1394/8/10 ۱۲:۴۸
عبدالحسین نیک گهر نه نیازی به معرفی دارد و نه این چند سطر ناچیز از عهده معرفیاش بر میآید. متخصصان و علاقمندان به شاخههای مختلف علوم انسانی، بارها به آثار او رجوع کردهاند و به خوبی نام و آثارش را میشناسند. به بهانه انتشار کتاب «تاریخ اندیشههای جامعهشناسی» (نشر هرمس: 1394)به سراغش رفتم و درباره این اثر و همین طور ارتباط فلسفه و جامعه شناسی با او گفت و گو کردم. استاد نیک گهر که با زبانی ساده اما بسیار دقیق سخن میگوید هدفش را «ترویج رویکرد علمی به شناخت علمی» عنوان میکند. میتوان دغدغه او را یکی از اصلیترین نیازهای جامعه معاصر ایران دانست.
منیره پنج تنی: عبدالحسین نیک گهر نه نیازی به معرفی دارد و نه این چند سطر ناچیز از عهده معرفیاش بر میآید. متخصصان و علاقمندان به شاخههای مختلف علوم انسانی، بارها به آثار او رجوع کردهاند و به خوبی نام و آثارش را میشناسند. به بهانه انتشار کتاب «تاریخ اندیشههای جامعهشناسی» (نشر هرمس: 1394)به سراغش رفتم و درباره این اثر و همین طور ارتباط فلسفه و جامعه شناسی با او گفت و گو کردم. استاد نیک گهر که با زبانی ساده اما بسیار دقیق سخن میگوید هدفش را «ترویج رویکرد علمی به شناخت علمی» عنوان میکند. میتوان دغدغه او را یکی از اصلیترین نیازهای جامعه معاصر ایران دانست.
*****
همان طور که میدانیم و شما هم در مقدمهتان بر کتاب نگاشتهاید: «علم جامعهشناسی علمی نسبتاً جدید است، اما تفکر دربارة جامعه و زندگی انسانها سابقهای به قدمت تاریخ دارد.» میخواهم بدانم چگونه میتوان میان ایدههایی که از دوران گذشته دربارة زندگی اجتماعی انسانها بیان شده و اندیشههای اجتماعی جدید پیوستگی و رابطه برقرار کرد؟
«علم» جامعهشناسی در تاریخ علوم اجتماعی سابقهای 200 ساله دارد، در حالی که تفکر دربارة شیوههای با هم زیستی انسانها در جامعه سابقهای به قدمت تاریخ دارد. فلاسفة دورة باستان و مؤلفان رسالههای کلامی و سیاسی در تحلیل و تفسیرهایشان پیوسته به ساماندهی رفتارهای انسانی و به چگونگی روابط اجتماعی بر حسب جامعهها و اقلیمها توجه کردهاند. از این رو، برای فهمیدن اصالت اندیشههایی که از ابتدای قرن بیستم میتوان آنها را «جامعه شناختی» توصیف کرد (چون دیدگاههای نوینی دربارة انسانهایی که در جامعه زندگی میکنند بیان کردهاند، و چون این ایدهها را افرادی که خود را جامعه شناس میدانستند بیان کردهاند)، لازم است تکوین این ایدهها را در بلندمدت ثبت کرد. همانطور که نویسندة تاریخ اندیشههای جامعهشناسی در مقدمهاش تصریح کرده است، در این کتاب دو جلدی نه تنها دیدگاه جامعهشناختی به معنای اخص (با کنار گذاشتن روانشناسی اجتماعی، انسانشناسی، زبانشناسی ...) بلکه مؤلفان یا مکتبهایی در کانون توجه قرار گرفته است که به نظر میرسد برای فهمیدن جامعه شناسی معاصر و هم دنیای مدرن پرمعناترند.
اگر ممکن است با یک مثال بیشتر این موضوع را برای ما شرح دهید.
برای آنکه پیوستگی میان ایدههایی که در دوران گذشته دربارة زندگی اجتماعی انسانها بیان شده و اندیشههای اجتماعی جدید را نشان دهم، الگوی جامعة آرمانی افلاطون (384ـ427 ق م) را با تحلیلهای اوتمار اسپان (1950ـ1878)، اقتصاددان و فیلسوف اتریشی و استاد جامعه شناسی دانشگاه وین، تطبیقی بررسی میکنیم. افلاطون الگوی جامعة آرمانی را جامعهای عادلانه میداند. معنای عادلانه از نگاه او این است که پایگاههای اجتماعی برحسب صلاحیتهای افراد اعطاشود. به کمک نظام تعلیم و تربیتی به دقت کدبندی شده، لازم است که افراد را مطابق با قابلیتهایشان گزینش کرد و آنان را در سه طبقه متفاوت رده بندی کرد: پیشهوران مشاغل اقتصادی را تصدی خواهند کرد، جنگاوران مسئولیت دفاع از جامعه را به عهده خواهند داشت و نگهبانان خردمند حکومت خواهند کرد. نهاد این سه طبقه به ترتیب از آهن و برنج (مفرغ)، نقره و طلا سرشته شده است. این سامان آرمانی جامعه، آنطور که افلاطون تصور میکند، چیزی جز فرافکنی ساختار روح بشری در نظم اجتماعی نیست. برای افلاطون روح بشری به سه بخش تقسیم میشود (میل / قلب / خرد) که با فضیلتهای سهگانه (میانه روی/ شجاعت / خردمندی) متناظرند. اوتمار اسپان نظریه پرداز، اگر نگوییم ایدئولوگ، نظم اجتماعی را از سلسله مراتبی از ارزشها استنتاج میکند. او جامعه را روی مدل لایه بندی پیاز بازنمایی میکند. رأس آن از نخبگانی صاحب والاترین ارزشها تشکیل شدهاست، بدنهاش از تعداد کثیر افراد دارندة ارزشهای پست تر و قاعدة آن از مجموعة محدودتر افرادی که با ارزشهای منفی (ضدارزشها) به هم پیوند خوردهاند. اسپان تصور میکند میتواند اثباتکند که قدرت بهطور طبیعی باید از آن نخبگان صاحب ارزش های والا باشد.1
منظورتان از «پیوستگی در اندیشههای اجتماعی» چیست؟
منظورم استمرار دغدغة اندیشیدن در نظم روابط اجتماعی است.
با این مقدمه نسبتا مفصل میتوانیم برویم به سراغ کتاب تاریخ اندیشههای جامعهشناسی نوشتة میشل لالمان. پیش از هر چیز اندکی ما را با لالمان آشنا کنید. ظاهراً این نخستین اثری است که از او به فارسی ترجمه میشود!
میشل لالمان، که با این اثرش به فارسی زبانان معرفی میشود، استاد جامعهشناسی دانشگاه روآن (Rouan) فرانسه است. تخصصش جامعهشناسی کار و سازمانهاست و، علاوه بر تاریخ اندیشههای جامعهشناسی در دو جلد، کتاب های متعددی در موضوع جامعهشناسی کار و مشاغل منتشر کرده است و در سال جاری (2015) کتاب I'aye de faire (عصر ساختن) او که انقلابی در نگرش به «کار» است مورد توجه بسیار قرار گرفته است. کتابهای دیگر او عبارتاند از: کار در محیط پرتنش (2010) کار و یوتوپیا (2009)، زمان، کار و شیوة زندگی (2003)، جامعهشناسی روابط شغلی (1996).
لالمان هم اکنون در قید حیات است. از انتشار اثرش به زبان فارسی خبر دارد؟
میشل لالمان بیست سالی از من جوانتر است و بسیار فعال. سال گذشته یک سالی را در ایالات متحد آمریکا در خلیج سانفرانسیسکو برای بازدید و تحقیق دربارة آتلیههای جدید کار و خلاقیت گذرانده است و حاصل آن کتابی است با عنوان عصر ساختن. ملاحظه کنید اینجا به جای اصطلاح متداول کار کردن از اصطلاح آمریکایی make (ساختن، ایجاد کردن) استفاده کرده است. ساختن کاری است که هدفش کار است. من نسخهای از ترجمهام از تاریخ اندیشههای جامعهشناسی را از طریق یکی از بستگانم که مقیم پاریس است و تابستان به ایران آمده بود برایش ارسالکردم؛ به دلیل گران بودن هزینة پست.
جایگاه علمی لالمان در کشور خودش، فرانسه، چگونه است؟
میشل لالمان علاوه بر تدریس در دانشگاه روآن فرانسه در مرکز ملی تحقیقات علمی(CNRS) نیز مدیر چندین پروژة تحقیقاتی دربارة مسائل دنیای کار است. میشل لالمان همزمان در دو جبهة عمل و نظر دربارة سازمان کار و مشاغل در جامعههای صنعتی تحقیق میکند. تاریخ اندیشههای جامعهشناسی را در دو جلد، دو ناشر بزرگ فرانسوی، هاشت و آرمان کولن، منتشر کردهاند و از زمان اولین انتشارش در سال 1993 تا سال 2014 پنج بار تجدید چاپ شده است، و یک مرجع شناخته شده در درس نظریههای جامعهشناسی است. مصاحبههای تلویزیونی دربارة کتابهایش و انتشار ویدیویی این مصاحبهها در اینترنت را میتوان نشانة اهمیتی دانست که نه فقط محافل علمی بلکه دنیای کسب و کار برای ایدههایش قائلاند.
این اثر در چه سالی نگاشته شده است؟ آیا هنوز هم در کشور فرانسه جزء منابع درسی و پژوهشی است؟ به عبارت دیگر میخواهم کمی بیشتر از جایگاه علمی این اثر مطلع شوم.
همان طور که گفتم این اثر را اولین بار در سال 1993 ناشر بزرگ فرانسوی آرمان کولن منتشر کرد و تا 2014 پنج بار تجدیدچاپ شده است و جزو کتابهای مرجع در درس نظریههای جامعه شناسی است که در دورههای کارشناسی و کارشناسی ارشد تدریس میشود.
آیا این کتاب به زبانهای دیگر غیر از فارسی هم ترجمه شده است؟
تاریخ اندیشههای جامعهشناسی قبل از زبان فارسی به زبانهای رومانیایی، ایتالیایی و پرتغالی در برزیل ترجمه شده بود و اخیراً نیز به زبان آلمانی ترجمه شده است. از ترجمههای دیگرش خبر ندارم.
با توجه به کارنامة پربار شما در حوزة جامعهشناسی، چرا شما این اثر را برای ترجمه برگزیدید؟ این اثر چه ویژگیهایی داشت که ترجمهاش را برای فارسی زبانان و علاقهمندان به جامعهشناسی سودمند دانستید؟
هر یک از کتابهایی که ترجمه کردم سرگذشتی دارند، که شاید در خاطراتم برخی از آنها را که مهمترند و فایده عمومی دارند بنویسم. دوستم آقای دکتر فیروز توفیق، که حدود 25ـسال پنجشنبهها با هم به درکه میرفتیم، در هر یک از سفرهایش به خارج کتابی به رسم ارمغان راه برای هدیه میآورد. جلد دوم این کتاب را ایشان به توصیة دکتر ناصر پاکدامن، که آن وقت هنوز بازنشسته نشده بود و در دانشگاه پاریس 7 تدریس میکرد، خریده بود و به رسم سوغات فرنگ برایم آورده بود. نسخهای که آورده بود چاپ اول کتاب بود (1993). یک بار کتاب را خواندم، و از آن برای نوشتن مقدمه بر ویرایش دوم ترجمهام از جامعهشناسی تالکوت پارسونز، اثر گی روشه که نشر نی منتشر کرده است، استفاده کردم. منتها چون هم کارم سنگین بود (در مرکز ملی مطالعات و سنجش افکار عمومی کار میکردم) و هم کتابهای امین معلوف را در برنامة ترجمههایم داشتم، ترجمة تاریخ اندیشههای جامعه شناسی به تأخیر افتاد تا اینکه در فروردین 1390 من به اشتغالم در بیرون از خانه پایان دادم و پس از گذراندن یک دوره تداوی «کایروپراتیک» به علت درد کمر (ناشی از نشستن زیاد روی صندلی) و بهبود نسبی در اثر ورزش، تصمیم گرفتم این دو جلد را ترجمه کنم و از دخترم که مقیم مونترال است خواستم جلد اول آن را بخرد و با پست برایم بفرستد. من دو سال کامل، بدون وقفه با 8 تا10 ساعت کار در روز، این دو جلد را ترجمه کردم و دو سال هم فرایند چاپ و انتشار آن طول کشیده است. پیش از این کتاب، نظریه جامعهشناسی در دوران معاصر اثر جورج ریتز، ترجمة آقای محسن ثلاثی (چاپ اول 1374)، تنها منبع درسی نظریههای جامعهشناسی بود، و به حق نیز استقبال خوبی از آن شد و به چاپهای مکرر رسید و هنوز هم استفاده میشود. امتیازی که تاریخ اندیشههای جامعه شناسی، اثر میشل لالمان دارد، این است که اندیشه جامعه شناسی را از بستر اولیهاش که تفکر فلسفی بوده است، از دوران باستان تا دورة معاصر ردگیری میکند، و مؤلف علاوه بر تحلیل و تفسیرهای شخصیاش، 125 متن (71 متن در جلد اول و 54 متن در جلد دوم) از آثار اصلی بررسی شده در کتاب و 65 نشانه در قاب از سیر اندیشهها را شاهد آورده است. تا به خواننده هم امکان ردیابی پیوستگی و گسستگی نظریههای بزرگ مطرح شده را بدهد و هم شوق او را به خواندن آثار اصلی معرفی شده برانگیزد. به اعتبار قول نویسندة تاریخ اندیشههای جامعهشناسی، «نظریههای جامعهشناختی، همانند هر گزارة علمی دیگر، نسبی و موقتیاند. با وجود این، نظریههای جامعهشناختی از یک ویژگی انکارناپذیر برخوردارند. اینکه میتوانند با استفاده از ابزارهای خاصشان از علم و در قدم اول از خودِ جامعه شناسی موضوع ممتاز مطالعه بسازند. چون تولید شناخت علمی یک عمل اجتماعی است همانند سایر عملهای اجتماعی، دامنه و بُرد نظریههای جامعهشناسی باید موضوع ارزیابی مضاعف باشد: از یک طرف، با معیار اضافه ارزش فکریشان و، از طرف دیگر، با منشور چالشهای علمیو پیکربندی اجتماعی تاریخی که دانش در چارچوب آن شکل میگیرد، سنجیده شود». وقتی کتابی به این سنگینی از لحاظ کار را برای ترجمه انتخاب میکنید که دست کم باید دو سال از زندگیات را، آن هم در سنین کهنسالی که ارزش سالها بسیار گرانبهاتر است، صرف آن کنی، حتماً باید انگیزهای قوی داشته باشی. انگیزة من ترویج رویکردی علمی به «شناخت علمی» است و ترجمة این کتاب را فرصت مناسبی برای ترویج چنین رویکردی در میان دانشجویان و استادان جامعهشناسی میدانم و آن را از زبان مؤلف تکرار میکنم: «تولید شناخت علمی یک عمل اجتماعی است همانند سایر عملهای اجتماعی، دامنة بُرد نظریههای جامعه شناختی باید موضوع ارزیابی مضاعف باشد ...».
جناب استاد، اگر موافق باشید، بخشهای کتاب را اندکی با هم مرور کنیم. این اثر دو جلد دارد. جلد نخست از آغاز تا ماکس وبر شامل شش فصل است. بخش نخست «فلسفه و جامعه» نام دارد. در دوران باستان مباحث مربوط به جامعه و حقوق جمع و فرد در برابر اجتماع جزء فلسفه و به طور ویژه ضمن مباحث فلسفه سیاسی مطرح میشد. شیوة پرداختن به این موضوعات در دوران باستان به ویژه در یونان چگونه بود؟ این شیوه چه تفاوتهای بنیادینی با پرداختن به همین موضوعات در دوران جدید دارد؟ آیا صرفاً به روش مربوط میشود یا مؤلفههای دیگری را نیز در بر میگیرد؟
دانش فلسفی مقدم بر دانش علمی است. علوم یک به یک از بطن فلسفه به دنیا آمدهاند و به تدریج حیات مستقل یافتهاند، علوم مادی مثل فیزیک، شیمی، نجوم، علوم زیستی، و نیز علوم انسانی، مثل حقوق، اقتصاد، جامعهشناسی ریشه در اندیشههای فلسفی دورههای باستان و سدههای میانی دارند. هنوز امروز هم فلسفه الهام بخش علوم مادی و انسانی است. منتها نگاه فلسفی به «جامعه» یک چیز است و نگاه «جامعه شناختی» به جامعه چیزی دیگر. اگر بخواهیم این تفاوت رویکرد میان فلسفه و جامعه شناسی را در یک جمله خلاصه کنیم، میگوییم فلسفه و اخلاق ویژگیهای جامعة آرمانی را مدنظر دارند، آنچه باید باشد، در حالی که جامعهشناسی آنچه را هست تبیین میکند. با این وصف، جامعه شناسان از مطالعة آثار فیلسوفان بزرگی چون افلاطون و ارسطو بینیاز نیستند. این ارسطوست که نخستین بار واژة «جامعه» (city) را که به نظرش مدل سازمان سیاسی است در معنای فنی به کار میبرد و رابطة مفهوم را با کلّیت نشان میدهد و بر افلاطون خرده میگیرد که این هر دو را به معنای واقعی در نظر گرفته است چنان که پنداری شبکة روابطی که مایة یگانگی جمع کثیری از افراد است، نه یک نظام صفات و روابط، بلکه شیء یا یک عنصر مادی است. زیمون بودون، در فرهنگ اقتصادی جامعهشناسی، ذیل مدخل «اجتماع» مینویسد: «جای بسی تأسف است که این انتقاد باارزش بیشتر اوقات مدّ نظر جامعهشناسان قرار نگرفته است. و زمانی هم که واژة اجتماع (کمونوته) با عنوان کتاب مشهور فردینان تونیس اجتماع و جامعه وارد فهرست واژگان فنی جامعهشناسی شد، تفسیرهای ضد و نقیضی از آن تا مدتها مایة آشفتگی بوده است.» منظورم از این نقل قول این است که نشان دهم درِ گفتگو میان فلسفة باستان و جامعهشناسی معاصر همچنان باز است.در دورة معاصر با ظهور نسل جدیدی از جامعهشناسان این گفتگو ابعاد وسیعتری یافته است. مثلآً نزد فوکو و جامعهشناسان معروف به مکتب فرانکفورت ( از مارکوزه تا یورگن هابرماس). جورج زیمل که امروز همه او را یک جامعهشناس تراز اول میشناسیم، شخصاً خودش را فیلسوف میدانست. زیمل، به قول آدرنو، یک متفکر ضدسیستمی است، همانطور که خودش میگوید: «به هیچ عنوان نمیپذیرد که گستره زندگی را در یک نظام قرینهسازی شده حبس کند». به جای یک سیستم، که به عنوان «پیش داوری یگانه باور» تحقیر میشود، زیمل تفکری پویا دربارة کلیت زندگی پیشنهاد میکند که بر تحلیلی غیرسیستماتیک (غیرنظام مند) مبتنی است که میان اشیای ظاهری ارتباطات قیاسی و روابط کنایی برقرار میکند و آنها را به عنوان نمایندگان نمادی معنای کلی زندگی تفسیر میکند. چون سیستمی در اختیار ندارد که کلیت دنیا را یکجا معرفی کند ــ کلیت نقطة عزیمت نیست، بلکه پس از پرسه زدنهای قیاسی به عنوان نقطه مقصد به دست میآید ــ او در صدد برمیآید کلیت را با «قرار دادن نزدیکترین اشیا در کنار هم» به چنگ آورد. راهی که پیش از او نیچه پیموده بود.2
توضیحاتتان قانع کننده و روشنگر بود. اما در ادامة پرسش قبلی، میخواهم بدانم در دوران معاصر، "فلسفه" چگونه در جامعهشناسی و مباحث مربوط به این علم حضور دارد؟ به نظر شما میتوان مرزی میان فلسفه و علم جامعهشناسی کشید؟
با مرور نمایة نامهای جلد اول تاریخ اندیشههای جامعهشناسی به آسانی میتوان نام 20 فیلسوف و به همین تعداد فیلسوف جامعهشناس یا جامعهشناس فیلسوف را یادداشت کرد. البته می توان میان فلسفه و جامعهشناسی مرزی کشید، مخصوصاً از لحاظ روششناسی. حکمت فلسفی با پیشینة 2500 ساله پیوسته جامع نگر و هنجارگذار بوده است، دنیای زمینی و ماورای زمینی موضوع بحث و مکاشفه آن بوده است. جامعهشناسی با عمری تقریباً 200 ساله (اگر پیشگامان را هم به حساب بیاوریم) به سامانِ روابط اجتماعی در جامعه و به قانونمندی آن، بدون رویکرد هنجارگذاری، توجه داشته است. فصل دوم جلد اول تاریخ اندیشههای جامعهشناسی، تحت عنوانِ از فلسفه تاریخ تا پیشگامان جامعهشناسی، به روشنی مسیر این تحول فکری را نشان میدهد. در جهش فلسفی عصر کلاسیک، سدة هجدهم ــ قرن روشنگری ــ عقل را پاس میدارد، اما این عقل پیراسته از هر آرایه متافیزیکی است. دیگر به شیوة لایب نیتس (1716ـ1646) استدلال نمیشود که «عقل، دانش مطلق و خدا» (raison, logos absolu et Dieu) را یکی میپنداشت. «انقلاب کپرنیکی» امانوئل کانت شناسای انسانی (le sujet humain) را برای همیشه در مرکز عالم شناخت قرار میدهد. برای کانت حقیقتی جز ساخته انسان وجود ندارد. در سدة هجدهم، فلسفههای تاریخ (اصطلاحی که ولتر در 1765 وضع کرده است) میکوشند دلیل پیشرفت جوامعی را که علم و خرد میاندوزند فرمول بندی کنند. در سنتزهای بزرگ فلسفة تاریخ که اندیشمندان روشنگری (ولتر، تورگو، هردِر ...) عرضه میکنند دو متفکر جایگاه ویژهای دارند: جیامباتیستا ویکوی ایتالیایی (1744ـ1668) و مارکی دوکندرسة فرانسوی (1794ـ1743). ویکو مؤلف اصول یک علم جدید (1725) است. او تصور میکند که بشر به موجب منطق چرخش سه دورهای گسترش مییابد. با هریک از این سه دوره که تحول بشر را موزون میکند، سرشتهای انسانی معین و نیز انواع حقوق، حکومت، زبانها و خرد ... متناظر است. این دورههای سه گانه عبارتاند از: اول، دورة الهی (عصر شاعران، خداشناسان، افسانه سرایان)؛ دوم، دورة قهرمانان (که خود را قهرمان و پسران خدایان تصور میکنند)؛ سوم، دوره انسانها با «سرشت انسانی و خردمند». این دورة سوم با مشخصههای برابری خواهی، تفکر، خرد وتکلیف شناخته میشود. مارکی دو کندرسه کسی است که در دورة «ترور» (انقلاب کبیر فرانسه) در زندان در انتظار صدور حکم محکومیتش، کتابی نوشت با عنوانِ طرح نقشهای تاریخی از پیشرفتهای ذهن انسان (در 1795 یک سال پس از اعدامش منتشر شد). در این اثر، که فشردهای از دستاوردهای فلسفی سدة هجدهم است، کندرسه جزئیات ده مرحلهای را شرح میدهد که بشر برای رفتن به سوی «حقیقت و سعادت» از آن ها عبور کرده است. در طیف تاریخ انسانی، انقلاب فرانسه در پایان دورة نهم جای دارد. به یمن پیشرفت عصر روشنگری و فضیلت اخلاقی، آخرین دوره، دورة وضع اجتماعی، دورة حقوق بشر و برابری اجتماعی خواهد بود. کندرسه نیز در خوش بینی ویکو دربارة دستاوردهای عصر روشنگری که تاریخ را به سوی ترقی هدایت میکند شریک است. همچنین کندرسه در شکل دادن به شهودی جمعی، یعنی علوم جامعه، شرکت میکند. میراثی که جامعه شناسان آینده از آن بهرهمند خواهند شد. مونتسکیو با قبول اصل خرد از قرائتهای فلاسفة تاریخ (چون ویکو و کندرسه) فاصله میگیرد. از آنجا که مونتسکیو از هر گونه دیدگاه هنجاری (بایدها و نبایدها) تبری میجوید، بسیاری از صاحب نظران اجتماعی (از جمله ریمون آرون) او را پیشگام واقعی جامعه شناسی میدانند. مونتسکیو نیز معتقد است که واقعیت اجتماعی نظم دارد و از منطقی تبعیت میکند. اما این معرفت به نظم واقعة اجتماعی نه امری ایمانی است و نه اخلاقی. فهم دنیای اجتماعی ایجاب میکند که ابتدا و برای همیشه هر باور متافیزیکی به نفع تحلیل علتهایی که در شکل گیری دنیای اجتماعی دخیلاند کنار گذاشته شود. سپس باید «آنچه را هست شرح داد و نه آنچه را که باید باشد» و در پیشگفتار روح القوانین مینویسد: «من ابتدا مردمان را بررسی کردم و به این باور رسیدهام که این گوناگونی بی حد و حصر قوانین و آداب و رسوم با هوا و هوسشان هدایت نمیشود». اندیشههای ژان ژاک روسو در چارچوب نظریههای حق طبیعی جای دارد. روسو در گفتار در باب منشاء نابرابر اجتماع میان انسانها (1755) نابرابریهای فراوان و دهشتناکی را افشا میکند که مایة جدایی افراد در جامعهاند و البته حسرت وضع طبیعی را میخورد. روسو معتقد است که وضع مدنی محصول ضرورت و نیاز طبیعی انسانها نیست بلکه شرایطی کاملاً تصادفی آن را ایجاد و تحمیل کرده است. تاریخ بستر حوادث متوالی بوده است: ظهور تقسیم کار، پیشرفت فنون با پیدایش مالکیت دست بهدست هم داده و نفاق میان اغنیا و فقرا، اقویا و ضعفا را تشدید کرده است. روسو میپرسد در چنین وضعی که همه مجبور به اطاعت از قانون واحدی هستند چگونه میتوان آزاد زندگی کرد. روسو در قرارداد اجتماعی (1762) به مردم پیشنهاد میکند برای یافتن شکلی از انجمن «که در آن هر فرد با همه متحد میشود و با وجود این تنها از خودش فرمان میبرد» پیمان ببندند. برای حل این تناقض روسو پیشنهاد میکند که به موجب قرارداد اجتماعی فرد باید همه حقوقش را به حاکم که همان ملت است، تفویض کند. در این حرکت انسان که به مقام شهروندی ارتقا یافته است، آزادی مدنی کامل کسب میکند. به عقیدة روسو «هر کس با دادن حقوقش به همه، آن را به هیچ کس نداده است». پیامد سیاسی این واگذاری حقوق قراردادی مهم است. قانون وضع شده همه برای همه دیگر محصول ارادة فردی نیست بلکه بیان آن چیزی است که روسو ارادة عمومی مینامد. این ارادة عمومی که نمایندة منافع عمومی است چیزی بیش از مجموع اراده های فردی و انباشت صِرفِ منافع خودخواهانه است. روسو از این طرح واره مفهوم آرمانی سازمان سیاسی را که بیشترین سازگاری را با حاکمیت مردم دارد، استنتاج میکند و میگوید «هر قانونی که ملت آن را تصویب نکرده باشد بلااثر است؛ در واقع به هیچ وجه قانون نیست.»3 فلاسفة روشنگری، با به کار بستن اصل خرد در تحلیل اجتماعی، اصلی که با تمایلات فردگرایانه که اساس قرارداد اجتماعی است ارتباط تنگاتنگی دارد، در تاریخ اندیشههای اجتماعی نقطه عطفی به شمار میآیند. اما دیدگاه جامعه شناختی به نظر میشل لالمان به واقع در تلاقی تغییرات (علمی، سیاسی و اجتماعی) تعیین کنندهای که در اواخر سدة هفدهم و تمامی سدة هجدهم دوران ساز بودهاند واقعاً قوام پیدا میکند. انقلاب کبیر فرانسه به منزلة فرجام تاریخی روحیة روشنگری جلوه میکند، مردمان با گسستن از نظام سلسله مراتبی و سنت به نفع آزادی و برابری توانمندیهای پرومتهای شان را در شکل دادن به سرنوشتشان به رخ میکشند. انقلاب فرانسه که لیبرال ها تحسین و مرتجعان تقبیحش میکردند، منبع سرشار اندیشه برای نخستین جامعه شناسانی بود که به رابطة اجتماعی میاندیشیدند، از جمله آلکسی دو توکویل و اگوست کنت.
دوتوکویل از برجستهترین و تأثیرگذارترین جامعهشناسان است. او درباره این موضوع چگونه میاندیشد؟
آلکسی دو توکویل (1859ـ 1805) که ریمون آرون او را به حق یکی از پایه گذاران پیشگام جامعه شناسی میداند، قبل از هر چیز نظریهپرداز دموکراسی است و دموکراسی را جنبش تاریخی گریزناپذیری میداند که باعث برابرسازی شرایط در جامعه میشود. در دموکراسی، مردم در نظامی زندگی میکنند که تحرک اجتماعی به همه اجازه میدهد به هر منصب و ردهای دست یابند. به خلاف رژیم سابق فرانسه که بر سلسله مراتب موروثی مبتنی بود، رژیم دموکراتیک بر اصل برابری شهروندان بنا میشود.
اندیشآگوست کنت در اینباره چیست؟
اگوست کنت (1857ـ1798) واضع اصطلاح «سوسیولوژی» و پدر پوزیتیویسم، توجه خاصی به تحولات جامعههای اروپایی سده نوزدهم دارد. اگوست کنت ــ که در طبقه بندی علومش از سادهترین به پیچیدهترین، جامعه شناسی را در رأس (پیچیدهترین) قرار میدهد ــ جامعه را با بدن مقایسه میکند که در آن فعالیت اندامها برای تحقق هدفی یگانه هماهنگ شده است. بنابراین، کل بر اجزا مسلط است: جامعه لزوماً مقدم است. «جامعه از خانوادهها تشکیل شده است و نه از افراد ... بنابراین جامعه قابل تجزیه به افراد نیست، همان طور که یک سطح هندسی را به خطوط یا یک خط را به نقطهها نمی توان تجزیه کرد. اگوست کنت در قانون حالات سه گانهاش پویایی اجتماعی و مراحل پیشرفت فهم انسانی را مطالعه میکند. حالت اول خداشناسی، حالت دوم متافیزیکی یا انتزاعی و بالاخره مرحلة سوم فهم انسانی حالت علمی و اثباتی است. در این مرحله فهم انسانی جستجوی هر علت غایی را کنار میگذارد و صدد شناخت روشمند پدیدهها و «قوانین واقعی شان برمیآید، یعنی روابط تغییرناپذیر توالیها و مشابهتها». از لحاظ تاریخی این مرحله با پیدایش جامعة صنعتی متناظر است. جا دارد به تأثیر انقلاب صنعتی هم در سیر تکوینی جامعه شناسی اشاره کنیم. انقلاب صنعتی که از اواخر قرن هجدهم در انگلستان شکل میگیرد به رهایی انسان از قید طبیعت میانجامد. صنعتی شدن و در پی آن توسعة شهرنشینی، روابط اجتماعی سنتی را رقیق می کنند و نه تنها فنون بلکه خلقیات انسانها را نیز تغییر میدهند. با ظهور پرولتاریا ــ طبقه جدید پویا و گاهی شورشی ــ مسایل بیسابقهای در جامعه مطرح میشود: دشواری شرایط کار، نابسامانی و فقدان بهداشت، الکلیسم، بزهکاری، روسپیگری، ... برای حل و فصل آنچه در قرن نوزدهم «مسئلة اجتماعی» نامیده میشد و برای افزایش «بهزیستی» و نیز برای نظارت بهتر بر بخشی از جامعه که خارج از کنترل به نظر میرسید، طبقه رهبران و مقامات سیاسی تلاش میکنند شناخت بهتری از این دنیای جدید داشته باشند.
بخش دوم جلد نخست کتاب «پیدایش جامعهشناسی» نام دارد. چه عواملی و چگونه سبب ساز پیدایش علم جامعهشناسی شدند؟
در پاسخ به پرسش قبلی تا حدودی به این پرسش پاسخ دادهام. برای داشتن ایدهای روشنتر از سیر تکوین جامعه شناسی در فرانسه پاراگرافی از کتاب یوهان هیلبرون را که با عنوانِ تولد جامعهشناسی4 (2006) منتشر شده است نقل میکنم: «در سیر تکوین رشتة جامعهشناسی در فرانسه میتوان سه مرحله را تشخیص داد:
مرحلة اول با پیدایش نظریههای اجتماعی سکولار متناظر است. برجستهترین نمایندگان این دوره مونتسکیو و روسو هستند. محور مطالعات آنان را افتراقها و وابستگی متقابل پدیدههای اجتماعی شکل میداد. مرحلة دوم، مفاهیم و بازنماییهای مردمی که در پرسمانهای علمی صریح گنجانده شده بودند به ظهور میرسند. این دگرگونی در فاصلة 1775 تا 1814 صورت گرفت و عمدهترین سردمدارانش کندورسه و کابانیس بودند. از این پس روابط اجتماعی دیگر اشیای مدل سازی عقلانی در نظر گرفته نمیشدند بلکه میدان علم تجربی جدیدی بودند. در این مرحله است که اصطلاح «علوم اجتماعی» رسمیت مییابد. مرحلة سوم از سقوط ناپلئون در 1814 تا نیمة سدة نوزدهم با رواج گستردة نظریههای اجتماعی (سوسیالیسم) با تنوع فزایندة رهیافت ها و با آغاز رشتة تحصیلی شدن جامعه شناسی مشخص شده است. یکی از چهرههای سرشناس جامعه شناسی فرانسه در این دوره اگوست کنت است، او نخستین اندیشمندی بود که از ضرورت یک رهیافت علمی سازش ناپذیر دفاع میکرد بدون آنکه هر آینه پشت یک علم موجود دیگر پناه بگیرد. در نتیجة این مساعدت در پایان سدة نوزدهم سنت جامعه شناسی فرانسه پایهگذاری شد.
مؤلف بخش سوم را «ستون پایههای جامعهشناسی» نامیده و در قالب دو فصل از امیل دورکیم و ماکس وبر نام برده است. چگونه دورکیم و وبر پایههای جامعهشناسی را طرح ریزی کردند و علم جامعهشناسی بیشتر در چه بخشهایی وامدار اندیشههای آنان است؟
درست است امیل دورکیم (1917ـ1858) و ماکس وبر (1920ـ1864) به جامعهشناسی هویت و شرفِ یک علم مستقل و شایستة ورود به ساحت دانشگاه را داده اند، اما این دو جامعهشناس بزرگ روی شانههای اندیشمندان بزرگی چون مونتسکیو، توکویل، روسو، کانت، هگل، کنت، مارکس، نیچه و ... ایستادهاند. اگر قبلاً سرمایة (1876) مارکس نوشته نشده بود، احتمالاً اخلاق پروتستانی و روح سرمایهداری (1905ـ1904) ماکس وبر نوشته نمیشد و اگر پیشتر اجتماع و جامعه (1887) فردینان تونیس نوشته نشده بود، احتمالاً در پاسخ به آن دورکیم دربارة تقسیم کار اجتماعی (1893) را نمینوشت. به نظرم میشل لالمان به حق امیل دورکیم و ماکس وبر را ستون پایههای جامعهشناسی معرفی میکند. دورکیم و وبر هر دو دغدغة روششناسی (متدولوژی) داشتند و میخواستند که جامعهشناسی با روشهایی متناسب با موضوعش به کار تحقیق بپردازد. میدانیم که جامعهشناسی یک علم بازتابی (reflexive) است، یعنی شناسا (سوِژه) و موضوع (اُبژه) شناخت هر دو انسان هستند. بنابراین، هر دو جامعهشناس روشهایی را برای مطالعة مسائل اجتماعی (که بنا به تعریف مسائل انسانی هستند) تدوین و توصیه میکنند که راه را بر مداخلة سوابق ذهنی و پیشداوریهای جامعهشناس در بررسی مسائل اجتماعی ببندند. به نظرم جامعهشناسی امروز در رویکردهای روششناختیاش وامدار دورکیم و وبر است، که سعی میکنم آن را از زبان مؤلف تاریخ اندیشههای جامعهشناسی به اختصار بیان کنم. دورکیم در قواعد روش جامعشناختی (1895) اصول بنیادینی را اعلام میکند که جامعهشناس باید از آنها تبعیت کند. نخست باید «وقایع اجتماعی را به مثابه اشیا در نظر گرفت» . منظور دورکیم این نیست که وقایع اجتماعی شیءاند بلکه به سادگی میخواهد بگوید درست به شیوة فیزیکدان یا زیستشناس که موضوع مطالعهاش را «از خارج» مشاهده میکند، جامعهشناس نیز باید از وقایع اجتماعی که تحلیل میکند فاصله بگیرد. برای ساختن موضوع مطالعة جامعهشناسی به قاعدة دومی نیاز است و آن جداسازی و تعریف جامعة و مانع مقوله وقایعی است که جامعهشناس در نظر دارد بررسی کند. بالاخره قاعدة سوم روششناختی جامعه شناسی مبتنی است بر تبیین وقایع اجتماعی با وقایع اجتماعی پیشین و نه با پدیدههای زیستشناختی، روانشناختی و ... دورکیم به سیاق زیستشناسی پزشکی دو نوع وقایع اجتماعی را تمیز می دهد که عبارتند از واقعه «عادی» (نورمال یا بهنجار) و واقعه نابهنجار (پاتولوژیک). تزی که دورکیم در دربارة تقسیم کار اجتماعی از آن دفاع میکند این است که کارکرد نخست تقسیم کار تولید همبستگی اجتماعی است. نتایج ثانوی که از تقسیم کار در جامعه به بار میآیند چون پیشرفت صنعت، هنرها و خدمات اقتصادی، در کنار تأثیر اخلاقی تقسیم کار چیزهای مهمی نیستند. در واقع تقسیم کار ملات یگانگی بدنة اجتماعی است و در اثر آن نیاز به نظم و هماهنگی برآورده میشود. در این چشم انداز تقسیم کار علت اول انسجام و همبستگی اجتماعی است. دورکیم تکامل حقوق را به عنوان شاخص تکامل جامعهها مثال میآورد و با تفکیک دو نوع مجازات (تنبیهی و ترمیمی) متناظر با دو قاعدة حقوقی، از آن دو نوع همبستگی اجتماعی نتیجه میگیرد که عبارتند از همبستگی مکانیکی (خودبه خودی)، از مشخصات جامعههای ابتدایی، و همبستگی ارگانیکی (آلی) که مخصوص جامعههای صنعتی است. ماکس وبر، مؤلف آثار کلاسیک در جامعه شناسی را همتای دورکیم میتوان بنیانگذار جریانی همیشه زنده و بارور دانست. اصالت عمدة وبر که برایش در محافل آکادمیک شهرت مارکس بورژوازی را به ارمغان آورده است در موضعگیری قاطعانه ضدمتافیزیکش چونان مارکس است. جامعهشناسی به مثابه علم فعالیتهای اجتماعی به موجب اصل معرفتشناختی وبری، علم تفهمی و تبیینی است. وظیفة جامعهشناس فهمیدن و تبیین کردن معنای کنش انسانها و نیز ارزشهایی است که این کنشها حامل آنها هستند. هدف روش تفهمی بازسازی معنایی است که افراد به کنشهایشان میدهند. ماکس وبر، به پشتوانة میراث نیچهای که مسئولیت آن را آشکارا به عهده میگیرد، میپذیرد که زندگی مبارزة دائمی و بیانگر ارادهای خستگیناپذیر برای بهبود وضع انسان است.
چهار بخش جلد دوم کتاب "تاریخ اندیشههای جامعهشناسی" از پارسونز تا اندیشمندان معاصر عبارتاند از: چهرههای جامعه شناسی معاصر، ساماندهی پدیدة اجتماعی، تناقضهای امر اجتماعی و در نهایت ساختن کنش اجتماعی. جناب استاد نیک گهر، مهمترین مباحث جامعه شناسی معاصر چیست؟ به عبارت دیگر برجستهترین نقاط عطف جامعه شناسی معاصر که لالمان نیز در کتابش بر آن تأکید کرده کداماند و مرزها و مسائل علم جامعه شناسی امروز چیست؟
بخش اول از چهار بخش جلد دوم (که در مجموع از 9 فصل تشکیل شده است) چهرههای جامعهشناسی معاصر را در دو فصل معرفی می کند: بررسی تحول جامعهشناسی در ایالات متحده آمریکا (فصل) و در اروپای غربی (فصل). در این بخش نه تنها تنوع دیدگاهها و تحلیلها بلکه اهمیت نقش تعیین کنندة محیط دانشگاهی و راهبردهای کنشگران، و در وهلة اول خود جامعهشناسان را در ساخت دادن به رشته جامعهشناسی آشکار میکند. سه بخش دیگر جلد دوم، تابلو فکری جامعهشناسی معاصر را ترسیم میکند و تأکید میکند که معیارهای مرزبندی پذیرفته شده ارزش مطلق ندارند بلکه کارکردشان رهنمودی است و ممکن است چند مؤلف را در تلاقی چند مدل واره (پارادایم) عرضه شده معرفی کنیم. در سه بخش دیگر، سه جریان عمدة فکری جامعهشناسی معاصر مطرح شده است. ویژگی نخستین جریان (بخش دوم) توجه خاص به یگانگی و به منطق نظام اجتماعی است. ذیل آن سه جریان فکری به ترتیب فرهنگگرایی، کارکردگرایی و ساختارگرایی در سه فصل بررسی شده است. در بخش سوم، جریان فکری دوم، امر اجتماعی را پیوسته از دیدگاهی کلان، منتها با تأکید بر تضادها و کشمکشهایی که به آن ساخت میدهند، بررسی میکند. نظریههای پسامارکسیستی و نمودارهای جامعهشناختی وابسته به خصلت تاریخمندی (در فصلهای 6 و 7) در این جریان فکری قرار دارند. بخش چهارم، تحلیلهایی را در بر میگیرد که وجه مشترکشان انتخاب فرد به سان پایة مطالعات جامعه شناختی است. این تحلیل ها عمدتاً بر کنشگر (فصل 8) یا کنشهای متقابل میان کنشگران (فصل 9) متمرکزند. به نظر من مهمترین چالش پیش روی جامعهشناسی، امروز چون دیروز، تلاش در فهم امر اجتماعی است تا به انسان کمک کند که از صور گوناگون سلطه و توهم رهایی یابد.
برای جمع بندی مباحث مربوط به کتاب تاریخ اندیشههای جامعه شناسی میخواهم بپرسم مخاطبان اصلی این اثر چه کسانی هستند؟
مخاطبان اصلی کتاب تاریخ اندیشههای جامعهشناسی، در وهلة اول دانشجویان رشتة جامعهشناسی، در مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری هستند. خواندن کتاب را به عموم دانشجویان علوم انسانی، اقتصاد، علوم سیاسی، حقوق، انسانشناسی، تاریخ و به همة فارغ التحصیلان این رشتهها برای روزآمد کردن شناختشان از نظریههای جامعه شناسی توصیه میکنم.
من هم با اجازهشما تأکیدی میکنم بر سودمندی این اثر برای دانشجویان و دانش آموختگان مقاطع مختلف فلسفه. مطالعه این اثر برای فلسفه خواندهها بسیار سودمند است. نظر شما چیست؟
با توجه به اینکه فلسفه زهدان اندیشههای جامعه شناسی است و مؤلف برای شناساندن این سابقة تاریخی در تاریخ اندیشههای جامعه شناسی سنگ تمام گذاشته است، خواندن آن برای دانشجویان فلسفه لذت بخش خواهد بود.
شما کارنامة بسیار پرباری دارید، سالها نگاشتهاید، ترجمه و تدریس کرده و شاگردان بسیاری تربیت کردهاید. در حال حاضر به چه کاری مشغول هستید؟ گفتید در حال نوشتن خاطراتتان هستید! این خاطرات مربوط به چه دورهای از زندگی شما هستند؟
بله، در حال حاضر مشغول نوشتن خاطراتم هستم و اولین خاطرهام مربوط به وقایع شهریور 1320 است و شامل خاطراتِ 72 سال از زندگیام، 36 سال قبل از انقلاب و 36 سال بعد از انقلاب است.
خاطرات شما را چه ناشری و چه زمانی منتشر میکند؟
از زمانی که خبر نوشتن خاطراتم به بیرون درز کرد، چند ناشر برای انتشارش اعلام آمادگی کردهاند. به احتمال زیاد نشر هرمس منتشر خواهد کرد و امیدوارم در سال 1395 در دسترس علاقه مندان قرار گیرد.
از اینکه وقت گرانبهایتان را در اختیار من گذاشتید بینهایت سپاسگزارم.
من هم سپاسگزارم و برای شما و همکارانتان در مجلة حکمت و معرفت موفقیت آرزو میکنم.
پی نوشتها
1. تاریخ اندیشههای جامعهشناسی، جلد اول، صفحات 206 و 207. // 2. فردریک واندنبرگ، جامعهشناس جورج زیمل، ترجمة عبدالحسین نیکگهر، توتیا، ص 17ـ.
3. Le contrat scocal, livre III. Chap. IV.
4. تاریخ اندیشههای جامعهشناسی، جلد اول، صص. 52 و 53.
انتشارات «هرمس» کتاب دو جلدی «تاریخ اندیشههای جامعه شناسی» نوشتهمیشل لالمان را در سال 1394 با ترجمه عبدالحسین نیکگهر منتشر کرده است. جلد نخست این اثر مشتمل بر 386 صفحه و سه بخش است. بخش نخست «فلسفه و جامعه» نام دارد و فصلهای اول و دوم با نامهای «مسئله با هم زیستن، از دوران باستان تا عصر کلاسیک» و «از فلسفههای تاریخ تا پیشگامانِ جامعهشناسی» را در بر میگیرد. «پیدایش جامعهشناسی» عنوان بخش دوم جلد نخست است و مشتمل بر دو فصل با نامهای: «نظریههای اجتماعی سوسیالیسم» و «جامعهشناسی در چرخش قرن» است. بخش سوم این جلد نیز دو فصل دیگر را شامل میشود که عبارتند از: «امیل دورکیم و مکتب فرانسوی جامعه شناسی» و «ماکس وبر: جامعهشناسی تفهمی دنیای مدرن». جلد دوم مشتمل بر چهار بخش و نه فصل است. این بخشها به ترتیب عبارتند از: چهره های جامعه شناسی معاصر، ساماندهی پدیده اجتماعی، تناقضهای امر اجتماعی، ساختن کنش اجتماعی.
منبع: اطلاعات حکمت و معرفت
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید