1394/5/19 ۰۹:۳۵
سروش علوی: حضرت امام جعفر صادق علیهالسلام رییس مذهب جعفری (شیعه) در روز ١٧ ربیعالاول سال ٨٣هجری چشم به جهان گشود. پدرش امام محمد باقر(ع) و مادرش «ام فروه» دختر قاسم بن محمدبن ابیبكر است.
امام صادق (ع) پرچمدار علمی قیام كربلا
سروش علوی: حضرت امام جعفر صادق علیهالسلام رییس مذهب جعفری (شیعه) در روز ١٧ ربیعالاول سال ٨٣هجری چشم به جهان گشود. پدرش امام محمد باقر(ع) و مادرش «ام فروه» دختر قاسم بن محمدبن ابیبكر است. كنیه آن حضرت «ابو عبدالله» و لقبش «صادق» است. حضرت صادق تا سن ١٢سالگی معاصر جد گرامیش حضرت سجاد بود و مسلما تربیت اولیه او تحت نظر آن بزرگوار صورت گرفته و امام(ع) از خرمن دانش جدش خوشهچینی كرده است. پس از رحلت امام چهارم مدت ١٩سال نیز در خدمت پدر بزرگوارش امام محمد باقر (ع) زندگی كرد و به این ترتیب ٣١سال از دوران عمر خود را در خدمت جد و پدر بزرگوار خود كه هر یك از آنان در زمان خویش حجت خدا بودند و از مبدأ فیض كسب نور میكردند گذرانید. بنابراین صرفنظر از جنبه الهی و افاضات رحمانی كه هر امامی آن راداراست، بهرهمندی از محضر پدر و جد بزرگوارش موجب شد كه آن حضرت با استعداد ذاتی و شم علمی و ذكاوت بسیار، به حد كمال علم و ادب رسید و در عصر خود بزرگترین قهرمان علم و دانش شد. پس از درگذشت پدر بزرگوارش ٣٤سال نیز دوره امامت او بود كه در این مدت «مكتب جعفری» را پایهریزی فرمود و موجب بازسازی و زنده نگه داشتن شریعت محمدی (ص) شد. زندگی پربار امام جعفر صادق(ع) مصادف بود با خلافت پنج نفر از بنیامیه (هشام بن عبدالملك - ولید بن یزید- یزیدبن ولید - ابراهیم بن ولید - مروان حمار) كه هر یك به نحوی موجب تالم و تاثر و كدورت روح بلند امام معصوم(ع) را فراهم میكردهاند و دو نفر از خلفای عباسی (سفاح و منصور) نیز در زمان امام(ع) مسند خلافت را تصاحب كردند و نشان دادند كه در بیداد و ستم بر امویان پیشی گرفتهاند، چنان كه امام صادق(ع) در ١٠سال آخر عمر شریفش در ناامنی و ناراحتی بیشتری به سر میبرد. شاید بتوان گفت مهمترین بعد زندگی امام صادق(ع) نهضتی علمی است كه ایشان به پا كردند. جبههای كه امام در آن جنگید و باعث استمرار و محكم شدن پایههای اسلام ناب شد، جبهه علم، فقه، فرهنگ و سنت بود. در عصر امام صادق علیهالسلام اگر امام میجنگید و شهید میشد، به دلیل كثرت مذاهب پیش آمده، اندیشههای ارایه شده و انحرافات موجود، به زودی خون او پایمال میشد. برعكس قیام كربلا و شهادت امام حسین(ع) كه با خون خود نهاد اسلام را آبیاری كرد. شهید مطهری در این باره بیان كرده است: اگر امام صادق علیهالسلام نبود امام حسین علیهالسلام نبود، همچنان كه اگر امام حسین علیهالسلام نبود، امام صادق هم نبود، یعنی، اگر امام صادق علیهالسلام نبود، ارزش نهضت امام حسین علیهالسلام هم روشن و ثابت نمیشد. در عین حال امام صادق علیهالسلام متعرض امر حكومت و خلافت نشد ولی همه میدانند كه امام صادق علیهالسلام با خلفا هم كنار نیامد و مبارزه منفی میكرد. نوعی جنگ سرد در میان بود. معایب و مظالم خلفا به وسیله امام صادق علیهالسلام افشا میشد بنابراین منصور، تعبیر عجیبی درباره ایشان دارد. میگوید: «هذا الشجی معترض للحلق.» در ادامه و به مختصر بخشی از تلاشهای علمی امام صادق را مرور میكنیم.
امام صادق (ع) و پشمینه پوشان متظاهر
ازجمله تفكراتی كه در زمان امام صادق (ع) پیدا شد و كمكم شكل گرفت، جریان خطرناك و انحرافی صوفیگری بود.
محقق اردبیلی درباره پیدایش صوفیه مینویسد: «به نقل از شیعه وسنی، نخستین كسی را كه صوفی نامیدند «ابوهاشم كوفی » بود، چون او مانند رهبانان جامههای پشمینه درشت میپوشید. آن ملعون مثل نصاری قایل به حلول و اتحاد بود.» و در كتاب اصولالدیانات آمده است كه او در ظاهر اموی و جبری بود و در باطن ملحد ودهری. هدف او نابودی دین اسلام بود. از ائمه معصومین علیهمالسلام چند حدیث در طعن او وارد شده است. پیروان او را چون صوف «لباس پشمی» میپوشیدند، صوفیه گفتهاند.
امام صادق(ع) در برابر انحراف فرهنگی صوفیه موضع گرفت و نخست به هدایت و راهنمایی رهبران آنها پرداخت اما چون آنان بر عقاید انحرافی خود اصرار میورزیدند حضرت به ناچار وارد مرحله شدیدتری شد و دست به افشاگری چهره آنها زد.
در یكی از برخوردهای امام صادق با این نحله، سفیان ثوری همراه با گروهی از صوفیان نزد حضرت آمدند. سفیان كه لباس پشمی پوشیده بود به امام كه لباس نازكی بر تن داشت، گفت: «امیر مومنان همیشه لباس درشت بر تن میكرد… چرا به او اقتدا نمیكنی؟» امام فرمود: «امیر مومنان در زمان تنگدستی مسلمانان زندگی میكرد. خداوند دنیا را برای مومن آفریده است و كافر نزد او ارزشی ندارد…. امیر مومنان ولی و امام بود و بر امام سزاوار نیست بالاتر از فقرا باشد…. ولی من والی نیستم...» بعد از صحبت طولانی، سفیان را به پیش خود خواند و پیراهن پشمی او را كنار زد. وقتی پیراهن زیرین او كه ابریشمی بود، نمایان شد، گفت: ای سفیان! حالا به لباس من نگاه كن. همه دیدند كه حضرت زیر لباس نازك، لباس زبری پوشیده است. فرمود: «ای سفیان! این لباس زیرین را برای خدا و پیراهن رویی را جهت ابراز نعمت خداوند پوشیدهام.»
امام صادق و زنادقه
واژه زنادقه جمع زندیق است. این كلمه ریشه فارسی دارد و در اصل «زند دین» بود. مزدكیان خود را زند دین مینامیدند. سپس این كلمه برهر ملحدی در دین استعمال شد. در بین مردم چنین شهرت یافته كه زندیق كسی است كه به هیچ دینی پایبند نیست و قایل به دهر است و در حدیث آمده است: زنادقه همان دهریه هستند كه میگویند: نه خدایی وجود دارد و نه بهشت و جهنمی. دهر است كه ما را میمیراند. از گفتوگوی امام موسی بن جعفر (ع) با هارونالرشید برمیآید كه زندیق به كسی گفته میشود كه خدا و رسولش را رد كند و به جنگ با آنها بپردازد. یكی ازخطرناكترین چهرههای زندیق ابنالعوجا بود كه وقتی میخواستند او را گردن بزنند گفت: «حالا دیگر ترس از كشته شدن ندارم چون چهار هزار حدیث جعل كردهام. من حلال را حرام، حرام را حلال، روزهخواری ماه رمضان را مباح كردهام و شما را به روزه گرفتن در عید فطر وادار ساختهام.»
ابن ابیالعوجا با چند نفر از دهریون در مكه، پیمانی بستند قرار شد، در سفری به مكه امام علیهالسلام را به درشتی یاد كنند كه البته خودش رسوای عام و خاص شد. ابوشاكر نیز یكی دیگر از زنادقه است كه بسیاری از مسلمانان را منحرف كرد. او نیز در مناظرهای با امام رسوا شد. هشام بن حكم میگوید: «ابو شاكر به من گفت آیهای در قرآن هست كه نظر و قرائت ما را تایید میكند. «هو الذی فی السماءالله وفی الارض اله؛ اوست كه در آسمان خداست و در زمین خدا»، پس ما یك خدای آسمان و یك خدای زمین داریم. من از پاسخ دادن حیران شدم. تا اینكه ایام حج فرا رسید. در آنجا با امام ملاقات و مطلب را باز گفتم، فرمود: این سخن، سخن زندیق است. وقتی پیش او رفتی بپرس نام تو در كوفه چیست؟ وقتی جواب داد نامش در بصره را بپرس. او نام دیگری خواهد گفت. تو بگو: خدای ما همچنین است. خدای ما هم در آسمان «اله» است و هم در زمین «الهس». وقتی به كوفه برگشتم بدون توقف نزد ابو شاكر رفتم و آنچه را امام فرموده بود، بیكم و كاست اجرا كردم. ابو شاكر درمانده شد وگفت: این سخن ازحجاز به اینجا آمده است.»
مناظرهامام صادق (ع) با ابن ابیالعوجا
امام صادق علیهالسلام مناظرات فراوانی با ابن ابیالعوجای ملحد داشته كه برخی از آنها در زمینه توحید بوده است. معروفترین مناظرههای امام صادق با ابن ابیالعوجا در یكی از سفرهای حج حضرت صورت گرفته است كه در ادامه به چندی از آنها اشاره میكنیم.
ابن ابیالعوجا روزی بر امام صادق علیهالسلام وارد شد و گفت: آیا شما چنین گمان میكنید كه خدای متعال همهچیز را آفریده است؟ امام علیهالسلام فرمود: آری. ابن ابیالعوجا گفت: من نیز میتوانم چیزی را خلق كنم. امام علیهالسلام فرمود: چگونه خلق میكنی؟ او گفت: من نطفه خود را در رحم میریزم و صبر میكنم تا آن به انسان كاملی تبدیل شود و در این صورت من او را خلق كردهام. امام صادق علیهالسلام به او فرمود: آیا كسی كه چیزی را خلق میكند، نباید بداند كه چه تعداد خلق كرده و مخلوق او چگونه است؟ گفت: آری. امام علیهالسلام فرمود: آیا تو هنگامی كه نطفه خود را در رحم میریزی میدانی او مرد میشود یا زن؟ و آیا میدانی او چقدر عمر خواهد كرد؟ پس ابن ابیالعوجا سكوت كرد و چیزی نگفت.
نهضت علمی امام صادق (ع)
در كل میتوان گفت كه در زمان امام صادق (ع) به علت شرایط سیاسی حاكم نحلههای مختلفی ظهور كردند. متصوفه، زنادقه و همچنین نحلههایی چون جبریه، مشبهه، تناسخیه و… از جمله این نحلهها بودند كه در این دوره به وجود آمد.
حضرت امام صادق علیهالسلام در برخورد با این رویدادهای جدید، سیره پدر بزرگوارش، امام باقر علیهالسلام، را در پیش گرفت و نهضت علمی عظیمی را پایهگذاری و با ارایه پاسخهای افكار هر نحله و گروه، استحكام و آسیبناپذیری تشیع را در عرصههای بعد نیز تضمین كرد. عمده كارهای حضرت در این باره عبارتند از:
تربیت راویان حدیث
به دلیل ممنوعیت نقل حدیث در دورههای گذشته توسط امویان، جامعه اسلامی از این نعمت بزرگ محروم شده بود و در معضلات خود ناچار بود به منابع از خود ساخته مانند قیاس، استحسان و… روی آورد. لذا حضرت به گروهی ویژه روایات را تعلیم داد تا در سراسر عالم اسلام بگسترانند. تنها در یك مورد خود امام صادق علیهالسلام میفرمود: «ابان بن تغلب ٣٠ هزار حدیث از من روایت كرده است. پس آنها را از من روایت كنید.» حسن بن وشا میگفت: «در مسجد كوفه ٩٠٠ نفر را دیدم كه همه میگفتند جعفر بن محمد برایم چنین گفت.» حجم این روایات چنان بود كه اهل سنت نیز بدان روی آوردند و طبق آمار محققان شیعی مانند: شیخ طوسی، محقق حلی و… چهار هزار نفر، از حضرت روایت كردهاند.
تربیت متخصصان مبلغ
پس از تربیت راویان، لازم بود گروهی متخصص در رشتههای مختلف علمی روز نیز پرورش یابند تا فرماندهان جبهه فرهنگی تشیع باشند. جالب اینكه حضرت در هر رشته شاگردانی تربیت كرده بود كه مسلط به آن علم بودند، حكایت زیر را در این باره میخوانیم. هشام بن حكم میگوید: «در محضر امام صادق علیه السلام بودیم. مردی از اهالی شام داخل شد، پس امام علیه السلام از او پرسید، چه میخواهی؟ گفت: به من گفتهاند شما داناترین مردم هستی، میخواهم چند سوال بكنم. امام علیهالسلام پرسید: درباره چه میخواهی بپرسی؟ گفت: از قرآن، حروف مقعطعه، سكون، رفع و نصب و جرّ. امام فرمود: ای حمران تو جواب بده. مرد گفت: میخواهم با خودتان بحث كنم. امام پاسخ داد: اگر بر او غلبه كردی، بر من غلبه كردهای! مرد شامی آنقدر سوال كرد و پاسخ گرفت كه خسته شد و به امام گفت: حمران مرد توانایی است، هرچه پرسیدم جواب داد. آنگاه به اشاره امام، حمران سوالی پرسید او پاسخی نداشت.
مرد اینبار تقاضای پرسش درباره نحو ادبیات كرد. امام او را به ابان حواله داد و در فقه به زراره بن اعین، در كلام به مومن الطاق، در استطاعت به حمزه بن محمّد، در توحید به هشام بن سالم و در امامت به من معرفی كرد كه مغلوب شد. اما چنان خندید كه دندانش نمایان شد و مرد شامی گفت: گویا میخواستی به من بفهمانی در میان شیعیان چنین مردمی داری! امام فرمود: همین طور است. آن مرد سپس به جرگه شیعیان پیوست.»
مبارزه علمی با دستگاه حاكم
طبیعت این دوره چنان بود كه خلفا نیز در پی علما و دانشمندان و برای استفاده از آنان در تحكیم تخت و سلطنت خود تلاش میكردند، لذا سیلی از عالمان، اندیشمندان و توجیه گران به وجود آمد. گاه خلفا از آنان برای مبارزه با ائمه استفاده میكردند، لذا سیلی از عالمان، اندیشمندان و توجیهگران به وجود آمد. گاه خلفا از آنان برای مبارزه با ائمه استفاده میكردند. در واقع این نوعی از ستیز آنان علیه ائمه بود؛ جنگی كه اعلام نشده و غیررسمی مینمود. به یك نمونه از قول نعمان بن ثابت بن زوطی (ابو حنیفه) توجه میكنیم. «روزی منصور مرا خواست، نزدش رفتم. گفت: ای ابوحنیفه! مردم به جعفر بن محمد صادق علاقهمند شدهاند. سوالاتی حاضر كن تا از او بپرسی. من ۴۰ سوال سخت حاضر كردم و در مجلس خلیفه یك به یك طرح كردم. ولی امام با آرامش به تك تك آنها پاسخ میداد و میفرمود: شما (اهل سنت عراق) چنین نظری دارید و اهل مدینه چنان میگویند و ما نیز چنین نظری داریم. كه گاهی نظر حضرت موافق اهل عراق، گاه اهل مدینه و گاه نظر مستقلی بود. در پایان فرمود: آیا از ما نشنیدهای كه داناترین مردم، كسی است كه به اختلاف نظرها از همه آگاهتر باشد.»
پیشگیری از ظلم و ستم در قضاوت
یكی دیگر از حیرتانگیزترین خدمات علمی حضرت، پیشگیری از ظلم قاضیهای آن دوره به مردم بود. زیرا به دلیل تعلق خاطری كه در زمینه قضاوت نسبت به قضاوتهای امیر مومنان علیهالسلام در آن عصر وجود داشت- اصولا قضاوت در اسلام با نام و شیوه علی علیهالسلام شناخته شده است- امكان ارتباط دو طرفهای بین حضرت و قضاوت آن روز ممكن میشد، زیرا از طرفی قضات علاقهمند بودند بدانند سیره و سخن امیر مومنان علی علیهالسلام راجع به قضاوت چگونه بود و از طرفی امام علیهالسلام نیز خواستار گسترش فرهنگ علوی بود، البته دلیل دیگری نیز برای این حساسیت امام وجود داشت و آن به خطر افتادن احكام قضایی به دست جاهلان بود كه میتوانست سرنوشت جامعه را به سوی تباهی و استبداد حاكمان سوق دهد. لذا امام صادق علیهالسلام از این تعلق خاطر استفاده میكرد و احكام قضایی را به حد فراوان بیان میكرد تا زمینه تسلط حاكمان بر این بخش از بین برود. نمونه این قاضیان نوح بن دراج، حفص، حكم، زیاد بن ابی یوسف، حسن بن سالك و ابی لیلا است كه وقتی پاسخ سوالهای متعددش را گرفت گفت: اشهد انكم حججالله علی خلقه.
روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید