گفت‌وگو با فاضل‌میبدی: حسین(ع) احیاگر راستین سیره پیامبر(ص)

1392/10/1 ۱۳:۲۴

گفت‌وگو با فاضل‌میبدی: حسین(ع) احیاگر راستین سیره پیامبر(ص)

آنچه در دهم محرم سال 61 ه.ق روی داد و در فرهنگ شیعی به عنوان واقعه عاشورا نامبردار شد، قیامی ساده نبود بلکه پدیده‌ای بود شگفت که می‌توان از هر زاویه‌ای، انسان‌شناسی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اخلاقی و... به آن نگریست. شاید به همین دلیل باشد که سخن گفتن از آن رنگ زمان به خود ندارد. طی سده‌هایی که از آن گذشته، سخن‌ها گفته و تقریرات نگاشته شده اما هر بار می‌توان درباره‌اش اندیشه‌ای نو درانداخت و پنجره‌ای جدید رو به آن گشود.

 

 

آنچه در دهم محرم سال 61 ه.ق روی داد و در فرهنگ شیعی به عنوان واقعه عاشورا نامبردار شد، قیامی ساده نبود بلکه پدیده‌ای بود شگفت که می‌توان از هر زاویه‌ای، انسان‌شناسی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اخلاقی و...  به آن نگریست. شاید به همین دلیل باشد که سخن گفتن از آن رنگ زمان به خود ندارد. طی سده‌هایی که از آن گذشته، سخن‌ها گفته و تقریرات نگاشته شده اما هر بار می‌توان درباره‌اش اندیشه‌ای نو درانداخت و پنجره‌ای جدید رو به آن گشود.

در آستانه اربعین حسینی با حجت‌الاسلام‌والمسلمین محمدتقی فاضل‌میبدی عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم گفت‌وگویی داشتیم که از نظرتان می‌گذرد. فاضل‌میبدی تاکید می‌کند که امام حسین(ع) پیش از هر چیز در مقام احیاگر دین و سنت پیامبر(ص) اسلام ظهور کرده است.

 

‌در منابع روایی و دینی تشیع به واقعه عاشورا به‌عنوان یک شاخص و الگو نگاه شده و می‌شود. این شاخص بودن را شما در چه چیزی می‌دانید؟

آن چیزی که در واقعه عاشورا از نگاه من مهم است سه موضوع است: یکی مبارزه امام حسین(ع) با بدعت‌هایی که در دین و بعد از رحلت پیامبر(ص) گذاشته شده بود. گروهی به نام طرفداری از پیامبر(ص) و در دفاع از حاکمان اموی چیزهایی را در اسلام به نفع حاکمیت و به ضرر گروه مخالف خود -هاشمیان- جعل کرده بود. امام حسین(ع) این خطر را احساس کرده بود و در برابر آن ایستاد. دیگر اینکه ایشان درصدد احیای سنت‌هایی بودند که ترک شده بود؛ حاکمیتی که روی کار آمده بود به نام اسلام و برای بقای خودش دو کار کرده بود: یکسری احکام را از بین برده و مغفول گذاشته بود و یکسری بدعت‌ها را آورده بود. امام حسین(ع) با این دو پدیده شوم - ایجاد بدعت‌ها و از بین بردن سنت‌های راستین پیامبر(ص) - مقابله کرد. موضوع سوم اینکه امر حکومت در اسلام براساس بیعت و انتخاب مردم است. نظر به این موضوع، خود امام علی(ع) که در برابر معاویه ایستادگی کرد، استدلال کرد که خود مردم با من بیعت کرده‌اند، همان‌طور که با خلفای پیشین بیعت کرده بودند. امر بیعت توسط معاویه کنار گذاشته شده بود و حکومت را موروثی کرد و این در صورتی بود که قرآن و اسلام با این سنت جاهلی درافتاده و آن را از بین برده بود.

لذا امام حسین(ع) در برابر حکومت یزید ایستاد چون حکومتش مشروع نبود. حاکمیت یزید مشروع نبوده نه از این جهت که مثلا شرب خمر می‌کرد بلکه به صورت بنیادین مشروع نبود.

نهایت اینکه امام حسین(ع) در قیام عاشورا روی این سه مساله که در فوق اشاره کردم تاکید کردند ولی متاسفانه ما به این عوامل و موضوعات کمتر توجه می‌کنیم.

‌عطف به توضیحات شما، خلفای اولیه اسلامی تا حدودی با روشی شبه‌انتخابی مصدر امر حکومت قرار گرفتند ولی ما می‌بینیم که از دوره معاویه به بعد همین حالت شبه‌انتخابی هم حذف می‌شود...

حضرت علی(ع) با وجود اصرار مردم هم حاضر به پذیرش خلافت نمی‌شد. خودشان می‌فرمایند: آنقدر در خانه من فشار آوردند که نزدیک بود بچه‌هایم زیر دست و پا له شوند. ایشان در نامه ششم نهج البلاغه می‌فرمایند: همان‌طور که مردم با ابوبکر و عمر بیعت کردند همان‌طور هم با من بیعت کردند. همچنین در خطبه سوم اشاراتی از این دست دارند. این قبیل عبارات در نهج‌البلاغه زیاد آمده است و آن حضرت روی امر بیعت و انتخاب مردم خیلی تاکید داشته‌اند. با توجه به این تاکیدات و بنابراین سابقه، امام حسین(ع) در یکی از موضوعاتی که با یزید مخالفت کرد این بود که خاندان بنی‌امیه حکومت اسلامی را موروثی کرده‌اند که دقیقا انحراف از سنت و سیره رسول الله(ص) بوده است.

‌برای جلوگیری از انحرافی که شما به آن اشاره کردید امامان معصوم(علیهم السلام) روندی را تثبیت می‌کنند که بیشتر وجه مبارزه فرهنگی دارد تا قیام عملی ولی امام حسین(ع) با قیامی که ترتیب داد به صورت علنی و عینی به مبارزه با حکومت جور یزید برخاست. به عبارت دیگر اباعبدالله(ع) از این نظر خودش شاخص است. این را شما در چه چیزی می‌بینید؟

حرکت امام حسین(ع) در ظاهر شکست خورد چون یاران و پیروان اندکی داشت. متاسفانه علمای درباری هم به‌گونه‌ای دین را تحریف کرده و مردم را فریب داده بودند که خود مردم اعتقادات راستینی نداشتند. لذا امام حسین(ع) در اقلیت قرار گرفت و در جریان واقعه کربلا خودش و اصحابش - به ظاهر- به شهادت رسیدند و جریان یزید و جریان انحرافی خلافت به شکل استبدادی به هر حال در تاریخ ماند که نمونه‌های آن را در حکومت‌های صفویه و قاجاریه و... می‌بینید. بنابراین به نظرم امامان دیگر که راه امام حسین(ع) - قیام و مبارزه عینی و علنی - را نپیمودند به خاطر قلت یاران و طرفداران بود. به همین خاطر است که مثلا می‌بینیم امام سجاد(ع) کاملا از این کار کناره‌گیری می‌کند.

امامان معصوم (علیهم‌السلام) دیدند که تنها راه آگاه کردن مردم، احیای مجدد فرهنگ درست اسلام است و باز به همین دلیل است که وقتی شما مثلا صحیفه سجادیه را می‌خوانید که شامل موضوعاتی چون انسان‌شناسی، حقوق و... می‌شود متوجه این جهت‌گیری امام سجاد(ع) می‌شوید. حتی مبارزه و مقابله امامان بعدی با جریانات و نحله‌های فکری - کلامی معاصر خود را باید در چارچوب همین مبارزه فرهنگی تحلیل کرد.

‌اگر در مقام نظر این گزاره را بپذیریم که معارف و فقه شیعی -در مقایسه با اهل سنت- از پویایی و نشاط خاصی برخوردار است، آیا این نشأت‌گرفته از همین رویکرد فرهنگی اهل بیت(ع) -که شما هم اشاراتی به آن داشتید- نیست؟ به عبارت دیگر آیا پویایی‌ای که مثلا فقه فعلی شیعی دارد ناشی از پختگی رویکرد فرهنگی‌ای که امامان معصوم(ع) خود مبدع و مصدر آن بوده‌اند، نیست؟

می‌خواهم به نکته‌ای اشاره کنم تا شاید بتوانم پاسخ سوال شما را بدهم. در همان قرن اول اسلام دو جریان فکری مقابل هم قرار گرفت؛ یکی جریان جمود و تعصب که بیشتر خوارج دنبال می‌کردند و دیگری جریان تعقل و عقلانیت که در مکتب ائمه (علیهم‌السلام) این جریان خیلی قوی بود. درست است که ما می‌گوییم هر روایاتی که از امام صادر شده برای ما حجت است اما در این روایات بحث استدلال و عقلانیت وجود داشته است. توجه کنید اگر در یک مکتب فقهی یا یک مکتب دینی جریان تعقل و استدلال جدی باشد آن مکتب پابه‌پای زمان جلو می‌آید.

‌بنابراین معتقدید که عمق معارف تشیع به وجه عقلانی آنها برمی‌گردد؟

بله. بنده بر این باورم که اساس تشیع برپایه عقل‌محوری قرار دارد. اگر ما بخواهیم اسلام را در ظرف زمان پیاده کنیم مستلزم این است که جریان عقل‌محوری در این مذهب حاکم باشد.

خلاصه اگر ما خواسته باشیم جریان عاشورا و کربلا را درست در دنیای امروز عرضه کنیم و همه‌جا از آن دفاع کنیم باید آن را در ظرف عقل قرار دهیم. بر این باورم که هیچ‌کدام از حرکت‌هایی که امام حسین(ع) انجام داده خارج از تعقل و عقلانیت نبوده و برای بشر امروز هم قابل دفاع و توضیح است. معتقدم که امام حسین(ع) الگویی برای زندگی بشر امروزی است. حال اگر بخواهیم این الگو را تقویت کنیم باید در عقول و استدلال و فکر مردم جریان یابد و اگر چنین شد برای زندگی امروز و ایجاد عدالت و سایر مباحث موثر خواهد بود.

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: