1394/7/27 ۱۰:۰۷
جنگ با پیكارجویان افراطی داعش سخت در جریان است، ستیزهجویان خشنی كه با پرچمها و لباسهای سیاه میكوشند رعبووحشت در دل انسان متمدن سده بیست و یكم بیفكنند اما به راستی این بادیهنشینان پستمدرن از كجا آمدهاند؟ از اعماق قرون؟ از دل صحراهای بیآب و علف؟ از تاریكی شب صحراهای دهشتناك بینالنهرین یا از دامن قبایل و عشیرههایی كه پهنه گشوده و بیدفاع عراق و سوریه بعد از صدام و درگیر در ستیزهجوییهای تحولات كشورهای عربی را فضایی مناسب برای سهمخواهی خود میدانند و آرزواندیشانه در پی تحقق رویاهای نوستالژیك خود به خلافت عباسی و عصر هارونالرشید و مامون میاندیشند
محسن آزموده: جنگ با پیكارجویان افراطی داعش سخت در جریان است، ستیزهجویان خشنی كه با پرچمها و لباسهای سیاه میكوشند رعبووحشت در دل انسان متمدن سده بیست و یكم بیفكنند اما به راستی این بادیهنشینان پستمدرن از كجا آمدهاند؟ از اعماق قرون؟ از دل صحراهای بیآب و علف؟ از تاریكی شب صحراهای دهشتناك بینالنهرین یا از دامن قبایل و عشیرههایی كه پهنه گشوده و بیدفاع عراق و سوریه بعد از صدام و درگیر در ستیزهجوییهای تحولات كشورهای عربی را فضایی مناسب برای سهمخواهی خود میدانند و آرزواندیشانه در پی تحقق رویاهای نوستالژیك خود به خلافت عباسی و عصر هارونالرشید و مامون میاندیشند؟ راستی آگاهیهای ما از جنگجویان تروریست داعشی تا چه اندازه واقعی، مبتنی بر مطالعه و تحقیق و به دور از هیجان و عاطفه است و تا چه میزان متاثر از تصویری كژ و كوژ كه رسانهها برای ما بر ساختهاند؟ داعش و داعشیان چه میگویند، حرف حسابشان چیست و چرا توانستهاند در مدتی چنین كوتاه بر سرزمینی وسیع چیره شوند؟ حامیان ایشان كیستند و چرا كشورهای منطقه و حتی قدرتهای جهانی در مواجهه با ایشان اینچنین ناهماهنگ و ناهمسو عمل میكنند؟ امتیاز سیدعلیموجانی، رییس كتابخانه وزارت امور خارجه و پژوهشگر عرصه بینالملل بر سایر تحلیلگرانی كه كوشیدهاند به این پرسشها پاسخ دهند در دو چیز است: نخست اینكه با تاریخ سر و كار دارد و در نتیجه میتواند به خوبی سخنرانیهای ابوبكربغدادی خلیفه خودخوانده داعش را رمزگشایی كند و دوم و مهمتر آنكه سالها در منطقه خاورمیانه و سرزمینهای بینالنهرین و كشورهای حاشیه خلیج فارس رفت و آمد كرده و از نزدیك با مردمان این مناطق از پژوهشگر و سیاستمدار گرفته تا آدم عادی كوچه و خیابان برخورد داشته است. حاصل این تحقیقات كتاب «ریشههای تجدید حیات خلافت اسلامی و تاثیر ژئوپلتیك آن» این است كه به تازگی توسط مركز آموزش و پژوهشهای بینالملل وزارت امور خارجه منتشر شده است. با او دربار پرسشهای مذكور گفتوگو كردیم.
*****
در مورد علل و عوامل ظهور داعش بحثهای گوناگونی شده است. برخی به نقشآفرینی دولتهای غربی توجه میكنند، عدهای از نقش كشورهای منطقه بحث میكنند، گروهی به عوامل فكری و فرهنگی توجه میكنند و به زمینههای فكری چون سلفیگری توجه دارند. پیش از بحث در زمینه نوع نگاه شما به این پدیده به این بپردازیم كه چه شد به موضوع داعش توجه كردید؟
در نتیجه یك دهه تحقیقات درباره عراق متوجه ویژگیهای خاص جامعه آنجا شدم، طبعا به این بحث علاقهمند شدم كه چرا هویت درعراق با یك چالش جدی مواجه است.
نتیجه تحقیق شما چه بود؟ یعنی چرا شاهد عمق گسست در لایههای جامعه در این كشور هستیم؟
عراق كشوری خاندانی، قبیلهای و عشیرهای است. سرزمینی كه بستر اجتماعی در آن بر اساس نظام عشایری تعریف شده و دایما در آن جابهجایی قومی بوده است. بحث بعدی امواج مهاجرت از پیرامون به داخل این كشور به دلیل مزیتهایی مثل عتبات است. مهاجرتهایی كه اقامت دایمی به همراه نداشته، اما تاثیری عمیق داشته است.
آیا میتوان همین گسستها را دلیل جذابیت عصر خلافت برای عراقیها خواند؟
بله، در طول تاریخ غیر از عصر خلافت عباسی، دوران مجد و شكوه و عظمت عراق بعد از اسلام، كه سبب شد بغداد بر قلمرویی وسیع تسلط داشته باشد، هیچگاه عراق به چنین جایگاهی دست پیدا نكرد و به همین دلیل برای عراقیها این دوران تاثیر نوستالژیك دارد. پیش از آن تمدنهای عراقی مثل آشور و سومر و بابل و اُور و اكد بودند، اما هیچگاه یك دولت متمركز متحد قوی مشاهده نشد، بعد از خلافت عباسی در ٦٥٦ هـ.ق. نیز چنین شرایطی پدیدار شد. ازاینرو این پدیده در ذهن این مردم همواره اهمیت مییابد.
این نظریه احیای خلافت از كجا درآمده است؟
سید حسن تقیزاده سفیر وقت ایران ٧٢ سال پیش در لندن چنین نوشته است: «فكر اتحاد عرب به معنی سیاسی آن مدتی است در مغزهای سرگرم و هوسناك وجود داشته»، در نگاه او فكر اعاده و ایجاد امپراتوری با همان حس نوستالژیك كه از آن سخن گفته شد معنا یافته است. از نظر او این اتحاد به دو دلیل ممكن نبود، اما آن موانع امروز هر دو از بین رفته است. جغرافیای آن امپراتوری یا خلافت در نگاه او: «فعلا معطوف به همرنگ كردن سوریه شاید بن غازی (لیبی) و شرق اردن و مصر و فلسطین باشد.»
تقیزاده از كجا چنین چیزی را احساس كرده است؟
داستان تجدید حیات خلافت به سقوط خلافت عثمانی باز میگردد. وقتی دولت عثمانی ساقط میشود، چند اتفاق همزمان رخ میدهد: نخست یك جنبش اساسی در دنیای اسلام به لحاظ فكری به وجود میآید كه حزب بعث از آن متولد میشود. در ایجاد و گسترش بعث باید یك نكته را درنظر گرفت، یك ضلع از آنكه به قدرت رسید و دولت بعثی عراق و سوریه را تشكیل داد و ضلعی كه به قدرت نرسید ولی به لحاظ تئوریك پایههای فكری تفكر بعثی را كماكان ادامه میدهد، اندیشه اعاده یك امپراتوری عربی وجه اشتراك این دو تفكر بود كه امروز هسته دوم آن را با تشكیل خلافت مطلوب میدانند.
چرا قومیت عرب مهم شد؟
زیرا در نگاه بانیان این نگاه چون میشل عفلق مساله این بود كه اسلام و پیامبر (ص) اهمیت ثانوی نسبت به عروبت داشته است. این عنصر عربیت است كه باعث شده پیامبری از میان اعراب مبعوث شود و اهمیت قرآن به دلیل زبان عربی آن است (!) كه توانسته یك فرهنگ را پدید آورد. یعنی شمول عروبت و درازای تاریخیاش در نگاه آنها به مراتب بیشتر از اسلام است.
بنابراین تفكر بعثی كاملا سكولار است.
بله، اما برای مشروعیت بخشیدن به این جنس عرب باید كسی از جمله «ائمه من القریش» باشد. این تفكر رایج در آن جغرافیاست. همزمان در دنیای طریقتی نقشبندی شرق آناتولی و شمال عراق نیز این تفكر حضور دارد. به واقع خلافت نوستالژی دنیای اسلام غیر از شیعه است. نقطه اتصال جنبشهای شیعی از سربداران تا به امروز تاسیس حكومت عدالت مبتنی بر سیره امیرالمومنین علی (ع) بوده و برای آن تلاش شده است اما برای دنیای اسلام اهل سنت اعاده خلافت معادل آن معنا را دارد.
شما معتقدید منابع فكری و اندیشهای و انسانی داعش متكثر است.
یقینا در جنبش داعش بعثی، عرب، غیر عرب، صوفیان اعم از نقشبندی و شاذلی، عشایر، خاندانهای پراكنده در كشورهای عرب و حتی عناصر افراطی سلفی - تكفیری، یا لاییك و شُل دین هم وجود دارند. همه یك تلقی دارند؛ خلافت پل عبور از زمان و نیل به آرمانهای سركوب شده است.
نقطه پیوند این تنوع كجاست؟
تجدید حیات خلافت. همه این شعب به دنبال اعاده خلافت به عنوان ایستگاه اول برای نیل به مقصود هستند.
اما قبول دارید كه خلافت بعثی با خلافت كردصوفی متفاوت است.
بله، اما این تجمیع اتحاد نباید تلقی شود، نوعی تفاهم و هم سودی است.
كشورهای عرب حاشیه خلیج فارس این وسط چه نقشی بازی میكنند؟
با جنگ جهانی اول شریف مكه به همراه خاندانهایی از قریش و شرفا و هاشمیون برای ایجاد یك دولت متحد عربی به سمت سوریه حركت میكنند. اینها دو سال در این منطقه بودند، زمینهای آزاد شده از یوغ عثمانی را میان خود و همراهانشان تقسیم كردند. بعد فرانسویها فیصل را از آن منطقه بیرون كردند، انگلیسیها او را به عراق آوردند. وقتی اینها به عراق آمدند، باز با همان وضعیت سوریه در عراق مواجه شدند. باز زمینها را بین خودشان تقسیم كردند و این خاندانها به این سرزمین رسیدند امثال طه و یاسینالهاشمی به وزیر بدل شدند، این دو دایی طارق الهاشمی كنونی هستند. اما كودتای عبدالكریم قاسم در سال ١٩٥٨ در عراق اتفاق افتاد و در آن طرف نیز اول كودتای ملیون و بعد كودتای بعثیون در سوریه روی داد. قانون اصلاحات اراضی این زمینها را از این خاندانهای عرب گرفت و ثروتشان از دست رفت. این خاندانها بعد از كودتا به كشورهای حاشیه خلیج فارس مثل امارات، كویت، قطر و عربستان رفتند و در آنجا زندگی كردند. بنابراین شاهدید كه از این مناطق به داعش پول تزریق میشود، ریشه این پول از این خاندانهاست كه میخواهند زمینهای خود را آزاد كنند و این زمینها زمانی آزاد میشود كه به ترتیبات سابق برگردند و بتوانند مشروعیت قریشی و هاشمیشان را اعاده كنند.
یكی از عجیبترین گروههایی كه شما از آن به عنوان موتلف داعش یاد كردید، لاییكها بودند. چطور میشود لاییكها كه حتی اگر با دین مخالفت هم نداشته باشند، به عدم اعتنا به آن مشهورند، با داعشی كه ادعای احیای خلافت اسلامی و تاسیس یك حكومت افراطی دینی دارد، همكاری كنند؟
دوستی در مصر كه پسرش در انقلاب مصر كشته شده بود، میگفت كه از نظر من قدرت داعش در قوه نرمافزاری آن و استفادهاش از شبكههای مجازی و كلیپسازی است. او راست میگفت كه این قدرت نرم افزاری از هیچ كدام از عناصر مذكور مثل صوفی نقشبندی، بعثیها و عشایر منطقه و هاشمیها و خاندانها نداشتهاند. در واقع بخشی از نیروهایی كه توانستند با استفاده از شبكههای اجتماعی در مصر انقلابی را به وجود آورند كه نظام مبارك را با همراهی ٥٠٠ هزار نفر متصل به شبكه اجتماعی ساقط كنند و به تكنیك راهاندازی یك انقلاب با استفاده از رسانه مسلط بودند، از صبح روز بعد از انقلاب ٢٠١١ مصر مورد تحقیر و تجاوز قرار گرفتند. دولت بعدی یعنی دولت مرسی حتی اجازه نداد این افراد در مجلس كرسی بگیرند. اینها افرادی عموما تكنیكال و غیر مذهبی بودند. امروز بخشی از آنها نیز به خلافت داعش سرویس میدهند چون به دنبال انتقام از نیروهای مخالف خود با اتكا از روشهای خشن ضدحكومتهای خاندانی و سازمانهای تشریعی هستند.
چرا معتقدید كه نقطه اشتراك این منظومه از همجدا خلافت است؟ چرا القاعده و جهاد نتوانستهاند این ائتلاف را پدید آورند؟
القاعده و سایر جنبشهای افراطی مسلمان دنبال اتحاد قلمرو نبودند. حتی دولت اخوانی در جغرافیاهای متفاوت ویژگی و نامهای متفاوت داشت. اخوان متولد شد تا ساختارها و پیكرههای اداری پدید آورد. القاعده متولد شد تا جهاد كند بنابراین زمین جهاد برایشان اهمیت نداشت. هر دوی اینها به یك مساله و مفهوم مشترك بیتوجه بودند؛ درد مشتركی كه دنیای عرب را در تمام سالهای از سقوط بغداد تا به امروز آزار داده است. هیچ كدام به دنبال زمین و جغرافیا نبودند. آن كسی كه توانست این فكر را قلمرودار و برایش یك دولت (State) تعریف كند، داعش بود. خلافت یعنی خلیفهای كه در یكجا باشد و همه تابع او باشند. این تابعیت به معنای یكپارچه شدن و یك كشور شدن همه قلمرو اسلامی نیست. اصلا این گونه نیست، مگر خلیفه عباسی این گونه بود؟ امیر غزنوی و امیر سامانی هر دو لوا و منشور را از خلیفه میگرفتند و با هم میجنگیدند. خلیفه مظهر چیز دیگری بود. بوكوحرام میتواند با انصارالدین یا با جریانات داعش در لیبی بجنگد و هر دو نیز ادعای بیعت با ابوبكر بغدادی داشته باشند. اینجاست كه برای یك بار دیگر داعش آن چیزی را كه از جنگ جهانی اول برای جهان عرب مساله شده بود و زمین نداشت، مطرح كرد. عربی كه زمین نداشت برایش اهمیت نداشت كه فیصل پادشاه سوریه یا والی حجاز یا ملك عراق باشد. داعش این را مهم كرد. ابوبكر بغدادی میگوید من عربم، بعثی خودش را كنار او میبیند، میگوید من خلیفهام، كرد و عرب و ترك پیرو طریقت نقشبندی با او همدلی دارند، برای جوانان سرخورده بیداری اسلامی كه نتوانستند به امیال و آرزوهایشان برسند نیز یك فرصت است. البته همه این گروهها داعش و خلافت اسلامی را پلی میدانند كه اگر از آن عبور كنند، در آن سو برای بعثی یك دولت قومی عرب پدید میآید، برای نقشبندی خلافت احیا میشود و برای سرخوردگان انقلاب مصر نیز انتقام است. بنابراین همه این گروهها فعلا در كنار آن خواهند ماند.
هدف نهایی این خلافت چیست؟
زمانی این خلافت مشروع میشود كه بتواند حرمینشریفین را بگیرد، به همین خاطر است كه ضد عربستان جلو میرود و مخاطبش عمدتا عربستان است. البته از «روافض» و «صفویه» هم میگوید اما مصداق روافض و صفوی تا هفتههای اخیر كاملا بر ایران اطلاق نمیشود. بنابراین جهت حركت ایشان قهرا به سمت عربستان است.
پس چرا شیعیان یمن موضوع دعوای عربستان میشوند؟
دلیل ظاهری عربستان به یمن جلوگیری از توسعهطلبی ایران است اما نتیجهاش ائتلاف ١١ كشور اهل سنت بود تا در قالب بیانیه عجیب ریاض از حرمین دفاع كنند. ایران كه نمیخواست حرمین را بگیرد، حتی نیروی زیدی یمنی هم به دنبال حرمین نبود. اما ابوبكر بغدادی میگفت كه حرمین شریفین باید آزاد شود. این نشان میدهد كه عربستان درك كرده بود كه حرمین میتواند یك هدف باشد و برای اینكه ائتلاف به وجود آورد، به اهل سنت نمیتوانست بگوید من با داعش میجنگم، بلكه میتوانست بگوید میخواهم با شیعه و زیدی و امتداد ایران بجنگم یعنی كاری مشابه صدام كرد و شكلی از جنگ قومی بین فارس زبان و عرب زبان پدید آورد. داعش هم بدیل این كار را به وجود آورد. شما شاهد سلسله انفجارهای عظیم در داخل عربستان بودید كه در مساجد احزاب و قطیف و كویت یعنی مناطق شیعی رخ داد. داعش با این كار میخواست در دنیای اسلام یارگیری كند. بنابراین شیعه به ابزاری برای برخورد میان خلافت و وهابیت سلفی كه امروز در عربستان نمایندگی میشود، بدل شد.
شما در بحث ظهور داعش عنصر نفت را اصلا نادیده گرفتید، در حالی كه در تحلیلهای ظهور داعش از قضا بسیاری معتقدند عواملی كه شما برشمردید، همیشه حضور داشتهاند، اما آنچه امروز حساس است مسائل مربوط به اقتصاد سیاسی و نقش نفت به مثابه انرژی است.
من به نفت هم توجه نشان دادهام. فردی در سوریه به من میگفت كه داستان داعش قصه نفت است. او میگفت ما اطلاعاتی داریم كه میگوید ذخایر نفت عربستان همچنان كه نیل از جنوب به سمت شمال حركت میكند، به سمت صحرای بادیه الشام در حركت است. این داستان آنجاست. من ابتدا فكر میكردم این سخن بیمعناست. اما بعدا فردی از دیرالزور میگفت اتفاق عجیبی در سالهای اخیر رخ داده است. سوریه در دهه ٧٠ و ٨٠ نفت نداشت. این فرد میگوید در سالهای اخیر در دیرالزور نفت روی زمین آمده بود و مردم با تلمبههای معمولی نفت استخراج میكردند! بنابراین یك اتفاق تحتالارضی نیز رخ داده است. این اتفاق در تاریخ یكصد ساله اخیر خاورمیانه سابقه داشته و چندینبار بسترهای نفتی در دسترس شده است. داستان نفت و خاورمیانه، داستان جنگ و كودتاست.
نقش غرب چیست؟ چون بسیاری معتقدند این قدرتهای جهانی هستند كه به ظهور داعش یاری رساندهاند.
داعش نقاط تقاطع اطلاعاتی سازمانهای امنیتی كل دنیاست و همه این سازمانهای امنیتی از این بازار اطلاعاتی سهام خریدند اما هیچ كدام متوجه نشدند آن كسی كه این سهام را راه انداخته (كه به نظرم تئوریسینهای بعثی هستند) خودش بورس باز است، یعنی سهام بقیه را میگیرد و با آن بازی میكند، حتی علیه صاحبان سهام همچون این سازمانها. بنابراین الان كسانی كه پرونده داعش را پیشمیبرند، انسانهای كم هوشی نیستند.
شما میگویید هدف نهایی داعش حرمینشریفین است اما برخی میگویند عربستان به داعش كمك میكند.
منظور كدام عربستان است؟ عربستان را نمیتوان یك واحد متشكل به هم پیوسته و یك ساختار مدیریتشده دانست. یك خاندان سعودی هستند كه قدرت را بین خودشان توزیع كردهاند و بقیه را بازی نمیدهند اما بقیه در استخدام این قدرت هستند. خاندان آل الشیخ هم هستند كه به لحاظ مشروعیت فكر تولید میكنند كه آنها نیز كسی را در سیستم خودشان نمیپذیرند. وقتی رابطه خاندان سعودی را با آقای احمد زكی یمانی مستخدم و وزیر نفتشان بود، بررسی میكنم، میبینم كه نفرت عمیقی از خاندان سعود دارد. بنابراین سعودی در درون خودش متكثر است و شعبی از درون عربستان میتوانند برای اینكه صندلی را از زیر پای آل سعود بكشند، به داعش كمك كنند. مثل هواشم حجازی كه عراق را زمین اجدادی خود میدانستند. بخشی نیز به لحاظ اعتقادی سلفی جدید هستند. بنابراین حمایت از داعش ناشی از فروپاشی نظام ساختارمند قدرت عربستان است. اما همین نظام ساختارمند توانسته با اعلام اینكه فعلا من خادم حرمین شریفین هستم، كاری كند كه هیچ كس معارضش نشود. به همین خاطر است كه دنیای غرب در رابطه با مسائل حقوق بشر كاری به عربستان ندارد زیرا عربستان خودش را در كلیت جهان اسلام نماد دنیای اسلام تلقی میكند. داعش هم برای گرفتن این جایگاه تلاش میكند. داعش زمانی توسط دول غربی پذیرفته میشود كه به مكه و مدینه برسد.
آیا امكانش را دارد؟
به نظر من انگیزهاش را كه خیلی خوب دارد. همچنین داعش چنان كه سفیر ایران در سال ١٣٢١ در لندن میگوید، مزیت جغرافیایی دارد. اگر بخواهید از بصره به موصل بروید یك روز و نیم طول میكشد. در حالی كه داعشیها این مسیر را هشت ساعته طی میكنند. آنها از بیابان عبور میكنند. كسی كه بتواند هشتساعته به بصره برود، ١٨ ساعته به مدینه میرسد. آنجا سرزمینی بدون حایل است. این جغرافیا خیلی اهمیت دارد. داعش در جغرافیایی بازی میكند كه میتواند بن غازی را به موصل وصل كند.
خلافتی كه شما از آن صحبت میكنید، در یك ساختار امپراتوری معنا دارد كه مبنایش جهانگیری است، این در نظام نوین دولت- ملت چطور میتواند مستقر شود كه مبتنی بر هویت ملی است؟
این یك فرهنگ است. ببینید من ابتدا به نقل از ابنخلدون نوشتهام پادشاهی و كشورداری برای تازیان حاصل نمیشود، مگر به شیوه دینی از این رو هرگاه در میان ایشان پیامبر و ولی و خلیفهای پدیدآید، جهانگشایی و غلبه و كشورداری برای ایشان حاصل میشود. نظام نوین بینالملل هم امروز نمیتواند مرزهای خودش را حفظ كند. البته این نظام هم به چالشی بسیار عمیق دچار شده است. امروز امریكا هم نمیتواند كاری كند. بنابراین سیاست امریكا هم حذف یا پذیرش داعش نیست و با داعش بازی میكند، اما نمیشود حدس زد در نهایت چه اتفاقی میافتد. اروپا هم كه گرفتار قضیه مهاجران است. در میان ایشان از همه موفقتر آلمانیها هستند كه بیش از سه میلیون ترك دارند و آنها رابطه آلمانها با تركها را برقرار كردهاند. تنها گزارشهای جدی كه از مسائل درون دولت اسلامی میآید، آلمانی است. خبرنگار آلمانی به موصل میرود و صحبت میكند. رهبر آلمان تنها كسی است كه وقتی با بحران پناهندگان مواجه میشود، هوشمندانه مساله انسانی را اسلامی میكند و میپرسد چرا اینها سمت مكه نمیروند؟! این جامعه آلمانی زمانی متولد شدند كه در كشورشان برتری قومی و نژادی حاكم بوده و به تعبیر خودشان هولوكاست رخ داده است. اما حالا نقش یك پیامبر اخلاقی را بازی میكند، البته به بازار هم فكر میكند و میداند كه مهاجر نیروی كار است. تاثیر این ادبیات مهم است. حكومت عربستان كمتر از ١٢ ساعت بعد از اظهارات خانم مركل بیانیه داد و میگوید كه ما از زمان اسد پدر تا الان نیم میلیون پناهنده پذیرفتهایم. این همان حكومت عربستان است كه در برابر بدیهیترین مسائل جهان اسلام مثل حمله به مسجد الاقصی اظهارنظری نمیكند.
شما به ساخت اجتماعی به عنوان دلیل عدمشكلگیری یك كشور در عراق در طول تاریخ صحبت میكنید. حالا فرض كنیم داعش موفق شود. آیا میتواند این مشكل را حل كند؟ ضمن آنكه میبینیم در میان داعشیان؛ ترك، افغانی، آلمانی، انگلیسی و... نیز هستند. یعنی به نظر مشكل هویت ملی حل نمیشود.
خب داعش هم نمیخواهد این مشكل را حل كند. قصد خلافت اسلامی برساختن هویت ملی نبوده است. او نمیخواهد یك كشور بسازد. قصدش برساختن یك ژئوكالچر است.
به هر حال شهروندان این سرزمین كجایی تلقی میشوند؟!
جهان وطنی هستند.
اینها حرفهایی فقط در سطح بحث است.
اینها در حال اجرا شدن است. كسانی كه در افغانستان یا سین كیانگ هستند، با داعش احساس همبستگی میكنند. داعش اتفاقا از عواملی استفاده میكند كه در خلافت عباسی هم مهم بوده است. به همین خاطر است كه میگویم باید تاریخ اسلام و تاریخ خودمان را عمیقا تحلیل كنیم. یكی از دغدغههای من این است كه چرا قاجاریه فهمید و پهلوی نفهمید و ملت شیعی را از دست داد؟ پهلوی با باستانگرایی خودش ایرانیت را ساخت، مرزها را بست و خواست ما را به تعبیر خودش نجات دهد، اما تمام پیكربندی ما را از بین برد و ما را از منطقه و از جمله عراق دور كرد. پدیده داعش حس همزادی را زنده میكند و به همین خاطر فردی در كانادا و استرالیا با آن همراه میشوند. البته داعش یك ضعف اساسی نیز دارد و آن این است كه هنوز نتوانسته تودهای پیام دهد. مخاطب داعش نخبگان و برگزیدگان هستند. برخلاف القاعده كه پیام جهادش تودهای است. پیام اخوان نیز تودهای است و میگوید شعبنا و برادران اسلامی اما داعش هنوز پیامی برای توده ندارد و به همین خاطر میگوید كه من به تكنیسین و پزشك شهروندی میدهم. داعش هنوز نتوانسته در سطح یك بستر اجتماعی فراگیر نیروگیری كند. به نظر من مفهوم خلافت داعش گسترش پیدا میكند اما این یقینا به معنای متصل شدن همه این سرزمینها و ایجاد یك جغرافیا و نقشه جدید نیست.
شما قبلا از اهمیت عرب بودن برای مثلا بعثیها و برخی سلفیها صحبت كردید اما یك افغان كه عرب نیست؟
اما عنصر دینی در او همان حس نوستالژی اعاده خلافت را زنده كرده یا خواهد كرد.
یك سكولار لاییك كه به اینها هم توجه نمیكند.
آن لاییك در فكر انتقام است، از نظم حاكم. لاییك بودن آنها مهم نیست ضد نظم حاكم بودن ایشان مهم است.
انتقام گرفتن موضعی است.
برایش مهم نیست چرا كه فكر میكند همهچیزش را از دست داده است.
این جنبه سلبی است، اما جنبه ایجابی همكاریاش با داعش چیست؟
وارد یك فرآیند میشود و كسی هم به او كار ندارد، جاذبههای متعددی هم برایش دارد.
چرا میگویید كسی به او كاری ندارد؟ اگر زن باشد یا زن داشته باشد، حق ندارد از خانه هر طور خواست بیرون برود.
چنین فردی زن میخواهد چه كند. داعش برای او جاذبه جنسی ایجاد كرده است. او میخواهد آزادی داشته باشد و داعش میگوید برو كنیزت را به قیمت ٨ دلار انتخاب كن. یا برایش جاذبه مالی ایجاد كرده است. آزاد باش، یك روز در بیروت باشد و روز دیگر جای دیگر و بگو من در قلمرو خلافت هستم. برای یك آدم لاییك كه شل دین است، این مسائل مهم نیست.
ممكن است یك آدم لاییك باشد، اما اخلاقی باشد.
بله، درست است. اینچنین افرادی جذب داعش نمیشوند و از آن فرار میكنند.
فكر میكنید وضع مطالعات ما درباره پدیده داعش چطور است؟
ما دچار روزمرّگی و با یك پدیده مواجه شدهایم و الان هم فقط میخواهیم یك لباس برای این پدیده بسازیم و به راحتی بگوییم اینها تكفیری یا سلفیاند یا اسراییلی یا امریكاییاند. آخر هم هیچ كدام از این لباسها به تنهایی به قامت این گروه نمیخورد. یقینا زیر ردای ابوبكر بغدادی همه این اجزا وجود دارند، همه این آرایهها به آن بسته شدهاند. بنابراین دعوی من این است كه ضرورت دارد جامعه ما عمیقا تاریخ منطقه، خودش و تحولاتی از این دست را مطالعه كند.
منبع: روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید