1392/9/4 ۱۴:۴۴
جلالي كه ما ميشناختيم حجتالاسلام والمسلمين سيدمحمود دعايي گفت: آل احمد در جلسه ديدارش با امام(ره) از ايشان خواسته بود با توجه به اينكه اعلاميههاي علما و مراجع قم با نگارش سنتي صورت ميپذيرد و روشنفكران به ادبياتش خرده ميگيرند، به او و جمعي از افراد كه او(جلال) معرفي ميكند اين اجازه داده شود كه اين اعلاميهها قبل از انتشار اديت شوند كه اين موضوع خودش نشانه عشق زياد او به امام بود.
جلالي كه ما ميشناختيم
حجتالاسلام والمسلمين سيدمحمود دعايي گفت: آل احمد در جلسه ديدارش با امام(ره) از ايشان خواسته بود با توجه به اينكه اعلاميههاي علما و مراجع قم با نگارش سنتي صورت ميپذيرد و روشنفكران به ادبياتش خرده ميگيرند، به او و جمعي از افراد كه او(جلال) معرفي ميكند اين اجازه داده شود كه اين اعلاميهها قبل از انتشار اديت شوند كه اين موضوع خودش نشانه عشق زياد او به امام بود. نشست فرهنگي «نود سال با جلال» به مناسبت نودمين سالگرد تولد جلالآل احمد عصر روز شنبه دوم آذر با حضور جمعي از نويسندگان كشور در فرهنگسراي ارسباران برگزار شد.
حجتالاسلام سيدمحمود دعايي، نماينده ولي فقيه و سرپرست روزنامه اطلاعات نيز سخنران اين مراسم بود كه با اشاره به خاطرات سالهاي حضورش در عراق از سال 46 تا 57 گفت: در آن دوران يكي از رسالتهايمان اين بود كه روزنامههاي ايراني را بخوانيم و امام را در جريان آنها قرار دهيم. در ميان آنها دو مطلب توجه من را به خودش بسيار جلب كرد يكي جهانبيني داستان ماهي سياه كوچولو كه توسط منوچهر هزارخواني و با ديد ماترياليستي نوشته شده بود و ديگري مقاله كوتاه آلاحمد درباره صمد بهرنگي كه جلال در آن نوشته بود وقتي خواندم صمد در ارس غرق شده ابتدا فكر كردم در عرق غرق شده و دوباره بازگشته به دامان الكليسم!
وي ادامه داد: من در كتابخانه الغدير علامه اميني نجف براي نخستينبار داستان سهتار او را خواندم و با شيوه بيان زيبايش آشنا شدم. بعدها مرحوم حاجاحمد خميني هم كه به عراق آمد داستانهاي زيادي درباره جلال گفت از جمله اينكه امام ،جلال و شمس به سبب ارادت امام به پدرشان بعد از 15 خرداد به حضور پذيرفت و گويا در آن جلسه تصادفا كتاب غربزدگي جلال نيز در خدمت امام بوده و جلال از ايشان پرسيده: اين پرت و پلاها را هم ميخوانيد و امام پاسخ داد: قابل استفاده است و بقيه هم بايد بخوانند.
دعايي گفت: در آن جلسه جلال از امام، خواسته با توجه به اينكه اعلاميههاي علما و مراجع قم با نگارش سنتي صورت ميپذيرد و روشنفكران به ادبياتش خرده ميگيرند به او و جمعي از افراد كه او معرفي ميكند اين اجازه داده شود كه اين اعلاميهها قبل از انتشار اديت شوند كه اين موضوع خودش نشانه عشق زياد او به امام بود.
دعايي افزود: آل احمد كسي بود كه دائما در مسير تحول و تكامل گام برداشت و با صداقت و صميميتي داشت كه اگر اشتباهي ميكرد خودش قاطعانه به خودش تذكر ميداد. او همچنين صاحب خانداني منزه و پاكسرشت بود و به همين دليل هيچگاه در ادبيات او مطلبي دال بر اسائه ادب به خانوادهاش را نميشود ديد.
سرپرست موسسه اطلاعات همچنين برخورد و آشنايي جلال با آيتالله طالقاني را موضوعي ناميد كه كه اگر جلال با آن مواجه نميشد، معلوم نبود روزگارش به كدام سمت ميرود.
وي همچنين با قرائت بخشي از زندگينامه خود نوشت آلاحمد و با استناد به آن گفت: جلال راضي به انتشار كتاب «سنگي بر گوري» به شيوه فعلي نبود و انتشار آن به اين شيوه جفا بر او بوده و خواستش نبود.
در ابتداي اين مراسم سيدقاسم ناظمي، معاون هنري سازمان فرهنگي، هنري شهرداري تهران در سخناني ضمن خوشامدگويي به حاضرين گفت: به گمانم در دوره اخير نويسندهيي به صراحت و شجاعت و جسارت آلاحمد كسي را سراغ نداريم كه بتواند در عمر كوتاه خود از جمله پركارترين نويسندگان ما نيز باشد.
وي تاكيد كرد: آلاحمد بر گردن جامعه ما بيش از اينها حق دارد و اين مراسم تنها تلاش براي روشنكردن شمعي كم نور است. باور دارم كه آثار و انديشههاي او بايد دوباره خوانده و نقد شود و ما آمادهايم كه براي طرح دوباره اين آثار در جامعه همكاري كرده و گام برداريم.
آلاحمد مانند تولستوي و داستايوفسكي به دامان دين پناه برد
در ادامه اين مراسم عبدالله انوار، تاريخدان نيز در سخناني اظهار داشت: فضاي مذهبي شيعي دوران خردسالي، انديشههاي جلال را زير نفوذ خود گرفت و جلال ظلمستيز را تحويل اجتماع داد. جلال كه از خردسالي حس كرده بود كه همنوعانش چه رنجهايي از ظلم و ظالم ميبرند و با چه تعصبهايي دست به گريبانند ابتدا دريافت كه دستگاههاي چپ سياسي در كار قيام عليه ظلمند پس به آنسو شتافت و چون از هنر نويسندگي بهره كافي داشت، در اين دستگاه با
خوش قلميهاي خود سرشناس و مدتها سردبير يكي از نشريات اين جبهه شد و قلم در ضديت استعمار و استبداد زد تا اينكه به او ثابت شد قلم او به حمايت از رژيمي است كه به نام آزادي خلق دست به جنايتهايي ميزند كه جلال براي رهايي از آنها به اين دستگاه پناه آورده است.
انوار در بخش ديگري از سخنان خود گفت: بريدن او از اين نهضت مواجه شد با نهضت ضد استعماري ايران به نام نهضت ملي نفت... جلال عاشق آزادگي و ضداستعمار چون با اين نهضت مواجه شد، جان و دل در پيشبرد هدف اين نهضت نهاد و در تعالي آن كوشيد و صميمانه از آنچه در توان داشت در تقديم به اين نهضت دريغ نكرد اما پس از كوتاي 28 مرداد سرنوشت آزاد مردمان ايران به دست دژخميان ساواك سپرده شد و يكباره ايدهآل آزادانديشي جلال بيرحمانه با داغ و درفش مقابل شد. اما او در فاصله زماني كوتاه اين رخداد، تا مرگش در پنجه به صورت اين استعمار جديد زدن با نيش قلمش كوتاهي نكرد.
وي همچنين گفت: جلال كه هميشه در طول حيات اجتماعي خود از ناهنجاريهاي اخلاق مردمان سرخورده بود هميشه ميگفت بايد براي مقابله با اين ناهنجاريها بر ارزشهاي اخلاقي تكيه كرد تا در تكيه آنها بتوان به آساني و آزادي زيست. او مانند داستايوفسكي و تولستوي به دين پناه برد و به قول حافظ در اين پناهندگي ايستاد «تا حل كند اين مشكل در ساغر مينايي».
آلاحمد به دنبال كرامت انساني بود
احمد آلاحمد فرزند مرحوم شمس آلاحمد نيز در ادامه اين مراسم و در سخناني اظهار داشت: من دو ساله بودم كه جلال مرد و لذا خاطره زندهيي از او ندارم اما دوست دارم بگويم از ديد من جلال به دنبال كرامت انساني بوده و دليل مبارزهاش براي نظام كشورش هم تنها جستوجوي اين حقيقت بوده است. او تجربيات متنوعي در زندگي داشت كه ابتدا او را از مذهب به حزب توده و سپس به ملي شدن صنعت نفت و در انتها نيز به تنهايي او منجر شد. او جسارت انتقاد به خودش درخصوصيترين ابعاد زندگياش را نيز داشت و به تجربه تمامي سالهاي زندگياش فهميد كه ارزشمندترين چيز در زندگياش فرهنگ غني مردم و كشورش است كه خود او نيز امروز به جزيي از آن مبدل شده است.
جلال ميگفت نبايد در مقابل مخالف عصباني شد
حجتالاسلام عباسعلي سرفرازي از دوستان جلال آلاحمد نيز در اين مراسم و در سخناني اظهار داشت: من در جواني و در شمال ايران كه در آن زمان گرفتاري و فقر زيادي را در خود داشت و طبيعي بود كه در آن وضعيت به سوي برخي گرايشهاي سياسي خاصي متمايل شوند با احسان طبري آشنا شدم. طبري با اينكه چهرهيي مذهبي بود، نتوانست من را چندان جذب خود كند اما آلاحمد بيشتر از او توانست تعليم دهد چرا كه چهرهاش كاملا بينقاب بود، پروايي نداشت و اهل مصلحتانديشي نبود.
سرفرازي افزود: جلال ميگفت مبلغ چيزي جز حق نيست و مبارزه نيست. من اين شيوه و روش را متاثر از متانت و عقلانيت و شعور او ميدانم. يادم هست با هم راه ميرفتيم. جوانكي آمد جلويش را گرفت و با كمال گستاخي با اشاره به كتابي از او گفت: اين مزخرفات چيست كه نوشتي؟ جلال گفت: چقدر پول اين كتاب را دادي؟ جوانك گفت: 25 زار، جلال آن پول را به او داد و گفت: كتاب را بينداز در جوب. بعد به من گفت: اين جوانك را تحريك كردهاند تا من را عصباني كند اما من نبايد عصباني شوم.
وي با اشاره به اينكه جريان 15خرداد روحي به مرحوم آلاحمد داد كه تا پيش از آن همواره در جستوجويش بوده است، گفت: او با احسان طبري به ديدن هويدا ميرود و از شيوه ديكتاتوري شاه انتقاد ميكند. گويا هويدا هم عصباني شده و باقي جلسه را به روزي ديگر و در منزل صادق چوبك موكول ميكند اما آلاحمد نميپذيرد و حرفش را ميزند. به نظر من چنين چهرههايي واقعا در جامعه ادبي امروز ما كم است. يادم هست به مناسبتي درباره خداوند با او حرف ميزدم. ناگهان از جا بلند شد و دوباره نشست.
يادم هست حرف من كلامي از مولا علي(ع) بود با اين مضمون كه خداوند را كسي معرفي ميكرد كه بر نفس ما آشناست و جلال كه اين را شنيد چنان دچار ذوق شد كه از من خواست دوباره بخوانمش يا در مناسبت ديگري به او گفتم كتاب فلاني را كه درباره صلح امام حسن(ع) است خواندهيي؟ گفت: هرگز نميخوانم چون براي من امام حسن(ع) و امام حسين(ع) هر دو داراي يك منطق هستند و صلح يكي با جنگ ديگري برابري ميكند و لذا كتابي كه بخواهد تنها از صلح او بگويد را نميخوانم.
وي در در پايان سخنانش از مشي معتدل روزنامه اطلاعات و حجتالاسلام دعايي نيز در سالهاي اخير تقدير كرد.
مهدي قزلي، نويسنده سفرنامه جاي پاي جلال نيز در اين مراسم بخشي از خاطرات اهالي اسالم و سگزآباد درباره جلال را بازخواني كرد.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید