1392/10/17 ۰۹:۵۰
هم را ميبينيم. دلتنگ هم ميشويم. تمام زندگي روزمره ما در احاطه كامل معاشرتهاست. از سلام عليك با همسايهها توي آسانسور و حال و احوال با مغازهداران محل و چاق سلامتي كردن با آبدارچي تا مدير در سر كار گرفته تا لايك كردن و چت كردن و كامنتها در شبكههاي اجتماعي. هرجايي كه بشود تجربهيي از با هم بودن را به دست آورد مورد علاقه ما است.
ميترا فردوسي: هم را ميبينيم. دلتنگ هم ميشويم. تمام زندگي روزمره ما در احاطه كامل معاشرتهاست. از سلام عليك با همسايهها توي آسانسور و حال و احوال با مغازهداران محل و چاق سلامتي كردن با آبدارچي تا مدير در سر كار گرفته تا لايك كردن و چت كردن و كامنتها در شبكههاي اجتماعي. هرجايي كه بشود تجربهيي از با هم بودن را به دست آورد مورد علاقه ما است. حس امنيت و تنها نبودن كمترين چيزي است كه انواع معاشرتها به افراد در بطن جامعه مدرن شهري ميدهد. شايد براي پيرترها گونههاي جديد و بعضا مجازيشده معاشرتهاي جوانترها بيمعنا بيايد و پشت سر روابط و با هم بودنهايشان بد بگويند اما واقعيت اين است كه در دل جامعه مدرن شهري افراد به هر دري ميزنند تا از هر فضايي به نفع معاشرت و با هم بودن بهره ببرند. در رابطه با مفهوم معاشرت خصوصا كاركرد آن در اكنون جامعه ايراني با دكتر محمدسعيد ذكايي، استاد دانشگاه و كارشناس مطالعات فرهنگي به گفتوگو نشستم كه ماحصلش آن شد كه در زير ميخوانيد.
بگذاريد براي شروع كمي مفهوم «معاشرت» و «با هم بودن» را باز كنيم. لطفا بگوييد از نظر شما اين دو مفهوم را با توجه به خصوصيات جامعه ايران چگونه بايد توضيح داد.
مفهوم معاشرت يا معاشرتپذيري كه بيشتر مورد پسند من است اگر چه در معناي عمومي آن تشابهاتي با واژه با هم بودن دارد و فضاي مفهومي و عملي مشتركي را به ذهن متبادر ميكند، با اين حال يكي نيستند. در زبان جامعهشناسي ايدههاي اوليه مربوط به معاشرتپذيري را در آراي زيمل ميتوان يافت. به نظر او در فضاي بيگانهكننده اقتصاد و فرهنگ شهري مدرن، معاشرتپذيري صورتي اصيل و ارزشمند از تعامل به شمار ميرود كه آشكارا از عرصه مصرف و مبادلات و ملاحظات حاكم بر آن فاصله دارد. زيمل معاشرتپذيري را فعاليتي ميداند كه قابل تقليل به صورتهاي پر كردن خالي زمان و مكان نيست و در حقيقت افراد با پرداختن به آن تمريني از بازي جامعه را انجام ميدهند. شايد تنها در اينگونه معاشرتپذيريهاست كه هيچ هدف متعاليتري مد نظر نيست و خود فينفسه هدف است. بنابراين نوعي تعامل خالص است كه لذت افراد در آن هميشه مشروط به لذت ديگران است. هر شركتكننده طوري عمل ميكند كه گويي همه برابرند. با هم بودن ضرورتا در بر دارنده اين فلسفه نيست و در معناي تخصصي مدرن جامعهشناسانه آن را ميتوان تمهيدي از جانب طيفي از نحله اجتماعگرايان با پيشگامي افرادي مانند بلا، اتزيوني و پاتنام دانست كه با نگراني از عوارض غيرفرديكننده و غيرانسانيكننده مدلهاي ليبرال در سياست اجتماعي، دنبال راهي براي احياي ارزشهاي اجتماعگرايانه و تقويت همبستگيها در حول اجتماع محلي هستند. در اين معنا طبيعتا با هم بودن مولفه مهمي از واژه پر مصرف و گاه ابهامبرانگيز سرمايه اجتماعي نيز ميتواند به شمار آيد كه اينجا مجال بحث آن نيست.
در فرهنگ عمومي ما معاشرتپذيري به عنوان يك صفتي فردي و اجتماعي ارزشمند مطرح است كه با توصيههاي فرهنگي سنتي و ديني مورد تاكيد قرار ميگيرد. معاشرتپذيري در تاريخ فرهنگي ايران هميشه شاخصي براي قضاوت درباره اعتبار، مردمداري، مداراي اجتماعي، تواضع و احترام و جايگاه اجتماعي افراد بوده است. توصيههاي اخلاقي و دستوري زيادي را درباره كدهاي معاشرتپذيري در متون تاريخي، ديني و ادبي ميتوان جست كه در مجموع اهميت آن را به عنوان سرمايهيي انساني و البته فرهنگي نشان ميدهد. در بازنماييهايي كه از خود ارائه ميكنيم يا ديگران (خارجيها) از ما داشتهاند نيز گرم و صميمي بودن، توجه كافي به احوالپرسي و خوش و بش و تعارف و مردمداري برايمان اهميت داشته و دارد. در ارزشگذاريهاي عمومي جامعه عموما و در شرايط برابر ارتباط با افراد معاشرت پذير را اولويت ميدهيم و به همانسان براي بالا بردن احساس لذت در زندگي و فاصله گرفتن از تنشها و مسائل آن، ديگران را در اينگونه ارتباطات صميمانه و فردي (غير رسمي) همراه ميكنيم يا خود مستقلا ابتكار عمل را در ايجاد فرصتي براي آن پديد ميآوريم.
آقاي دكتر، انسان ايراني مدرن چه با هم بودنهايي را تجربه و توليد ميكند؟ به عبارت ديگر همگان ميگويند در قرن معاصر انواع تكنولوژيها و فناوريهاي ارتباطي انسانها را از هم دور كرده است، به نظر شما آيا انسان ايراني نيز در اين سراشيبي افتاده يا توانسته با ابداع گونههاي جديدي از معاشرت و با هم بودن به نياز طبيعي بشر به زيست جمعي پاسخ گويد؟
مهمترين خطري كه معاشرتپذيريهاي امروزي را تهديد ميكند غلبه نگرشهاي ابزاري در ارتباطات افراد و رقابتجوييهاي مادي است. تا پيش از دوره مدرن (مثلا تا 50 سال گذشته) در ميادين، معابر و مراكز عمومي برخي شهرهاي بزرگ مانند تهران، تبريز و اصفهان و بهواسطه نمايشهاي عمومي شهري، گفتوگوهاي صميمانه زيادي در ميگرفت و با هم بودن مردم لذت زيادي را نصيب آنها ميساخت. به نظر ميرسيد حوزه عمومي كوچك و كمتر تفكيكيافته ايراني بيش از حوزه عمومي پيچيدهتر و گستردهتر امروزي ظرفيت برانگيختن و نيز پاسخگويي به نيازهاي معاشرتي را داشت. بنابراين جاي طرح اين سوال جدي هست كه مشكل كجاست؟ در ذهنيتها و سليقههاي ايراني است يا به ميدان عمومي باز ميگردد. تا آنجا كه اطلاعات تجربي نشان ميدهد فرهنگ گپ وگفتوگوهاي دوستانه، خانوادگي و اجتماعي در رتبههاي بالاي اولويتهاي فراغتي اقشار مختلف اجتماعي و سني است. اين نياز و جاذبه با وجود تنوع ميدانهاي فراغتي و مصرفي در شهرهاي بزرگ و رشد صنايع فرهنگي عامهپسند همچنان پر كشش و جدي است. بنابراين حتي با رواج تجدد در جامعه ايران همچنان شاهد تداوم اين نياز به با هم بودن هستيم. بديهي است كه اصيل بودن و غيرجايگزين بودن نياز به معاشرتپذيري مهمترين دليل براي اين تداوم است. با اين حال به نظر ميرسد موانعي جدي، بازتوليد اين عادتوارهها يا مبادرت ورزيدن جدي به آن را دشوار ميسازد.
براي اين گزاره چه مثالي ميتوان زد؟
براي مثال طراحيهاي فضاي عمومي شهري ما هنوز بهصورتي نيست كه آن را براي مقاصد چندگانه كارآمد و دلپذير سازد تا مثلا افراد بهانههاي ديگري براي ماندن در آن و لذت بردن از آن جز انجام كارهايي در فضاهاي عمومي شهري و دريافت خدمات از آن داشته باشند و مثلا راغب شوند بيشتر و با نگراني كمتر با هم تعامل داشته باشند. ميادين شهري ما در خدمت حركت ماشينهاست. پيادهروها امكان رفت و آمد سهل و بيدغدغه را به بسياري از افراد نميدهد. پياده بودن و حركت غيرسواره منزلت چنداني ندارد و اساسا امكان زيادي هم براي آن، حداقل در تهران نيست. فضاهاي جديدتر فراغتي يا مصرفي (تجاري) نيز حتي با منطق كسب سود و جلب مشتري هنوز پاسخگوي بسياري از نيازهاي اجتماعي فراغتي آنها نيستند. بودن و لذت بردن از شهر تحتالشعاع اولويتها و ملاحظات ديگر است. شهر محيط كار، رقابت، پول در آوردن است تا ميداني براي آرامش و احساس تعلق. بازنمايي غالب از شهر آن را محيطي خشك، رسمي و نامهربان ميداند كه جاي زيادي براي درد دلهاي روزمره و صميميتهاي بيغل و غش باقي نميگذارد. زير ساختها هنوز كافي نيست و طراحيها بيشتر با نگاه فني و عمراني و هنوز كمتر با ملاحظات اجتماعي و روانشناختي صورت ميگيرد. البته تلاشهاي زيادي براي جاذيه بخشيدن و امن ساختن برخي ميدانهاي عمومي صورت ميگيرد. زيباسازيها، نورپردازيها و نظارت و كنترل بر برخي فضاهاي تفريحي از آن جمله است. با اين حال براي ايجاد تغيير از بالا در فرهنگ غالب شهرهاي امروز و تعديل فرهنگي مادي و رقابتجويانه شهري يا حداقل همزيستي اين فرهنگ با نيازها و احساسات غيرابزاري تلاش بسيار بيشتري لازم است. يادآوري نياز واقعي مردم به با هم بودن و چشاندن لذت ارتباطات صميمانه بدون اين تمهيدات ساختاري دشوار است. اگر حوزه عمومي تنها در خدمت بازار، اقتصاد، رفت و آمد سواره و آهنگ سريع و پرشتاب زندگي شهري باشد، در آن صورت بيشتر ميداني براي نمايش، تفاخر و تظاهر خواهد بود و معاشرتپذيريها به دايره كوچك محفل خانوادگي تنزل خواهد يافت. تنزل معاشرتپذيريها به حلقههاي كوچك خانوادگي و گروههاي دوستانه كوچك نيز كمك چنداني به افزايش سرمايههاي اجتماعي و ارتقاي كيفيت زندگي نميكند. بنابراين چرخه مدرنيته شهري با پارادوكسهاي بومي و غيربومي آن، به كيفيت معاشرتپذيريهاي ناب ما لطمه زده است. معاشرتپذيريهاي جديد هنوز نتوانستهاند تعادلي را درارتباطات اجتماعي بين فردي درحوزه عمومي پيشامدرن (مثلا در محلات و خيابانهاي شهر) برقرار سازند.
به نظر شما گونههاي جديد و بسترهاي جديدي كه تكنولوژي براي با هم بودنهاي ما فراهم كرده است به اين خاطر كه به زعم شما اصالت موجود در نظامهاي ارتباطي گذشته مانند آنچه مثلا نظام خويشاوندي انجام ميداد نميتوانند كاركرد ارتباطي موثري در معاشرت داشته باشند؟
روندهاي جديد بهشدت متاثر از تحولات تكنولوژيك و به ويژه رسانهيي هستند. رسانهيي شدن و مجازي شدن، به عنوان روندهاي اصلي جهاني روابط اجتماعي ما را نيز تحت الشعاع قرار داده و آن را كمتر به فضاهاي عيني و ميدانهاي واقعي حوزه عمومي پيوند ميزند. ممكن است در آينده بتوان به ثمرات تعاملات مجازي و واقعي شدن بيشتر عرصه مجاز در زندگي روزمره دل بست، اما واقعيت اين است كه هنوز با دسترسي و پوشش گسترده و درگير شدن تمام عيار جامعه ايراني با اين فضا فاصله داريم و بهعلاوه نميتوان مطمئن بود لذت و سرخوشي ناشي از با هم بودن، گفتن، شنيدن، خنديدن و همدردي نشان دادن، ضرورتا با توسل به فضاي مجازي تامين شود. بايد نگران تغيير در ذايقههاي سرخوشيجويانه ايرانيها و بهويژه شهرنشينان بود. ابزاري شدن، نمايشي شدن، مصرفي شدن و در آيندهيي نه چندان دور مضموني شدن شهر و ميدانهاي عمومي آن نگرانكننده است. حوزه عمومي شهرهاي بزرگ ما به سرعت در استعمار منطق بازار و سودآوري بخش خصوصي قرار گرفتهاند. نتيجه اين فشردگي و كوچك شدن ميدانهاي در دسترس و جذاب براي حضور و همدلي و گفتوگو، گاه كندن و دور شدن بيشتر مردم از آن و ترسيم خط مرزي قاطع بين خانه و خيابان و به شكلي خصوصي شدن فرهنگ خواهد بود. البته قصد ندارم تصويري تيره و نااميدكننده ارائه كنم. انعطافپذيري و ضرورت انطباق با شرايط تغيير يافته زندگي الزاما واكنشها و استراتژيهاي ترميمي، جبراني يا تكميلي را در اختيار قرار ميدهد.
به علاوه روندهايي كه به آن اشاره كردم، ميتواند نويددهنده ظهور راههايي جديد براي لذت بردن از با هم بودن باشد. تكنولوژي و تحولات جامعه مدرن ميتواند تجربياتي را فراغتي سازد. در حال حاضر در بسياري از شهرهاي بزرگ دنبال كردن تحصيلات دانشگاهي اسبابي براي فراغت و ايجاد شبكههاي دوستانه اجتماعي نيز هست و با دور شدن از نگاه نخبهگرايانه به آموزش عالي عملا كاركرد اين ميدانها فقط ارتقاي سرمايه فرهنگي نيست بلكه ارتباط، گسترش شبكههاي اجتماعي و پركردن لذتبخشتر زمان نيز هست. نيازهاي جديد مربوط به نگرانيهاي غيرمادي و انساني در سطوح مختلف (محلي، شهري) ميتواند توقف كوچكي را بر بده و بستانها و رقابتهاي مادي زندگي مدرن تحميل كند. به همانسان نوقبيلههاي مجازي ميتوانند اسبابي براي گردهماييهاي واقعي و تقويت تعهدات دوستانه بين افرادي كه در شرايطي ديگر امكاني براي شناسايي و ارتباط نمييافتند، مهيا كنند. جنبشهاي جديد اجتماعي در موضوعاتي چون محيط زيست، حقوق كودكان و مسائل مشابه ممكن است با تغيير سليقه مردم و حساس كردن آنها به مسائل حياتي زندگي خود، نگاه آنها را به زندگي تغيير داده و ميل به مسوول بودن، اعتماد سپردن و دوست داشتن را در آنها زنده كنند. بنابراين نگاه منفي مطلقي نميتوان داشت با اين حال واضح است كه مقطعي كه فعلا در آن قرار داريم با اختلالهاي جدي در اولويتبخشي و نمايش اين عواطف و رفتارها روبهروييم.
دورهميهاي ايرانيان محلي براي دستيابي به هر آنچيزي شده است كه در بيرون امكان وقوع نمييابد. به عبارتي هر خردهفرهنگي –جوانان، نوجوانان، زنان و... - در دورهميهاي خود ميل به توليد آزادانه لذت و عامليت و عبور از مرزهاي ممنوع بيرون دارند. همين جمعها خود زيرزمينهاي جامعه هستند. چقدر اين موضوع در تعميق خصلت منفي رياكاري در ايران تاثير ميگذارد؟ از طرف ديگر چه كاركردهاي مثبت و منفياي دارد؟
البته تغيير در ذايقههاي معاشرتجويانه به عنوان يك روند فرهنگي و تاريخي كلان در سطحي ميتواند همه گروهها را تحت الشعاع قرار دهد. بهطور سنتي گروههاي سني جوانتر در استقبال و پيشگام بودن در نوآوري، تغيير و تعلق به خرده فرهنگ ظرفيتهاي بيشتري دارند و طبيعي است كه ممكن است براي مواجهه با كاستيها، محدوديتهاي اعمال شده از جانب فرهنگ رسمي و در مواردي خانواده واكنشهايي نشان دهند. اما به هر حال معاشرتپذيريها در كليت خود بايد با عرصه عمومي سرو كار داشته باشند و در عرصه عمومي محقق شوند. كندن يا دل كندن از عرصه عمومي و خصوصي كردن فرهنگ، تقويتكننده بياعتمادي است. بخش مهمي از ظرفيت معاشرتپذيريها در خصلت مري بودن و تغيير در هندسه روابط اجتماعي است و از اين جهت هر زمينهيي كه به پنهان ماندن (خانگي شدن يا زيرزميني شدن) آن بينجامد، نگرانكننده است. روشن است كه در معناي كلي همه خردهفرهنگهاي الزاما معاشرتپذيري را تقويت نميكنند. نگرشهاي خاصگرايانه در برخي خرده فرهنگهاي صنفي يا قومي و زباني يا توسل به نشانهها، شعاير و كدهاي ارتباطي كه در مغايرت جدي با ارزشهاي رسمي هستند (مثلا برخي خردهفرهنگهاي تفريحي جوانان) كمكي به فضاي گفتوگو و صميمت در حلقههاي كوچك و بزرگ نخواهد كرد. از سوي ديگر نيز نميتوان منكر اين مساله شد كه جرم انگاري غير ضروري برخي صورت عامهپسند، به بياعتمادي برخي گروههاي اجتماعي و پناه بردن آنها به عرصههاي كمتر آشكار (مانند فضاي مجازي) ختم ميشود. شايد اقبال شديد جوانان ايراني به شبكههاي اجتماعي مجازي را تا اندازهيي با اين منطق ميتوان درك كرد. در مجموع آشكار بودن تعاملات و وجود ميدانهايي براي تخليه تنشهاي زندگي روزمره در ظرفيت بالاتر جامعه براي نقد و مدارا و پرهيز از رياكاري موثر است.
همچنين از آنجا كه تعامل اجتماعي انسانها حول تامين مجموعه نيازهاي زيستي و اجتماعي مشترك صورت ميگيرد، ميان تمام فرهنگها الگوهاي ثابت و مشتركي از آداب معاشرت وجود دارد. معاشرتهاي ما ايرانيان نيز با فهرست بلند بالايي از تعارفات قرين است. درباره آداب معاشرت در ايران كمي توضيح دهيد. انسانشناس امريكايي ويليام بيمن در كتاب زبان، پايگاه اجتماعي و قدرت در ايران «كليد فهم نهادهاي اجتماعي و سياسي ايران در فهم ديناميسمهاي «رفتار بين فردي»نهفته است، بيمن نتيجه ميگيرد كه رفتار بين فردي در ايران به نحو گستردهيي با زبان درهمپيچيده است. آيا با اين گزاره موافقيد؟
اهميت زبان در ارتباطات بين فردي اساسا خاص فرهنگ ايراني نيست و در برخي از رويكردهاي نظري و فلسفي نقش زبان در تفكر، كنش و معناسازي پديدههاي اجتماعي تعيينكننده است. جاي بسط بيشتر اين موضوع در اينجا فراهم نيست. با اين حال منصفانه است بگوييم تنوع و پيچيدگي زيادي در الگوها و قالبهاي زباني براي برقراري و مديريت ارتباطات بين فردي در ايران وجود دارد. علاوه بر اين بايد به نقش ارتباطات غير كلامي هم در پيشبرد تعاملات دوستانه و كيفيت آن اشاره كرد كه در فصلي از كتاب تاريخ فرهنگي بدن به آن پرداختهام. تعارف نيز كه در برخي فرهنگها از جمله ايرانيها رواج دارد، نوعي كاربرد زبان است. برخي رواج تعارف را با تكيه بر رويكرد روانشناسي سياسي پاسخي به احساس ناامني و استراتژي براي در كنترل داشتن ديگري (مخاطب) ميدانند و آن را داراي كاركرد اجتماعي و رواني ميدانند. به بيان ديگر در اين نگاه تعارف به فرد امكان ميدهد با بالا بردن تصوير ديگري و بزرگ كردن و قدرتمند جلوه دادن او، از دردسرهاي بعدي يا حتي محتمل در صحنه مواجهه پرهيز كند. در اين مناسك البتهگيرنده (مخاطب) تعارف نيز از واقعي نبودن يا بزرگنمايي احتمالي در احترام دريافت شده مطلع است با اينحال در اين حالت طرفين دست به نوعي بازي اجتماعي ميزنند. اين نگاه سويههايي از واقعيت را ميتواند داشته باشد با اين حال تغييرپذيريهاي الگوهاي ارتباطي در اقوام ايراني و نيز دورههاي تاريخي، آن را به چالش ميكشاند. اگر تعارف را نيز پديدهيي فرهنگي و الزاما بر ساختهيي اجتماعي بدانيم انتظار منطقي اين است كه معاني و پيامدهاي آن را نيز در متن تاريخي و اجتماعي آن ببينم. اشتراك در زبان همچنان اصل و معيار مهمي در برقراري پيوندهاي دوستانه در بسياري از گروههاي اجتماعي (بهويژه مردان بزرگسال) است كه بر كيفيت معاشرتپذيري آنها تاثيرگذار است. گويش و زبان مشترك در بسياري موارد بهانه كافي براي آغازگري ارتباط و در مواردي تداوم آن را فراهم ميسازد. اين اشتراك با خود اعتماد، خاطرات مشترك و آگاهي نسبي از علايق و سليقههاي طرفين بحث را همراه دارد و شايد همين زمينهها براي استحكام و تداوم انگيزش براي حفظ دوستيها كافي باشد. در مجموع در ايران امروز اشتراكات خويشاوندي، زباني، محلي (جغرافيايي)، حرفهيي و شغلي، آموزشي و تحصيلي، مدني و داوطلبانه و بهطور فزاينده فراغتي و مصرفي و سبك زندگي (چه مجازي و چه غيرمجازي) بستر معاشرتپذيريها را فراهم ميسازند. معاشرتها همچنان بيشتر مبنايي درونگروهي دارند كه البته قابل انتظار و فينفسه مفيد است. با اين همه ترديدي نيست كه سلامت اجتماعي و نشاط رواني در هر جامعه پيوند نزديكي با تكثر ميدانهاي معاشرتپذيري و مهمتر از آن برقراري خودجوش، فارغالبال و غيرحسابگرانه اين روابط صميمانه دارد.
با اين حساب چه چيزي از نظر شما در معاشرتهاي ما در ميدانهاي اجتماعي مبادله ميشود؟ به عبارت ديگر محور دورهميهاي ايرانيان را چه چيز يا چيزهاي ديگري تشكيل ميدهد؟
با وجود تنوع ميدانهاي معاشرتپذيري و الگوهاي حاكم بر آن، فلسفه اصلي حاكم بر اين روابط بايد صميميتهاي خودجوش و فيالبداههيي باشد كه فينفسه انگيزه و هدف آن را شكل ميدهند. در معاشرتپذيري وارد بازي ميشويم كه هدف از آن برانگيختن حس خوب در ديگران است. در اين بازي سالم و اصيل، انسان بودن و زندگي جمعي را تمرين ميكنيم. علاوه بر ارتباط و عملي كه در اين روابط شكل ميگيرد، تصوير اجتماعي و بهاصطلاح بازنمايي آن نيز معنيدار است و دلالت زيستن در اجتماعي امن و صميمي را در خود دارد. البته متاسفانه منطق ابزاري در فرهنگ اقتصادي و روابط اجتماعي بسياري از ميدانهاي شهري، در عمل عنصري از مبادله و انتظار بازگشت از اين روابط را پديد آورده است. نشان دادن موقعيت اقتصادي يا اقتدارجويي در اين روابط از جمله آنهاست. در اين موارد بيشتر به تصويري كه دوست داريم از خود نمايش دهيم، توجه داريم تا ابراز واقعي خودمان. طبيعي است كه ميتوان گونههاي متنوعي از معاشرتپذيريهاي شهري را شناسايي كرد كه دامنه آنها بسته به تداوم، انگيزهها، ميدانها، تعداد شركا و همراهان، شيوههاي ارتباط، درجه برنامهريزي، درجه بده و بستان همراه با آن، گروههاي اجتماعي و سني و مواردي از اين نوع تفاوت مييابد. مسير حركت ما غلبه يافتن تدريجي ملاحظات نمايشي و نفع طلبانه در اغلب ميدانهاي روزمره شهر و در بيشتر زمانهاست. تجلي معاشرتپذيريهاي نابتر در ميدانها، مقاطع يا دورههايي بيشتر است و به تناسب اخلاق عمومي و توزيع عاطفه در جامعه را تغيير ميدهد (صميميتهاي شكل گرفته در جشنهاي ملي يا مراسم مذهبي اينگونهاند) با اين همه بايد بابت رواج غريبگي بيشتر در شهر و فراموش كردن عادات ريشهدار فرهنگيمان نگران باشيم.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید