1392/8/13 ۱۰:۳۱
13 آبان سالگرد ترور عبدالحسين هژير نخست وزير و وزير دربار اسبق دوره محمدرضا شاه است. پرونده هژير مملو از نكات جالب و خواندني است كه ميتواند براي خوانندگان و پژوهشگران تاريخ معاصر محل توقف و تأمل قرار گيرد. در اين فرصت به بررسي و بازخواني زندگي و كارنامه عبدالحسين هژير خواهيم پرداخت.
دبا - ایمان ملکا : 13 آبان سالگرد ترور عبدالحسين هژير نخست وزير و وزير دربار اسبق دوره محمدرضا شاه است. پرونده هژير مملو از نكات جالب و خواندني است كه ميتواند براي خوانندگان و پژوهشگران تاريخ معاصر محل توقف و تأمل قرار گيرد. در اين فرصت به بررسي و بازخواني زندگي و كارنامه عبدالحسين هژير خواهيم پرداخت.
دوران جوانی
عبدالحسين هژير يكي از چهرههاي مرموز تاريخ معاصر ايران است. به يك معنا ميتوان او را يكي از قويترين و محيلترين سياستمداران دوره پهلوي دوم به حساب آورد كه عليرغم اين كه در سنين جواني به صدارت و وزارت رسيد اما در بالا رفتن از پلكان سياست از خود استعداد و توانمندي ويژه بروز داد. البته سياستمداران بزرگ، اشتباهات بزرگ ميكنند و شايد بزرگترين اشتباه اين سياستمدار جوان، اصرار بر آزادي كسي بود كه بعدها سينه خودش را به ضرب گلوله شكافت. عبدالحسين هژير احتمالاً از همان دوران كودكي آدم بيقرار و ماجراجويي بود؛ چه اين كه در ايام خردسالي بر اثر انفجار مواد محترقه، بينايي يكي از چشمهايش را از دست داد و لاجرم تا آخر عمر عينكي تيره بر چشم ميزد تا عيب صورتش را بپوشاند.
دوران تحصیل و کار اداری
تحصيل در دارالفنون و سپس مدرسه علوم سياسي به او اين فرصت را داد تا در محضر برخي از بزرگان سياست مانند محمدعلي فروغي، مشق سياست كند و ارتباطات خود را براي ساختن آيندهاش كامل كند. هژير داراي هوش و استعداد فراواني بود كه سبب ميشد به راحتي بتواند زبانهاي خارجي را بیاموزد. تسلط او بر زبانهاي فرانسوي و روسي، باعث شد تا چند سالي در سفارت روسيه به عنوان مترجم استخدام شود و با زير و بم سياستورزي روسها آشنا گردد. پس از سياست، مدتي هم به سراغ امور اقتصادي و حقوقي رفت تا تجربيات خود را در دنياي سياست كامل كند. در وزارت دارايي و به دستور تقيزاده، او مسئوليت تهيه گزارشهاي جامع از سوابق پرونده نفت شركت ايران و انگليس را برعهده گرفت و اين مطالعات بعداً مبناي دعاوي حقوقي علي اكبر داور در دادگاه لاهه در جريان تجديدنظر در قرارداد دارسي در سال 1312 را تشكيل داد.
رياست اداره حقوقي وزارت دارايي و بعدها مديركل اين وزارتخانه، بازرس بانك ملي و بعدتر معاون اين بانك كه آن زمان عملاً حكم بانك مركزي ايران را داشت، همه و همه از هژير جاهطلب و بلندپرواز يك كارشناس وارد به مسائل كلان اقتصادي و حقوقي ايران ساخت. هژير آنقدر باهوش بود كه از سرنوشت تيمورتاش و علي اكبر داور درس عبرت بگيرد. او به نيكي دريافته بود كه كار كردن با رضاخان هم بدنامي دارد و هم احتمال دارد بر سر سعايت بدخواهان جان بر سر نبرد قدرت ببازد. ريشخند تاريخ آنجا كه او بعداً در حكومت محمدرضاشاه هم بدنام و رسواي عالم شد و هم سر سالم به گور نبرد.
مشق سیاست
سقوط رضاخان در شهريور 1320 اين فرصت را براي هژير ايجاد كرد كه بخت خود در ردههاي بالاي سياسي را بيازمايد. او در اسفند 1320 و در ترميم كابينه استاد سابقش محمدعلي فروغي به وزارت پيشه و هنر منصوب شد. حتي كنار رفتن فروغي از قدرت و درگذشت اين چهره پيچيده تاريخ معاصر هم هژير را به كنار گود نراند. هژير آمده بود تا بالا و بالاتر برود و چه باك اگر از ديگران صرفاً نردبان ترقي براي پيشرفت خود بسازد. فروغي آمده بود تا محلل حكومت رضاخان و مؤسس شاهنشاهي محمدرضا باشد اما براي هژير او چيزي بيش از يك نخست وزير كه در مقام استاد و مراد بود. در هر حال پس از كنارهگيري فروغي از قدرت پس از انجام مأموريت، هژير در كابينههاي سهيلي و قوام نيز پست وزارت خود را حفظ نمود. در كابينه دوم سهيلي او به وزارت راه منصوب شد و بالاخره در دولت محمد ساعد در سال 1323 به مقام مهم وزارت كشور رسيد. طبيعي بود كه وزارت كشور به لحاظ درجه اعتبار و اهميت بسيار فراتر از راه و هنر بود. او در اين وزارتخانه تجارب، اقتصادي و حقوقي خود را با مسائل سياسي و اجرايي كشور آن هم در سطح ملي پيوند زد و حائز يك تجربه دست اول و كم نظير از حيث سطح اختيارات در كل كشور گرديد. دو سال بعد در سال 1325 و در دولت احمد قوام به وزارت دارايي برگزيده شد و يك سال پس از آن نيز در كابينه حكيمي به سمت وزارت مشاور انتخاب گرديد.
آغاز دوران صدارت
هژير در سال 1327 و پس از يك دوره طولاني تجربهآموزي و در 46 سالگي براي نخستين و آخرين بار با رأي اكثريت مجلس به نخست وزيري ايران برگزيده شد. اين انتخاب با اعتراض آيتالله كاشاني با چالش عمدهاي روبهرو شد. مردم مغازهها را بستند و در حمايت از آيتالله كاشاني، در ميدان بهارستان تجمع كرده و با پليس درگير شدند.
سردار فاخر حكمت رئيس مجلس، كاشاني را در اين حادثه مقصر قلمداد كرد و به او پيشنهاد كرد اگر با نخستوزيري هژير مخالف بود، بهتر بود به جاي اعتصاب با نمايندگان مجلس وارد مذاكره و گفتوگو شود.
درگيري مردم با نيروهاي دولتي چند روز ادامه پيدا كرد، به طوري كه در روز چهارم درگيريها چندين هزار نفر از مردم اعم از روحانيون، كسبه بازار و... در حالي كه قرآن به سر گرفته بودند، به رهبري سيدمجتبي نواب صفوي رهبر فدائيان اسلام جلوي مجلس تجمع كرده و عزل هژير را خواستار شدند. در جريان زد و خورد اين روز و آتش گشودن نيروهاي پليس به سوي مردم، دهها نفر زخمي شدند. هژير 10 روز پس از نخستوزيري، با حضور در مجلس و در يك شرايط بحراني از برنامه خود دفاع كرد و اعضاي كابينه را معرفي كرد. برنامهاي كه با حمايت قاطع مجلس وقت تصويب نشد و هژير مخالفان را به سركوب
قاطع تهديد كرد.
تظاهر به تدین
از آنجا كه روحانيون پيشتاز مخالفت با هژير بودند، او براي جبران انتقادات و مذهبي نشان دادن دولت خود، دستور جمعآوري مشروبفروشيها در شهرهاي مذهبي كشور را صادر كرد. اين موضوع روحانيت و برخي از نمايندگان مجلس را عصبانيتر نمود. آنها اين حركت هژير را عوامفريبي و ظاهرسازي و تلاشي براي فريب متدينين ميخواندند.
غير از روحانيون، مطبوعات نيز هژير را در دوره نخستوزيري دمي آسوده نگذاشتند. هر روز دولت هژير در سيبل حمله مطبوعات مخالف بخصوص نشريات نزديك به حزب توده قرار داشت تا جايي كه دولت او زير همه اين فشارها بيش از پنج ماه دوام نياورد و در پنجم آبان ماه 1327 استعفا داد و دولتش سقوط كرد.
از مهمترين اتفاقاتي كه در دوران صدارت هژير اتفاق افتاد، مسأله بحرين بود كه جنجال زيادي برانگيخت و باعث شد عباس اسكندري نخستوزير را به خاطر آن در مجلس استيضاح كند. هرچند هژير بلافاصله با يك رأي قاطعتر از دفعه قبل رأي اعتماد گرفت، اما ننگ جدايي بحرين براي هميشه در كارنامه سياسي هژير باقي ماند.هرچند همه ميدانستند مسأله بحرين و سياست خارجي ايران در اين مسأله مستقيماً تحت نظر شاه جوان قرار دارد، اما در هر حال مردم و مخالفان نخستوزير را مقصر ميدانستند. شايد هم يك مسأله قديمي بود كه نهايتاً هم به جدايي آن از ايران با توطئه انگلستان منجر شد. از ديگر فعاليتهاي هژير در دوران نخستوزيري ميتوان به بهبود روابط با عربستان و برقراري مجدد سفر حج براي ايرانيان اشاره كرد.
کوچ به دربار
هژير پس از كنارهگيري از نخستوزيري، در ارديبهشت ماه 1328 از تهران در انتخابات مجلس مؤسسان دوم شركت كرده و به نمايندگي انتخاب شد. اين مجلس قرار بود بازبيني در قانون اساسي را به مورد اجرا گذارده و به شاه اختيار انحلال مجلس شوراي ملی و نيز تشكيل مجلس سنا را بدهد. همگان ميدانستند كه اين قانون اساسي جديد چيزي جز افزايش اختيارات شاه و تحكيم پايههاي حكومت اقتدارگرا نيست و با روح حكومت مشروطه در تناقض است. حتي برخي از رجال استخواندار مشروطهخواه مانند احمد قوام در اعتراض به اين مسأله به شاه نامه نوشتند و او را به خاطر انجام اين كار سرزنش كردند. موضوعي كه به كدورت فراوان ميان او و شاه منجر شد و شاه لقب «جناب اشرف» را از او پس گرفت.
به هر حال انتخابات مجلس مؤسسان هم مانند انتخابات مجلس با تقلب بسيار و اعمال نفوذ دربار برگزار شد و شاه تركيب دلخواه خود جهت تغيير قانون اساسي را به دست آورد.
دو ماه بعد هژير دستمزد خدمات خود را گرفت و در 28 تيرماه 1328 به سمت وزارت دربار برگزيده شد. شايد تقدير هژير اين بود كه در هر «تيرماه» به امتياز و بركتي برسد و در «آبانماه» با بلا و مصيبتي روبهرو شود، چه اينكه اين دفعه نيز مسئوليت هژير بيش از 5 ماه دوام نياورد و او در روز 13 آبان ماه همان سال به ضرب گلوله فدائيان اسلام در مجلس عزاداري مسجد سپهسالاراز پاي درآمد.
فعالیتهای ادبی
با كشته شدن هژير 49 ساله پرونده يكي از محيلترين سياستمداران دوران پهلوي بسته شد. هژير به زبانهاي فرانسوي، روسي و انگليسي مسلط بود. در عين حال دستي در ادبيات و تاريخ داشت. او در جواني كتابي شامل گلچين غزليات حافظ منتشر كرد و در مقدمه آن 80 صفحه مقاله در باب حافظشناسي نگاشت. از ديگر آثارش ميتوان به «پطرزبورگ تا قسطنطنيه، تاريخ روابط دربار ايران با دو دربار مزبور از ظهور صفويه تا مرگ نادرشاه»، «تاريخ قرون وسطي تا جنگ 100 ساله» و نيز ترجمه قسمتي از آثار آلبرماله يعني «تاريخ ملل شرق و يونان» اشاره كرد.هژير در 20 سالگي سردبير نشريه «پيكان» بود كه صاحب امتيازش پدرش بود. نشريه پيكان بشدت به اقليت مجلس به سردستگي سيدضياءالدين طباطبايي ميتاخت. طرفه اينكه به روايت اسناد ساواك، هژير به عنوان شخصيتي انگلوفيل و وابسته به بريتانيا مطرح شده است.
قضاوتها هم راجع به هژير همچنان متناقض است. او كه در خانوادهاي بهايي به دنيا آمده بود در همان ايام جواني و در كسوت سردبيري پيكان ارتباطات نزديكي با آيتالله سيد حسن مدرس برقرار كرده بود و گاه حتي در مجلس درس او نيز حاضر ميشد. برخي از دوستان مدرس حضور هژير را تلاش او جهت انتقال اسرار سياسياش به مراكز قدرت تفسيرميكردند.
زماني هم كه پس از 6 سال خدمت در سفارت شوروي استعفا كرد برخي منابع انگليسي پايان خدمتش را به افشاي اسرار سفارت مربوط دانستند. اشرف پهلوي خواهر شاه در كتاب خاطراتش هژير را اينگونه توصيف ميكند: «هژير از دوستان خوب من بود و بايد بگويم كه من تا حدي در انتصاب او مؤثر بودهام. هژير بوروكراتي باهوش، قابل و وفادار بود و به خوبي ميتوانست مسائل داخلي و بينالمللي را درك كند و با آنها روبهرو شود.» تعريف اشرف از هژير خيلي بيدليل هم نيست چرا كه در دولت هژير او موفق به بازگرداندن املاك شاهنشاهي شد. همه اينها در حالي است كه خود هژير نسبت به مسائل مالي بياعتنا بود و پس از مرگش كل دارايياش بيشتر شبيه يك كارمند دولت بود تا يك نخستوزير و وزير دربار.
گروههاي مذهبي و ملي، هژير را عنصري خطرناك و جاهطلب ميدانستند كه شاه به او اميدهاي بسيار بسته است و براي تقويت پايههاي قدرت به امثال او نيازمند است. به همين خاطر و با ترور هژير عملاً ضربهاي به روند افزايش قدرت شاه وارد شد و اين تضعيف قدرت شاه عملاً تا زمان كودتاي 28 مرداد 1332 تداوم پيدا كرد.
هژير تحصيلكرده، هژیر خرافاتی
هژير تحصيلكرده بود و از خود گرايشهاي روشنفكري نشان ميداد اما در عين حال بشدت هم خرافاتي بود. براي مثال عدد 13 را نحس ميدانست و فوقالعاده از هر چيز كه آن را تداعي ميكرد ميهراسيد. نكته جالب تاريخ آنجاست كه او در 13 خرداد نخستوزير شد، در 13 آبان گلوله خورد و 13 صفر درگذشت. در مجموع 13 بار به وزارت رسيد و سن او در زمان مرگ 49 سال بود كه جمع ارقامش (يعني 4 و 9) برابر 13 ميشود. آيتالله كاشاني يك تنه در مقابل هژير ايستاد و اين مبارزه را تا زماني كه او با گلوله فدائيان اسلام از پاي درآمد كنار نگذاشت.
خدمتگزار شاه
هژير چه زماني كه در كابينه حکیمی وزير مشاور شد و عملاً گرداننده كابينه او بود و چه زماني كه به نخستوزيري رسيد و حتي زماني كه پس از استعفا به توصيه شاه به وزارت دربار گماشته شد همواره يكي از خدمتگزاران محمدرضا شاه باقي ماند. در جريان برگزاري انتخابات مجلس شانزدهم نيز كه او وزير دربار بود آنقدر تقلب شد كه صداي تمام مخالفان را به اعتراض بلند كرد و موجب شد دكتر مصدق با يارانش در دربار به نشانه اعتراض تحصن كند؛ شخصي كه مقدمه تشكيل يكي از مهمترين تشكلهاي سياسي تاريخ ايران يعني جبهه ملي شد. هژير كه خود عامل تقلب گسترده در انتخابات به همراه رزم آرا بود از طرف شاه با مخالفان به مذاكره نشست اما طرف او – دكتر مصدق – زيركتر و با تجربهتر از آن حرفها بود كه مكر و حيله اين سياستمدار جوان را بخورد. مصدق با دست بر سينه هژير كوبيد و او را دروغگو و سالوس خواند.
تقريباً همه مخالفان ميدانستند وعده شاه براي بررسي «تقلب در انتخابات» وعده سر خرمني بيش نيست و تا زماني كه پاي هژير در ميان باشد مخالفان ديگر روي مجلس و سياست را نخواهند ديد. اينجا بود كه به فاصلهاي كوتاه گلوله سينه هژير را دريد تا راه براي پذيرش تقلب در انتخابات و برگزاري انتخابات مجدد در تهران باز گردد. گلوله فدائيان اسلام يك سال بعد سينه همكار هژير در پروژه تقلب – يعني رزم آرا – را نيز مورد اصابت قرار داد تا باب ملي شدن صنعت نفت گشوده شود و مخالفان مرعوب و منفعل گردند.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید