1394/6/21 ۱۰:۱۲
لیلا مهداد: فرهنگ، حوزهای است که رسالتش تولید ارزشها و هنجارهای شکلدهنده جامعه است. امروزه در جهان نهادها و سازمانهای فرهنگی همه رسانههای همگانی و فرهنگی را تحتسیطره خود درآوردهاند و با جرأت میتوان گفت امروزه فعالیتهای فرهنگی چنان با جهان اقتصاد و سیاست درهم آمیختهاند که تفکیک آنها دور از ذهن به نظر میرسد. بشر امروزی در تمام عرصهها، با همنوعان خود در رقابت است و جوامع امروزی درصددند تا در عرصه رقابت از جوامع دیگر پیشی بگیرند و حرفی برای گفتن داشته باشند و برای عملیشدن این خواسته باید روی زیرساختهای فرهنگی کار شود. درحقیقت در دنیای معاصر، فرهنگ حوزهای است که بر تمام ابعاد جوامع سایه گسترانده و اگر ما نیز دغدغه توسعه داریم، باید به این حوزه با مهر بیشتری توجه کنیم چون رسیدن به جامعهای توانمند و توسعهیافته با چشمپوشی از فرهنگ، عملی ناممکن است. با این تفاسیر ما نیز برای دست یافتن به توسعه و کسب جایگاههای مناسب در عرصههای بینالمللی نیاز به توجه روزافزون به مقوله فرهنگ داریم و در این راستا این سوال پیش میآید که انجام چهکارهای فرهنگیای در کشور ما ضروری هستند و باید بهطور جدی دنبال شوند. برای رسیدن به پاسخ این سوال با جلال جلالیزاده، جامعهشناس، گپوگفتی داشتهایم که در ادامه میخوانید.
فرهنگ؛ نیازهای دیروز، الزامات امروز
مسائل فرهنگی سانسورپذیر نیستند
****
برای ورود به بحث فرهنگ، شاید بهترین شیوه این باشد که از سیاستگذاری فرهنگی شروع کنیم. چه سیاستگذاریهای فرهنگیای در کشور ما لازم و ضروری هستند؟
فرهنگ در جوامع مختلف دامنه گستردهای دارد و بهصراحت میتوان گفت تمامی اعمال آدمی در ارتباط با مسائل فرهنگی است و این واقعیتی است که هر کشوری برای توسعهفرهنگی خود سرمایهگذاری کرده، قطعا در زمینههای دیگر نیز به نتایج مثبتی رسیده است. درواقع نمیشود هیچ توسعهای را بدون توسعهفرهنگی در نظر گرفت و روی آن حساب کرد؛ نکتهای که باید مدنظر قرار داد این است که هر توسعهای بدون توسعهفرهنگی یا درمجموع هر کاری بدون پرداختن به مقوله فرهنگ، مطمئنا با شکست مواجه خواهد شد. در دنیا خیلی از انقلابها و جنبشها شکل گرفتهاند اما چون نشانه فرهنگ در آنها پیدا نبوده به نتیجه مثبتی نرسیدهاند. در کشور خودمان نیز با توجه به اینکه فرهنگ دارای حوزهها و شاخههای مختلفی است، نمیشود به یک بعد آن توجه کرد و ابعاد دیگر آن را به فراموشی سپرد. درواقع در مسائل مختلف ادبی، هنری و فرهنگی همچنین در حوزههای مختلف سینما و موسیقی و تمامی مسائل مرتبط با فرهنگ ما نیاز داریم دولت به گردانندگان، کارگزاران و فعالان این حوزهها توجه خاصی داشته باشد زیرا هرکدام میتوانند نقشاساسی در توسعه کشور بازی کنند. در جامعهای که رسانهها آزادی کامل ندارند و نیازهای مالی و معنوی آنها نادیده گرفته میشود، مطمئنا توسعهاقتصادی مدنظر و نظارت کامل بر مسئولان و نهادهای مختلف به خوبی انجام نمیشود. به همین دلیل نیاز است دولت در زمینههای مختلف همه ابعاد را در نظر داشته باشد و در راستای تأمین امنیت و تأمین مالی و معنوی عاملان و فعالان این حوزهها اقدامات لازم را انجام بدهد زیرا این امر موجب ترغیب و تشویق علاقهمندان و فعالان این حوزهها میشود و نتیجه حاصله چیزی نیست جز هدفمند و پویاتر شدن فعالیت این حوزهها.
آیا دولت میتواند در حوزه فعالیتهای فرهنگی موفق ظاهر شود یا به عبارت مناسبتر تاکنون در این عرصه موفق بوده است؟
متاسفانه تجربهها به ما ثابت کردهاند هر کجا دولت دخالت داشته ما با موفقیت مواجه نبودیم و مجموع این تجربیات به ما گوشزد میکنند که دولت تنها میتواند نقش مدیریتی داشته باشد. همانطور که در حوزه اقتصاد، دولت بهتنهایی نمیتواند موفق ظاهر شود و نیاز به همیاری و همکاری بخش خصوصی دارد، در حیطه مسائل فرهنگی نیز که نیاز به ظرافت و حساسیت بیشتری است، ضرورت دارد افراد علاقهمند و متخصص فعالیت کنند و دولت با هدایت و نظارت علاقهمندان و حمایت مادی و معنوی، این فعالان را تحتپوشش قرار بدهد. به نظر من دخالت دولت در فعالیتهای فرهنگی نتیجهای جز سرخوردگی یا فرار مغزها یا منزوی و خانهنشین شدن فعالان حوزه فرهنگ نخواهد داشت و به نفع فرهنگ و هنر کشور است که دولت در این عرصه نقش نظارتی و حمایتی خود را به خوبی انجام بدهد.
همانطور که همه ما میدانیم در کشور ما در ابعاد مختلف فرهنگی، سانسور اعمال میشود. به نظر شما این عمل چه در داخل جامعه و چه در عرصه رقابت با ملل دیگر چه آسیبهایی را به حوزه فرهنگ وارد میکند؟
اگر ما فرهنگ را به گیاهی تشبیه کنیم، این گیاه نیاز به آب، هوا، کود و رسیدگی دارد تا بتواند رشد کند و به ثمر بنشیند. اگر ما نیازهای آن را تأمین نکنیم یا پژمرده شده و از بین میرود یا دچار انحرافات میشود. فرهنگ هم همانند موجود زندهای است که باید عرصه و فضای لازم را برای نفس کشیدن داشته باشد و هرگونه مزاحمت، تحقیر، تنگ نظری و مقابله با آن موجبات تضعیف و از بین رفتن آن را فراهم میآورد. بنابراین حوزه فرهنگ، هنر و ادبیات هیچ سازگاری با دستور ندارد. یعنی نمیتوانیم با دستور، امر و نهی و تکلیف حوزه فرهنگ را به سمتوسوی لازم و مدنظر خودمان ببریم! و این همان کاری است که تقریبا ایدئولوژیهای مختلف در کشورهای مارکسیسم بر سر هنر آوردند. چون موجب شدند هنرمندان این قبیل کشورها نتوانند آنگونه که لازم است علایق و هنر خود را بروز بدهند. به نظر من برای فعالان عرصههای فرهنگی باید آزادیهای لازم را فراهم آورد و همانطور که نقش دولت را در زمینه حمایت بیان کردیم برای این است که اگر دولت حمایت کند و مانع دخالت دیگران شود بهطورحتم فعالان و علاقهمندان این عرصهها میتوانند نقش اساسی در خدمت به مردم و کشورشان بازی کنند.
واضح و مبرهن است که فعالیتهای فرهنگی در جهان حرف اول را میزنند و هر کشوری برای رقابت در عرصههای مختلف باید حوزه فرهنگ خود را توانمند کند. شرایط فعلی حاکم بر حوزه فرهنگ ما آیا کشورمان را از رقابتهای مختلف جهانی باز نمیدارد؟
در جهان امروز بحث رقابت یک بحث اساسی و مهم است؛ رقابت در زمینههای مختلف. هر کشوری برای اینکه بتواند در این رقابت خود را به خوبی عرضه کند، باید از توانمندیها و امکانات لازم برخوردار باشد. همانطور که یک ورزشکار برای ورود به رقابتهای جهانی باید کارآمد و توانمند باشد و در این مسیر از حمایت و پشتوانه لازم و کافی بهره ببرد چون بدون این فاکتورها یقینا موفق نخواهد شد، رقابت فرهنگی نیز به همین شکل است. فرهنگی میتواند غالب شود که از بالندگی لازم برخوردار باشد و از امکانات، قدرت و پشتوانه بهره کافی را برده باشد. اگر در جامعهای شاعر نتواند آنطور که میخواهد شعر بسراید یا نویسنده نوشته باب میلش را نتواند، بنگارد یا تهیهکننده نتواند فکر و ایده خود را در اثرش پیاده کند یا... درواقع باید اینطور گفت هرکسی که در شاخههای مختلف فرهنگی به نوعی فعال است اگر نتواند آنگونه که خودش مایل است اثرش را عرضه کند، مطمئنا آن جامعه قادر به رقابت با دیگران نخواهد بود و در اینجاست که تفاوت یک جامعه سانسور زده با یک جامعه آزاد مشخص میشود. تجربیات مختلف هم نشان داده که در حوزه مسائل فرهنگی باید امنیت لازم برای فعالان این عرصه فراهم شود و حمایتهای لازم از آنها صورت بگیرد تا زمینه رقابت فرهنگی فراهم شود.
ما از ارزشهای سنتی و فرهنگ غنیای برخورداریم و واقعیت این است که یکسری از این ارزشها پاسخگوی نیازهای گذشته هستند، برای اینکه ما آنها را در قالبهاینو قرار بدهیم تا پاسخگوی نیازهای جدید باشند نیاز به بازتولید فرهنگی داریم. به نظر شما رویه این بازتولید در جامعه امروز ما چگونه است؟
هر جامعه مقتضیات خاص خود را دارد و ما امروزه میتوانیم یک بازنگری و یک بازاندیشی در آثار گذشتگانمان داشته باشیم. بههرحال آثار فرهنگی دورانهای گذشته مخاطبان خاص خود را داشتهاند و مسأله قابلتأمل این است که مخاطبان امروزی با مخاطبان گذشته متفاوت هستند. البته یکسری نیازهای اساسی و اصول مشترک وجود دارند که درباره همه انسانها در تمام دورانها مصداق مییابند. زندگی مدرن امروز، گرفتاریهای مختص خود را دارد. امروزه آدمی با شکستهشدن مرزها، ارتباطات رسانهای و عصر انفجار اطلاعات روبهروست که همه اینها یکسری مسائل را منسوخ و تعدادی از مسائل را ابداع کردهاند. در این حیطه لازم است ما نیاز بشر امروزی را در نظر بگیریم. در این نیازسنجی ما باید علایق، سلایق، استانداردها و احساس مخاطبان خود را در نظر داشته باشیم. درواقع نباید جوان امروزی را با جوان ١٠، ٢٠ یا ٥٠سال قبل مقایسه کرد. جوان امروزی از فرآوردههای فکری و فرهنگی انتظاراتی دارد که به هیچعنوان قابل مقایسه با جوان دورانهای گذشته نیست. شاید کار اصولی و درست این باشد که ما همگام با زمان پیش برویم در عین حال به اصول مشترک و نیاز فرهنگی خود اهمیت بدهیم. البته در کشورمان کارهایی در زمینه بازتولید فرهنگی انجام گرفته است. مانند بازخوانی میراث مکتوب. این درست است که ما باید با گذشته خود ارتباط داشته باشیم و در حفظ سرمایههای فرهنگیمان کوشا باشیم اما همچنان که دنیا در زمینههای مختلف پیشرفت کرده، نیازهای فرهنگی امروزی با گذشته متفاوت است.
برای اینکه ما بتوانیم در زمینه فرهنگی، سرمایههای گذشته خود را حفظ کنیم و در عین حال گامی رو به جلو داشته باشیم نیاز به کارشناسانی داریم که از تخصص لازم برخوردار باشند. ما در زمینه آموزش فرهنگی و تربیت کارشناس فرهنگی در چه وضعیتی قرار داریم؟
مسائل فرهنگی، مسائل اجراپذیر و سانسورپذیر نیستند. متاسفانه ما امروز شاهد دخالتهای افراد و سلیقهها در تاریخنویسی، ادبیات، نقاشی و... هستیم. اگر قرار باشد هنرمندی با دستور، هنری را عرضه کند، آن هنر دیگر نمیتواند هنر متعهدی باشد؛ این هنر نمیتواند در راستای منافع انسانها و در خدمت بشریت باشد. بنابراین وظیفه ما این است که زیرساختهای مربوط به اینها را فراهم کنیم؛ بدون هیچگونه تعصبی و نادیده گرفتن این مسأله که امکان دارد این هنر با سلایق و روحیات ما سازگار نباشد. فرهنگ مخلوق یک جامعه است، حتی اگر فرهنگ در ایجاد روحیات، عادات و آداب و رسوم یک جامعه اثرگذار است. درواقع یک کنش و واکنش و یک تعامل و دادوستد روی میدهد و ما باید تلاش کنیم که در این تعامل و کنش و واکنش نقاطمثبت فرهنگی را تقویت و نقاطضعف آن را برطرف کنیم، البته شایان ذکر است که در جدال و برخورد با فرهنگهای مختلف دیگر است که فرهنگ ما صیقل داده میشود. درواقع جوامع مختلف میتوانند از حوزههای مختلف فرهنگی یکدیگر استفاده کنند و بهعنوان یک سرمایه بشری از آن برای رسیدن به آرامش و امنیت بهره ببرند، البته در همین تعاملات و رقابتهاست که هم ما میتوانیم فرهنگ خود را به دیگران عرضه کنیم و هم میتوانیم از حوزههای مختلف دیگران استفاده کنیم. درواقع فرهنگ مرز نمیشناسد. اگر فرهنگ در محیط خود از یک جایگاه و اساس و اصول درست و محکم برخوردار باشد، میتواند در عرصه بینالملل نیز به خوبی خود را عرضه کند.
روزنامه شهروند
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید