1392/8/8 ۰۸:۳۷
ن الآن در كتابخانهام، بيش از هشت شرح منطقالطير دارم كه متعلق به افراد مختلف اعم از نامدار و گمناماند. روي آثار ديگر عطار مانند الهينامه، اسرار نامه و مصيبتنامه كار هم شده است. علاوه بر دكتر شفيعي کدکنی، دكتر نوراني وصال هم روي مصيبتنامه كار كرده است.
فريدالدين ابوحامد محمد بن ابراهيم معروف به شيخ فريدالدين عطار نيشابوري (627-553) از استوانههاي فرهنگ و ادب و عرفان ايراني – اسلامي است كه آثار گرانسنگ و ارزشمندي مانند منطق الطير، اسرارنامه، الهينامه، مصيبتنامه، مختارنامه، تذكرئ الاوليا، ديوان غزليات و قصايد از خود به يادگار گذاشته است و متفكران و صاحبنظراني مانند سعيد نفيسي، بديع الزمان فروزانفر، سيد صادق گوهرين، محمد استعلامي، هلموت ريتر و شفيعي كدكني درباره زندگي و آثارش نوشته و به تصحيح انتقادي آثار به جا مانده از او پرداختهاند. اما هنوزْ آنگونه كه بايسته است همه ابعاد فكري و فلسفي او روشن نشده است. منوچهر دانش پژوه نيز در اين سالها درباره زندگي و آثار عطار قلم زده و كتاب «هفت شهر عشق» را كه به هفت مرحله از سلوك عرفاني اشاره دارد، منتشر كرده و به تازگي كتابي ديگر به نام عطار نوشته كه از سوي انتشارات همشهري به بازار عرضه شده است. دانش پژوه كه اكنون در بنياد ايرانشناسي تدريس ميكند آثار متعددي چون «به سوي خداوند جان و خرد»، «اثبات وجود خدا»، «شرح گلستان»، «شرح بوستان»، «داستانهاي شاهنامه»، «فرهنگ اصطلاحات عرفاني» و... را در كارنامهاش دارد و بزودي «داستانهاي مشهور ادبيات فارسي» را توسط نشر هيرمند عرضه خواهد كرد.
در حوزه عطارپژوهي با چه كمبودهايي مواجهيم؟ كدام وجه از آرا و انديشههاي عطار يا كدام يك از آثار او بايد بيشتر مورد تدقيق و پژوهش قرار گيرند؟ راجع به عطار و آثارش تحقيقات زيادي صورت گرفته بويژه درباره كتاب «منطق الطير» كه نسبت به ديگر آثارش از اقبال بيشتري برخوردار بوده است. البته برخي از آثار هم منسوب به عطارند. حتماً اطلاع داريد كه در تاريخ ادبيات ايران سخن فقط از عطار نيشابوري نيست و عطار همداني هم داريم كه ديوان اشعارش چاپ شده است. از اين جهت گاهي خلط مباحث ميشود. يعني هر كسي كه به اسم عطار اثري خلق كرده به نام عطار نيشابوري چاپ ميشود. فرض كنيد جناب مولانا كه دفتر ششم مثنوياش به دليل وفاتش ناتمام مانده است شخص ديگري كه ميخواست خدمتي كند دفتر هفتمي به مثنوي اضافه كرده كه من اين دفتر هفتم را جداگانه چاپ كردم براي اينكه ميدانستم متعلق به مولانا نيست و سراينده دفتر هفتم حتي نامش را هم ذكر نكرده بود. يعني به دنبال شهرت نبوده است. در مورد عطار هم اين مغالطه صورت گرفته است. احتمالاً سه، چهار شاعر و عارف داريم كه به نام عطار آثاري از خود به جا گذاشتهاند كه برخي از آثار منسوب به عطار نيشابوري به لحاظ سبك و شيوه و انديشه، حتي به لحاظ سطح علمي و ادبي همپايه عطار نيستند. از جمله اين آثار يكي «جواهر الذات» است. اين اثر كتاب قطوري است كه از نظر مرتبه ادبي پايينتر از اشعار عطار نيشابوري است. در زمينه عطارشناسي يا عطارپژوهي تنها با همين مشكل مواجهيم؟ اين يكي از موارد و مشكلات در زمينه عطارپژوهي است كه بايد گروهي بنشينند و آثار سره را از ناسره جداكنند. چون فعلاً نميشود به ضرس قاطع مشخص كرد كه اين اثر متعلق به عطار نيست و آن يكي هست. سه- چهار كتاب منسوب به عطار چنين وضعيتي دارند. غير از جواهر الذات، مظهر العجايب، شرح القلب و خسرونامهاند كه انتسابشان به عطار نيشابوري محل ترديد است ولي هنوز كساني در حوزه عطارپژوهي اين آثار را به عطار نسبت ميدهند. فكر ميكنم يكي از كارهايي كه راجع به عطار ميشود كرد، بررسي صحت اين ادعاست و كساني كه درباره آراء و انديشههاي عطار و آثارش كار كردهاند، با دلايل علمي و سبكشناسي بايد بگويند كه آيا اين آثار با ديگر آثار عطار مانند الهينامه، مصيبت نامه، منطقالطير و... همخواني دارد يا با قرائن و شواهد و مستندات نميتواند از عطار باشد. در زمينه عطار پژوهي كار ديگري كه بايد انجام داد، اين است كه هنوز روي آثار عطار از منظر گوناگون كار زيادي صورت نگرفته است. از بين تصحيح آثار عطار، تصحيح مثلاً سيد صادق گوهرين از منطقالطير همچنان هنوز بهترين تصحيح شناخته ميشود. علت هم دارد. مرحوم گوهرين شخص آگاه موجهي بود و شخصاً به ايشان ارادت دارم. ديگر اينكه گوهرين انساني عارف بود. بنابراين هم زبان صوفيان را صوفيان بهتر ميفهمند، هم شوق و ذوق بيشتري براي درك اين آثار دارند. اما كساني هم هستند كه محققانه به اين آثار ميپردازند. مثلاً محمدجواد مشكور كه با هم در دانشگاه تدريس ميكرديم و بنده ارادت خاصي به ايشان داشتم، منطق الطير بسيار خوب و معتبري چاپ كرد. بويژه در مقدمهاي جامع، به سابقه مرغان در ادبيات كلاسيك فارسي از ابن سينا تا فردوسي، از سيمرغ شاهنامه تا سيمرغ عطار اشاره كرده است. بنابراين مقدمه دكتر مشكور خيلي مرجح است بر تصحيح منطقالطير سيد صادق گوهرين، مشكور يك كار علمي و تحقيقاتي كرده است. ضمن اينكه حواشي زيادي هم بر متن منطقالطير نوشته است. البته خيليها، ازجمله دكتر شفيعي كدكني هم روي منطقالطير كار كرده اند. دكتر شفيعي علاوه بر منطقالطير، روي چهار اثر ديگر عطار مانند مختارنامه، مصيبتنامه، اسرار نامه و الهينامه هم كار كرده و تذكرئالاوليا و ديوان قصايد و غزليات عطار را هم در دست چاپ دارد. من الآن در كتابخانهام، بيش از هشت شرح منطقالطير دارم كه متعلق به افراد مختلف اعم از نامدار و گمناماند. روي آثار ديگر عطار مانند الهينامه، اسرار نامه و مصيبتنامه كار هم شده است. علاوه بر دكتر شفيعي کدکنی، دكتر نوراني وصال هم روي مصيبتنامه كار كرده است. اما كارهايي كه روي منطقالطير شده، يك دهم آن روي ديگر آثار عطار نشده است. مثلاً دكتر شفيعي ميگويد: مصححان آثار عطار بيشتر به ميل و سليقه خود، اصالت زبان عطار را قرباني فهم و تشخيص خود ميكنند و عبارات را به گونهاي درميآورند كه به لحاظ عروض و قافيه و دستور زبان از نظر سليقه خواننده معاصر ايرادي نداشته باشد، اما اصالت انديشه و رعايت تاريخ زبان و سبك شخصي مؤلف اصلاًمورد توجه قرار نميگيرد. دكتر شفيعي درست ميگويند. براي اينكه خود ايشان همشهري عطار است و به دليل اشراف و احاطهاي كه بر ادبيات كلاسيك فارسي و عرفان ايراني- اسلامي دارد، يكي از بهترين صاحبنظران در اين عرصه است. مسأله اين است كه زبان عطار به دشواري زبان مولانا نيست. سرودن شعر مشكل و تأويلپذير كار هر كسي نيست و خيلي از شارحان هم توان شرح صحيح و كامل اينگونه آثار را ندارند و خيلي از كساني هم كه اين آثار را شرح كردهاند، از شروح ديگران بهره بردهاند و از خودشان هم سطرهايي به آن افزودهاند. دوتن از شاعرانند كه شرح اشعارشان مشكل است. از همه مشكلتر حافظ است، چون شعرش تفسيرپذير است و هر كسي به شرح و تفسير آن بپردازد، يكي پيدا ميشود كه ميگويد غلط است. بعد از حافظ، مولاناست كه شرح آثارش دشوار است. بحث دكتر شفيعي بيشتر بر تصحيح انتقادي آثار عطار متمركز است تا شرح اين آثار براي شرح درست اشعار، ابتدا بايد روايت صحيحي از اثر در دست باشد. تصحيح انتقادي اثر كار هر كسي نيست. كسي كه ميخواهد تصحيح انتقادي از اثري به چاپ بسپارد، بايد نسخههاي كهن و متعددي از آن اثر در اختيار داشته باشد. نسخههاي عكسي از آن اثر از چهارگوشه جهان فراهم كند. به زبان و انديشه صاحب اثر اشراف كامل داشته باشد، فرهنگ و ادبيات عصر مؤلف را بشناسد. بزرگاني مانند مرحوم علامه قزويني يا مرحوم فروزانفر كه پيشروان تحقيق در ايران بودند، امكان نداشت جملهاي بيمنبع و مأخذ از گذشتگان يا درباره گذشتگان بگويند. من شاگرد استاد فروزانفر بودم، وقتي به كلاس درس ميآمد پوشهاي زير بغل داشت كه پر از مدارك و مستندات و مأخذ درسهاي ادبيات بود. هر مطلبي كه بيان ميكرد، مستنداتش را از پوشه بيرون ميآورد و نشان دانشجويان ميداد و به ما توصيه ميكرد هيچ مطلبي را بدون سند و مدرك نپذيريد. محققاني مانند فروزانفر در فرهنگ و ادبيات ما گوهري كميابند. ميگويند علامه قزويني وقتي ميخواست آيه «قل هوالله احد» را بنويسد كه روزي چندبار ميخواند، قرآن را باز ميكرد و از روي آن مينوشت. الهي نامه عطار، از ديدگاه برخورداري از چاپ انتقادي، موفقترين اثر عطار شناخته ميشود. چون هلموت ريتر نزديك به هفتاد سال پيش، به آن پرداخته و تمام پژوهشگران حوزه ايرانشناسي و استادان بزرگ قلمرو مطالعات اسلامي در برابر او سر تعظيم فرود ميآورند. وقتي محقق نامداري مثل هلموت ريتر، روي اثري كار ميكند، با تمام وسواس و دقت به آن ميپردازد تا كمترين حرف و حديثي باقي نماند يا تصحيح نيكلسون از مثنوي معنوي يا ديوان شمس كه مرحوم فروزانفر تصحيح كرده، بسيار معتبرند. هر كسي كه ميخواهد به يك نسخه موثق از اثري مراجعه كند، با توجه به اعتبار نام مصحح، آن اثر را انتخاب ميكند. البته ممكن است محقق معتبر هم در جايي دچار اشتباه شود يا به نسخه متقدم دسترسي نداشته باشد كه بعدها پيدا شود.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید