1394/6/21 ۰۹:۲۱
اشاره:دکتر جوادی آملی ریاست بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء، در گفتگو با ویژهنامه نسیم آسمانی که به مناسبت برگزاری همایش بینالمللی قرآن و امام خمینی(ره) چاپ و منتشر شده است، به تبیین جایگاه قرآن کریم در اندیشه امام راحل و روش تفسیری ایشان پرداخته است که در پی میآید:
******
توجه به قرآن در آثار و اندیشه امام خمینی(ره)بسیار برجسته است. ایشان در بعضی از کتابهای اخلاقی و عرفانی، بعضی از سورههای کوچک را تفسیر کردند و در مجموع در آثار ایشان اهتمام به قرآن به خوبی مشهود است؛ حضرت عالی شخصیت قرآنی امام را چگونه توصیف میکنید؟
ابتدا باید بحث را در دو ساحت مطرح کرد: یکی ساحت علمی و دیگری ساحت هویتی. برای توضیح این مطلب من از یک مثال استفاده میکنم و آن اینکه یک وقت عالمی، فقه یا قرآن یا حکمت تدریس میکند که به او مدرس این درسها گفته میشود؛ اما یک وقت عالمی به حمل شایع فقیه، مفسر و حکیم است. چه بسا ممکن است عالمی هویتش با علومی که فرا گرفته، دو چیز باشند و هویتش متفاوت با دانستههای او باشد. به تعبیر آیتالله جوادی آملی، بوعلی سینا حکیم به حمل شایع میباشد. حکیم به حمل شایع یعنی کسی که بنیان هستی و هویت و اخلاق و ادبش مبتنی بر حکمت است. با این بیان معلوم شد که آنچه که اصل است همان فقیه، حکیم و مفسر به حمل شایع است که شخص هویتش متحول شود.
درباره شخصیت قرآنی امام(ره) گرچه آثار قرآنی ایشان در حوزه قرآن مانند عرفان یا فقه و اصول نمیباشد و مجالی برایشان فراهم نشد، ولی بررسی آثار قلمی و بیانات و رفتارشان در ساحت قرآن، نشان میدهد که قرآن در باور و در هویت ایشان بسیار قوی و عمیق بود. حقایق قرآنی (مانند احیای سنتهای الهی، احقاق حق، جهاد در راه خدا و امثال آن) در روحیات و خلقیات امام رسوخ داشت. قرآن در بخشهای گوناگونش هویت امام را تشکیل میدهد و امام(ره) به حمل شایع یک مفسر است و حقایق قرآنی را در وجود و عمل و انگیزه خود وارد کرده است.
با توجه به روشهای تفسیری متداول در بین مفسّران، روش تفسیری امام چگونه روشی است؟
مکتب فکری و اندیشهای امام، صدرایی است. عرفان و حکمت و فقه و جهاد ایشان در این مکتب معنا و فهمیده میشود. حکمت متعالیه کاملاً در شخصیت امام حس میشود. وقتی استدلال میکنند و موانع را مطرح میکنند، کاملاً بر اساس مبانی حکمت متعالیه است. بر همین اساس ایشان در تفسیر، همان شیوه صدرالمتألهین در تفسیر را داشتند. البته ایشان روحیات فوقالعاده و نگاه ویژهای دارند و همانطور که در عرفان گاهی اوقات از بزرگان اهلمعرفت فاصله میگیرند و خودشان نظر دارند، در حوزه تفسیر نیز همین طور است؛ ولی دستگاه حکمت متعالیه و روش جامع میان عقل و نقل و شهود، مبنا و روش کلی ایشان است. لذا میبینیم سبک ایشان مثلاً در تفسیر سوره حمد، روش حکمت متعالیه است؛ البته در سوره حمد ایشان نگاهش فراتر از حکمت متعالیه هم میرود و مشرب عرفانی پیدا میکند؛ ولی در هر حال امام(ره) نسبت به مکتب صدرا، باور قلبی داشت و دستگاه فکری ایشان در همان ساختار قابل تعریف است.
فهم قرآن یکی از عوامل رفع مهجوریت قرآن است و امام بسیار از مهجوریت قرآن، شکوه داشتند. چه باید کرد تا با مهجوریت قرآن مقابله بشود؟
برای راهیابی به حقیقت قرآن، بایست بین خود و قرآن راههای وسیعی ایجاد کنیم. قرآن دریاست و ما اگر شریعه (آبشخور) نداشته باشیم، راهی به آن نخواهیم داشت. شریعتها و منهاجها راه ورود به آن دریاست. ادبیات عرب برای فهم قرآن کمک میکند و خود یک شریعه است و ما را به فهم قرآن از زاویه ادبیات موفق میکند. فهم ظرایف و لطایف ادبی قرآن برای دانستن دانشهای ادبی (مانند معانی، بیان و بدیع) است. قرآن جمال حق تعالی است و البته جمال حق واقعاً پرده ندارد، بلکه ما باید موانع را از میان برداریم و علوم مختلف، راهها و شریعههایی هستند که انسان را به قرآن نزدیک میکند؛ مثلاً هر فقیهی که توانمندتر است و قدرت و ذوق فقهیاش بیشتر است، بهتر به خدمت قرآن میرود و فهم دقیقتری از آن پیدا میکند. حضرت امام(ره) چون صبغه عرفانی خوبی داشتند، با همان شاهراه به خدمت قرآن رفتند و به همین خاطر نوعاً برداشتهای عرفانی و اخلاقی از قرآن دارند. قرآن پردهای ندارد، بلکه باید پرده از جلوی چشم مفسر برداشته شود تا به حقایق قرآن راه یابد. قرآن خود مبین و مبیّن است و مانند آفتاب است که پرده و ستری ندارد، بیننده باید توانا باشد تا این آفتاب را ببیند. در همین راستا امام میکوشید حقایق قرآن فهمیده شود تا از مهجوریتش کاسته شود. امام میکوشید قرآن و هدایتهای آن به صحنه زندگی انسان وارد شود؛ زیرا قرآن کتاب زندگی است، نه اینکه کتاب تبرک جستن و قرائت فقط برای ثواب باشد. کتاب زندگی بودن بدین معناست که هم قلب را و هم عقل را و هم جوانح و جوارح را پوشش میدهد؛ هم بخش بایدها و نبایدها و مسائل فقهی را دربر دارد و هم به دل و نفس و قلب و عقل انسان کار دارد، در حالی که انسان هم باید نماز صحیح بخواند، نماز مقبول هم داشته باشد.
با توجه به اینکه یکی از اقدامات مهم امام رفع مهجوریت قرآن بود، چرا باز هم قرآن به نحوی در جامعه مهجور است؟
چون قرآن در حوزه مهجور است، در جامعه اسلامی هم مهجور است! متأسفانه در فقه ما قرآن جایگاه شایسته خود را ندارد. اگر قرآن روحش در فقه باشد، در کلام باشد، در فلسفه باشد، میشود گفت قرآن در صحنه است. اگر اینگونه علوم را از قرآن سیراب کردیم، آن وقت است که قرآن از مهجوریت خارج میشود. شاهد مهجوریت قرآن در حوزه، همان برخوردی است که با تفسیر قرآن امام، آن هم پس از پیروزی انقلاب شده است؛ امامی که متصلب در قرآن و عترت بود و راجع به ائمه(ع) آن نگاه عالی را داشت، وقتی میخواست قرآن را در سطح والایی مطرح کند، با مخالفت بعضی از حوزویان مواجه میشود و به خاطر مصالحی، درس تفسیر خود را تعطیل کرد. به تعبیر آیتالله جوادی آملی: «باطن مسئولان، ظاهر مردم است» و من عرض میکنم: «باطن حوزه ظاهر مردم است». باید بفهمیم مهجوریت قرآن به چه معناست، تا بدانیم برای رفعش چه بکنیم. باید بدانیم قرآن کتاب زندگانی است، نه کتاب تبرّک جستن و خواندن و ثواب بردن. کتابی است که هم قلب، هم عقل و هم همه بخشهای زندگی انسان را تأمین میکند. یک رساله عملیه را از ابتدا تا انتها که چند هزار مسأله دارد نگاه کنید، چقدر تکیه به آیات قرآنی دارد؟ نباید از جامعه گله کنیم، بلکه باید از حوزهها شروع کنیم که چه مقدار کتابهای فقهی ما از قرآن بهره گرفتهاند؟ فقه ما از قرآن جداست، اخلاق و عرفان ما از قرآن جداست. باید نگاه به قرآن در حوزهها به عنوان یک باور جدی دربیاید.
امام روی مقاصد قرآن تأکید زیادی داشتند، در این زمینه توضیح دهید.
قرآن کریم برای مسلمانان در حکم قانون اساسی است. مقاصد قرآن بسیار عالی و متعالی است؛ چون از جایگاهی صادر شده که راهیابی به آن، برای احدی ممکن نیست. آن مقاصد در قرآن بیان شده و پیامبر اکرم(ص) و عترت طاهره او(ع) تبیین کردند، باید کوشید که این مقاصد را تحقق بخشید. قرآن جهانی و همگانی و همیشگی است، عترت هم که عدل قرآن است همگانی و همیشگی است. بیان آنها هم بیان جهانی است. بنابراین مقاصد قرآن و اهل بیت هم جهانی و همگانی است.
نقش قرآن در مبارزات سیاسی ـ اجتماعی امام چگونه بود؟
دو عامل اساسی در ارتباط و مناسبات مستحکم امام با قرآن نقش داشت و براساس همین دو عامل توانستند پیوند عمیقتری با قرآن برقرار کنند: یکی فهم خاصی است که فراتر از علم است. امام(ره) نسبت به دین فهم شگفتی داشتند که برتر از معمول بود و همین، مناسبات خاصی با آموزههای دین و بهویژه قرآن بوجود آورد. عامل دیگر، روحیات و خلقیات امام بود که بسیار نمود داشت؛ یعنی هم در عرصة عقل نظری و هم در عرصه عقل عملی ویژگی ممتازی داشت و از سرچشمه دین که قرآن است، بهره میگرفت و در سراسر زندگی خود و بویژه مبارزات در پرتو آن سلوک میکرد. چنین بود که وقتی متفکر شهید آیتالله استاد مطهری از دیدار با امام در پاریس برگشت، در برابر پرسش دیگران که: «چه دیدی و امام چگونه بود؟» پاسخ داد: «من چندتا آمَنَ دیدم: آمن بربه، آمن بهدفه، آمن بقومه و آمن بسبیله. امام به خدایش، هدفش، ملتش و راه و روشی که در پیش گرفته، ایمان دارد.» این به فهم قرآنی امام برمیگردد که در تفقه ایشان در حوزه مسائل اجتماعی و سیاسی تأثیرگذار است، و نگاه ایشان را با سایر همعصران خودش متفاوت میکند و باعث میشود به این حرکت عظیم و قرآنی دست بزند.
حضور قرآن در آثار اخلاقی ـ عرفانی امام به چه صورتی است؟
عرفان و اخلاق امام(ره) در فضای وحیانی شکل گرفته است. عرفان و اخلاق امام صبغه قرآنی دارد؛ بر همین اساس در این آثار از قرآن خوب استفاده کردند. امام براساس همان نگاه و مبانی حکمت متعالیه، اخلاق و عرفان را جلوههایی از قرآن میدانند. اگر در اخلاق و عرفان، زمامداری قرآن و وحی نباشد، دیگر آن نجات بخشی را نخواهند داشت. اخلاق و عرفان باید در ساحت قرآن تنفس کند و هدایت قرآن در آن باشد تا هدایتگر باشد. آثار اخلاقی و عرفانی امام در واقع شأنی از شئون قرآن است. این نبود که تنها فقه امام قرآنی باشد، اخلاق امام صبغه قرآنی داشت و بالاتر از آن، هویتی قرآنی داشت و مترتب بر آن، علومی که از جانش جوشیده، چه نگاشتهها و چه گفتههای ایشان، جلوهای از قرآن بود.
برای استمرار نگاه قرآنی و اندیشه قرآن محور امام چه میتوان کرد؟
اولاً باید حوزه، قرآن را باور کند. مقصود این نیست که یک درس تفسیری در کنار فقه و اصول و فلسفه و کلام برقرار باشد؛ این کار حداقلی است. مقصود این است که قرآن همه جنبههای وجودی ما را فرا بگیرد و به تعبیر استاد آیتالله جوادی آملی، نگاه به قرآن، نگاه به حبل آویخته شود نه حبل انداخته. حبل آویخته سبب نجات میشود نه حبل انداخته. حوزه باید چنان قرآن محور شود که همه علوم، پرتو و شعاع قرآنی به حساب آیند. آیتالله جوادی میفرمایند: بعضی از آیات است که فهم آنها به مراتب از فهم کفایه و امثال آن دشوارتر است؛ مانند: «الی الله المصیر»، «انّا الی ربّنا لمُنقلبُون»، «الیه تُقلبُون». مقصود از این آیات چیست؟ مطلب دیگر این است که ما وظیفه داریم قرآن را برای جامعه تعریف کنیم. همانطوری که پیامبر(ص) وظیفه داشت آنچه را برای مردم نازل شده، برای آنها تبیین کند، عالمان دین هم وظیفه دارند قرآن را به جامعه بشناسانند اگر این وظیفه را بتوانیم انجام دهیم، چون قرآن حبل آویختة هدایت است، در آن صورت فروغ دل انسان میشود و روشنایی ایجاد میکند.
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید