1394/5/17 ۱۰:۰۵
لطفالله آجدانی مورخ و پژوهشگر تاریخ معاصر ایران و مدرس دانشگاه است. از وی تاکنون مقالات متعددی در نشریات کشور در حوزه تاریخ معاصر و تحولات اندیشه سیاسی در ایران منتشر شده است. کتابهای «علما و انقلاب مشروطیت ایران»؛ «روشنفکران ایران در عصر مشروطیت» و «اندیشههای سیاسی در عصر مشروطیت ایران» از جمله آثار او در زمینه مشروطه است. از این رو، به مناسبت 14مرداد سالگرد انقلاب مشروطیت ایران، گفتوگویی با او درباره «آسیبشناسی انقلاب مشروطه ایران و دستاوردها و ناکامیهای آن» انجام دادهایم که با یک روز تأخیر میخوانید. <ایران> صاحبنظران این حوزه را به ارزیابی دیدگاههای مطرح شده دراین گفتوگو فرا میخواند و از انتشار نقد و نظرها در این عرصه استقبال میکند.
مشروطه یک طرح ناتمام
احمد محمودیان: لطفالله آجدانی مورخ و پژوهشگر تاریخ معاصر ایران و مدرس دانشگاه است. از وی تاکنون مقالات متعددی در نشریات کشور در حوزه تاریخ معاصر و تحولات اندیشه سیاسی در ایران منتشر شده است. کتابهای «علما و انقلاب مشروطیت ایران»؛ «روشنفکران ایران در عصر مشروطیت» و «اندیشههای سیاسی در عصر مشروطیت ایران» از جمله آثار او در زمینه مشروطه است. از این رو، به مناسبت 14مرداد سالگرد انقلاب مشروطیت ایران، گفتوگویی با او درباره «آسیبشناسی انقلاب مشروطه ایران و دستاوردها و ناکامیهای آن» انجام دادهایم که با یک روز تأخیر میخوانید. <ایران> صاحبنظران این حوزه را به ارزیابی دیدگاههای مطرح شده دراین گفتوگو فرا میخواند و از انتشار نقد و نظرها در این عرصه استقبال میکند.
*****
از مهمترین پیامدهای انقلاب مشروطیت ایران، شکلگیری افکار جدید سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و در پی آن ایجاد شکاف سنت - تجدد در ایران بود. واکنش علما و روحانیان عصر مشروطه در برابر چالش سنت و تجدد در ایران چگونه بود؟
در چالش میان سنت و تجدد، تلقی و مواضع علمای دینی و روحانیان عصر مشروطه از وضعیت یکسانی برخوردار نبود. گروهی از روحانیان در چارچوب افکار و تمایلات سنتگرایانه، از هر گونه تجددطلبی رویگردان شدند. در مقابل، گروهی از روحانیان قرار داشتند که به طور نسبی با اجتناب از افراطیگری و با درجات متفاوتی از آگاهی، با به رسمیت شناختن ضرورت برخی اصلاحات در سنتها، برای پذیرش پارهای نوگراییها و اصلاحات، آمادگی و علاقهمندی نشان دادند.
پارلمان، قانون، آزادی و برابری که در یک نظام سیاسی مشروطه وجود دارد، مفاهیم و نهادهای جدیدی بود که نه در ذهن و زبان و نه در تجربه تاریخی ایران تا پیش از عصر قاجار و مشروطه سابقهای نداشت. با وجود آنکه، این مفاهیم و نهادهای جدید از سوی گروهی از علما و روحانیان عصر مشروطه بشدت مورد جانبداری و پشتیبانی قرار گرفت، اما واقعیت تاریخی نشان میدهد که بسیاری از این مفهومها، نهادها و پدیدهها در تلقی روحانیان مشروطهطلب، در چارچوب دموکراتیک پذیرفتهشده در فلسفه سیاسی جدید غرب، مورد ارزیابی و حمایت قرار نگرفت.
با توجه به اهداف و آرمانهای انقلاب مشروطه و ناکامی این حرکت، ارزیابی شما از علل شکست انقلاب مشروطه و پیامدهای آن برای جامعه ایران چیست؟
من با کاربرد واژه «شکست» برای انقلاب مشروطه موافق نیستم. مشروطه دستاوردها و ناکامیهایی داشت. لذا نمیتوان این انقلاب را شکست خورده نامید. انقلاب مشروطه را به اعتبار دستاوردها و ناکامیهای آن باید «یک انقلاب ناتمام» خواند. ناکامیهای اهداف و آرمانهای انقلاب مشروطیت ایران و بحرانهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی حکومت مشروطه ابعاد مختلفی داشت که هم حوزه نظر و هم حوزه عمل را دربر میگیرد.
در حوزه فکری و رفتارهای سیاسی، مفاهیمی چون آزادی، مساوات، قانون، دموکراسی و تجدد با بدفهمی و بدخوانیها و کژتابیهایی روبهرو شد که از کارایی این مفاهیم تا حدود زیادی کاست. در نتیجه، آن اقدام برای همانندسازی که توضیح دادم، جامعه ایرانی دچار برزخی شد که نه سنتی بود و نه متجدد.
آیا احزاب و گروههای سیاسی مشروطهطلب در جهت تثبیت و تحکیم نظام حکومتی مشروطه و مشارکت ملت در حکومت و توزیع قدرت سیاسی کارنامه مثبتی دارند؟
مدارک و مستندات تاریخی نشان میدهد که فعالیتهای حزبی عصر مشروطه، غالباً با ایجاد جنجال و آشوبطلبی و ایجاد موانع در مسیر تداوم و تکامل جنبش، از نهادینه شدن آرمانهای انقلاب و حکومت مشروطه جلوگیری کرده و به تشدید نابسامانی و گسترش آشفتگیهای سیاسی ایران انجامید.
غالباً جناحبندی پارلمانی احزاب و دستهبندی نمایندگان به گروههای اقلیت و اکثریت، نتیجه و برآیند دستهبندیهای سیاسی نیروهای اجتماعی در بیرون از پارلمان و در داخل جامعه نبود. حزب دموکرات که خود را پشتیبان منافع گروههایی چون کشاورزان، پیشهوران و خردهبورژوازی شهری معرفی میکرد، به سبب فقدان توازن لازم و کافی میان آن حزب با نیروهای اجتماعی، نتوانست به شیوهای تأثیرگذار حافظ منافع پیشهوران و کشاورزان و گروههای پایین اجتماعی باشد. افراطیگریهای توأم با قدرتطلبی و خشونتگرایی دموکراتها که از گذرگاه غفلت از مصالح و منافع ملی عبور میکرد، عامل مهمی در ناکامی سیاسی و اجتماعی حکومت مشروطه بود.
در این تراژدی سیاسی و اجتماعی، اعتدالیون نیز سهم مهمی داشتند. درست است که اعتدالیون عصر مشروطه، برخلاف دموکراتها غالباً معتقد به فعالیتهای سیاسی صلحجویانه بودند، اما فعالیتهای سیاسی آنان نیز به طور عمده مطابق با اصول پارلمانتاریستی نبود. بیشتر اعضای فرقه اعتدالیون که تحت نفوذ و مورد حمایت خوانین و تجار ثروتمند بودند، به اقتضای خواستههای اقلیت صاحب نفوذ و منافع، با آنکه اکثریت مجلس را که خانه ملت بود در دست داشتند، در جهت حفظ منافع همان اقلیت ثروتمند، خواهان حفظ وضع موجود و توقف انقلاب بودند. اکثریتی در مجلس شکل گرفت که در واقع نماینده منافع اکثریت جامعه نبود.
شاهبیت مشروطه را میتوان «عدالت» دانست. طلب عدالت، جرقه ابتدایی این حرکت بود و تأسیس عدالتخانه مهمترین خواست اولیه ایرانیان عصر مشروطه. در این زمینه مشروطه را میتوان موفق دانست؟
عدالت و برابریهای اجتماعی یکی از مهمترین آرمانهای اولیه انقلاب مشروطه به شمار میرفت و این امید را در طبقات پایین و محروم اجتماعی برانگیخته بود که مشروطیت، تغییرات اساسی و بنیادی را به دنبال خواهد داشت. یکی از این خواستها، بهبود موقعیت و منافع اجتماعی و اقتصادی زارعین و خرده مالکان بود. هر چند در مجلس اول شورای ملی، رسم تیولداری برانداخته شد و چنین به نظر رسید که یکی از موانع رشد تولید و سرمایه و یکی از ارکان حاکمیت استبدادی سلطنت در ایران برچیده شد، اما در عمل چنین نبود. نه تنها تغییرات و تحولات بنیادی در جهت بهبود زندگی زارعین و خرده مالکان به وجود نیامد، بلکه نفوذ و قدرت اقتصادی زمینداران بزرگ تقویت و اعتراضات و جنبشهای دهقانی نیز از سوی حکومت و مجلس مشروطه محکوم و سرکوب شد.
نمایندگان ملاکین که در مجلس اول 21 درصد را شامل میشدند، در مجلس دوم 30 درصد و در مجلس سوم 49 درصد صندلیهای مجلس را در اختیار گرفتند، در حالی که تعداد نمایندگان اصناف بازار که در مجلس اول 37 درصد بودند، در مجلس دوم به 7 درصد و در مجلس سوم به 5 درصد کاهش یافت.
این تغییر بخوبی نشان میدهد که حکومت مشروطیت بشدت زیر سایه نفوذ و قدرت اشرافیت زمیندار قرار گرفت. بدین ترتیب، اشرافیت زمیندار با در دستگرفتن بخش مهمی از حکومت و مجلس قانونگذاری مشروطیت، یکی از مهمترین عوامل انحراف و ناکامی مشروطه از آرمانهای اولیه و به وجود آمدن بیثباتیهای سیاسی در ایران شد.
این بیثباتی سیاسی که شما به آن اشاره کردید باعث سقوط بیش از 50 کابینه در عصر مشروطه شد. چقدر این نابسامانی سیاسی باعث سرخوردگی مردم و پناه بردن آنان به دامن رضاخان شد؟
دقیقاً همینطور است. آمار سقوط کابینهها در حکومت مشروطه، نشان دهنده میزان و عمق بیثباتی و نابسامانیهای سیاسی ایران در عصر مشروطه است. از اول مرداد 1285 تا 1299 شمسی، 51 سقوط کابینه رخ داده است. در این دوره 14 ساله تقریباً هر سه ماه، یک تغییر کابینه پیش آمده است. بیثباتی آنقدر زیاد بود که اذهان عمومی را نه تنها از حکومت مشروطه سرخورده و ناامید کرد، بلکه بتدریج بسیاری از مردم را آماده پذیرش هر اتفاقی که دلالت بر درجهای از ثبات و امنیت و رفاه داشته باشد، کرده و بدین سان زمینه برای روی کار آمدن رضاخان و تشکیل دولت پهلوی در ایران تسهیل و تسریع شد.
تجربه مشروطه ناتمام، برای ایران و ایرانیان چه دستاوردهایی به همراه داشته است و ارزیابی شما از اهمیت انقلاب مشروطیت در ایران چیست؟
با وجود همه کاستیها و ناکامیهای انقلاب مشروطه، این انقلاب دارای دستاوردها و اهمیت فراوانی است. با آغاز و شکلگیری انقلاب مشروطه، تاریخ ایران به طور هر چه جدیتر، وارد مرحله جدیدی از تحول و حیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شد. اگرچه نخستین آگاهیهای نوگرایانه و اندیشه اصلاحات و ترقی در ایران را میتوان در اوایل سده نوزدهم میلادی و در آثار مکتوب اندیشهگرانی چون عبداللطیف موسوی شوشتری، میرزا ابوالحسن ایلچی، سلطان الواعظین، احمد بهبهانی، زینالعابدین شیروانی، میرزا صالح شیرازی و در تلاشهای اصلاحطلبانه و تجددخواهانه کسانی چون عباسمیرزا، قائممقام، امیرکبیر، خاندان مجدالملک و سپهسالار بازیافت، اما این تلاشها چه در حوزه تفکر و چه در حوزه عمل، بسیار محدود و ابتدایی بود.
در واقع با انقلاب مشروطیت است که چالشهای سنت و تجدد به طور هر چه جدیتر و گستردهتر، تبدیل به مهمترین ویژگی سیاست، اقتصاد، فرهنگ، مذهب و جامعه ایران شد. با انقلاب مشروطیت برای نخستین بار و به طور جدی و گسترده، عقبماندگی انباشته و ناکارآمدی بخشی از ساختارها و نهادها در ایران آشکار شد. آگاهی به ضرورت ترقی و تجدد، که تا پیش از آن محدود به درک عده معدودی از نخبگان و اندیشهگران ایرانی بود، به صورت نسبتاً همگانی تبدیل به یک وفاق سیاسی و اجتماعی به عنوان وجه غالب گروههای مختلف سیاسی و اجتماعی ایران شد. هر چند این آگاهیها و تمایلات اصلاحطلبانه و تجددگرایانه هنوز چندان عمیق نبود، اما نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران به شمار میآید.
با انقلاب مشروطیت، برای نخستین بار در تاریخ ایران به طور گسترده مفاهیم و نهادهای جدیدی چون دموکراسی، پارلمان، قانون، آزادی، عدالت و برابریهای اجتماعی، مفهوم جدید ملت، جامعه مدنی و حقوق شهروندی به عنوان اصلیترین مطالبات سیاسی و اجتماعی در میان بسیاری از متفکران و گروههای اجتماعی مختلف جامعه ایرانی مطرح و کوششهای عملی نیز در جهت استقرار نهادهای جدید در ایران شکل گرفت.
با انقلاب مشروطیت ایران، شاهد پیدایش نخستین گروهها و تشکلهای سیاسی هستیم که میتوان آنها را نطفههای پیدایش هر چند ابتدایی اما مهم تحزب در ایران دانست. این تشکلها و انجمنها که عمدتاً در شهرهای تهران، تبریز، اصفهان، کرمان و رشت شکل گرفتند، به استناد تواریخ موجود شامل بیش از 30 انجمن در تهران و بیش از 50 انجمن در سطح کشور میشدند. مقارن انقلاب مشروطه، در ایران بیش از 6 نشریه منتشر نمیشد، اما در نخستین سال مشروطه، تعداد آنها به بیش از 100 نشریه افزایش یافت. نام این نشریات هم غالباً نشان دهنده تغییر و تحولات به وجود آمده در ایران و روح جدید در جامعه ایرانی است. نشریاتی مانند ترقی، وطن، ندای وطن، امید، عصر نو، آزاد حقوق، مساوات، معارف و تمدن از این جملهاند.
با انقلاب مشروطیت ایران گفتمانهای سیاسی درباره حکومت به طور جدی وارد مرحله جدیدی شد. استبداد مطلقه همواره یکی از پایدارترین ویژگیها و مؤلفههای ساخت قدرت در طول تاریخ ایران بوده است. استبداد به معنای تمرکز قدرت در دست پادشاهی خودکامه بدون هیچ محدودیت و پاسخگویی، ویژگی اصلی حکومت در جامعه بود. تأکید علمای شیعی بر لزوم عدالت سلطان و سلطنت در برابر مردم نیز بیشتر جنبه اندرز و توصیه اخلاقی و ارشادی داشت که هیچ الزام و تعهدی را برای حکومتکنندگان نسبت به حکومت شوندگان ایجاد نمیکرد. اما در شیوه نگرش جدید، مشروطه خواهان، دولتی را به رسمیت میشناختند که قانونی و نهادهای سیاسی و اجتماعی آن برخاسته از اراده عمومی و حاکمیت ملی در مفهوم جدید آن باشد.
مبنای مشروعیت حکومت دیگر وابسته به موروثی بودن یا حق حاکمیت الهی بدون دخالت اراده عمومی نبود، بلکه ریشه در نوعی قرارداد اجتماعی داشت. هر چند گفتمان سیاسی جدید به وجود آمده در عصر مشروطه درباره حکومت، هم در مقام نظری از پارهای بدخواهیها و ضعفهای فکری تهی نبود و هم در مقام عمل در مواردی نتوانست به تغییرات چندان اساسی در ساخت قدرت و حکومت و تحقق آرمانهای مردمسالارانه بینجامد، اما تحول نسبی بهوجود آمده، مبنای فکری نظریه سنتی درباره قدرت و حکومت را به طور جدی با چالشهای اساسی روبهرو کرد.
انقلاب مشروطه تا چه حد موفق شد مناسبات قدرت در ایران را به طور اساسی و زیربنایی تغییر دهد؟
مشروطیت در ایران اگر چه تا حدود زیادی از غرب الگو میگرفت، اما در واقع نخستین تلاش جدی ایران و ایرانیان برای تغییر مناسبات قدرت و مشارکت سیاسی در نظام حکومتی بود که از نظر شکل و محتوا در ایران سابقه نداشت. در واقع ایران با انقلاب مشروطه به دنیای جدیدی قدم گذاشت و در میراث مدرنیته سهیم شد. استبداد سنتی به مدد قانون تا حدودی مهار شد و در بستر جامعه سنتی ایران نهادها و سازمانهای مردمسالارانهای با هدف حاکمیت قانون و آزادیها و برابریهای اجتماعی پدیدار شد. بدین ترتیب با نهضت مشروطه، هم فرایند چرخه قدرت سیاسی و هم شکل و بنیاد دولت و حکومت دستخوش تحول و دگرگونی نسبی اما مهمی شد.
با نهضت مشروطیت در ایران، پرسشها و مطالبات جدیدی مطرح شد که گرچه بسیاری از آنها بدون پاسخ و برنیامده باقی ماندهاست، اما طرح آن پرسشها از انقلاب مشروطیت تاکنون، خود نتیجه و نشانی از ماندگاری و زنده بودن و اهمیت انقلاب مشروطه در تاریخ ایران است.
از این رو، نهضت مشروطه با همه ضعفها و کاستیها و ناکامیهایش، نه فقط مهمترین تحول سیاسی، اجتماعی و فرهنگی عصر قاجاریه، بلکه یکی از برجستهترین رخدادهای تاریخ ایران است که هنوز و همچنان نیازمند بررسی و نقد هر چه بیشتر و آگاهانهتر است.
روزنامه ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید