1394/8/20 ۰۹:۴۴
توافق هستهای در وهله نخست یك رویداد سیاسی در عرصه بینالملل تلقی میشود، اما با توجه به زمینههای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حتی تاریخی كه به این توافق منجر شد و روند پر فراز ونشیب آن به دشواری بتوان از پیامدهای آن در سایر حوزهها اعم از اقتصاد و فرهنگ و جامعه سخن نگفت. بررسی این تاثیر و تاثرات موضوع سلسله نشستهایی است كه به همت انجمن جامعهشناسی ایران با همكاری انجمن مطالعات ایرانی فرهنگ و ارتباطات و اندیشگاه فرهنگی سازمان اسناد و كتابخانه ملی برگزار میشود. نشست نخست پساتوافق و سیاست نام داشت و نشست اخیر به پیامدها و تاثیرات پساتوافق در فرهنگ اختصاص داشت.
نشست پساتوافق و فرهنگ با حضور صالحی امیری، پورنجاتی، خانیكی، معیدفر و شهابی
محسن آزموده: توافق هستهای در وهله نخست یك رویداد سیاسی در عرصه بینالملل تلقی میشود، اما با توجه به زمینههای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حتی تاریخی كه به این توافق منجر شد و روند پر فراز ونشیب آن به دشواری بتوان از پیامدهای آن در سایر حوزهها اعم از اقتصاد و فرهنگ و جامعه سخن نگفت. بررسی این تاثیر و تاثرات موضوع سلسله نشستهایی است كه به همت انجمن جامعهشناسی ایران با همكاری انجمن مطالعات ایرانی فرهنگ و ارتباطات و اندیشگاه فرهنگی سازمان اسناد و كتابخانه ملی برگزار میشود. نشست نخست پساتوافق و سیاست نام داشت و نشست اخیر به پیامدها و تاثیرات پساتوافق در فرهنگ اختصاص داشت. در این نشست سیدرضا صالحی امیری رییس كتابخانه ملی ایران، هادی خانیكی استاد ارتباطات دانشگاه علامه، سعید معید فر جامعه شناس و استاد پیشین جامعهشناسی دانشگاه تهران و احمد پورنجاتی نماینده پیشین مجلس حضور داشتند كه گزارشی از سخنانشان از نظر میگذرد:
ایران فرهنگی ز یباست
سید رضا صالحی امیری رییس سازمان اسناد و كتابخانه ملی ایران نخستین سخنران این نشست بود كه بحث خود را با اشاره به سه تصویر از ایران در افكار عمومی جهانیان آغاز كرد و گفت: تصویر نخست ایران نفتی است كه یك صد سال است در میان جهانیان شناخته شده است و یكی از كانونهای تاثیرگذار در اوپك كه در مناقشات ١٩٧٥ اعراب و اسراییل نیز نقش مهمی ایفا كرد، ایران بود. این تصویری است كه در پالایشگاهها و پتروشیمیها و بورسهای نفتی است و این همان ایران نفتی است. تصویر دوم از ایران كه در دو دهه اخیر شكل گرفته است، ایران هستهای است. امروز كمتر كسی است كه ایران را با مقوله هستهای همراه نداند. به اعتقاد من نكته مهمی كه در فضای پساتوافق شكل میگیرد، برجستهسازی ایران فرهنگی در افكار عمومی جهانیان است. تصویر نفتی ایران سیاه است، زیرا هیچ خیر و بركتی برای ما ندارد الا اینكه در پالایشگاههای دنیا میسوزد و بابت آن هم دلار میدهند و بعد از آن نیز هیچ كس یادی از صاحبان نفت نمیكند. این سنت دایمی تجارت نفت است. در حوزه هستهای نیز جز یك فضاسازی ناعادلانه و نابحق در افكار عمومی جهان ساخته نشده است. این تصویر هستهای آنچنان در فضای رسانهای دنیا به گفتمان بدل شده بود كه وقتی از ایران سخن میرفت به طور طبیعی در ذهنیت دولتها و ملتها یك نوع هراس از موشك هستهای تداعی میشد و به طور كلی این تصویر مثبت نبود. اینجا بحث از افكار عمومی است كه رسانهها آن را میسازند. اما تصویر فرهنگی كه از این پس ساخته خواهد شد، یك ایران زیباست كه تاریخی كهن از هخامنشیان تا صفویه و تا عصر حاضر دارد. ایران فرهنگی زیباست و بنابراین تغییر نگاه جهانی از ایران نفتی به ایران هستهای و سپس ظهور ایران فرهنگی مهمترین دستاورد عصر پساتوافق است.
ظرفیت فرهنگی انكارناپذیر است
صالحیامیری گفت: دلیل این ادعای من آن است كه ما به لحاظ ظرفیت تمدنی قطعا جزو سه تمدن برتر هستیم. به لحاظ تنوع اقلیمی و فرهنگی نیز جزو ١٠ كشور برتر جهان هستیم. اینها مبتنی بر گزارشهای جهانی است. تاكنون این تصویر در هالهای از ابهام و تاریكی بود و چون تاریك بود كسی میل به وارد شدن به این فضا را نداشت. اما پساتحریم این فضا را عوض كرد و میل به ورود به این فضا به شدت گسترش مییابد. این منهای آثار اقتصادی و سیاسی و اجتماعی پساتوافق است. به نظر من اگر ما بتوانیم تصویر جهانی را نسبت به ایران عوض كنیم، به تنهایی به اندازه همه كاری كه كردهایم، ارزشمند است. قطعا در اندیشه امام(ره) ایران نفتی یا ایران هستهای نبود. اندیشه امام مبتنی بر ساخت انسان فرهنگی و جامعه فرهنگی و نظام فرهنگی بود تا بتواند به عنوان یك الگو برای جهان رخ دهد. این اتفاق نیفتاد چون دو مانع بزرگ نفت و هستهای همیشه این فضای روشن را تاریك میكردند. در ادبیات غربیها هیچگاه به حوزه فرهنگی ما حمله نمیشود و هیچ كس نمیتواند ظرفیت فرهنگی ایران را انكار كند.
تقدم دیپلماسی فرهنگی بر دیپلماسی سیاسی
صالحیامیری در ادامه به تقدم عرصه دیپلماسی فرهنگی بر دیپلماسی سیاسی اشاره كرد و گفت: از اواخر آذرماه كه مذاكرات ما تمام میشود یك اتفاق جدید شكل میگیرد و مفهوم دیپلماسی فرهنگی روشن میشود. دیپلماسی فرهنگی با دیپلماسی سیاسی تفاوتهای ماهوی زیادی دارد كه من در كتاب دیپلماسی فرهنگی به آنها اشاره كردهام. دیپلماسی سیاسی ناظری به قدرت و رقابت و منفعت است، اما دیپلماسی فرهنگی ناظر بر اشتراكات فرهنگی، تعامل و تبادل فرهنگی است. دیپلماسی سیاسی زودگذر است، اما دیپلماسی فرهنگی پایدار است، دیپلماسی سیاسی ناظر بر دولتهاست، اما مخاطب دیپلماسی فرهنگی ملتها هستند. دیپلماسی فرهنگی یعنی آگاهی به فنون برای تاثیرگذاری نسبت به افكار دیگران و نفوذ به افكار جهانیان به معنای اصلاح تصویر ایرانیان در ذهنیت جهانی. ذیل دیپلماسی فرهنگی گفتوگوی فرهنگی شكل میگیرد. گفتوگوی فرهنگی شناسایی نقطهها و كانونهای اشتراك برای تبادل آگاهانه فرهنگی است.
صالحی امیری در بیان مزیتهای گفتوگو گفت: نخستین مزیت كاهش عصبیت است، دوم درك متقابل است، سوم ظهور عقلانیت است، چهارمین نكته نوعی سازگاری و همكاری و تبادل فرهنگی میان دولتها و ملتهاست. امروز بخش زیادی از سرمایههای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی در اسپانیا، فرانسه و ایتالیا ناشی از همین ظرفیت است، یعنی از ظرفیت سرمایه گفتوگو بهره گرفتهاند تا اقتدار ملی تولید كنند. اقتدار ملی امری نرمافزاری است، اما قدرت امری سختافزاری است. بنابراین در عصر پساتوافق اقتدار فرهنگی ایران گسترش مییابد.
رونق صنعت فرهنگ
صالحیامیری سپس به رونق صنعت فرهنگ در عصر پساتوافق پرداخت و گفت: ما در عرصه صنعتی با غرب امكان رقابت نداریم، اما در حوزه فرهنگ مزیت نسبی داریم كه جزو مزیتهای برتر در میان ١٠ كشور اول دنیاست. من بارها گفتهام كه ما ظرفیت جایگزینی صنعت فرهنگ به جای صنعت نفت را داریم. صنعت فرهنگ از میراث تا گردشگری گرفته تا صنعت فیلم و نقاشی و تئاتر و خط و عكس و موسیقی و صنایع دستی مثل فرش را در بر میگیرد. بنابراین ما میتوانیم ریل جدیدی برای توسعه اقتصادی در زیر چتر توسعه فرهنگی از طریق صنعت فرهنگ ایجاد كنیم. صنعت فیلم در ایران بسیار قدرتمند است، اما نیاز به فضا برای تحرك و پرواز به سمت بیرون دارد و عصر پساتوافق میتواند این فضا را ایجاد كند. این در زمینه هنر نقاشی ما و سایر هنرها نیز صادق است. بنابراین هنر ایرانی میتواند هم سرمایه فرهنگی و هم سرمایه اقتصادی باشد. دلیل اینكه تاكنون كمتر دیده شدهاند، این است كه در زیر چتر صنعت نفت امكان ظهور نداشتهاند. اما وقتی فضای پساتوافق باز شود، صنعت فرهنگ جایگاه جدیدی خواهد یافت كه در دل آن مهمترین صنعت، خود صنعت گردشگری است. گردشگری فرهنگی در ایران بالاترین حجم را دارد. این حجم میتواند چندین برابر شود، به شرط آنكه سه عنصر امنیت ذهنی و روانی، بسترسازی در داخل و امكان ارتباط و تعامل و گفتوگو فراهم شود و ایرانهراسی در ذهنیت ٥٣ كشور اسلامی فروكش كند. این در سایر اشكال توریسم مثل طبیعتگردی، توریسم فرهنگی و مذهبی و توریسم تاریخی نیز صادق است. ما از این ظرفیت سه بهره خواهیم برد: نخست انتقال و اشاعه فرهنگی، دو اشتغال در داخل و سوم ایجاد سرمایه مالی و اقتصادی در كشور.
اسلام زیبای رحمانی عاطفی
صالحی امیری در پایان گفت: اینكه سطح آموزش و تبادل نخبگان و گفتوگوی نخبگی افزایش یابد، از دیگر دستاوردهای فرهنگی پساتوافق است. در دوران قبل از توافق دنیا حاضر نبود دانشجویان ایرانی را كه بخواهند در رشتههای های تكنولوژی تحصیل كنند بپذیرد. اما در عصر پساتوافق سطح آموزش در ایران از طریق تبادل علمی با سایر مراكز ارتقا پیدا خواهد كرد و علم در ایران به لحاظ تولید علمی گسترش پیدا خواهد كرد. الان ما از بخش زیادی از ظرفیتهای علمی دنیا به دلیل تحریم و شرایط سیاسی محروم هستیم. اتفاق دیگر كه بسیار مهم است این است كه با گسترش تبادل و تعامل و گفتوگوی فرهنگی، خشونت كه مهمترین تهدید منطقهای ما و همه جهانیان است، كاهش مییابد. یعنی ادبیات اصلاح رحمانی، صلح و گفتوگو كه ایران میتواند محورش باشد، رشد خواهد یافت. هیچ كدام از دیگر كشورهای منطقه مثل سوریه و یمن و لیبی و عراق نمیتوانند این نقش را بر عهده بگیرند. ایران كانون گفتوگو و تبادل خواهد شد و از این منظر تاثیر جدیدی از اسلام در ذهنیت جهانیان منتقل میشود كه در كاهش خشونت منطقهای میتواند موثر باشد. بنابراین در مرزبندی فرهنگی كه ایران با اسلام متحجر و اسلام خشن و اسلام داعشی ایجاد میكند، تصویر جدیدی از اسلام ارایه میكند كه بدبینی و نگرش سیاه جهانیان نسبت به اسلام را بهشدت كاهش میدهد. در تعامل با اسلام رحمانی كه كانونش در تهران خواهد بود، رویكرد جدیدی نسبت به اسلام رخ میدهد كه اسلام زیبای رحمانی عاطفی معنویتگراست و از این منظر سایه شوم تروریسم از سر اسلام كوتاه خواهد شد. در كنار این دستاوردها همچنین ظرفیتهای مثبتی مثل گفتوگوی تمدنها نیز میتواند احیا شود كه متاسفانه الان كمرنگ شده است و این لازمه تداوم حیات یك تمدن است و ما متاسفانه گفتوگوی تمدنها را رنگ و بوی سیاسی دادهایم. گفتوگوی تمدن یك ضرورت دایمی است كه هر تمدنی برای تداوم حیات خودش به آن نیاز دارد. در نهایت ما در عصر پساتوافق میتوانیم ابرهای تاریك و سیاهی را كه بر سر ایران آمده بود كنار بزنیم و یك فضای روشن و شفاف را به جهانیان نشان دهیم.
آیا توافق یك نقطه عطف تاریخی است؟
احمد پورنجاتی دیگر سخنران این نشست بود كه در آغاز مرزبندی توافق برای بحث از پساتوافق و پیشاتوافق را نوعی گرتهبرداری از تحولات تاثیرگذار در تاریخ ملتها و تاریخ جهانی خواند و گفت: برای مثال بعد از جنگ جهانی دوم با اتفاقات، رخدادها، معاهدات و مناسبات گوناگون در همه عرصههای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی رخ داد. در كشور خودمان بعد از ظهور اسلام چنین تحولات عظیمی رخ داد. همچنین است اهمیت مشروطه در تاریخ ما كه كل تاریخ ما را به دو بخش پیشامشروطه و پسامشروطه تقسیم كرد. اما برای من همچنان پرسش است كه آیا توافق میتواند در عداد چنین فصلگذاریهایی قرار بگیرد یا خیر. پاسخ من این است كه هم میتواند یا خیر. یعنی این مساله امری طبیعی نیست كه خود به خود رخ دهد، بلكه امری مشروط است.
پورنجاتی سپس به توافق مفهومی درباره مفهوم فرهنگ اشاره كرد و گفت: فرهنگ مقوله پیچیدهای است و باید روشن شود كه منظور از فرهنگ چیست كه توافق در آن تاثیر میگذارد. آیا منظور از فرهنگ به ذهنیت جامعه از خودش و سرنوشتش و چشماندازش برای زندگیاش اشاره دارد؟ یعنی آیا فرهنگ عمومی مدنظر است یا فرهنگ به معنای نتیجه فرآوردههای ذوقی و فرهنگی و هنری در عرصههای مختلف مثل نشر و هنر و... منظور ما است؟ بر این اساس به سه تصویری كه دكتر صالحی امیری اشاره كردند، یك تصویر میانی دیگری نیز میافزایم. ما یك ایران نفتی در ذهنیت جهانی داشتیم، اما یك ایران انقلابی هم بعد از انقلاب اسلامی داشتیم كه به نظر من سایه سنگین این ایران انقلابی به عنوان فیصله بخش دوران انقلابها و البته تاثیرگذار در مقیاس بسیار وسیع بود كه نمیتوان آن را نادیده گرفت. این تصویر همچنان وجود دارد، اگرچه هیچكس در هیچ كجای دنیا آن مدل را تكرار نكرده است. هر چند بعضی از تحولات كه در منطقه آسیای مركزی و اروپای شرقی به عنوان انقلاب مخملی رخ داد را برخی مشابه انقلاب ایران تلقی كردند. تصویر بعدی نیز ایران هستهای است و در نهایت نیز ایران فرهنگی است كه به تعبیر دكتر صالحی ما میخواهیم آن را در عصر پساتوافق به جهانیان عرضه كنیم.
ایرانی همیشه پیوندپذیر بوده است
پورنجاتی گفت: ایران با پروژه تاكنون موفق برجام به هویت ذاتی و تاریخی خودش بازگشته است. ایران یك ویژگی بسیار مهم و برجسته داشته است كه از نظر من این است كه ایران به لحاظ موقعیت جغرافیایی و به لحاظ روحیه و شاخصهای شخصیت اجتماعی همیشه پیوندپذیر بوده است. این در دورههای مختلف تاریخی ما امری مشهود است. ایرانیان همواره عناصر فرهنگی دیگر تمدنها و ملتها و اقوام را جذب كردهاند و از آن خود كردهاند. مثل كلیله و دمنه هندی كه به كلیله و دمنه ایرانی بدل شد یا ادبیات عرب كه به صرف و نحو سیبویه ایرانی بدل شد و... بنابراین ایران پساتوافق ایران تاریخی و پیوندپذیر است، ایرانی كه با تمام مشخصههای لازم برای گفتوگو و ارتباط و برخورد تعقلی با مسائل آماده است. ایران اگر بتواند جلوه این پیوندپذیری در عرصه فرهنگ را بهتدریج نهادینه كند، ایران پیوندپذیر احیا خواهد شد. البته این امر مستلزم مقدماتی است و متضمن نتایجی است. در اینجا نقش تولیدكنندگان محصولات فرهنگی یعنی كسانی كه كار خلاقه میكنند و گروههای مرجع فرهنگی و مجموعه دستگاههایی كه در حوزه فرهنگ مسوولیت دارند، بسیار مهم است.
پورنجاتی تاكید كرد: اگر چشمانداز مورد نظر این باشد كه پساتوافق به موضع منفعلانه منجر شود و سیم خاردار دور خودمان بكشیم، به گمان من بهتر است از فرهنگ پساتوافق نگوییم. اما اگر قرار بر این باشد از یك موضع فعال و كنشگرانه آنچنان كه در فرآیند چالش عقلانی حل و فصل منازعه هستهای مشاهده كردیم، بهره بگیریم، با این روش میتوانیم شاخصهای قابل قبولی را برای فرهنگ پساتوافق رقم بزنیم. بنابراین باید به ویژگی پیوندپذیری به عنوان كلیدواژه پساتوافق در عرصه فرهنگ كه میتواند ویژگی مشترك هر سه عرصه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی باشد، اهمیت داده شود. ایرانیان هیچگاه طوطیصفتانه چیزی را از دیگران نگرفتهاند و همواره بر آن چیزی افزودهاند به گونهای كه كسانی كه چیزی به ایرانیان دادهاند، بعدها خودشان مصرفكننده تولیدات فرهنگی ایرانیان شدهاند. بنابراین اگر این نكته را به عنوان بیتالغزل در نظر بگیریم، میتوانیم روشنتر تصمیم بگیریم كه در عرصه تولیدات فرهنگی و در عرصه فرهنگ عمومی چه باید كرد. میتوان با یك رویكرد روانكاوانه یونگی شخصیت بالغ شده عقلانی شده و امتحان پس داده ایرانی را كه در رفتار حل و فصل تحریم داشتیم، در عرصه فرهنگ نیز نشان دهیم.
تحول فرهنگی درازمدت است
هادی خانیكی، استاد ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی بحث خود را با تاكید بر درازمدت بودن تحولات فرهنگی آغاز كرد و با اشاره به مفروضات بحث مشابهی كه چندی پیش در همین زمینه ارایه كرده بود، گفت: مفروض اول من این بود كه به لحاظ مفهومی تفكیك سیاست و فرهنگ و اقتصاد بر اساس توقعات و خواستهها آسان نیست، زیرا امروز مثل گذشته نمیتوان در مفهوم توسعه یا روندهای توسعهای میان حوزههای فرهنگ و سیاست و اقتصاد به روشنی تمایز گذاشت. مفروض دوم این پرسش است كه آیا ظرفیتهای نظام ملی و اجتماعی ما در این شرایط به صورت متضلع و چندوجهی بیشتر میشود یا كمتر؟ به نظر من در پاسخ به این پرسش باید با نگاه عجم اوغلی در كتاب چرا كشورها شكست میخورند؟ نگریست. به عبارت روشنتر فرصتی پیش آمده كه انتظاراتی به وجود آورده است. بسیاری از مشكلات جامعه در این فرصت تازه امكان مهار یافته است. اما اگر با نگاه عجم اوغلی بنگریم، استفاده از این فرصت مستلزم نهادهاست. اگر نهادهایی وجود داشته باشد كه بتواند از این موقعیت استفاده كند، بهرهوری از این فرصت رخ میدهد، اما اگر نشود از این فرصت استفاده كرد، به سرخوردگیهای فزاینده منجر میشود. مفروض سوم این است كه امروزه فرهنگ برجسته شده است، یعنی مسائل اقتصادی یا سیاسی یا اجتماعی الزاما در همان سطوح اقتصادی یا سیاسی یا اجتماعی قابل حل نیستند، بلكه نگاه فرهنگی مهم است. بهترین شاهد این قضیه نظرسنجیهایی است كه نشاندهنده تفاوت عمیق میان آنچه هست و تصویری كه در ذهنیت جامعه شكل گرفته، است. به عبارت دیگر جوانان ایرانی دو و نیم برابر جامعه را بدتر از آنچه كه هست میبینند. این شكاف میان نگاه و واقعیت نشاندهنده اهمیت امر فرهنگی است. مفروض چهارم به لحاظ روشی امری آیندهپژوهانه است. در آیندهپژوهی مهمتر از آینده، شناسایی روابط میان مسائل است. اگر روابط میان مسائل را بتوانیم به درستی دنبال كنیم، خودش مشروطشوندگی كه دكتر پورنجاتی بر آن تاكید كرد را روشن میكند. در عالم واقع متغیرها بر هم تاثیر میگذارند و آن زمینهای كه این تاثیرگذاری در آن رخ میدهد، بستر و زمینه فرهنگی است. ما با شبكهای از مسائل مواجه هستیم و مسائل مختلف با یكدیگر پیوند دارند و بستر این مناسبات فرهنگ است. مفروض پنجم نیز این است كه بهبود فضای ذهنی جامعه ما نیازمند ترمیم سرمایه اجتماعی است. یعنی برای اینكه فضای ذهنی را ترمیم بخشیم و به واقعیت نزدیك كنیم، باید احساس خوبی و بدی را به واقعیت خوبی و بدی تبدیل كنیم. این امری است كه به مساله تحریم و مذاكرات هستهای گره خورده است. به عبارتی شاهد بودیم كه مذاكرات میزان الحراره سیاست و علم شد و حتی شاهد بودیم بعضی جوانها وقتی میخواستند ازدواج كنند، میگفتند اجازه دهید ببینیم مذاكرات چه میشود!
خانیكی مساله دیگر را كاربردی كردن مفهوم گفتوگو خواند و گفت: متاسفانه مساله گفتوگوی تمدنها و فرهنگ در ایران دچار سیاستزدگی شد و اگر یك كشور از میان پنج كشور در جهان این موضوع را جدی نگرفت، قطعا یكی ایران بود، این در حالی است كه رییسجمهور وقت ایران این موضوع را مطرح كرد. اما الان به نظر من مشخص شد كه مساله گفتوگوی تمدنها چه اهمیت و كاراییها و پیامدهایی دارد. یكی از این پیامدها آن است كه وقتی گفتوگو و مذاكره در سطح جهانی به نتیجه میرسد، چرا در سطح داخلی گفتوگو نداشته باشیم. بنابراین در عرصه فرهنگ مساله گفتوگو اهمیت یافت. خانیكی دیگر نتیجه بلافصل مذاكرات هستهای را تسریع و گسترش روند عقلانی شدن جامعه خواند و گفت: اگر بخواهیم از انتخابات ١٣٩٢ تحلیلی ارایه دهیم، به تعبیر دكتر رنانی میتوان گفت كه انتخابات ٩٢ نشانگر غلبه عقل معنایی و گریز از مخاطره بود. به این معنا میتوان گفت كه تاثیر برجام تسریع و گسترش عقلانیت در جامعه و انتخاب روشهای عقلانی بود. دیگر پیامد برجام این است كه دامنه فرهنگ نقد در جامعه وسیعتر شد و تفاوت پذیرفته شد. مشروط پذیرفتن یكی از الزامات و نتایج تفكر انتقادی است، یعنی كاهش دوگانههای سیاه و سفید كم شدن، از پیامدهای توافق در عرصه فرهنگی بود.
با توافق زندگی آسانتر میشود
این استاد ارتباطات تاكید كرد: آثار توافق را باید با آیندهپژوهی دنبال كرد. در این زمینه به سه عامل اشاره میكنم: نخست اثر درونی این شرایط در ذهنیت جامعه است. توافق انتظار جامعه را نسبت به افزایش فضاهای آزادی، پذیرش تنوع و تفاوت در زندگی، توجه به شادی و نشاط، توجه به آزادیهای مدنی، توجه مساله سبك زندگی بیشتر كرده است. یعنی رفع تحریم این است كه زندگی آسانتر میشود، آسانتر شدن زندگی به معنای افزایش امید، نشاط، آزادیهای مدنی و... است. این مسائل به عنوان یك توقع و خواسته بیشتر میشوند، این یك تحول متافیزیكی است. اما تحول در فضای كالبدی و فیزیكی این است كه به هر حال مساله اقتصاد و رونق اقتصادی اولویت مییابد. جلب سرمایه و سرمایهگذاری خارجی و ایرانی از لوازم رونق اقتصادی است. گسترش توریسم و گردشگری پیامدهای فرهنگی خاص خودش را دارد و البته به عنوان چالش هم برای جامعه مطرح میشود كه باید در این زمینه بحث شود. به هر حال حساسیتهای بخشهای مختلف جامعه و بخشهای مختلف دستگاههای اجرایی را باید در نظر گرفت. خانیكی نكته مهمتر پیدایش فرصتهای جدید را در ارتباطات علمی و فرهنگی خواند و گفت: وقتی ایران در فضای بینالمللی حضور بیشتری مییابد و جوامع علمی دیگر در اینجا حضور بیشتری مییابند، طبیعتا فضای محدود ما بازتر میشود. در فضای علوم انسانی و علوم اجتماعی این تاثیر اهمیت بیشتری دارد. ما در این علوم كمتر از سایر علوم جهانیشده بودیم و مدام در ویژگیهای جامعه خودمان تاكید میكردیم، اما حالا وارد عرصه جهانی میشویم. بخش خصوصی هم فعال میشود. خیلی جدی از یك منظر دینی و ملی باید نسبت به این مساله حساس باشیم كه اگر به درستی عمل نكنیم، بازارهای فرهنگی ایرانی از ایران خارج میشود. امروز متاسفانه دوبی و امارات تنها بازار اقتصادی ما نیستند، بلكه بازار فرهنگی و هنری ما نیز شدهاند.
جامعه ما نظارهگر است نه كنشگر
وی در پایان به پرسش چه باید كرد در این فضا پرداخت و گفت: نخستین نیاز ما در این شرایط در حوزه فرهنگی نیاز به ترمیم سرمایه اجتماعی و بالا بردن امید اجتماعی و نشان اجتماعی و اعتماد اجتماعی است. مهمتر از همه جایگزینی كنش بر نظارهگری است. بالاترین نقدی كه به جامعه ما میتوان چه در میان نخبگان و چه در میان سایر بخشها، وارد كرد این است كه جامعه نظارهگر شده است. در هر امری منتظر این است كه چه میشود. این منتظر بودن برای جامعهای كه نباید فرصتها را از دست بدهد، اهمیت دارد. دومین مساله ضرورت بهسازی حوزه عمومی با توجه به انتظارات جامعه از آینده است. بهبود رقابتهای سیاسی و سیاست داخلی و بهبود فضای كسب و كار به كاهش فاصله میان ذهنیت و عینیت میانجامد. سومین مساله این است كه حوزه عمومی را بتوان به جای سیاست رسانهایشده مطرح كرد. وضع رسانهای موجود یعنی رسانهای شدن و مجازی شدن نباید ما را به اشتباه بیندازد. این الزاما به معنای افكار عمومی و حوزه عمومی نیست. به میزانی كه حوزه عمومی و افكار عمومی محدودیت داشته باشد، فضای رسانهای و سیاست رسانهایشده به جای آن فهمیده میشود. چهارمین ضرورت ایجاد یك تصویر امن از جامعه است؛ آن چیزی كه متاسفانه در بخش مهمی از رسانههای منتقد دولت رعایت نمیشود و مرتب میكوشند تصویر ناامنی از جامعه اشاعه شود. پنجمین ضرورت توجه به نهادهای مدنی به عنوان نهادهای واسطه است. البته این یك برنامه درازمدت و میانمدت است، اما تا زمانی كه نهادهایی كه مكانهای گفتوگویی كه مكان و امكان گفتوگو را فراهم میكنند، تقویت نشوند، فرهنگ متناسب نیز كمتر شكل میگیرد. ششمین ضرورت این است كه در فضای فرهنگی كشور باید به اخلاقیتر شدن توجه كرد. توسعه فرهنگ بدون توجه به اخلاق غیرممكن است. باید از فضای افراط، كینه، گریز از واقعیت و توهم، دروغ دور شویم و به سمت فضای عقلانی، انتقادی و اخلاقی برسیم و در نتیجه به نهادهایی كه عجم اوغلو گفته نزدیك میشویم. هفتمین ضرورت توجه به ابعاد تخریب سرمایههای فرهنگی و نمادین است. اگر این هفت نكته را رعایت كنیم، میتوان گفت فاصله میان توقعات یا خواستههای انباشتهشدهای كه بعضا مزمن و بعضا جدید است، با واقعیت كم میشود و اگر به این نكات توجه نشود، به تعبیر اهالی ارتباطات به انقلاب توقعات و سرخوردگیهای فزاینده منجر میشود. ضرورت دارد كه انتظار از پساتحریم در حوزه فرهنگ به واقعیت نزدیك شود و این به معنای آن است كه بتوانیم شكافها و گسستها را با گفتوگو كاهش دهیم.
جامعه در لاك دفاعی فرو رفته است
سعید معیدفر، استاد پیشین جامعهشناسی دانشگاه تهران دیگر سخنران این نشست بود كه موضوع بحث خود را آسیبشناسی پساتوافق خواند و گفت: آیا این پساتحریم و پساتوافق برساختهای از سوی دولتمردان ما نیست كه با توجه به آن تلاش دارند جامعه گامی بردارد و حركتی بكند. انتظاری كه دولتمردان ما داشتند این بود كه جامعه بعد از انتخابات ١٣٩٢ كاری نكند تا در عرصه بینالمللی از سوی دولتمردان اتفاقی بیفتد و همه چیز آرام شود و گامی برداشته شود و در نهایت بعد از آن گام اتفاقات مشعشعی خواهد افتاد و ما باید خودمان را برای پساتوافق آماده كنیم، زیرا قرار است اتفاقات عجیبی بیفتد! اما با این نگاه ما عملا جامعه را در یك لاك دفاعی فرو بردهایم كه امروز آثارش را ملاحظه میكنید. جامعهای كه با آن انرژی عظیم حركت عظیمی را شروع كرد و انتخابات سال ١٣٩٢ را رقم زد، پس از آن دچار رخوت شد. در واقع باید از دولتمردان پرسید كه بعد از آن حركت عظیم چه كاری كرد كه از جامعه انتظار داشته باشد؟ با این وضعیتی كه جامعه به خودش گرفته فعلا نباید انتظار خاصی داشت، كمااینكه دیدیم بعد از توافق مردم آن طور كه انتظار دولتمردان بود، در صحنه حضور پیدا نكردند، زیرا احساس كردند كه در این مدت مذاكرات نقشی برای خودشان در آن احساس نكردند. البته دولتمردان مدعی هستند كه این توافق با حضور مردم صورت گرفته است، اما به عنوان یك جامعهشناس پرسش من این است كه جامعه جز سكوت چه نقشی داشت؟!
معیدفر تاكید كرد: مساله این است كه دولت با این جامعهای كه در لاك دفاعی فرو رفته چه باید بكند؟ امروز شاهدیم كه معارضان دولت در رسانهها و سایر حوزهها مسلط هستند، این در حالی است كه جمعیت مقابل بهشدت فراوان است. انتخابات ٩٢ را تمام جامعه ایران حتی در دورترین نقاطش رقم زدند و بر این اساس میتوان گفت جامعه ایران در اقصی نقاطش آمادگی تحولات عظیم را دارد، اما مشكل ما این است كه متاسفانه شرایطی برای كنش نیست و مردم چارهای جز نظارهگری ندارند. نخبگان هم به همین مشكل دچار هستند. دانشگاههایی كه فعال بودند و موتور قوی داشتند، در آستانه انتخابات راكد هستند. این نشان میدهد كه ما جامعه را در لاك دفاعی فرو بردهایم و در عین حال انتظار داریم كه اتفاقات خاصی بیفتد. بنابراین به نظر من دولتمردان ما باید دركی از شرایط موجود داشته باشند، در غیر این صورت شاهد پیشرفت خاصی نخواهیم بود.
این استاد جامعهشناسی به شكاف بین تحولات در بطن جامعه و دولت اشاره كرد و گفت: قصد من تایید هر چه در جامعه هست نیست، اما به هر حال شاهدیم كه تحولاتی در جامعه رخ میدهد، عقلانیتی در جوانان شكل میگیرد، سبكهای زندگی جدید در حال ظهور و بروز هستند و اینها بهطور كلی نشاندهنده یك پوستاندازی جدی در جامعه است. دولتمردان همه این تحولات را به مثابه اتهام در نظر میگیرند و به عنوان آسیب اجتماعی از آنها یاد میكنند، یعنی هر چیزی كه در جامعه رخ میدهد، به شكل منفی ارزیابی میشود. در حالی كه اگر بخواهیم اتفاقی در عرصه فرهنگ رخ دهد، نخستین گام آن است كه با این نگاه امنیتی و انتظامی با جامعه مواجه نشویم، بلكه دگرگونیهای آن را به رسمیت بشناسیم و تلاش كنیم اگر مشكلاتی هست، حل كنیم. الان رابطه دولت و ملت متاسفانه چنین رابطهای شده است. البته منظور از دولت حاكمیت است كه نوع نگاهش همچنان سیاستزده است و طوری است كه جامعه را به لاك دفاعی فرو میبرد و اگر هم مشكلی است، آن را تقویت میكند.
تحولات جامعه خود به خودی است
معیدفر گفت: در عرصه بینالمللی دولتمردان ما به هر حال پذیرفتند كه با آن دیگر كشورها مذاكره كنند، به نظر میرسد كه در داخل هم باید این وضعیت به وجودآید. یعنی گویی در عرصه داخلی هنوز تحت فشار نیستند كه این تنوع و تكثر فرهنگی و اجتماعی را بپذیرند. متاسفانه امروز در جامعه ما تحولات خود به خودی رخ میدهد. این تحولات خودبهخودی با مداخله اندیشمندان و دولتمردان ما میتواند با سرعت بیشتر و جهتگیری بهتر صورت بگیرد. برای مثال امروز فضای مجازی در جامعه ما به نحو ناباورانهای گسترش مییابد، این نشان میدهد كه جامعه میل عظیمی به تعامل و تبادل دارد و اگر در عرصه واقعی فرصت لازم داشته باشد، به خوبی میتواند از آن بهره مند شود. بنابراین حاكمیت باید شرایط جامعه را به رسمیت بشناسد. اگر این رخ بدهد، اتفاقات بزرگی خواهد افتاد. وی در پایان گفت: میتوان پساتوافق را به عنوان یك حلقه از رویدادهایی خواند كه به دوره تاریخی وسیعتری تعلق دارد. دوره تاریخیای كه در آن جامعه توانسته بهرغم همه گرفتاریها و ناباوریهای حاكمیت، كارگزار و نقشآفرین باشد. جامعه در این زمینه به واقع خوب عمل كرده است. ایران در منطقه پرآشوب خاورمیانه یكی از موقعیتهای عالی را برای صلح و تحولات آتی منطقه دارد. این امر تنها در سایه حاكمیت اتفاق نیفتاده است، بلكه در سایه عقلانیتی بوده كه این جامعه در مسیر تحولات تاریخی بارها آن را از خود نشان داده است و توانسته حاكمیت را به سمت الزامات خاص خودش بكشاند. با این نگاه میتوان گفت این توافق نتیجه كنشگری فعال ملتی است كه در این مسیر به خوبی عمل كرده و دولت را به سمت توافق بكشاند. ایرانیها در دورانی بیشترین كارگزاری را داشتند كه شرایط صلحآمیز و چندفرهنگی حاكم بوده است. این توافق نیز میتواند فرصتی برای آن زمینههای بكر فرهنگ ایرانی باشد كه باز محصول كار خود جامعه است.
فرهنگ امر پیوسته است
محمود شهابی، جامعهشناس و پژوهشگر حوزه مطالعات فرهنگیآخرین سخنران این نشست بود كه بحث خود را با اشاره به برداشت غلط موافقان و مخالفان برجام از مفهوم فرهنگ و تحولات فرهنگی آغاز كرد و گفت: موافقان توافق فكر میكنند یك شبه میتوان فرهنگ را تغییر داد و مخالفان فكر میكنند تهدیدهای خارجی میتواند یك شبه به فرهنگ ما رخنه و ایجاد خطر كند. به همین دلیل معتقدم این مرز قاطعی كه بین قبل و بعد تحریمها و توافقات ترسیم میشود، كاملا قراردادی است و نمیتوان با آنها شرایط فرهنگی جامعه را تقسیمبندی كرد، در بسیاری از موارد این تقسیمبندی حتی منافعی را نیز تامین نمیكند. بنابراین مشكل اولیه ما این است كه در مورد این وضعیت جدید نمیتوانیم حرف بزنیم و در این زمینه دچار فقر تئوریك هستیم.
شهابی با تاكید بر اینكه معتقد به گسست بین شرایط قبل و بعد از توافق نیست، گفت: من معتقدم پیوستگیهایی وجود دارد كه منبعث از سیاست و اقتصاد است. همین حالا میبینیم حتی با تغییر مدیران دانشگاهها، گفتمانهای حاكم بر فضای دانشگاهی تغییری نكرده است. ما اسیر مكانیسمهایی هستیم كه خودمان ساختهایم مثل نابرابریها، فسادهای اقتصادی و... این مسائل ممكن است طعم پساتحریمرا به كام ما تلخ كند. بنابراین زیاد خوشبین نیستم. البته از این جهت كه وارد فضای تازهای میشویم خوشبین هستم، اما فكر میكنم در چند دهه اخیر فرصتهای زیادی به وجود آمده كه قدر آنها را ندانستیم. وی گفت: ما باید بدانیم منظور ما از فرهنگ چیست و وقتی از آن صحبت میكنیم منظورمان چیست. فرهنگ عمومی كه به این سادگی تغییر نمیكند. مثلا فرهنگ ترافیكی ما كه با تحولات سیاسی در جامعه و در دولتهای مختلف عوض نشده است. ما تصور میكنیم دولت اعتدال به تنهایی مختار است و هیچ متغیر دیگری نه از سوی معارضان و منتقدان و نه از سوی مردم و خردهفرهنگها و نه از دولتهای خارجی بر سر راهش نیست، در حالی كه این طور نیست. من به قضیه نگاه پارسونزی ندارم. به نظر من بازیگران در صحنه اعم دولت، منتقدان و مردم واكنشهایی به اتفاقات نشان میدهند كه خروجیهای مختلفی میتواند داشته باشد. معلوم نیست نتیجه نهایی چه خواهد بود.
شهابی با تاكید بر اینكه موضوع را از منظر تحولات فرهنگی مینگرد، گفت: ما نمیتوانیم سادهانگارانه حوزههای فرهنگ را جدا از هم بررسی كنیم. چهمقدار از تغییرات فرهنگی پساتحریم به حوزه سیاست و اقتصاد مربوط میشود؟ مثلا وقتی اقتصاد متحول شود، مصرف فرهنگی مردم نیز عوض میشود. یكی از بدفهمیها در خصوص فرهنگ، نداشتن تفكر سیستمی است. ما فكر میكنیم هر اتفاقی كه در سیاست و اقتصاد بیفتد، میتوان با نصیحت و پند در فرهنگ مشكل را حل كنیم. این سخیفترین نوع فرهنگگرایی است. من هم معتقدم جامعهای كه نیازهایش تامین شود، كمتر پرخاشگریخواهد كرد. به نظر من بعد از توافقات میتوان به این سمت رفت. اما ما باید به تغییرات فرهنگی درازمدت توجه كنیم.
توسعه فرهنگی كاهش یافته است
وی سپس به كاهش توسعه فرهنگی در ٤٠ سال اخیر اشاره كرد و گفت: شاید یكی از عوامل آن شیوع تكنولوژی و فرار مردم از جامعه باشد. امروزه آدمها میتوانند در خانه خود، جهانوطن شوند. ما خودمان زمینهارتباط با جهان را ایجاد كردهایم، پس چرا باید نگران رخنه كردن فرهنگ بیگانه در ایران باشیم؟ اینطور نیست كه اگر فلان برند به ایران بیاید، ما اصالت فرهنگی خود را از دست دادهایم. بدبینیهای من در آنجا خلاصه شده كه جامعه ما در دوره پساتحریم، مرتب با هراسهای اخلاقی درگیر میشود. نگاههای منفعتی به این وضعیت تضادهایی را ایجاد میكند و سنگلاخهایی را پیشپای ما ایجاد میكند كه این ادامه همان نگاه جامعه جنبشی است. اگر فرهنگ سیاسی را به حال خود رها كنیم، این حركت پاندولی جامعه ادامه خواهد داشت اما فرصت خوبی است كه دولت با نهادسازی، این وضعیت را اصلاح كند.
منبع: روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید