1394/7/27 ۱۰:۱۰
خوشههای زرین گندم از زمانهایی دور در ادیان گوناگون در سرزمین ایران، زرتشتی و اسلام، نماد برکت بوده و تقدیس شدهاند. داستان آزمون الهی آدم با دانهای گندم، این دانه بهشتی، نیز گونهای از این تقدیسها به شمار میآید. اینچنین مقدس بودن، گویی چنان در روح و جان فرهنگ ایرانی تنیده و پیچیده است که در بیشتر رفتارهای اجتماعی و آداب فرهنگی وابسته به تغذیه، جلوههایی از آن به روشنی دیده میشود.
ناندادن آیین من است
آمنه ابراهیمی: خوشههای زرین گندم از زمانهایی دور در ادیان گوناگون در سرزمین ایران، زرتشتی و اسلام، نماد برکت بوده و تقدیس شدهاند. داستان آزمون الهی آدم با دانهای گندم، این دانه بهشتی، نیز گونهای از این تقدیسها به شمار میآید. اینچنین مقدس بودن، گویی چنان در روح و جان فرهنگ ایرانی تنیده و پیچیده است که در بیشتر رفتارهای اجتماعی و آداب فرهنگی وابسته به تغذیه، جلوههایی از آن به روشنی دیده میشود. بوسیدن تکه نانی که در کوچه و خیابان میافتد و کنار گذاشتن آن از مسیر رفتوآمد، نمونهای بارز از چنین تقدسی است که هنوز کهنسالان پاس میدارند. این تقدس در عالم عرفان حتی تا بدانجا است که نان، با روح و جان آدمی همتراز دانسته میشود. در مثنوی مولوی، نمونهای از این تمثیل به چشم میآید «نان چو در سفره است، او باشد جماد/ در تن مردم شود او روح شاد».
نان خود از هیچکس دریغ مدار
نان در سفره ایرانیان به گونه سنتی جایگاهی ویژه دارد و قوت غالب برخی به ویژه طبقه تنگدست و فقیر به شمار میآید. سفره بینان در وعدههای غذایی در این فرهنگ، چیزی مهم کم دارد. در گذشته میگفتند «نان است که بند جان است». این معنی در بیتی از مسعود سعد سلمان شاعر سده پنجم هجری نیز آمده است «که همه آرزوی من نان است/ نان چو شد منقطع نماند جان».
گستردگی اهمیت این ماده غذایی تا بدانجا است که میتوان برای شیوه پخت و فرهنگ بهرهگیری نان و نیز حرمت آن در مناطق گوناگون کشور بسیار سخن راند و نوشت. بخشی از این فرهنگ، به نان دادن و نان رساندن به دیگران اختصاص مییابد. «نان دادن» در این جا با دایره مفهومی روزی رساندن و تامین معیشت دیگران برابری کرده، رویاروی مفهوم «نان کسی را بریدن» جای میگیرد. نان دادن در ادبیات ایران بازتابی ویژه یافته است. چند نمونه از اینگونه شعرها و جملهها «نان دهی از بهر حق، نانت دهند/ جان دهی از بهر حق جانت دهند» مولوی، «به فضل و خوی پسندیده جست باید نام/ دگر به دادن نان و به بذل کردن زر» فرخی، «بنا کرد و نان داد و لشکر نواخت/ شب از بهر درویش شبخانه ساخت» سعدی، «نان همه کس مخور و نان خود را از هیچ کس دریغ مدار» خواجه عبدالله انصاری، میتواند چنین مدعایی را روشنگر باشد. در این فرهنگ است که نام نیک داشتن، در بخشندگی و نان دادن و روزی رساندن خلاصه میشود؛ ضربالمثلی معروف نیز این مساله را مهر تایید میزند «نان بده، نام برآر».
تردیدی نیست که آموزههای دینی در گذر تاریخ، در فرهنگسازی و تقویت برخی وجوه فرهنگی، نقشی مهم داشتهاند. در فرهنگ ایران نیز از زمان زرتشت تا امروز میبینیم که نان رسانی و نان دادن به دیگران به ویژه تنگدستان توصیه شده است. در «ارداویرافنامه» از کتابهای عامه زرتشتیان میخوانیم «سخن نخستین این است که تشنگان را آب و گرسنگان را نان دهید». در کتاب «شایست ناشایست» آمده است که اگر رادمردی کسی را نان دهد تا آن کس با آن نان سیر است، هر کاری که کند مزدش به روان آن رادمرد خواهد رسید. نیز در جایی دیگر یاد شده است که «هر که جو میکارد، خویشکاری دارد که فزونی آنرا به ارزانیان دهد و بخشش کند و رادی کند تا سپندارمزد امشاسپند که موکل زمین است، خشنود باشد و از این که فرزندش به دیگر فرزندانش نیکی میورزد، شادمان میشود». همچنین در اینباره از پیامبر روایت شده است «سرعت رسیدن رزق به کسی که بدیگران غذا میدهد از سرعت حرکت کارد در کوهان شتر بیشتر است».
در روزگاری که دستههای جوانمردان در بدنه جامعه، پویا و فعال بودند، مهمترین اصل اخلاقیشان یعنی نان دادن را همواره پاس میداشتند «سرّ جوانمردیها نان دادن است». این جملهای است در داستان عامیانه سمک عیار که سدهها است بر پیشانی فرهنگ ما میدرخشد. نان دادن اما تنها به گروههای جوانمرد اختصاص نداشته و ویژه این طیف از جامعه ما نبوده است. بنابر آنچه از پیشینه این اندیشه و کردار انساندوستانه و نیک میدانیم، این مهم همزاد فرهنگ ما و برگرفته از وجدان آدمی و سفارش شده در ادیان گوناگون است.
نان دادن و جوانمردی
رسیدگی به حال گرسنگان و پناه دادن به فراریان و تهیه آب و نان برای آنان، از مضمونهای پرتکراری است که از گذشتههای دور در دل قصههای مردمی جای گرفته است. این مساله در میان عارفان و متصوفه ایران، زمانی که چهرههایی برجسته از میان آنان در میان مردم نفوذی پردامنه داشتند نیز قابل توجه است. جملهای معروف از زبان شيخ ابوالحسن خرقاني، از مشايخ بزرگ ایران در سده چهارم هجری روایت شده است که «هر که در این سرا درآید نانش دهید و از ایمانش مپرسید». گفته شده است شيخ ابوالحسن در بیرون شهر بسطام مهمانخانهاي داشت و در آن مسافران و نيازمندان را اطعام ميکرد. شيخ اما در پی دعواهای فرقههای گوناگون و شکافهای عقیدتی، دستور داد بر بالاي مهمانخانه آن جمله را نوشتند؛ از آنرو که به تعبیر وی، «آن کس که نزد خدا به جاني ارزد نزد ابوالحسن به ناني ارزد». جمله شیخ ابوالحسن بر این اساس، در هر جا که اختلاف مذهب و مسلک، در راه اطعام نیازمندان و گرسنگان مانعی پدید میآورد، کاربرد یافت و انفاقکنندگان را به یاری همه کس فرامیخواند.
در کتاب «فتوتنامه سلطانی» نیز ذیل آداب طعام دادن که با روزی رساندن و نان دادن پیوند دارد، میخوانیم «گر پرسند که شش ادب کدام است؟ بگوي اول از مهمان سوال کردن که ميل او به کدام نوع طعام باشد. دويم طعام بهتر پيش او ﻧﻬادن. سيّم در خوردن تكليف بسيار ناکردن. چهارم چون بيرون رود مشايعت کردن و کمتر آن هفت قدم است. پنجم عذر خواهي ننمودن که از آن بوي خودپرستي آيد. ششم منّت ناﻧﻬادن بلكه منت فراوان داشتن که خداي تعالي توفيق داد تا آن شخص روزي خود را بر سر سفره او تناول نمود چنانچه استاد گفته است: هرکه را بيني به عالم روزي خود ميخورد/ گر ز خوان تو است نانش
ور ز خوان خويشتن ... پس ترا منّت ز مهمان داشت بايد بهر آنك/ ميخورد بر خوان احسان تو نان خويشتن».
سربازان با نان مردم سیر میشوند
در سفرنامه فوروکاوا، از اعضای نخستین هیات سفارت ژاپن در ایران دوران ناصرالدین شاه قاجار، درباره کمک مردم به سربازان مطالبی میخوانیم. وی که وضعیت وخیم زندگی سربازان ایران را مشاهده کرده است درباره بیماری و گرسنگی آنها گزارش میدهد و از وضع سخت معیشت قشون مینویسد «سربازها همیشه در پی قوت لایموت به خیابانها میآیند کنار گذرها چمباتمه میزنند و نان و خربزه و چیزهای دیگر که از مردم گرفتهاند را میخورند. در سفر و طی طریق هم چنین است». در چنین فرهنگی است که شاعر میسراید «خاطر ناشاد را دلشاد کردن همت است/ باغ آفتدیده را آباد کردن همت است ... صید مرغان حرم کردن ندارد افتخار/ طایری را از قفس آزاد کردن همت است ... نان بریدن شیوه مردان والا نیست، نیست/ نان برای نوع خود ایجاد کردن همت است ... در زمان ناتوانی یاد یاران فخر نیست/ روز قدرت از ضعیفی یاد کردن همت است». نیز در این فرهنگ است که وقتی از نان دادن سخن میرود، گویی چیزی در دل فرومیریزد و شادی موج برمیدارد؛ فرهنگی که در آن روا نیست همسایه گرسنه بر بالین سرنهد، حتی سگی از درگاه خانهای رانده نشده، به پارهنانی میهمان میشود؛ فرهنگی که در آن به هر آبادی و روستایش که سرمیزنی وقت نان پختن محال است رهگذری از خوردن نان تازه بینصیب بماند.
منبع: روزنامه شهروند
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید