«یک عمر خدمت» یادنامه عالم ربانی حاج سیدمحمد تقی مقدم منتشر شد

1392/10/15 ۰۱:۵۳

«یک عمر خدمت» یادنامه عالم ربانی حاج سیدمحمد تقی مقدم منتشر شد

« یک عمر خدمت» یادنامه عالم ربانی مرحوم سیدمحمدتقی مقدم به مناسبت چهلم درگذشت آن عالم بزرگوار از سوی انتشارات مقدم منتشر شد.

« یک عمر خدمت» یادنامه عالم ربانی مرحوم سیدمحمدتقی مقدم به مناسبت چهلم درگذشت آن عالم بزرگوار از سوی انتشارات مقدم منتشر شد.

در این یادنامه مقاله‌ها و گفت‌وگوهایی درباره مرحوم سیدمحمد تقی مقدم درج شده که یکی از آن‌ها به قلم سیدمحمدعلی مقدم است. متن آن را می‌خوانید:

«در قرآن مجید آمده، «هُم دَرَجات» و « وَالذین اوتُوا العلمَ دَرَجات» علم بنای درجه‌بندی‌های الهی قرار داده شده است. پس گوهری گران‌بهاتر از علم در عالم نیست و علما ورثه انبیا معرفی شده‌اند. در عین حال، در حدیث آمده که «العالمُ الذی لا یُنتَفعُ بِعِلمه فَهُو وَالابلیس سَواء» عالمی که مردم از علمش بهره‌مند نشوند، همانند ابلیس است و پیامبر اعظم(ص) عرضه می‌داشت: «اللهم انفعنی بما علمتنی و علمنی ما ینفعنی» خداوندا از آنچه به من آموختی به من سود برسان و آنچه به من سود می‌رساند را به من بیاموز٫ علم هدیة الهی به انبیاء اوصیاء اولیا و علما است تا به کمک آن جامعة بشری را نورانی و چراغنی کنند و سعادت دنیا و آخرت را برای مردم تأمین کنند و آن را زیربنای زندگی بشر سازند. همه پیشرفت‌ها وقتی حاصل شد که علم با کمک دانش فنی، وارد زندگی بشر شد. وگرنه علمی که بین گروه کمی از نخبگان دست به دست می‌شود و نه تنها بر زندگی مردم، که گاه حتی به نفس و شخصیت خود آن عالمان اثری نداشته باشد، همان است که قرآن آن را به حمل کتاب‌ها توسط چارپایان تمثیل فرموده است. پس برای منفعت ‌رسانی دانش، سامانه و فناوری‌ها و مهارت‌‌ها و ویژگی‌هایی لازم است. چه در نفس انسان که «حلم» اصلی‌ترین آن است ـ‌یعنی گنجایش و ظرفیت و توان ادای حق دانش و ساخته و پرداخته کردن نفس بر اساس تعالیم آن و بنای شخصیت را بر دانش قرار دادن و سبک زندگی را علمی کردن و تمام لحظات را با علم سپری کردن ـ و چه در جامعه که حق دانایی را ادا کردن و این رزق الهی را انفاق و جامعه را از اصلی‌ترین دشمن خود که جهل است، رهانیدن و نورانیت بخشیدن است.

عالم طبیب جامعه است. او علاوه بر دانش پزشکی باید بیماری‌های مردم خود را بشناسد، داروها را به اندازه فراهم کند، نسخه‌های شفابخش تنظیم کند، برنامه‌های بهداشتی عمومی، برنامه‌های پیش‌گیرانه، برنامه‌های درمانی، درمان بیماری‌های صعب‌العلاج و همه و همه را داشته باشد.

بدون تردید چنین عالمانی در کارگاه فضل خدا رشد کرده و تربیت شده‌اند؛ «ذلک فضل الله یوتیه من یشاء و الله ذوالفضل العظیم»، کسانی که دانش، سرمایه آنها برای نجات بشریت از گمراهی هاست. و مرحوم سید محمدتقی مقدم یکی از اجزای این سلسلة جلیله بود که عمر خود را در خدمت به اسلام و جامعه اسلامی سپری کرد.

بدون تردید، کسب دانش نیازمند جهادی دشوار است. ولی دشوارتر از آن جهادی است که باید برای رساندن این نور به مردم و نیازمندان انجام داد و این، استعداد ویژه می‌طلبد که اصطلاحاً «هنر» نامیده می‌شود. باید فکری مستحکم داشت تا محیط بر انسان اثر نکند و انسان، مؤثر بر محیط و فرهنگ‌ساز شود. باید خدا ترس بود تا بتوان حق را به درستی شناخت و باید جز از خدا نهراسید تا بتوان حقیقت گو شد و باید عاشق مردم بود تا بتوان برای سعادت آنها خود را به آب و آتش زد و لحظه‌ای قرار نداشت. باید با مردم و هم درد مردم بود تا زبان آنها را فرا گرفت و به لسان قوم سخن گفت و آنها را از مهالک رهانید. باید درد داشت تا نالید و با نالة خود اقیانوس رحمت را متلاطم کرد تا هزاران بلا را بگرداند و هزاران عطا را دریافت کند.

و چنین بود فرزندی از ذریة رسول‌الله(ص) که خداوند با فضل خود استعداد لازم را در وجود او قرار داده بود. یک بار مطلبی را گفتن، برای او کافی بود تا به اعماق آن پی برده و تا آخر عمر در حافظة خود از آن نگهداری کند. درس اول را از استاد گرفتن، کافی بود که نه تنها تا درس آخر را متوجه شود، که از فردای آن خود به تدریس بپردازد. همراه با شجاعت و خطر پذیری، زهد و قناعت، سخت کوشی و مناعت و بسیاری از ویژگی‌هایی که برای ورود در میدان خطیر تبلیغ دین لازم است، در او موج می‌زد.

شرایط دوران رشد او چنین بود؛ محیط سیاه و سهمگین دوران رضاخان که علاوه بر سایة‌شوم ظلم و جنایت و دین‌ستیزی آن فاسد فاجر خبیث، از نظر فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی، محیطی فاسد و پریشان بود. موج تجدد افسار گسیخته که به دنبال سال‌ها عقب‌ماندگی و انجماد قجری و آشفته بازار مشروطیت و اشغال کشور و فقر و فساد و جهل، حتی به مشهد رضوی که قبةالاسلام است، رحم نکرده بود. مشهد جایگاه بزرگان دین و پناه اهل یقین بود، ولی تهاجم چند جانبه به دین و مذهب و فرهنگ و نهضت از یک سو و سرکوب شدید اهل دین که یک نمونة آن کشتار وسیع مردم در مسجد گوهرشاد بود و نمونة دیگر آن قتل مظلومانه و غریبانة شهید مدرس در کاشمر و یا تبعید علمای بزرگ از خراسان، از سوی دیگر، مشهد را خموده و سرد کرده بود.

ارمغان چنین فضای تنگی برای چنان جوهری پر استعداد، به کمال رسیدن ولایت اولیا و برائت از اعدا و اراده‌ای مستحکم بر برافراشتن پرچم اسلام و منهزم کردن جبهه کفر و الحاد و جهل و خرافه بود. او به سلاح علم مجهز و وارد میدان جهادی شد که تا آخرین لحظات عمر با برکت او ادامه داشت. دفاع او تهاجمی بود. جهاد او در این جهات بود؛ عمق بخشیدن به دین‌داری مردم، تربیت نسلی با آموزه‌های اسلامی، گسترش معارف دین، مبارزه با جهل و خرافه، مبارزه با افکار الحادی و دین ستیزانه، تلاش برای ایجاد فضای دینی و رواج فرهنگ و سبک زندگی دینی، تلاش در جهت گسترش اندیشة اسلامی ولایی و لزوم برپایی حکومت اسلامی و بسط معروف، جهاد برای جذب جوانان به دین، مبارزه با مظاهر فساد و تباهی و تبهکاری، بازداشتن جامعه از سقوط در مهلکة منکرات.

کارنامة جهاد علمی و فکری او موضوعی است که در جای خود بحث می‌طلبد. در این مقال اشارتی می‌شود به بعضی از جنبه‌های شخصیت این عالم فرزانه که تا حدودی راز و رمز موفقیت‌های او را نیز می‌توان در‌آنها یافت.

در راه نشر عقاید اسلامی از هیچ خطری واهمه نداشت و هرگز با تهدیدها میدان را خالی نکرد. گویی این کلام امیرالمؤمنین را نصب‌العین خود کرده بود که «لاتستوحشوا فی طریق الهدی لقلة اهله» در مسیر حق، از کم تعداد بودن اهل آن نترسید؛ همین استواری او در امر دین بود که سبب روحیه گرفتن همراهان در مسیر مبارزه و شکل‌گیری جریان‌ها و گروه‌هایی پیرامونش شده بود.

در مواضع حق سرسخت بود و یک قدم عقب نمی‌گذاشت. گرفتار مصلحت‌اندیشی نمی‌شد. توجه به منافع و مضار خود و اطرافیانش وی را از عمل به وظیفه باز نمی‌داشت. برای اقامة حق، اگر نیاز بود، با همه در می‌افتاد و از کسی باکی نداشت و در رعایت موازین شرع، حفظ احترام به مقدسات و بزرگ داشتن شعائر دینی بسیار غیور بود. کوچک‌ترین بی‌حرمتی و حریم‌شکنی را برنمی‌تافت و آشکارا اعتراض می‌کرد. نمونة آن اعتراض عملی به پخش بلند موسیقی از رادیوی زمان طاغوت در خیابان‌های اطراف حرم بود.

عرصه‌های تلاش او بسیار گسترده بود و در‌ آن میان معلمی را نیز برگزیده بود. در تمام سطوح تدریس کرد حتی دانش‌آموزان کلاس اول. با احداث بنای محمدیه که یک بنای علمی، تبلیغی، فرهنگی بود، خود برای دانش‌آموزان کلاس اول، دو «کتاب کودک‌آموز» و «خودآموز قرآن» را تألیف کرد تا به کلاس برود و مطالب آنها را آموزش دهد و به این معلمی افتخار می‌کرد. در کنار تعلیم، مربی بود و در کشف استعدادها مهارت داشت و به تربیت آنها همت می‌گماشت. میدان‌ها را برای آنها می‌گشود و تجربه‌ها را در اختیار آنها می‌گذاشت.

او انسانی نکته سنج بود. از لابلای انبوه مطالب صدها کتاب، آن هم با چاپ‌های سنگی، بهترین و فنی‌ترین مطالب مفید به حال جامعه را می‌یافت و عرضه می‌داشت. از هر گفته و سخنی، آنچه را برای خدا می‌شد استفاده کرد، جدا می‌کرد. اهل پیشرفت بود؛ لحظه‌ای درنگ و توقف را جایز نمی‌دانست. او از هر آنچه که محصول علوم و فنون جدید بود استقبال می‌کرد و راه بهره‌گیری از‌ آن برای ترویج دین را می‌یافت. همه چیز را ابزاری برای پیشرفت اسلامی می‌دید و استفاده نکردن مسلمانان و قهر کردن آنها را یکی از عوامل فرصت‌یابی دشمنان برای سوءاستفاده از این محصولات علم و فکر بشر می‌دانست.

او اهل تقلید نبود. فکر خلاق، او را به عالمی نوآور در عرصه‌های مختلف تبدیل کرده بود. به عنوان نمونه کتاب «راهنمای بهشت» که اولین اثرش بود، از نظر نام و قطع و شکل نگارش و تنظیم مطالب، یک اثر نو بود و خیلی زود در میان جامعه روحانی و متدین آن روز جا باز کرد. او صاحب سبک بود؛ سبک در منبر، سبک در نگارش و تألیف، سبک در کیفیت نشر و در عرصه‌های مختلف تبلیغ، بیان روان و شیوا و موثر و قلمی بی‌‌تکلف داشت که معارف را برای همگان قابل فهم کند و حقایق را آشکار سازد و ذهن و دل مخاطب را روشن کند و به او انگیزة فراگیری بیشتر و عمل بدهد.

او مخاطب‌شناس و با زبان مردم آشنا بود و به لسان آنها سخن می‌گفت؛ چون با آنها و در‌ آنها و همانند آنها زندگی می‌کرد. دلسوز مردم و نسبت به آنها مهربان بود، ولی مشکل اصلی آنها را دوری جامعه از فرهنگ اسلامی و جاری نبودن احکام و قوانین اسلام در جامعه می‌دانست. دشمن اصلی مردم را علاوه بر رژیم ستمگر طاغوت، جهل و تنبلی و مسئولیت‌گریزی می‌دانست و با رفتار و گفتار خود مردم را به مبارزه با آن

فرا می‌خواند.

او علاوه بر قوت ذهنی و توانمندی فکری، جسمی ورزیده و قوی داشت و اهل ورزش بود، با قدرت وارد میدان می‌شد. بسیار جسور و چالاک و چابک بود. در هیچ کاری فرو نمی‌ماند و در برابر هیچ کس احساس عجز نداشت. برای آنکه بتوان مقهور محیط نشد و فضا را شکافت و بر آن اثر گذار بود، چنین روحیه‌ای لازم است. اعتماد به نفس او بسیار بالا بود و چون اهل توکل بود و برای خدا سربازی می‌کرد، مقهور و درمانده نشد.

شاید بتوان گفت سحری بر او نگذشت که در خواب باشد. او از ساعاتی قبل از سحر به نماز و نیایش می‌ایستاد و پس از نماز و تعقیبات، مشغول نگارش می‌شد و کارش تا ظهر ادامه داشت. پس از استراحت مختصر پس از ظهر، فعالیت‌های او تا پاسی از شب در قالب سخنرانی‌ها و حضور در مجالس تبلیغ و وعظ می‌گذشت. زبان ذاکر و دل خاضع از ویژگی‌های او بود؛ خصوصاً در اواخر عمر که توان جسمی او کاهش یافته بود. نفس او گرمابخش و زبان او ذاکر و فکر او جهت‌بخش زندگی بود.

اکنون او در بستر رحمت الهی آرمیده است و امید که غفران الهی خطاها و سیئات او را به حسنات مبدل کرده باشد و خدماتش نیز مقبول درگاه حضرت حق واقع شده باشد. و امید که در سفرة احسان الهی، نزد اولیا و سروران و کسانی که عمری برای آنها نوشت و سرود و نالید و خرامید و در آرزوی دیدنشان بود، مهمان باشد.»

از جمله تألیفات مرحوم سیدمحمدتقی مقدم می‌توان به این عناوین اشاره کرد: خزانه الاسرار، دستورات و برنامه زندگی، فضائل الزهرا(س)، معراج المؤمن، راهنمای بهشت و… یادش گرامی

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: