1394/6/31 ۱۱:۰۹
حسین علایی پس از تشکیل نیروی دریایی سپاه در سال ۱۳۶۴ اولین فرمانده این نیرو بود. پیش از تشکیل نیروهای سهگانه سپاه، او فرماندهی یگانهای دریایی سپاه را برعهده داشت. علایی سابقه ریاست ستاد مشترک سپاه و قائممقامی وزارت دفاع و ریاست سازمان صنایع هوایی وزارت دفاع را نیز در سابقه خود دارد. او هماکنون استاد دانشگاه امام حسین، مدیرعامل هواپیمایی آسمان و مدیرمسئول ماهنامه «صنایع هوایی» است. دو سال پیش کتابی از وی با عنوان «روند جنگ ایران و عراق» منتشر شد که به بررسی وقایع هشت سال جنگ، از جمله تحلیل عملیاتی، نظامی، ژئوپلتیکی و تحلیلی کامل در مورد چگونگی شروع و خاتمه جنگ پرداخت. از این رو در مورد مهمترین مساله جنگ، یعنی خاتمه آن، با وی به گفتوگو نشستهایم.
خاتمه جنگ به طرفین بستگی داشت
زهرا سلیمانیاقدم: حسین علایی پس از تشکیل نیروی دریایی سپاه در سال ۱۳۶۴ اولین فرمانده این نیرو بود. پیش از تشکیل نیروهای سهگانه سپاه، او فرماندهی یگانهای دریایی سپاه را برعهده داشت. علایی سابقه ریاست ستاد مشترک سپاه و قائممقامی وزارت دفاع و ریاست سازمان صنایع هوایی وزارت دفاع را نیز در سابقه خود دارد. او هماکنون استاد دانشگاه امام حسین، مدیرعامل هواپیمایی آسمان و مدیرمسئول ماهنامه «صنایع هوایی» است. دو سال پیش کتابی از وی با عنوان «روند جنگ ایران و عراق» منتشر شد که به بررسی وقایع هشت سال جنگ، از جمله تحلیل عملیاتی، نظامی، ژئوپلتیکی و تحلیلی کامل در مورد چگونگی شروع و خاتمه جنگ پرداخت. از این رو در مورد مهمترین مساله جنگ، یعنی خاتمه آن، با وی به گفتوگو نشستهایم.
***
شما یکی از کسانی هستید که بعد از جنگ قلم به دست گرفته و در مورد آن هم نوشته و هم تحلیل کردهاید. یکی از نکات مهم درباره این واقعه تاریخی این است که همیشه خطر تحریف در کمین وقایع تاریخی است. به نظر شما چگونه میتوان با آن مقابله کرد؟
معمولا هر واقعه تاریخی نیارمند گذشت زمان است تا بتوان از ابعاد مختلف به آن پرداخت و آن را مورد بررسی قرار داد. در زمان یک واقعه معمولا فرصتی برای بررسی آن وجود ندارد، اما با گذشت زمان آن واقعه مورد توجه قرار میگیرد و میتوان با اطلاعات بیشتری، که درباره آن واقعه دریافت میشود، به آن پرداخت. از طرفی چون تاریخنگارها یا کسانی که در متن یک واقعه بودهاند تمایل دارند دیدگاه خودشان را بیشتر مطرح کنند، بنابراین هرچه از جنگ میگذرد، هم ابعاد بیشتری از این واقعه روشنتر میشود و هم اینکه ممکن است کسانی که با گذشت زمان به این واقعه میپردازند با اطلاعات ناقص یا گزینش شده به آن موضوع بپردازند که این کار باعث شود بعضی از مسائل بزرگ و برخی کوچک جلوه داده شوند. مثلا بعضی از شخصیتها نقششان پررنگتر شود یا بعضی کمرنگ. یا اینکه ممکن است آگاهی ما در مورد سازمانها، تشکیلات یا حتی نقشی که دیگر کشورها دارند، با توجه به اطلاعاتی که بهروز میشوند، تکمیلتر شود یا حتی برخوردها با آنها تغییر کند. در هر صورت گذشت زمان میتواند به شفاف شدن موضوعات کمک کند و در نتیجه نگرانی از تحریف کمتر شود؛ البته به شرطی که محققان به صورت علمی به بررسی و ثبت وقایع بپردازند.
آیا در تاریخ جنگ ایران این اتفاق افتاده است؟
تاریخنگاری یک علم است، از این رو اگر به صورت علمی با مسائل تاریخی برخورد شود و دیدگاهها مورد بررسی و پژوهش قرار گیرد، آن وقت کمتر دچار برداشتهای نابجا میشویم. اما این مساله هم طبیعی است، چون انسانها تاریخ را مینویسند، بنابراین اتفاقات وابسته به آن هم به صورت طبیعی ممکن است وابسته به احساسات و در نتیجه متغیر باشد. آنچه از تاریخ باقی میماند، متنی است که بسیاری میتوانند دربارهاش قضاوت کنند. اما اگر به صورت علمی با مسائل تاریخی رفتار شود میتواند مانع بسیاری از برداشتهای متفاوت شود و نظرات همگراتر را به وجود آورد.
آنچه شما در کتاب خود بیشتر و البته در تفاوت با دیگر تاریخ نگاریهای هشت سال جنگ تحمیلی به آن توجه کردهاید، ارائه تحلیل از وقایع جنگ بود. چنین تحلیلهایی به دست خود افرادی که در ماجرا حضور داشتهاند، کمتر اتفاق افتاده است، این نوع مواجهه چه اهمیتی دارد؟
یکی از وقایع مهم تاریخ معاصر ایران واقعه جنگ تحمیلی است که به دلیل اثرات زیادی که روی حوزههای مختلف ایران داشته است، هر کسی از زاویهدید خودش به آن میپردازد. طبیعی است که در زمانی که جنگ جریان دارد، مسائل عاطفی، احساسی و فرهنگی بیشتر مورد توجه قرار میگیرد و هرچه ما از جنگ فاصله میگیریم نیاز به تحلیل دوران جنگ برای استفاده در آینده بیشتر میشود، بنابراین همانطور که نیاز داریم به مسائل عاطفی، احساسی و فرهنگی جنگ بپردازیم، لازم است به حوزههای مختلف دیگر جنگ، که میتواند برای آینده مورد استفاده قرار گیرد، نیز بپردازیم؛ از جمله تحلیل درست وقایع جنگ. بنابراین یکی از مسائل مهم این است که ما با فاصله گرفتن از خاتمه جنگ، بتوانیم به درستی به ارزیابی و تجزیه و تحلیل جنگ بپردازیم و از آن بهعنوان یک تجربه تاریخی برای آینده استفاده کنیم. طبیعی است برای چنین اقدامی ما نیاز داریم جنگ را به صورت تحلیلی مورد ارزیابی قرار دهیم و از احساس و علایقی که داریم، فاصله بگیریم تا جنگ را درست تحلیل کرده و آن را بهعنوان یک واقعه مورد استفاده در آینده، بررسی کنیم. من در کتاب خود تلاش کردهام چنین نگاهی به مسائل داشته باشم و از ابعاد مختلف از جمله تحلیل عملیاتی ، نظامی و ژئوپلتیکی به بررسی چگونگی شروع و خاتمه جنگ بپردازم.
با توجه به اشاره شما و سالگرد آغاز جنگ تحمیلی، آنچه در مورد شروع جنگ ایران و عراق میتوان بررسی کرد، این است که آیا به هیچوجه نمیشد، از آغاز چنین جنگ بزرگی در منطقه خاورمیانه جلوگیری کرد و واقعا تمام ارادهها در ابعاد جهانی معطوف به سمت شکلگیری چنین جنگی بود؟
جنگ دو طرف دارد. یک طرف قربانی جنگ است که در این جنگ آن قربانی ایران بود. یک طرف هم آغازگر جنگ بود، که به نظر ما رژیم صدام حسین در عراق بود. بنابراین در پاسخ اینکه چرا جنگ اتفاق افتاد میتوان گفت اگر رژیم بعث در عراق حاکم نبود و صدام در رأس قدرت نبود چنین جنگی اتفاق نمیافتاد. به این دلیل که اصولا صدام اهل گفتوگو و مذاکره و حل مسائل به صورت سیاسی نبود، بلکه فردی بود که از ابتدا با کودتا بر سر کار آمده بود و با تکیه بر قدرت نظامی در عراق حکومت میکرد و به دنبال توسعه قدرت حزب بعث در عراق و کشورهای همجوار بود. چنانچه بعد از جنگ ایران میبینیم به کویت هم حمله میکند. بنابراین صدام فردی بود که توسعه به واسطه جنگ را بهعنوان یک هدف در برنامههای خودش داشت. اما اینکه چرا در آن مقطع جنگ صورت گرفت، به این دلیل بود که صدام حسین و حزب بعث عراق تصور میکردند با جنگ یک پیروزی بزرگ برای عراق رقم میخورد که این پیروزی بزرگ باعث تقویت حزب بعث در عراق خواهد شد.
دلیل این کار هم، تصوری بود که عراق داشت. تصور عراق این بود که ایران مورد غضب دو قدرت حاکم بر جهان؛ یعنی آمریکا و شوروی است و آنها تداوم انقلاب اسلامی را نمیپسندند، پس از اعمال فشار به ایران توسط هر کسی استقبال میکنند. نکته دیگر اینکه ساختار قدرت در خاورمیانه با ظهور انقلاب اسلامی به هم خورده بود .بنابراین تصور بعدی صدام این بود که ایران در وضعیت نابسامانگذار از رژیم گذشته به رژیم جدید است و معمولا در دوران گذار دولت جدید دارای ضعف نظامی است، در نتیجه اگر در این موقعیت به ایران حمله کند، میتواند به موفقیتهای بزرگی دست یابد؛ اینها همه دلایلی بود که به رژیم عراق جرات حمله داد. از طرف دیگر ایران چون تازه انقلاب کرده و پیروز شده بود، هنوز آن ساختاری را که بتواند از راه دیپلماسی بهره کافی ببرد، در اختیار نداشت. یعنی اینکه ما یک وزارتخانه که بتواند به صورت گسترده تلاشهای دیپلماتیک و سیاسی انجام بدهد و در موضوع جنگ رفتار هوشیارانه داشته باشد، نداشتیم. حتی در روز آغاز جنگ ایران هنوز وزیر خارجه نداشت، چون دولت تازه تغییر کرده بود و اولین دولت ثابت در جمهوری اسلامی داشت شکل میگرفت، از این رو هنوز کابینه و تیم وزرا تشکیل نشده بودند.
چه در ایران و چه در عرصه بینالمللی هیچ تلاشی حتی برای نزدیک کردن خواستههای دوطرف به آنچه به واقع نزدیکتر بود، صورت نگرفت تا راهی به خاتمه جنگ باز شود؟
وقتی جنگ شروع شد بحث بر سر اینکه ما چه وقت میتوانستیم به آن خاتمه دهیم، موضوعی بود که بستگی به طرف مقابل داشت. اینگونه نبود که فقط ما بخواهیم جنگ را خاتمه بدهیم، بلکه طرف مقابل هم باید میخواست. طرف مقابل هم که رژیم بعث عراق بود، میخواست جنگ را بدون سازوکار منتهی به یک صلح پایدار، خاتمه بدهد. بنابراین به دنبال آتشبس بود، نه خاتمه جنگ به مفهوم رسیدن به یک صلح پایدار. بر همین اساس بود که تا پایان جنگ به دلایل آغاز جنگ توجهینمیکرد.
صدام حسین معاهده 1975 را بیاعتبار خواند و جنگ را شروع کرد. از این رو ایران هم به دنبال این بود که با یک معاهده استوار در حوزه مرزی جنگ را خاتمه دهد. رژیم صدام حسین تا پایان جنگ حاضر نشد چنین معاهدهای را به رسمیت بشناسد، بنابراین فقط به دنبال آتشبس بود، در حالی که ایران به دنبال خاتمه جنگ برای رسیدن به صلح پایدار بود. البته خواستههای ایران هم در دورههای مختلف متفاوت بود. در ابتدای جنگ، گرچه ایران چنین چیزی را میخواست؛ اما در میانه و انتهای جنگ احساس کرد که با ادامه جنگ میتواند باعث سقوط صدام یا نابودی رژیم بعث شود. از این رو این مسائل باعث شده بود به قدری اهداف و خواستههای دو طرف از پایان جنگ با هم فاصله داشته باشد که به خاتمه جنگ نینجامد تا اینکه درنهایت هم ایران و هم عراق به این نتیجه رسیدند که تداوم جنگ، آنها را به اهدافشان نمیرساند. این مساله سبب شد آنها در قالب قطعنامه 598 به جنگ پایان دهند. ایران دوباره به معاهده 1975 رسید و رژیم صدام هم احساس کرد که از سقوط فاصله گرفته است اما با اشتباهی که صدام مرتکب شد و به کویت حمله کرد، ایران به هدف نهایی خودش، که از بین رفتن تهدید در مرزهای غربی بود، رسید.
روزنامه فرهیختگان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید