کتاب «نامههای ارومیه» از قلم ولیعهد قاجار، محمدحسن میرزا در پاسخ نامهای از جانب معزالدوله (نوه عباسمیرزا) حاکم ارومیه و درخواست و پیشنهادهای او برای اصلاح امور شهر چنین نوشته شده است، «در هر حال معتقد به مقدرات الهی باشید که قبض و بسط تمام امورات در قبضه قدرت و مشیت اوست. انتشار بعضی اخبار موحشه و اقدامات مخلوق تغییری و تبدیلی در تقدیرات حق نخواهد داد. رحم و فضل خداوندی همه وقت شامل حال مردم است. البته راپورت امورات و پیشنهادات حضرات را سریعاً به عرض برسانید، بعد اقدامات مقتضیه به عمل آورید...»
دولت عثمانی که وارد جنگ شد امنیت نقاط مرزی غرب ایران برهم خورد. کردها در یکسو به نام جهاد و مجاهدان در سویی دیگر بپا خاستند. عثمانی فرصت غنیمت دانستند و تجاوزهای خود را پی گرفتند و مجاهدان هم برای دفاع از کشور با روسها وارد جنگ شدند. پس از آنکه سپاه عثمانی به خاک ایران وارد شد، ارومیه تا چندسال بیش از هر جای دیگر روی امنیت را ندید. عثمانیها در این میانه بر آن شدند از قوای کردها بهنام جهاد بهره گیرند. آنها را از اینرو به بهانه جهاد با ایرانیان و روسها روبهرو میساختند. جیلوها یا آشوریهای عثمانی که موردحمایت نظامی روسها بودند، به ایران آمدند و با اسلحه و تفنگی که روسها میرساندند آماده هر تحرک نظامی شدند. پیش از آنکه عثمانی وارد جنگ شود عثمانیها از کوهها پایین آمدند و با حمله به آبادیها به کشتار و تجاوز و غارت دست زدند. مردم هراسان به شهر ارومیه وارد شدند و پناه گرفتند. کردهای عثمانیها مدتی به غارت خود ادامه دادند تا اینکه روسها آنان را با کشتار بسیار بیرون راندند. در رویاروییهای بعد در پیرامون ارومیه، درحالیکه نیروهای کمکی به کردها پیوسته بودند، روسها شکست خوردند. روسها سپس به ارومیه عقب نشستند و با حمایت نیروهای ایرانی، در شهر سنگر گرفتند. روسها اما ناگهان نیروهای خود را از ارومیه بیرون کشیدند. این درحالی بود که عدهای از مسیحیان مقیم ایران که به یاری روسها در برابر عثمانیها برخاسته و علیه مسلمانان به اسلحه دست برده بودند از ترس به دنبال روسها روانه شدند. زمستانی سخت بود. زنان و کودکانشان در این حال در راه آسیب دیدند و برخی کشتهشدند. ناگهانی بودن خروج روسها موجب شد همه مسیحیان از آن آگاه نشوند و برخی جا بمانند. احمد کاویانپور به نقل از احمد کسروی در کتاب تاریخ رضائیه یا ارومیه مینویسد «از ٤٥هزار تن تنها دههزار تن با روسها رفتند و بقیه که بازماندند همینکه از آمدن عثمانیها آگاه شدند در قریهها خانههای خود را رها کرده رو بشهر نهادند و بباغ بیمارستان درآمده و بسرای موسیونرهای خارجی پناهنده شدند. تنها دو آبادی گوی تپه و گلپاشین خالی نشد، اهالی شهر در این هنگام نیز از کمک و مهربانی مضایقه ننمودند و بسیاری از ایشان را چه در شهر و چه در آبادیها بخانههای خود آورده در نگهداری آنها کوشیدند». در این مهلکه، بیماریهای واگیر چون تیفوس و وبا نیز بر مشکلات افزود. عدهای بسیار از مسلمانان و مسیحیان ارومیه بر اثر این بیماری از میان رفتند.
با خالیشدن ارومیه از نیروهای روس بار دیگر عثمانیها فرصت را غنیمت دانسته، به شهر و آبادیهای پیرامونش وارد شدند و تاختوتاز خود را از سر گرفتند. نیروهای عثمانی در این حال بهارومیه نزدیک میشدند تا جایگزین روسها شوند. رشیدبیگ، سردسته قوای عثمانی با ورود به شهر، عوامل خود را از تاختوتاز منع کرد. حاکم ارومیه که با روسها ساخته بود در شهر نبود و همراه آنها رفته بود. شهر از اینرو به دست عثمانیها افتاد. افزونبر آمدورفت این نیروها در ارومیه، آشوریها نیز از هراس نسلکشی عثمانیها پا به فرار گذاشتند و به سوی ایران آمدند. این درحالی بود که آنها پشتیبانی از روسیه را پیش گرفته بودند. بهرهگیری دو سوی جنگ از گروههای قومی حاضر در این زمان، صحنه زدوخوردها را خونینتر میکرد. مردم ارومیه از اینرو بسیار آسیبدیدند و کشته شدند.
منبع: روزنامه شهروند
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید