1392/9/10 ۱۱:۵۸
معمولاً براي بزرگداشت و نكوداشت و سالگرد و چهلم و هفتم و سوّم هركسي مقدّمات و موخّرات و ستاد و هيأت و بودجه و برنامه و هزاران چيز ديگر بايد فراهم شود تا روزي براي اجراي مراسمي پيشبيني شود و...
امّا محبوب دلهاي ما هم قبل از انقلاب در دوران پهلوي اوّل و دوّم و هم بعد از انقلاب به حدّي جاذبه دارد كه جوانان و دانشجويان و طلاّب و حوزويان و دانشگاهيان و از همه اصناف خودجوش يازدهم آذر از فصل برگريزان را در تقويم ذهنشان براي ياد شهداي جنگل بويژه سردار بيسر در پاييز مهيّا ميسازند و به صورتي غيردولتي و ملّي و مردمي دانشجويان داخل و خارج از كشور، ميرزا را سمبل حركت و خيزش و مقاومت خود براي مبارزه با ظلم و ظالم و متجاوز و متجاسر ميدانستند و با نقاشيهاي خود و نوشتن سخنان او بر در و ديوار و تخته سياه كلاسها، آگاهي به بار ميآوردند و استادان و معلمان و مبلغان در سر كلاس و برروي منبر، نور اميد را در جامعه زنده نگه ميداشتند و نويسندگان فرهنگ مكتوب را واقعاً بساط عشق و عقيده و عقلانيت به دست مردمان جور ميشد و سفره دين و دانش و اتحاد اسلام و وحدت وطن در فلاتي به طول و عرض فلات در همه جاي ايران گسترده ميشد و همدل و همراه هم بوديم و در نودودومين سالگرد شهادتش همچنين است، همه احساس مسئوليت ميكنند از روزنامهنگار گرفته تا ناشر از پدربزرگها و مادر بزرگها كه قصّه پرغصه سردار نامدار نهضت جنگل را براي نوههايشان ميگويند و مادران با اشعار (گل پامچالي) را كه به زبان شيرين گيلكي استاد سيدجعفر مهرداد پس از شهادت ميرزا سروده است بر گهوارههاي فرزندانشان لالايي، شعر نوميدواري و بهار در پاييز جنگليان را ميخوانند. و ما هم نميدانيم چگونه هر ساله استقبال از دانستن هرچه بيشتر و پيشواز از بيداري هشياري در ملّت افزوني مييابد و شاعران شعرهاي جديدتري ميگويند و هنرمندان در همه زمينهها دست به كار ميشوند، بويژه دانشجويان مايلند ايران را بهتر بشناسند بويژه تاريخ يكصد ساله اخير را بالاخص دوستان و دشمنان پارسيان را و نقش روس و انگليس و فرانسه و عثماني و آمريكا را و...
ساخت سردار خزر زورق خون
تا برافراشته شد بيرق خون
شب ستيزان وطن صف بستند
كند سلمان سحر، خندق خون
افكار ميرزاكوچك بزرگ در دل نوشتههايش و نامهها و مكاتبات و احكامش پيداست كه برخي از اسناد را در مقالة پيشين به عنوان (قهرمان قلم و قدم كه آگاهي نشاء ميكرد) آوردهام كه:
آن مشعل ماه در شب جنگل سوخت
برشبزدگان چراغ باور افروخت
شد صاعقه، زد نهيب بر استبداد
هيزمها را، تفنگ گشتن آموخت
سند اول به تاريخ 28/9/1326 ـ شماره 10765/21447 ـ سرتيپ سهيلي از طرف رئيس شهرباني كل كشور (به استحضار ميرساند: شهرباني گيلان گزارش ميدهد به مناسبت بيست و هشتمين سال وفات ميرزا كوچك جنگلي، برحسب دعوتي كه از طرف حزب جنگل به عمل آمده بود، ساعت 30/15 روز 11 آذرماه جاري، عدّهاي از افراد حزب جنگل و افراد حزب ايران و آقاي حاجآقا فخري و مظفّرزاده و اسماعيل جنگلي و آقاي فرجاد، كارمند پست و تلگراف، رهبر حزب ايران و آقايان رواسايي و طاهرزاده دادياران دادسراي رشت و آقاي كوچكپور در مسجدسليمانداراب رشت، مزار آن مرحوم حضور يافته، نخست آقاي مهندس جفرودي در اطراف رشادت و مجاهدات آزاديخواهانه ميرزا كوچكخان بيان داشت: نامبرده هنگامي به مبارزه شروع نمود كه فقر و بيچارگي گريبانگير ملّت ايران بوده و بيگانگان درصدد سلب آزادي از ما بودند.
او با شهامت هفت سال مسلّحانه برعليه آنها قيام ولي اولياي زمان آنگاه گمان كردند با از بين بردن او شعلة آزادي خاموش ميشود. بعد آقاي فريدون نوزاد از طرف حزب ايران مردم را به اتحاد و يگانگي و پيروي از مرام او دعوت نمود. سپس آقاي پورزردشت، كارمند فرهنگ، شعري خواند و آقاي مدني، مدير روزنامه سروش بيانيهاي را كه منتشر گرديده قرائت و اضافه نمود، من از وزارت فرهنگ تقاضا خواهم نمود كه آنچه راجع به كوچك جنگلي در كتاب تاريخ سال ششم ابتدايي نوشتهاند، از برنامه حذف و حقايق را بنويسند. ساعت 30/16 سخنراني پايان يافت و جمعيت كه بالغ بر پانصد نفر بودند متفرّق شدند.
دو نسخه از بيانيه مزبور براي استحضار لفاً ايفاد ميشود. از طرف رئيس شهرباني كل كشور سرتيپ سهيلي سند دوم به تاريخ 22 آگوست 1915 ـ يازدهم شوال 1333 قمري با امضاء لوسينكو و مهر وزارت امور خارجه اداره تحريرات روس
اداره جليله كارگذاري مهام خارجه گيلان به وسيله مكاتبات عديده از شرارت اهالي طوالش خاطر عالي به خوبي مسبوق است ـ عدم مجازات بر جسارتشان افزوده از سوء اعمال سابقه خود دست نكشيدهاند عريضجات و شكايتآميز از تجرّي اشخاص فوقالذكر در ارتكاب سرقت و چپاول به قنسولگري ميرسد، بهعلاوه خاطر عالي آگاه است كه يك عدّه ديگر از اشرار به سركردگي ميرزاكوچك در نرگستان (حدفاصل تولم و فومن) كه تقريباً از آنجا به شهر شش ساعت راه مسافت دارد، در كنار مرداب ساكن و مشغول جمعآوري اسلحه و ازدياد نفوس خود هستند و بعضي اشرار را دعوت به حمل سلاح مينمايند. هرگاه خداي ناخواسته خسارتي از طرف چپاولچيان و اشرار متوجّه اتباع و كمپانيهاي روس شود، مسئوليت آن البته به عهده اولياي دولت عليه ايران خواهد بود.
خوب است اين مراسله قنسولگري را سند دانسته و از مشروحات آن در تهران خاطر اولياي امور دولت عليه را مستحضر فرمايند.
امضاء لوسينكو
محل مهر وزارت امور خارجه، اداره تحريرات روس
سند سوّم ـ اخبار جنگ ـ رمضان 1336 قمري به گزارش كميته اتحاد اسلام گيلان
صبح نوزدهم رمضان يك نفر از اهالي رحمتآباد (حدّ فاصل امامزاده هاشم و هرزويل نزديك منجيل) كه با قشون انگليس مواصغه داشت، در سياهرود نزديك قسمتي از قواي ملّي آمده و اظهار داشت كه: شما را راهنمائي كرده و محلّي كه عدهّاي از قشون خصم است نوعي وارد ميكنم كه بيخسارت آنها را مقهور نماييد. مجاهدين جنگل هم نظر باينكه اين ناپاك مسلمان و از اهل اين خاك است ميخواهد به قدر سهم خود خدمتي كند قبول كردند و پنجاه نفر زبده انتخاب و به معيّت آن شخص روانه شدند. افراد جنگل پس از طي مسافتي ملتفت خدعه اين شخص شده ديدند كه دويست نفر از قشون دشمن از سه طرف آنها را محصور نموده و با متراليوز و تفنگ مشغول شليك شدند. مجاهدين بدون ذرّهاي خوف و وحشت آن راهنماي خائن را دستگير و پس از آن با كمال ثبات قدم و عزم راسخ مشغول مدافعه شده پنج ساعت جنگ بين طرفين ادامه داشت و از قشون انگليس سي و نه نفر مقتول و عدهاي مجروح شدند و از جنگليها شش نفر شهيد و دو نفر زخمدار گرديد و سپس آن جاسوس انگليسي رحمتآبادي خيانتكار را تيرباران كردند و در شب بيست و يكم رمضان شش ساعت از شب گذشته، در جوار شهر رشت بين قريه سر و سليمان داراب پيشقراول مجاهدين با قراولان دشمن مصادف گشته سه نفر از خصم را مقتول، بقيّه به سليمان داراب فرار كردند. و به مجاهدين للهالحمد آسيبي وارد نشد. كميته اتحاد اسلام گيلان
سند چهارم ـ وزارت امور خارجه، اداره روس ـ تلگراف رمز نمره 382 به تاريخ ذيقعده 1338 قمري ژنرال قونسولگري تفليس، نمره 921 واصل، پس از ورود بلشويكها براي استرداد مهمات جنرال دنيكين به رشت و تخليه آن شهر از مامورين دولتي، ميرزا كوچكخان با عدّه خود وارد رشت شده، زمام امور را در دست گرفت و عدّهاي هم اخيراً به مازندران فرستاده است.
دولت حتيالامكان ساعي است كه از طريق مسالمتآميز و اصلاح به اين وقايع خاتمه دهد. تخليه تهران دروغ ولي بهتر آن است كه راجع به وقايع مندرجه در جرايد هيچگونه اظهاري ننمائيد.
از طرف رئيس ـ ابوالقاسم
سند پنجم ـ اعلان از طرف حكمران نظامي گيلان بيستم محرّم 1339 قمري
برحسب امر فرمانده محترم كل قواي دفاعيّه روز دوشنبه 12 برج ميزان، مطابق با 20 محرّم 1339 دو ساعت به ظهر مانده اشياء متعلّق به خائنين به منفعت فقراي شهر در كاروانسراي گلشن (ميدان بزرگ بازار رشت جنب مسجد گلشن و كاروانسراي محتشم) بهطور حراج به فروش خواهد رسيد، طالبين خريد اشياء در موقع مزبور در كاروانسراي مذكور حاضر شوند مورخه 11 برج ميزان 1299 برابر با 19 محرم 1339 ـ حاكم نظامي و رئيس نظميه ـ ركنالدين
سند ششم ـ نامة قزاق روسي ـ رتمستر كيكاچينكوف رئيس آترياد تهران به ميرزاكوچكخان رهبر نهضت جنگل 22 ذيحجّه 1337 ـ آقاي ميرزاكوچكخان
از آنجايي كه دولت عليه ايران شخص مرا كه رئيس آترياد تهران و چند سال است به ايران به درستي خدمتگزار هستم جهت قلع و قمع ريشة فساد جنگل تعيين فرموده و اين مسئله قطعي است. كساني هم كه با شما همراهي ميكنند، اطلاع كامل داريم به جزاي خود خواهند رسيد و مبدأ فساد را از صفحه گيلان كنده و مضمحل خواهيم نمود. لكّن محض آنكه شخص شما وطندوست و ايرانخواه و عاقل و نيك نفس معرفي شدهايد، لازم است به شما خاطرنشان شود، هرگاه جنابعالي را در محكمة عدل الهي حاضر بنمايند و سؤال شود كه آنچه خسارت و تلفات به اهالي بيچاره از بدو الي ختم وارد آمده است، مسئول درگاه الهي كيست؟ گمان كنم انصاف خواهيد داد و شرمنده خواهيد شد. بديهي است انسان كامل براي فايده موهوم، راضي بدين مسئوليت بزرگ نخواهد شد و نيز به من هم اينطور دستگير شده است كه با صفات عالي، براي شخص خود راضي به اذيّت مسلمين بيچاره نخواهيد بود. لهذا با كمال اطمينان و قول شرف نظامي، به خداي يكتا، قسم است، چنانچه به اردوي قزاق ايران و به من پناهنده شوي و حرف مرا بپذيري، قول ميدهم وسايلي فراهم دارم كه بقيه عمر خود را با كمال احترام و با مشاغل عالي به آسودگي زندگاني نمايي و اين قول نظامي كه در اين ورقه به شما داده ميشود، به وحدانيت خدا حق است، تا زماني كه آسايش شما را در پيشگاه اعليحضرت همايوني و اولياي دولت عليه ايران فراهم و به عمل نياورم، شخص جنابعالي و كساني كه شما به آنها اطمينان داريد و اطمينان ميدهيد، در اردوي قزاق مثل يك نفر مهمان عزيز ميباشيد به مصداق آيه شريفه (اكرم الضيف ولوكان كافرا) و نيز چنانچه بخواهيد غير از اين مسئله حرفي داشته باشيد، خوب است محلي را براي ملاقات و حرف آخر معين داريد كه در آن محل با شما ملاقاتي بشود و رفع اشتباه افواهي شده باشد.
رئيس اَترياد تهران ـ رتمستر كيكاچينكوف
سند هفتم ـ نامه جوابيه سردار جنگل به فرمانده روسي پس از يكروز ـ 23 ذيحجّه 1337
هوالحق
جناب رئيس اَترياد رتمستر كيكاچينكوف ـ ديرآمدي اي نگار سرمست، از صدر تا ذيل نامه شهرجاري را با ديدة دقت ديده، بنده به كلمات عقل فريبانه اعضاء و اتباع اين دولت، كه منفور ملّتند فريفته نخواهم شد. از اين پيشتر نمايندگان دولت انگليس با وعدههايي كه به سايرين ميدادند، يكبارگي قبالة مالكيت ايران را گرفته، تكليفم كردند، تسليم نشدم، مرا تهديد و تطميع از وصول به معشوق يا مقصودم باز نخواهد داشت. وجدانم به من امر ميكند كه در استخلاص مولد و وطن خود كه گرفتار چنگال قهاريت اجنبي است، كوشش كنم. شما ميفرماييد نظام نظر به حق و يا باطل ندارد، مدعيان دولت را هركه و هرچه هست بايد قلع و قمع نمود تا داراي منصب و مقام شويم. بنده عرض ميكنم، تاريخ عالم به ما اجازه ميدهد هر دولتي كه نتواند مملكت خود را از سلطه و اقتدار دشمن خارجي نجات دهد، وظيفه ملّت است كه براي استخلاص وطن قيام كند.
اما كابينه حاضره ميگويد من محض استفاده شخصي بايد مملكت را در بازار لندن به ثمن بخس بفروشم در قانون اسلام مدوّن است، كفّار وقتي به ممالك اسلامي مسلط شوند، مسلمين بايد به مدافعه برخيزند ولي دولت انگليس فرياد ميكند من اسلام و انصاف نميدانم و بايد دول ضعيف را اسير و...
خوش برافراشت سپيدار صدا
در دل ساكت جنگل، ميرزا
بوتة شالة بيداري را
كرد در مزرع انديشه نشاء
الباقي سند هفتم نامه ميرزا به فرمانده روسي كيكاچينكوف: هر دولتي كه نتواند مملكت خود را از سلطه و اقتدار دشمنان خارجي نجات دهد، وظيفه ملت است كه براي استخلاص وطن قيام كند. اما كابينه حاضر ميگويد، من محض استفاده شخصي، بايد مملكت را در بازار لندن به ثمن بخس بفروشم. در قانون اسلام مدوّن است، كفّار وقتي به ممالك اسلامي مسلّط شوند، مسلمين بايد به مدافعه برخيزند ولي دولت انگليس فرياد ميكند، من اسلام و انصاف نميدانم و بايد دول ضعيف را اسير آز و كشتة مقصود مشئوم خود سازم. بنده ميگويم انقلابات امروزه ما را تحريك ميكند مثل ساير ممالك دنيا در تمام ايالات ايران اعلام جمهوريت در داده و رنجبران را از دست راحتطلبان برهانيم.
وليكن درباريان تن در نميدهند كه مملكت ما با قانون مشروطيت از روي پروگرام دموكراسي اداره گردد. باري با اين ادلّه، وجدانم محكوم است در راه سعادت مملكتم سعي كرده، گو اينكه كرورها نفوس و نواميس و مال ضايع شود و در مقابل جوابي را كه موسي عليهالسلام در مقابله با فرعون و محمد صلياللهعليهوآلهوسلّم به ابوجهل و ساير مقنيّن و مؤسسّين آزادي و روحاني در محكمه عدل الهي ميدهند، من هم كه يكي از پيروان آنان ميباشم خواهم داد، بنده و همراهانم. شما و پيروانت در اين دو خط مخالف ميرويم. بايد ديد عقلاي عالم به جسد كشتة ما ميخندند يا فاتحيّت شما را تحسين ميكنند. فرضاً تمام مراتب فوق حمل بر كذب شود، يعني بنده حقيقتاً جاهطلب نفساني تصوّر شده و به مواعيد جنابعالي متمايل گردم، آن وقت عرض ميكنم كساني كه تسليم گرديدند و ورقة ممهور دولت را در دست داشتند، همه را به دار آويختيد، حبس كرديد و تبعيد نموديد، بنده را با چه رو بعد از اين عمليات تكليف به تسليم مينماييد؟ از اينكه در خاتمه درخواست ملاقات كرده بوديد، عرض ميكنم كه كساني كه داراي شرافت قولي نيستند، ملاقات كردن با آنها از قاعده عقل به دور و بيرون است. فقط بين ما و شما را بايد خداوند حكم فرمايد. كوچك جنگلي 23 ذيحجّه 1337 قمري
سند هشتم نامه ميرزاكوچكخان در پاسخ به روتشتاين سفيركبير دولت شوروي در ايران
هوالحق ـ نماينده مختار جماهير شوروي اجتماعي روسيه. خيلي خرسندم در مراسله اخيري كه توسط رفيق كلانتراُف مرقوم فرموديد، كاملاً تصديق داريد كه ايران ميدان غرضراني اجانب و متعدّيان عالم بشري بوده و حيات اجتماعي دستخوش استفاده سرمايهداران خارجي و منفعتپرستان داخلي است. ضعف و لااباليگري زمامداران دورههاي متواليه مركز، لزوم اصلاحات اساسي مملكت باشد، مشروع ميسازد. من و يارانم در مشقتهاي فوقالعاده چندين ساله هيچ مقصودي نداشته و نداريم، جز حفظ ايران از تعرّضات و فشار خارجي و خائنين داخلي و تأمين آزادي و آسايش رنجبران ستمديده مملكت و استقرار حكومت ملّي و همه فداكاريهاي بنده و احرار جنگل، براي همين مقاصد عالي بود و بس. شما را كه نماينده رسمي دولت جمهوري شوروي هستيد و دولت شما را ...... كوچك جنگلي
سند نهم ـ نامه سردار جنگل به رشيدالممالك رئيس ايل شاهسون از عشاير خلخالي در پانزدهم ارديبهشت 1300 شمسي آقاي رشيدالممالك ـ در اين موقع رستاخيز دنيا، در اين دوره مبارزات حياتي، در اين عصر حيرتانگيزي كه افسانه اصول ملوك الطوايفي ماية تمسّخر و وحدت صوري دول مختلفه و نژادهاي متباينه براي حفظ بقاي خود و محو ديگران، موضوع مذاكره و سرمنشأ سياست زمامداران بزرگ دنيا است...
آقاي رشيدالممالك، براي جبران مظالم ماضيه، براي ترميم خرابيهاي گذشته براي رضاي خدا به خود بپرداز. پاي مردانگي بر ركاب همّت محكم ساز، شايد در نهاد شما خازن تقدير و دايعي سپرده و بقاي شما را براي تلافي ماسبق لازم شمرده است. پس شما هم با عزم و جزم از اين موهبت عظمي استفاده نموده، دعوت يك جمعيت آزاديخواه را اجابت نماييد. ايران در اثر خيانت كرسيپرستان، راه فنا را طي ميكند، ايرانيان از كثرت و شدّت فشار، طرد و نفي و طريق نيستي ميسپارند. اگر امراء و رؤساي كنوني چاره نينديشند، فردا عمارت آنان مبدّل به اسارت و رياست منتهي به تابعيت ميشود. بنده به حول و قوّه الهي، مستغني از هرگونه كمك و مساعدت و معاضدت بوده، هيچ چيز بر عزم آهنين و عقيده متين و استوارم رخنه نميكند.... لكن چون منافع مملكت مدنظر و مصالح جمعيت در گذر سيلاب محو و فناست. كوچك جنگلي 15 ثور 130
سند دهم نامهايست به ياوران نهضت جنگل: روسها از چگونگي باورهاي ديني در ايران بهطور كامل آگاهي ندارند ما بايد به آنها بفهمانيم، ايران روسيه نيست، چون انقلاب كمونيستي در اينجا پايگاهي ندارد و نميتواند به موازات انقلاب ملّي پيش برود. در ايران فقط شهرنشينان و پيشهوران و بازرگانان از جنبش رهاييبخش پشتيباني ميكنند ـ اگر ما آنها را برضدّ خود تحريك كنيم، ديگر هيچ ايراني براي منافع مشترك با ما، متّحد نخواهد شد. دهقانان متعصّب و ناآگاهند، آنها از انقلاب دور و از روحيه آزاديخواهي محرومند.
آنها، خانه به دوشاني سركش هستند، كه فقط از خانهايشان اطاعت ميكنند. حكومت شاه، همانطور ملّاها و خشكه مقدّسها برضدّ ما هستند. به علاوه انگليسيها با تمام وسائل به دشمنان ما كمك ميكنند، تنها گروهي از مردم كه با ما سازگاري دارند و ميتوانند به ما ياري دهند، شهرنشينان هستند. اگر آنها برضدّ ما اقدام كنند، انقلاب از دست خواهد رفت. كوچك جنگلي
سند يازدهم و آخرين نامهاي كه شهيد ميرزا كوچك با خونابة دلش نوشت در تاريخ پنجم آبان 1300 شمسي و سيوچند روز قبل از شهادتش در 11/9/1300 و چهل و سه بهاري كه از روز ولادتش در سال 1257 كه در محلّه استادسراي رشت ديده به جهان گشوده بود وه چه عمر باخير و پربركتي، روحش شاد، راهمان آباد.
ليله شنبه 5 عقرب 1300 ـ آقاي ميرآقا ـ دام اقباله العالي
دوست عزيزم، در اين موقع كه پارهاي از دوستان ما امتحان بيوفائي خود را داده، محرمانه و آشكار، تسليم دشمن شده و با مقاصد آنان همراهي مينمايند، مراسلة شما را زيارت كرده، فوقالعاده مسرور و خوشحال گرديدم. آري آقاي من، دوستان را در مواقع سخت بايد امتحان نمود. من از اين مسئله مسرورم كه رفقاي همراه به هيچ وجه لغزشي در افكار آنها، راه نيافته و با كمال قوّت قلب، مصمّم به دفاع و فداكاري هستند.
عجالتاً با رويّهاي كه دشمنان ما پيش گرفتهاند و شما به خوبي مسبوق هستيد، شايد بهطور موقّت يا دائم توانستند موفقيت حاصل نمايند، ولي اتّكاي بنده و همراهان به خداوند دادگري است كه در بسياري از اين اتفاقات ما را در پرتو توجهات خود محافظت كرده است.
به جز از خداوند، به هيچ كس مستظهر نبوده و اميدوارم كه توجهات كاملهاش شامل حال و يار و معين ما باشد.
افسوس ميخورم كه مردم ايران پس از محو ما خواهند فهميد ما كه بودهايم، چه ميخواستيم و چه كرديم. معروف است (النعمة اذا فقدت، عرفت)
مردم همه منتظرند روزگاري را ببينند كه از جمعيت ما اثري به ميان نباشد. پس از آنكه نتايج تلخي از سوء افكار و انتظار خود ديدند، آنوقت دو دست ندامت به سر كوفته، قدر و هويت ما را ميفهمند.
بلي آقاي من، امروز دشمنان، ما را دزد و غارتگر خطاب ميكنند، در صورتي كه هيچ قدمي جز در راه آسايش مردم و حفاظت مال و جان و ناموس آنها برنداشتيم.
ما هرگونه اتهاماتي را كه به ما نسبت ميدهند، ميشنويم و حكميّت را به خداوند قادر و حاكم عليالاطلاق واگذار ميكنيم.
عجالتاً تحت تقديرات الهي هستيم تا ببينيم كار به كجا منتهي خواهد گرديد.
در خاتمه، سلامتي و دوام شما را از خداوند مسئلت داشته، ادعيه خالصانه خود را تقديم ميدارد. كوچك جنگلي پنجم عقرب 1300
خلاصه اينكه مركز بازشناسي نهضت جنگل مفتخر است كه در طول اين چند سالي كه از عمر كوتاهش از سال 1368 ميگذرد، هرساله در حد توان خود توانسته است نه خوشبينانه و نه بدبينانه بلكه با واقعيتي كه در تاريخ نهضت جنگل رخ داده است با مرداني بزرگ و محققاني مخلص حقايق را آنگونه كه رخ داده است بنگارد كه (بدون مجسّمه هم ميتوان در ياد جامعه ماند) و با يك بيت شعر يادي از همكاران و همدلان مركزمان داشته باشيم:
نشان ناشناسي، ناسپاسي است
شناسايي حق در حقّشناسي است
رياست شورايعالي مركز بازشناسي نهضت جنگل با استاد جعفر خماميزاده ميباشد و آقايان دكتر مهدي محقق ـ سيّد جعفر مهرداد ـ دكتر سيّدجعفر لواساني ـ فريدون نوزاد ـ دكتر كيانوش كياني ـ استاد غلامحسين اميرخاني ـ مهندس روبرت واهانيان ـ دكتر محمدعلي آقائي ـ فتحالله كشاورز ـ محبوب شهبازي ـ مهندس ناصر نوائي ـ علي كريميان ـ قاسم تبريزي و مجتبي مرتضي
ضمناً از اعضاء مكرّم اين مركز كه به ملكوت اعلي پيوستهاند ياد ميكنيم كه با آثار ماندگار خود بر غناي كيفي پژوهشهاي نهضت جنگل افزوده بودند و برخي كه با اشعارشان مايه دلگرمي اديبان و شعردوستان جامعه شدند 1ـ مرحوم استاد دكتر عنايتالله رضا، كه دو تن از عموهاي ايشان به عنوان كميسر يا وزير در كابينه سركميسر ميرزاكوچكخان حضور داشتند 2ـ استاد سيّدمحمدتقي مير ابوالقاسمي 3ـ شاعر ماندگار استاد محمود شاهرخي 4ـ زنده ياد نصرالله مرداني 5ـ گيله مرد گيلاني دكتر غلامرضا رجمدل و با گفتههايي از استاد هوشنگ ابتهاج (ه ـ اـ سايه) همولايتي عزيزم از مرثيه جنگل او اين نوشتار را به پايان ميرسانم .
اي جنگل اي درخود نشسته، پيچيده با خاموشي سبز، خوابيده با روياي رنگين بهار نغمهپرداز، زين پيله كي آن نازنين پروانه خواهد كرد پرواز، اي جنگل، اي همراز كوچك خان سردار
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید