تافته ایرانی، بافته فرنگی

1394/6/9 ۱۲:۰۹

تافته ایرانی، بافته فرنگی

پوشش و لباس، از موضوع‌های مهم در عرصه زندگی اجتماعی و سبک زندگی به شمار می‌آید که هم با مسائل زیستی ارتباط دارد، هم به عنوان یک کالای فرهنگی شناخته می‌شود. این حوزه مهم در ایران نیز در گذر روزگار، دگرگونی‌هایی گوناگون به خود دیده است. نباید از نظر دور داشت که تولید و فروش نخ ابریشم و منسوجات مرتبط، روزگاری صنعت اصلی و مهم در بازرگانی ایران بوده است. هر جای منابع تاریخ معاصر ایران را که چشم بیندازیم، نکته‌ای و نشانی از اهمیت جایگاه این محصول تجاری می‌بینیم.

 

گرایش ایرانیان به البسه اروپایی و تلاش برای ترویج لباس وطنی از منظر سفرنامه‌ها

 

پیمان سمندری : پوشش و لباس، از موضوع‌های مهم در عرصه زندگی اجتماعی و سبک زندگی به شمار می‌آید که هم با مسائل زیستی ارتباط دارد، هم به عنوان یک کالای فرهنگی شناخته می‌شود. این حوزه مهم در ایران نیز در گذر روزگار، دگرگونی‌هایی گوناگون به خود دیده است. نباید از نظر دور داشت که تولید و فروش نخ ابریشم و منسوجات مرتبط، روزگاری صنعت اصلی و مهم در بازرگانی ایران بوده است. هر جای منابع تاریخ معاصر ایران را که چشم بیندازیم، نکته‌ای و نشانی از اهمیت جایگاه این محصول تجاری می‌بینیم. برای نمونه نوبویوشی فوروکاوا عضو هیات ژاپنی که در سال ١٨٨٠ میلادی هم‌زمان با دوره قاجاریه به ایران وارد شد، نکته‌هایی درباره تولید این فرآورده در گیلان ارایه می‌کند «ابریشم و انواع بافته‌های ابریشمی در گیلان زیاد تولید می‌شود؛ زیرا که اراضی این ناحیه [پر آب و] حاصلخیز است و درختان در اینجا زودتر و بهتر رشد می‌کند، و درخت توت هم [که برگ آن خوراک کرم ابریشم است] عمل می‌آید. درخت توت این ناحیه از همان‌گونه است که در ژاپن کاریکوواKarikuwa  خوانده می‌شود و پرشاخ و برگ‌ترین گونه این نبات است. اما نخ ابریشمی که به دست می‌آید چندان نرم و محکم نیست، و آن را که لمس کنیم به رشته کنف می‌ماند. این ابریشم با این کیفیت، به خوبی ابریشم ژاپن و چین نیست... در سال‌های اخیر در کرم ابریشم آفت افتاده و این صنعت دچار افت کلی شده است. اما خوشبختانه با آوردن کرم ابریشم از اروپا تولید ابریشم و حریربافی احیا شده است ... گویا نخ ابریشم از نظر کیفیت و مرغوب بودنش ١٨ درجه دارد. انواع مرغوبتر را به عثمانی و اروپا، انواع با کیفیت متوسط را به روسیه صادر می‌کنند، و فرآورده با کیفیت نازل در داخل مصرف می‌شود».

محصول ابریشم ایران که در روزگار صفویان شهرتی جهانی داشت، در زمان تسلط قاجارها همچون بسیاری امور دیگر به نقصان و افت مرغوبیت دچار شده بود. همین دگرگونی‌ها در کنار آشنایی بیش‌تر مردم با دیگر محصولات پارچه‌ای در جهان موجب شد ذائقه ایرانی کم‌کم به سوی بهره‌گیری از محصولات دیگر کشورها به ویژه غربی متمایل شود؛ این آغاز مسیری است که سبب می‌شود گروه‌هایی از دو جبهه با اهداف خاص خود در برابر یکدیگر صف بیارایند.

 

انقلاب فرهنگی، از جنس لباس وطنی

دلایل بروز و ظهور این رویارویی هرچه باشد، نخستین نشان‌های خود را در عرصه فرهنگی، آن هم در جریان بروز جنبش مشروطیت بیش‌تر می‌نمایاند. گستردگی گرایش مردم به البسه خارجی گویا به اندازه‌ای بود که بسیاری از هواداران اندیشه‌ورز جنبش، به تشریک مساعی و پی‌گیری یک جنبش جدی در پشتیبانی از پارچه و پوشش وطنی ناگزیر شدند. چنان به نظر می‌رسد که سوی دیگر این رویارویی هم بیش‌تر، اجزای حکومت بوده‌اند. با مطالعه در جای‌جای سفرنامه میرزا عبدالحسین‌خان ایلچی شیرازی به روسیه به خوبی مشاهده می‌شود که نگاه حکومتیان مدت‌ها است به مصنوعات و منسوجات اروپاییان معطوف شده است. این سفیر مشهور دربار قاجار در مواردی بسیار از چگونگی پوشش و البسه خارجی‌ها با هیجان و لذت یاد می‌کند. کنت ژولین دوروششوار در کتاب «خاطرات سفر ایران» در این‌باره می‌نویسد «سوداگران و صنعت‌گران ... نفرت عمیقی به خدمتکاران و به دولت دارند. دولت را بلایی می‌دانند که از آن گریز نیست و می‌کوشند که هر چه کمتر با او سر و کار داشته باشند». هر آنچه که هست، دعوای لباس و گرایش‌های گوناگون فکری و کنش‌گر در ارتباط با آن در آستانه جنبش مشروطیت، فعالیت گسترده‌ای داشته‌اند که کم‌تر مورد توجه و مطالعه قرار گرفته است.

هر چه هست از فرنگی!

«عیسویان چنان نفوذی در میان مسلمانان انداختند و حرکات و سکنات خودشان را تلقین... نمودند که از مهد الی اللحد به آنها محتاج و آنها را فراموش نخواهند نمود. چنانچه بعد از ولادت، اول چیزی که سابق در کام ماها می‌کردند، تربت حضرت اباعبدالّله-علیه السلام- و آب فرات و آب زمزم بود و بعد به غذاهای ایرانی و خوراک آبایی، ماها را تغذیه می‌نمودند و بدن ما را به پارچه‌های وطن زینت می‌دادند. پیوسته بدین روش، در تعیش زندگانی می‌کردیم و به عادت قومی باقی بودیم. تا زمان مردن هم باز همان تربت و آب فرات در کام ماها می‌ریختند و بعد از مردن به چند زرع کرباس وطن که در بن هر تار و پودش هزار بسم الّله و صلوات مستتر بود بدن ما را مخلع می‌نمودند و به دست مادر طبیعی می‌سپردند. و از مهد الی اللحد نامی از فرنگیان نمی‌شنیدیم و اسمی از اروپاییان نمی‌بردیم. ولی امروز از ابتدای ولادت باید قابله فرنگی و دوا و غذ[ای] ما از مال فرنگی باشد و بعد از ولادت اول چیزی که کام ما را از آن برمی‌دارند، قند یا نبات است، آن هم مال فرنگی. بدن‌های معصوم ما را خبیث می‌کنند به لباس‌های فرنگی و تا دم مردن، تمام ملبوس و لوازم زندگانی ما از فرنگی، حتی قرآن و کتب مذهبی ما از کاغذ فرنگی و در وقت مردن آنچه در کام ما می‌ریزند جوهریات کثیفه خبیثه فرنگی است

بعد از مردن بدن ما را می‌پوشانند به پارچه‌های فرنگی، و بعد از مردن، جنازه ما را حمل می‌نمایند به درشکه فرنگی. هر چه هست از فرنگی. در بین ولادت و وفات، تمام آداب مانند فرنگی: خوردن فرنگی، خوابیدن فرنگی، ... لباس فرنگی، صورت فرنگی، راه رفتن فرنگی، سلام کردن فرنگی، عمارت ساختن فرنگی، تعلیم و تعلم فرنگی، زبان فرنگی، خط فرنگی، کتاب فرنگی، درس فرنگی، صنعت فرنگی، معلم فرنگی، فرنگی، فرنگی، فرنگی!...»؛ آنچه مذکور افتاد اعتراضی شدیداللحن و نمونه‌ای بود از عدم پذیرش گرایش رو به گسترش مردم ایران از امتعه و البسه فرنگی که در «سفرنامه گوهر مقصود» به قلم آقا سیدمصطفی تهرانی درج شده و یادگار دوران استبداد صغیر محمدعلی‌شاهی است.

 

و آنگاه که ایرانی به پاخاست و قدرش نرسید

اما جدی‌ترین حرکت در زمینه حمایت از پارچه و لباس وطنی در آستانه مشروطه را چنانچه «سفرنامه کلات» احمد مجدالاسلام کرمانی به دست می‌دهد، از اصفهان و فعالیت‌های انجمن ترقی و شرکت اسلامیه آغاز شد. روزنامه‌های آن دوره مطالبی گوناگون در این‌باره منتشر کرده‌اند که در این مختصر نمی‌توان به آن‌ها اشاره کرد. مجدالاسلام کرمانی که از فعالان پیش‌رو مشروطه بود، این اقدامات را با جزییات یادآور می‌شود. نکته در همین نوشته او، چگونگی شکست این حرکت‌ها و به نتیجه نرسیدن آن هم بیان می‌شود که هرچه بود از زخم خودی بود که این نیک‌خواهان را گرفتار کرد «ایامی که در اصفهان بودم انجمنی باسم «انجمن ترقی» تشکیل داده و مقصد آن انجمن را رفع احتیاج از خارجه قرار دادم و چند نفر از معارف قوم و دانشمندان مملکت را به عضویت این انجمن دعوت نموده ... از جمله حاجی «میرزا نصرالّله بهشتی» واعظ ... و آقا سیدجمال‌الدین واعظ ... گویا اول انجمنی بود که بعد از «انجمن رسمی معارف» در ایران تشکیل شده بود و بعد از چندین ماه مباحثه و مشاوره بالاخره این‌طور قرار دادیم که چون امروز اسباب رفع هیچگونه احتیاجی نداریم، لهذا دست هیچکدام از شعب احتیاجات نمی‌توانیم بزنیم مگر نسبت به منسوجات که در اصفهان و کرمان و یزد و کاشان و خاک خراسان اسباب آن بالنسبه جمعتر است و هستند مردمی که از نسج پارچه معاش خود را می‌گذرانند و ممکن است همان‌ها را تشویق نموده و سرمایه داد تا وسعتی در کار آنها پیدا شود و جماعتی از بیکارهای مملکت را هم بکار واداشت، اما پیشرفت این مقدمه متوقف بر دو مطالب مهم است، یکی تحصیل سرمایه و دیگری رغبت مردم باستعمال آنها، انجام این هر دو مطلب را در انجمن متعهد شدیم و یک دسته که اهل منبر بودند قرار شد در ماه مبارک رمضان در منبر مردم را باستعمال امتعه داخله ترغیب کنند و دسته دیگر مأمور شدند که با تجار مذاکره نموده آنها را به جمع کردن سرمایه و تشکیل شرکت وطنیه تشویق نمایند ... در ظرف دو، سه ماه هم شرکت منعقد باسم «شرکت اسلامیه» و هم امتعه‌جات امتعه اصفهان شیوع پیدا کرد ... بعد از ترویج امر در اصفهان آقا سیدجمال را در انجمن مامور به مسافرت شیراز کردیم که در آنجا هم از این کار شروع شود ... بنده هم شب و روز ایام تعطیل را که دیگر درس نداشتم صرف تحریر مقالات می‌نمودم و اقلا پانصد ورقه مقاله نوشته به جرائد ... می‌فرستادم ... باری در سنه ١٣١٥ شروع کردیم و در سنه ١٣١٦ رونقی گرفت و در ١٣١٧ خود این بنده به طهران آمدم و اجازه طبع روزنامه باسم شرکت اسلامیه گرفتم و رفته‌رفته صدای شرکت اسلامیه به تمام بلاد ایران و ممالک دیگر پیچید و حقیقتا اگر مؤمنین و رؤسای شرکت تقلب نکرده بودند و در خیال خوردن مال شرکاء نمی‌افتادند امروزه چندین کارخانه بزرگ باسم شرکت اسلامیه دایر بود و لااقل عشر احتیاجات تمام ایران و خمس احتیاجات اصفهان را رفع می‌کرد ولی افسوس که «خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود»».

 

اختصاصی؛ برسد به دست ایرانیان!

نقل بخشی از سفرنامه دوروششوار، نماینده دولت فرانسه در ایران عصر ناصری، شاید بتواند چشم‌انداز ما را گسترده‌تر سازد  و البته پایانی بر این روایت باشد؛ آنجا که می‌نویسد «امروزه ... همه دوست دارند شلوار تنگ به پا کنند و ماهوت اروپایی دارد جای پارچه‌های پشمی کشمیر را می‌گیرد. از این انقلاب چه بیرون خواهد آمد؟ ... سوداگران اروپایی که با ایران کار می‌کنند ناگزیرند در کالاهای اروپایی تغییراتی بدهند تا باب سلیقه ایرانی شوند، وگرنه چیزی نتوانند فروخت ... گمان مبرید که بی‌سلیقگی ایرانیان است که این‌گونه تغییرات را سبب می‌شود. چیت‌های کارخانجات منچستر که برای ایران می‌سازند از چیت‌های همان کارخانجات که توده مردم اروپا می‌پوشند به مراتب بهترند».

روزنامه شهروند

 

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: