1394/8/11 ۱۰:۱۵
پروفسور کریستین شرادر فرشت، استاد فلسفه دانشگاه نتردام امریکا، معتقد است علم نمیتواند به پرسشهای فلسفی از جمله پرسشهای اخلاقی پاسخ دهد و پرداختن به این موضوعات در توان علم نیست. علم تنها میتواند به پرسشهایی که جنبه تجربی داشته باشد، پاسخ دهد و آنها را مورد آزمون قرار دهد. برخی دانشمندان علومتجربی بر این باورند که پاسخ به پرسشهای بنیادین بشر از حیطه فلسفه و الهیات خارج شده و علم فیزیک با توجه به پیشرفتهای چشمگیری که داشته است، برای پرسشهایی که پیشتر فلسفی به شمار میرفت جوابگو شده یا پاسخی برای آنها خواهد یافت. برای نمونه علمگرایی(scientism) دیدگاهی فلسفی است که روشهای علوم طبیعی را برتر از تمامی روشهای جستوجویی انسانی میداند.
جلال حیراننیا: پروفسور کریستین شرادر فرشت، استاد فلسفه دانشگاه نتردام امریکا، معتقد است علم نمیتواند به پرسشهای فلسفی از جمله پرسشهای اخلاقی پاسخ دهد و پرداختن به این موضوعات در توان علم نیست. علم تنها میتواند به پرسشهایی که جنبه تجربی داشته باشد، پاسخ دهد و آنها را مورد آزمون قرار دهد. برخی دانشمندان علومتجربی بر این باورند که پاسخ به پرسشهای بنیادین بشر از حیطه فلسفه و الهیات خارج شده و علم فیزیک با توجه به پیشرفتهای چشمگیری که داشته است، برای پرسشهایی که پیشتر فلسفی به شمار میرفت جوابگو شده یا پاسخی برای آنها خواهد یافت. برای نمونه علمگرایی(scientism) دیدگاهی فلسفی است که روشهای علوم طبیعی را برتر از تمامی روشهای جستوجویی انسانی میداند. علمگرایی، تنها روشهای تجربی را جهت توضیح تمامی ابعاد فیزیکی، اجتماعی، فرهنگی و روانی قابل قبول میشمارد. این دیدگاه، متأثر از تجربیگرایی غالب در دوران روشنگری است و همچنین همبسته با پوزیتیویسم «آگوست کنت» دانسته میشود. کنت معتقد بود که حقیقت از راه تجربه حسی به دست میآید. از جمله اندیشمندانی که سخن از «مرگ فلسفه» راندهاند میتوان به فیزیکدان و کیهانشناس شهیر معاصر «استفان هاوکینگ» اشاره کرد. وی معتقد است فلسفه نتوانسته مانند سایر علوم مدرن رشد کند و از اینرو فلسفه مرده است. به اعتقاد وی، پرسشهای بنیادین درباره ماهیت و سرشت جهان بدون در نظر گرفتن دادههای سختافزاری قابل حل نیست. برای بررسی دقیقتر این موضوع که آیا «پیشرفت علم» منجر به «مرگ فلسفه» میشود یا خیر، گفتوگویی با پروفسور «کریستین شرادر فرشت» استاد فلسفه دانشگاه نتردام امریکا انجام دادهایم که در ادامه از نظرتان میگذرد. فرشت استاد فلسفه علم و فلسفه اخلاق در این دانشگاه است. «اخلاق تحقیقات علمی»، «عدالت زیست محیطی»، «روش در زیستشناسی» و «اخلاق زیست محیطی» از جمله آثار وی به شمار میروند. وی در حال حاضر رئیس «مرکز عدالت زیست محیطی دانشگاه نتردام» امریکا است و عضویت آکادمی ملی علوم امریکا را نیز دارا است. او سومین امریکایی است که توانسته «جایزه جهانی تکنولوژی در اخلاق» را به خود اختصاص دهد.
***
پروفسور فرشت! برخی اندیشمندان و متفکران چون «استفان هاوکینگ» معتقد هستند که توسعه علم منجر به از بین رفتن متافیزیک و فلسفه خواهد شد. هاوکینگ تا جایی پیش رفت که سخن از «مرگ فلسفه» راند. آیا شما با این دیدگاه موافق هستید؟
توجه داشته باشید که توسعه و رشد علم فینفسه چیز خوبی است. اما این پیشرفت و توسعه به نوبه خود پرسشهای علمی را پاسخ میدهند و گامی در جهت پیشرفت و توسعه بیشتر علم هستند. به عبارت دیگر، پیشرفت و توسعه علم باعث نمیشود تا متافیزیک و فلسفه بمیرد. علم نمیتواند به پرسشهای فلسفی از جمله پرسشهای اخلاقی پاسخ دهد. علم نمیتواند مسائل اخلاقی و فلسفی را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد و پرداختن به این موضوعات در توان علم نیست. علم تنها میتواند به پرسشهایی که جنبه تجربی داشته باشد پاسخ دهد و آنها را مورد آزمون قرار دهد. هیچ یک از تحقیقات علمی تاکنون نتوانسته ادعاهای اخلاقی را مورد بررسی قرار دهد. چرا که ادعاهای اخلاقی اموری تجربی نیست. از سوی دیگر، پرداختن به امور هنجاری نیز در حیطه و توان علم نیست. علم اساساً حوزه «هست»ها را مورد بررسی قرار میدهد و حوزه و حیطه «باید»ها اساساً در حوزه علمی نمیگنجد.
آیا علم و فلسفه دو ساحت جداگانه هستند؟ اگر اشتراکاتی دارند این اشتراکات در چه زمینههایی است؛ مسائل هستیشناختی یا معرفتشناختی یا روششناختی؟
علم و فلسفه دارای اشتراکاتی در زمینههای روشی و متدیک هستند. روشها و متدهای زیادی هستند که علم و فلسفه هر دو از آنها بهره میگیرند. برای نمونه روش تحلیل منطقی از جمله این روشها به شمار میرود که هم علم و هم فلسفه از آن بهره میگیرند. اما علم و فلسفه دو ساحت یکسان نیستند زیرا علم پدیدارهای مادی را مورد ارزیابی و توجه قرار میدهد، این در حالی است که فلسفه هم پدیدارهای مادی و هم غیرمادی را مورد بررسی قرار میدهد. برای نمونه فلسفه به بررسی پرسشها و پدیدههای اخلاقی میپردازد ولی علم، حوزه تجربی و مادی و مشاهدهپذیر را مورد بررسی قرار میدهد.
روش علمی چه آثاری بر حوزه علومانسانی داشت؟
در حوزه روششناختی شاهد سیطره روش طبیعی و پوزیتیویستی بر علومانسانی و اجتماعی بودهایم. این روش که به روش علمی معروف است هنوز هم بر حوزه علومانسانی و علوماجتماعی نفوذ دارد. فلسفه نیز متأثر از این جریان فکری بود و هنوز هم این روش علمی در علومانسانی و علوماجتماعی نفود دارد. در واقع رویکردهای پساساختارگرا و پسامدرن در نقد همین رویکردهای ساختارگرایانه و مدرن به وجود آمدند. این رویکردها روش پوزیتیویستی حاکم بر رویکردهای مدرن را به چالش کشیدند. این رویکردها جدایی سوژه از ابژه، جدایی مشاهده از ارزش و اینکه علم صرفاً به امر واقع توجه دارد را به چالش کشیدند.
بر این اساس، شما معتقد هستید که توسعه و پیشرفت علم باعث نمیشود تا تهدیدی متوجه متافیزیک و فلسفه شود؟
همانگونه که قبلاً هم گفتم علم و فلسفه دو ساحت و حوزه متفاوت هستند و تشابه آنها تنها در استفاده از برخی روشهای یکسان است. بر این اساس توسعه و پیشرفت علم تهدیدی برای فلسفه نخواهد بود.
علم به «هست»ها توجه دارد در حالی که فلسفه علاوه بر هستها به «باید»ها نیز توجه دارد. برخی معتقد هستند که نمیتوان از هستها به بایدها رفت و لذا علم نمیتواند حوزه بایدها را مورد بررسی قرار دهد. در واقع الان با نظریههای هنجاری مواجه هستیم که این نظریهها در قالب مطالعات علمی نمیگنجد. یکی از دلایل این امر، این است که این نظریهها جنبه تجویزی دارند و با رویکرد و روش علمی که مبتنی بر امور واقع و «هست»ها است همگونی ندارند. اساساً رویکرد علمی نمیتواند اصول هنجاری را ثابت یا رد کند. چرا که این اصول قابل اثبات یا رد نیستند. علم مبتنی بر روش علمی است و از طریق آزمون و مشاهده میتواند فرضیهها را بررسی کند. این در حالی است که نظریههای تجویزی و هنجاری اساساً در قلمرو «باید»ها قرار دارند و نمیشود امری تجویزی و هنجاری را به محک و آزمون گذارد.
منبع: روزنامه ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید