سفر به تاریخ پارچه ایران

1394/8/11 ۱۳:۰۴

سفر به تاریخ پارچه ایران

کارگاه پارچه‌بافی سازمان میراث فرهنگی مکانی است که می‌توان در آن با ارزشمندترین بافت‌های منسوخ شده ایران مانند زری‌بافی، مخمل‌بافی، ترمه‌بافی و... آشنا شد. پارچه‌بافی یکی از صنایع قدیمی ایران است و تبحر و خلاقیتی که ایرانیان در بافت پارچه‌های گوناگون به خرج دادند باعث شد در مقطعی از تاریخ، تولیدات ایرانی زبانزد جهانیان شود.

 

کارگاه پارچه‌بافی سازمان میراث فرهنگی مکانی است که می‌توان در آن با ارزشمندترین بافت‌های منسوخ شده ایران مانند زری‌بافی، مخمل‌بافی، ترمه‌بافی و... آشنا شد.

 پارچه‌بافی یکی از صنایع قدیمی ایران است و تبحر و خلاقیتی که ایرانیان در بافت پارچه‌های گوناگون به خرج دادند باعث شد در مقطعی از تاریخ، تولیدات ایرانی زبانزد جهانیان شود.

آنچه از دوره ساسانی به عنوان میراث پارچه‌بافی ایرانی باقی مانده است این روزها تنها در کارگاه پارچه‌بافی پژوهشکده هنرهای سنتی سازمان میراث فرهنگی قابل مشاهده است. وارد کارگاه که می‌شوید دستگاه‌های بزرگ چوبی را مقابل خود می‌بینید که روزگاری دور برای بافت پارچه مورد استفاده قرار می‌گرفتند. این دستگاه‌ها دقیقا مطابق همان الگوی قدیمی ساخته شده‌اند و شیوه کار با آنها و مراحل تولید پارچه نیز کاملا به شیوه سنتی انجام می‌شود.

علی نعیمایی و روح‌الله دهقانی که سال‌هاست در زمینه بافت پارچه‌های سنتی فعالیت می‌کنند، افرادی هستند که زری‌بافی، مخمل‌بافی و ترمه بافی را در این کارگاه زنده نگه داشته‌اند. زری بافی که سال‌ها پیش در ایران منسوخ شده بود از سال 1309 توسط استاد حبیب‌الله طریقی احیا شده و نخستین دستگاه آن در کاخ گلستان راه‌اندازی شد. پارچه دیگری که توسط کارشناسان این کارگاه احیا شد مخمل برجسته است که بافت آن از اوایل دهه 80 آغاز شد و سرانجام بافت ترمه سنتی از سال 93 در این کارگاه آغاز شد.

روی دیوارهای کارگاه قطعات پارچه‌ای درون قاب‌ها وجود دارد که توسط اساتید مختلف بافته شده و به نوعی نمایانگر تاریخ این کارگاه است. قدیمی‌ترین نمونه موجود که به عنوان شناسنامه کارگاه زری‌بافی شناخته می‌شود قطعه پارچه‌ای با نقش معروف لیلی و مجنون است. اصل این پارچه که متعلق به دوره صفویه است در موزه متروپولیتن نگهداری می‌شود و سال 1309 توسط حبیب الله طریقی بازبافی شد. این پارچه دو بار دیگر هم در دهه 30 و دهه80 بافته شد.

کارگاه زری‌بافی که روزگاری 80 نفر کارمند داشت و هر شخص با تخصصی که داشت در آن مشغول کار بود؛ در حال حاضر با 4 نفر به فعالیت خود ادامه می‌دهد و این افراد همه مراحل کار را به تنهایی انجام می‌دهند تا گوشه کوچکی از صنعت نساجی ایران را به نسل جدید معرفی کنند. بر اساس برآوردهای کارشناسان مجموعه در چند دهه فعالیت این کارگاه نزدیک به 8 کیلومتر پارچه زربافت تولید شد که در حال حاضر فقط 200 تا 300 متر از آنها در کارگاه باقی مانده است.

 

 

علی نعیمایی که نشان درجه یک هنری در رشته زری‌بافی و مخمل‌بافی دریافت کرده است در مورد نحوه کار دستگاه زری‌بافی گفت: برای بافت زربافت دو نفر به صورت همزمان روی دستگاه کار می‌کنند و شخصی که به گوشواره‌کش معروف است بالای دستگاه می‌نشیند و نخ‌های آویزانی را که به آنها "دستور" می‌گوییم هدایت می‌کند. کار او واقعا دستور دادن است و با اینکه شاگرد است به استاد دستور بافت می‌دهد. او با کشیدن نخ‌ها باعث می‌شود در قسمت پایین تارها تفکیک شده و بالا بیایند تا بافنده پود را از بین آنها رد کند و نقش پارچه را به وجود آورد.

بافندگی زربافت کار بسیار دشواری است و به دانستن انواع تکنیک‌ها احتیاج دارد. این بافت به دو دلیل قابل برگشت نیست. یکی اینکه نخ طلا در آن هست و این نخ اگر باز شود قابل استفاده مجدد نیست. دوم اینکه باز کردن این بافت کار راحتی نیست و اگر اشتباهی در بافت پارچه رخ دهد باید آن را کنار گذاشت.

نعیمایی با توضیحات دقیق خود از اجزای مختلفی مانند زه، کلک، ورد و... نام می‌برد تا مراحل بافت پارچه را به طور کامل توضیح دهد. آنچه از پارچه بافته شده بر روی دستگاه می‌بینیم پشت پارچه است که با تلالو نخ‌های طلا می‌درخشد. برای دیدن نقش روی پارچه آینه‌هایی در کنار دستگاه قرار داده شده است تا بینندگان با گرفتن آن در زیر دستگاه بتوانند نقش‌ها را مشاهده کنند.

شاید وجود یک ترازو در کنار دستگاه پارچه بافی عجیب به نظر برسد اما نعیمایی توضیح می‌دهد که به دلیل استفاده از طلا در بافت این پارچه‌ها، قیمت آنها با وزن کردن و به صورت گرمی مشخص می‌شود و مانند پارچه‌های عادی مقیاس آنها متر نیست.

 

 

 

مخمل برجسته کامل‌ترین بخش تاریخ نساجی ایران

پس از آن به سراغ دستگاه مخمل‌بافی می‌رویم. بافت مخمل برجسته پیچیده‌ترین و کامل‌ترین بخش در تاریخ نساجی است. مخمل‌بافی قدمتی کمتر از زری‌بافی دارد و از دوره صفویه رواج یافت، اما دستگاهی که در کارگاه میراث فرهنگی وجود دارد متعلق به دهه 60 است. بافت مخمل برجسته به شکل جدی در دهه 80 توسط استاد عنایتی انجام شد و پس از آن به دیگر کارشناسان کارگاه انتقال یافت. روی دستگاه، پارچه مخمل نیم‌ بافته‌ای وجود دارد که بافت آن به دلیل عدم حمایت‌ها در دولت قبل متوقف شده است. بنابراین دستگاه عظیمی که بخش بزرگی از کارگاه را اشغال کرده است کاملا متروک مانده و مهارت بافندگان مخمل برجسته در تهران بدون استفاده مانده است تا فقط دو دستگاه بافت مخمل ساده و برجسته در کاشان فعال باشند.

تماشای این دستگاه با نخ‌هایی که از قرقره‌های آویزان در سقف آمده است حکایت از تفاوت‌هایی در بافت این پارچه و سایر منسوجات دارد. یک سر این نخ‌ها با کیسه‌های کوچکی که داخل آنها از شن پر شده است آویزان شده و سر دیگر آنها داخل دستگاه قرار گرفته است.

روح الله دهقانی که او هم نشان درجه یک هنری در رشته زری‌بافی و مخمل‌بافی دارد در مورد دستگاه مخمل‌بافی گفت: منظور از چله در بافت منسوجات همان تار است. چله‌ها روی چوب‌های نازکی به نام "قلم بک" پیچیده می‌شوند و با کیسه‌هایی که داخل آنها شن ریخته شده مقدار کشش نخ کنترل می‌شود. این نخ‌ها از منجنیق رد شده و بعد وارد سیستم اصلی دستگاه می‌شود. پس از طی چند مرحله، چله‌روی چوب گردی که "نورد" نام دارد پیچیده می‌شود و بعد از آن مراحل بافت شروع می‌شود. تنها همین مرحله پیش از بافت حدود 6 ماه زمان می‌برد چون ده هزار نخ باید از چندین مرحله بگذرند تا به دستگاه برسند. همه این کارها با دست انجام می‌شود و با دیدن آنچه اینجا هست در واقع به 400 سال پیش ایران سفر می‌کنید.

دهقانی در مورد شیوه بافت مخمل برجسته گفت: برای بافت مخمل سه نفر به صورت همزمان روی دستگاه کار می‌کنند. جنس نخ پارچه مخمل از ابریشم طبیعی است و 90 درصد رنگرزی آن تا 35 سال قبل طبیعی بود ولی اکنون رنگرزی سنتی فراموش شده است. مانند دستگاه زری بافی، گوشواره‌کشی که بالای دستگاه می‌نشیند نخ‌هایی را که به آن دستور می‌گوییم می‌کشد و نقشه را تعیین می‌کند. نفر دوم که به او تخته‌کش می‌گویند تخته را مابین نخ‌هایی که بالا آمدند قرار می‌دهد و بافنده میله را از زیر نخ‌های بالا آمده رد می‌کند و کار بافت را انجام می‌دهد. مخمل در دنیا پیچیده‌ترین منسوج سنتی است چون در پارچه زربافت و هر پارچه نقش‌دار دیگری، نقش را به واسطه پودهای رنگی ایجاد می‌کنیم ولی در مخمل نقش برجسته تارهای رنگی هستند که نقش را ایجاد می‌کنند. مخمل‌بافی مادر فرش ماشینی است و با ورود تکنولوژی بافت سنتی ما به اروپا و تکمیل شدن آن، دستگاه بافت فرش ماشینی به وجود آمد.

نعیمایی با اشاره به سختی پارچه‌بافی سنتی گفت: در بافت پارچه‌های سنتی مانند زری و مخمل با توجه به اینکه دو نفر به صورت همزمان کار می‌کنند و نخ‌ها ظریف هستند، در هر روز 4 تا 5 سانتیمتر از پارچه بافته می‌شود. در مخمل درجه یک از چله ابریشم استفاده می‌شود و پود هم می‌تواند ابریشم باشد ولی اصولا از کرک یا نخ پنبه‌ای برای پود استفاده می‌کنند.

دیدن چنین فن‌آوری پیچیده‌ای یادآور تمدن بزرگی است که منشاء آن بوده است. بررسی دوره‌های تاریخی ایران بیانگر نقش مهم منسوجات در اقتصاد ایران است و بر اساس منابع تاریخی، نقش محوری نساجی در دوره صفویه چنان است که بودجه سپاه ایران برای نبرد با عثمانی از فروش پارچه زربافت تامین می‌شود.

ترمه بافی سنتی ایران، هنری که 50 سال است منسوخ شده

دستگاه بعدی که به سراغ آن می‌رویم دستگاه ترمه‌بافی است. ترمه بافی سنتی ایران 50 سال پیش منسوخ شد و آنچه امروزه با عنوان پارچه ترمه در بازار موجود است بافت ماشینی است. نعیمایی و دهقانی با بررسی‌هایی که روی پارچه‌های قدیمی و شیوه بافت آنها انجام دادند توانستند بافت ترمه را احیا کنند. سیستم بافت ترمه هم شبیه زری‌بافی است اما نحوه نخ‌کشی و ورود نخ‌ها داخل وردها متفاوت از زری‌بافی است. تفاوت زری و ترمه در این است که پشت پارچه ترمه نخ‌هایی که در بافت نمی‌روند به صورت آزاد قرار دارند و به همین دلیل همیشه پشت پارچه ترمه آسترکشی می‌شود تا آسیب نبیند.

نعیمایی در مورد ترمه‌بافی می‌گوید: دو شیوه ترمه‌بافی وجود دارد که به نام شال ترمه کرمان و ترمه یزد شناخته می‌شوند. سیستمی که در کارگاه ما اجرا می‌شود شیوه بافت یزد است که با استفاده از ماکوهای رنگی نقش در پارچه ایجاد می‌شود و در کل عرض پارچه یک نقش تکرار می‌شود. اما سیستم کرمان در حال منسوخ شدن است و در حال حاضر فقط دو نفر روی آن کار می‌کنند. در ترمه کرمان می‌توان نقش‌های موجود در عرض پارچه را با رنگ‌بندی متفاوت بافت. در این شیوه از ماکو استفاده نمی‌شود و نخ‌ها به صورت دستی از بین تارها عبور می‌کند. این کار چیزی شبیه گلیم بافی و کار بسیار سختی است.

برای بسیاری از ما تنها تصاویر مربوط به پارچه‌بافی به کارتون "حنا دختری در مزرعه" و لوازمی که برای بافت پارچه استفاده می‌کرد محدود می‌شود. بنابراین دیدن چند وسیله آشنا در این کارگاه برای ما جذاب است. "ماکو" وسیله‌ای قایق مانند است که داخل آن ماسوره قرار می‌گیرد. وقتی بافنده با استفاده از پدالی که زیر پای خود دارد دهنه را ایجاد کرده و تارها را بلند می‌کند، با رد کردن ماکویی که در آن پود قرار دارد از میان نخ‌ها، نقش در پارچه ایجاد می‌شود. بعد از آن بافنده "دفتین" می‌زند تا پودی که از داخل دهنه رد شده متراکم شده و نقش پارچه در سایز مناسب آن ایجاد شود.

بنه، قدیمی‌ترین اثر موجود از بافندگی در ایران است

ماسوره‌پیچی بخش پشتیبانی کارگاه زری بافی است. پودهای رنگی که در پارچه استفاده می‌شود ابتدا به شکل کلاف است و با پیچیدن به دور دستگاهی به نام "بنه" آماده پیچیدن دور ماسوره می‌شود. بنه، قدیمی‌ترین اثر موجود از بافندگی در ایران است و روی مهره‌ای که از دوره پارت به دست آمده است دستگاهی شبیه آن دیده می‌شود. باز کردن نخ‌های هر کلاف و پیچیدن آن به دور ماسوره یک روز زمان می‌برد. با توجه به منسوخ شدن استفاده از این لوازم، امروزه سازنده‌ای برای آنها وجود ندارد و ابزار مورد نیاز باید توسط خود این بافندگان ساخته شود.

نعیمایی با اشاره به دستگاه دیگری که در کارگاه وجود دارد گفت: وقتی تاریخ نساجی را جلوتر بیاییم می‌بینیم شیوه زندگی ما با تغییرات نساجی عوض شد و انقلاب صنعتی تاثیر زیادی روی آن داشت. شخصی به نام "ژاکارد" در سال 1809 در فرانسه، سیستم گوشواره‌کشی را که کاری بسیار سخت و سنگین بود حذف کرد و یک دستگاه درست کرد که به جای آن کار کند. این جعبه مکانیکی که الان ساده به نظر می‌رسد دارای تعدادی کارت و سوزن است. کارت‌ها مثل سیستم صفر و یک سوراخ دارند و همان نقشه‌ای که با نخ‌های دستور پیاده می‌شد اینجا با کارت پیاده می‌شود. هر کارت نماینده یک رنگ است و اگر 5 رنگ در پارچه وجود دارد 5 کارت برای آن بسته می‌شود. پدالی در زیر دستگاه وجود دارد که بافنده آن را فشار می‌دهد و سوزن‌ها به صفحه کارت می‌خورند. با رد شدن سوزن از سوراخ‌ها، تارها بلند می‌شود و رنگ‌ها با نوبتی که برای آنها تنظیم شده وارد می‌شوند.

با وجود این به نظر می‌رسد ورود هر تکنولوژی جدید معایبی به همراه دارد. دهقانی در این مورد گفت: ژاکارد با وجود اینکه سرعت کار را خیلی بالا می‌برد اما به نساجی سنتی ما لطمه زد. کارگاه میراث فرهنگی تنها جایی بود که از این دستگاه استفاده کرد و ضربه‌ای که وارد شد این بود که نسل بعدی هنرمندان این شغل از بین رفت. تا قبل از آمدن ژاکارد، شاگردهایی که روی دستگاه کار می‌کردند به مرور زمان کار را یاد می‌گرفتند و استاد می‌شدند، ولی ژاکارد باعث شد استاد به تنهایی کار کند و شاگردی ندارد که برای نسل بعد تربیت شود. در نتیجه 80 نفری که روزگاری در این کارگاه کار می‌کردند به دو نفر تبدیل شدند.

علاوه بر این با وجود افزایش سرعت، همچنان دستگاه‌های دستوری، پارچه با کیفیت‌تری می‌بافند. چون ژاکارد محدودیت دارد و می‌تواند 60 رج ببافد ولی دستگاه دستوری می‌تواند 1200رج ببافد. نمونه‌ای از پارچه بافته شده توسط غیاث‌الدین نقش‌بند در موزه ملی وجود دارد که 1200 خانه را نقشبندی کرده است. بنابراین به کارهای فاخر که می‌رسیم ژاکاردهای سنتی جا می‌مانند.

گلابتون نشانه‌ توانمندی ایرانیان در 2000 سال پیش

گلابتون برای همه ما نام آشنایی است. این نخ ظریف و گران قیمت که سابقه‌ای تاریخی در کشور ما دارد اصلی‌ترین بخش پارچه زربافت است که در پارچه‌های دیگر مانند ترمه هم مورد استفاده قرار می‌گیرد. با توجه به قابلیت چکش‌خوری بالای طلا و اینکه بیشترین کشش را در میان فلزات دارد، طلا از دوره اشکانی آنقدر نازک شد که توانستند آن را دور یک نخ دیگر بتابانند. اما به دلیل اینکه طلا در مقیاس خیلی نازک زود پاره می‌شود آن را دور ابریشم می‌تاباندند. ظرافت این کار و تکنولوژی بالایی که به آن نیاز است یکی دیگر از نشانه‌های توانمندی ایرانیان در 2000 سال قبل است.

روند تبدیل طلا به این مقیاس بسیار نازک نیاز به حدود 700 بار حدیده‌کشی دارد. برای ساخت گلابتون ابتدا روی یک مفتول قطور نقره را یک لایه طلا می‌گیرند و بعد آن را گرما داده و با گذراندن از میان سوراخ یک صفحه فلزی، بلندتر و نازک‌تر می‌کنند. این کار بارها تکرار می‌شود تا مفتول به یک نخ نازک تبدیل شود و در نهایت آن را با نورد کردن، مسطح می‌کنند. سپس با استفاده از دستگاه خاصی طلا به دور نخ ابریشم تابیده می‌شود تا در نهایت نخی به وجود آید که بخشی از آن نقره، بخشی طلا و مغز آن ابریشم است.

به گفته نعیمایی آخرین نفری که ساخت گلابتون را به شیوه سنتی انجام می‌داد استاد فولادگر بود که چند ماه قبل در اصفهان مرحوم شد. بنابراین سوالی که پیش می‌آید این است که از به بعد چگونه می‌توان گلابتون تهیه کرد؟

دهقانی در پاسخ ما گفت: متاسفانه از نظر تهیه گلابتون در ایران دچار مضیقه هستیم و همه گلابتونی که امروزه در کارگاه ما استفاده می‌شود چیزهایی است که حدود 40 سال پیش تهیه شده بود. اما این سرمایه تا 4-5 سال دیگر تمام می‌شود و دیگر مشابهی برای آن نداریم. در حال حاضر تولید گلابتون به صورت صنعتی در هند، فرانسه و پاکستان انجام می‌شود.

او در مورد میزان استفاده از گلابتون در پارچه گفت: نمی‌توان گفت چقدر از یک پارچه را گلابتون تشکیل می‌دهد چون تعداد رنگ‌ها، عرض پارچه و تراکم چله تعیین کننده است. اول باید طراحی آماده شده و یک نمونه بافته شود تا بر مبنای آن مقدار گلابتون مورد نیاز سنجیده شود. ممکن است پارچه‌ای تک رنگ باشد و نصف آن گلابتون باشد، یا در پارچه دیگری از 6 رنگ استفاده شود و فقط 20 درصد آن گلابتون باشد.

در بافت پارچه زربافت امکان صرفه‌جویی در نخ طلا وجود ندارد چون نخ به صورت مداوم از دهنه رد می‌شود و کل عرض پارچه را می‌پوشاند. بنابراین گرچه فقط بخش‌هایی از آن روی پارچه دیده می‌شود، پشت پارچه دارای برق فلز است و پارچه طلا اندود می‌شود.

پارچه دورو هنر عصر ساسانیان

در کارگاه میراث فرهنگی با پارچه دیگری مواجه شدیم که تفاوت اساسی با سایر پارچه‌ها داشت. این پارچه در پشت و روی خود دارای نقش بود و طرح‌ها به صورت مثبت و منفی روی آن نقش بسته بودند. دهقانی در مورد این پارچه گفت: این پارچه که روی دستگاه زری‌بافی، اما فقط با ابریشم در حال بافت است متعلق به دوره ساسانی و آل بویه است. تکنیک بافت دورو آن زمان خیلی رواج داشت اما بعدا منسوخ شد. سال 93 با بررسی‌هایی که روی پارچه‌های موزه ملی و مخزن پارچه بنیاد مستضعفین انجام دادیم توانستیم شیوه بافت دورو را احیا کنیم.

به گفته نعیمایی نساجی به شکل پارچه نقشدار، پیچیده‌ترین نوع مهندسی است و جزو علوم سخت محسوب می‌شود که مبحث ریاضی در آن بر بخش هنری می‌چربد.

بازدید ما از کارگاه پارچه بافی رو به پایان است و با دیدن نمونه پارچه‌های زربافت و مخمل برجسته موجود در گنجینه کارگاه، حیرت ما بیشتر می‌شود. دستگاه‌های پیچیده و بزرگی که این پارچه‌های ظریف و زیبا را به وجود آورده‌اند سالها پوشش مردم این کشور را تامین می‌کردند و خلاقیت نیاکان ما تا جایی پیش رفت که توانست پارچه را به یک اثر هنری تبدیل کند، اما در حال بیرون آمدن از کارگاه به مسائل مختلف فکر می‌کنیم. به پارچه‌های گرانقدری که در شرایطی غیراستاندارد نگهداری می‌شود، به دستگاه مخمل‌بافی که چند سال است بی‌کار رها شده، به سرمایه‌هایی که می‌توانست برای نجات پارچه دستباف ایرانی مصرف شود و نشد، به طراحان لباسی که از نبود پارچه با هویت ایرانی سخن می‌گویند، و به عشق و انگیزه عده انگشت شماری که برای حفظ این گنجینه ملی کمر همت بسته‌اند.

منبع: هنرآنلاین

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: