1394/5/5 ۰۹:۳۸
تاریخ سیاسی چیزی نیست جز یك معمای بزرگ. ویترین مجللی دارد كه چشمنوازی میكند. جذابیتش، سحركننده است. پر از رمز و راز است. زیر پوست صورتش هزار «اما و اگر» دارد. اعجاز نیست اما اعجابآور است. حتی اگر كسی از ابتدا پای سن تاریخ، ناظر و شاهدی ایستاده پا باشد همان آن، نمیتواند بفهمد كه در پس و پیش شدن دستان تاریخ، چه داستانی در حال نگارش است. به چرخ فلكی میماند كه دستانی آن را میچرخاند. مدام هم تكرار میشود. این تاریخ، زمانی هیجانآورتر میشود كه با گذر عمر، مویی سپید میكند و بازنشسته میشود.
محسن رضایی پس از ٢٧ سال بخشهایی از نامه پس از قطعنامه ٥٩٨ به امام را منتشر كرد
مجتبی حسینی: تاریخ سیاسی چیزی نیست جز یك معمای بزرگ. ویترین مجللی دارد كه چشمنوازی میكند. جذابیتش، سحركننده است. پر از رمز و راز است. زیر پوست صورتش هزار «اما و اگر» دارد. اعجاز نیست اما اعجابآور است. حتی اگر كسی از ابتدا پای سن تاریخ، ناظر و شاهدی ایستاده پا باشد همان آن، نمیتواند بفهمد كه در پس و پیش شدن دستان تاریخ، چه داستانی در حال نگارش است. به چرخ فلكی میماند كه دستانی آن را میچرخاند. مدام هم تكرار میشود. این تاریخ، زمانی هیجانآورتر میشود كه با گذر عمر، مویی سپید میكند و بازنشسته میشود. بازنشسته كه شد دیگر محرمانه نیست. آمران و عاملان و حاملان آن میتوانند تا حد و حدودی پشت پردهها را بگویند و زیر پوست معماهای تاریخ سیاسی را افشا كنند. گفتنیهایی كه با چرخش تاریخ و گردش منافع، آسیبی به اهم و مهم امروز تاریخسازان امروز نمیزند. این اتفاق همه جای دنیا شبیه هم است. فرقی نمیكند چه قارهای باشد و چه كشوری و چه دولتی. همه دولتها از دموكراتیك و تیموكراتیك تا آریستوكراتیك و الیگارشیك، پر از محرمانههای تاریخیاند. هر كدام هم پس از بسته شدن فایلهایشان، اقدام به انتشار بخشهایی از چرایی و چگونگی فرآیندهای اتفاقات مهمشان میكنند. ایران در این میان استثناء نیست. همین است كه هر از چندگاهی یكی از سرشناسان ملی كه در تاریخ سیاسی انقلاب ایران دستی بر آتش داشته پیدا میشود و صندوقچه خاطرات محرمانهاش را باز میكند، تكانی به تاریخ میدهد و فكرها را به سالها قبل میبرد تا بینندگان مشتاق سریال معماهای سیاسی پس از گذر یك بازه زمانی بفهمند كه پشت صحنه سكانسهای تاریخی این معماها چه بوده و چون معما حل شود، آسان شود.
محسن رضایی از جمله كسانی است كه میشود گفت ناگفتههای تاریخی بسیاری دارد. هر چه باشد او از انقلابیونی است كه پس از انقلاب در ساختمان مدیران نظامی و سیاسی كشور ساكن شد. ساختمانی كه هر كسی به این راحتیها نمیتواند از گیت ورودی آن بگذرد و مستاجر آن شود. هر چند با تغییر مستمر سیاستهای كلان نظام، مستاجران این ساختمان مدام در حال تغییرند اما محسن رضایی از معدود كسانی است كه هنوز ساكن یكی از واحدهای این ساختمان است. فقط چندباری اسباب و اثاثیهاش را برای تغییر طبقه جابهجا كرده اما هنوز هم دفتر خاطرات پررمز و راز و زونكن اسناد محرمانهاش را به طور كامل باز نكرده. فقط هرازچندگاهی بنا به ابهامها و ایهامها، خواستهها و مطالبات سراغی از آن اسناد و خاطرات میگیرد و از آنها رونمایی میكند. دیروز یكی از همان روزهایی بود كه فرمانده سابق سپاه در یكی از فایلهای محرمانهاش را گشود تا دو نامه را بردارد و آنها را در معرض رویت همگان قرار دهد. دو نامهای كه یكی دستخط خودش است و دیگری دستخط امام. نامههایی كه اگر محسن رضایی ٢٣ روز دیگر اقدام به انتشار آن میكرد دقیقا میشد گفت رمزگشایی از یك نامه ٢٧ ساله.
هرچند محسن رضایی تنها ١٠٠ كلمه از متن نامهاش و دستخط امام در جواب این نامه را منتشر كرد اما انتشار همین ١٠٠ كلمه نامه محسن رضایی به امام خمینی كه مرتبط با شرایط سپاه پس از قبول قطعنامه ٥٩٨ و پایان جنگ با عراق است خود غنیمتی است پرقیمت برای جستوجوگران تاریخ معاصر ایران. اهمیت این نامه ٢٧ ساله آنجایی است كه محسن رضایی پس از پذیرش قطعنامه ٥٩٨ از سوی امام و به درخواست مرحوم سید احمد خمینی مهمترین مساله آن روز سپاه را در قامت فرمانده كل برای امام نگارش میكند: «بین برادران سپاه، غیر از ابهام از آینده سپاه، این مساله مطرح است كه تكلیف شرعی ماندن در سپاه پس از جنگ، از گردن ما ساقط شده و با توجه به خطر از دست رفتن كادرهایی كه به بهای بسیار بزرگی، تجارب ارزنده از نبرد و دفاع مقدس را كسب كردهاند اگر حضرتعالی شرعا تكلیف بفرمایید تا برادران، برای ادامه دفاع از اسلام و انقلاب اسلامی، در سپاه بمانند و با توجه به فرصت به دست آمده، به برطرف كردن كمبودها و ذخیرهسازی عِده و عدّه نظامی، دفاعی، همت گمارند موجب تلاش و نشاط بیشتر در پرسنل سپاه خواهد شد.»
امام خمینی نامه محسن رضایی را مطالعه كرده و در جواب آن نامه بلندبالایی را برای رزمندگان اسلام مینویسند. امام در بخشی از نامه به فرماندهان و مسوولان سپاه به دغدغهای كه محسن رضایی از خروج برخی نیروهای سپاه داشت هم اشاره میكند: «تصور میكنم كه شما به خاطر آن غرور مقدس و آن روح پرحماسهای كه سالها در میدانهای نبرد و در هنگامه آتش و خون و از دل صخرههای صعب مشكلات در فضای سرد و گرم حوادث آبدیده شده است و همه ذرات وجودتان با شجاعت و بیقراری عجین گردیده، از سكون و آرامش رنج ببرید و دلتان در همان حال و هوای خیمه جنگ بتپد، و چه بسا از خود بپرسید كه در شرایط صلح چه نیازی به وجود ما است كه این هم از بركات معنویت و تحول در كشور ما است كه پس از هشت سال دفاع مقدس خود احساس خستگی نمیكنید. ولی من به طور جد و اكید میگویم كه انقلاب و جمهوری اسلامی و نهاد مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، كه بحق از بزرگترین سنگرهای دفاع از ارزشهای الهی نظام ما بوده و خواهد بود، به وجود یكایك شما نیازمند است، چه صلح باشد و چه جنگ.»
انتشار همین نامه امام بسیاری از فرماندهان سپاه را كه با پایان جنگ تصمیم به خروج از سپاه گرفته بودند، منصرف كرد تا اینكه پس از رحلت امام و جانشینی آیتالله خامنهای به عنوان رهبر انقلاب محسن رضایی در نخستین اقدام خود، اقدام به استعفا از فرماندهی سپاه كرد. استعفایی كه چند سال بعد تكرار شد و هر دوبارش مورد موافقت رهبری نظام قرار نگرفت تا سال ٧٦ و انتخابات دوم خرداد كه محسن رضایی توانست با مجوز فرمانده كل قوا، یونیفرم سبز سپاه را از تن خارج كند و كت و شلوار سیاستورزی را به جایش بپوشد. هرچند او پس از ١٨ سال دوباره سراغ كمد لباسهایش رفت و یونیفرم سبز سپاه را بر تن كرد اما اقدام او به انتشار ١٠٠ كلمه از نامهاش به امام پس از ٢٧ سالی كه از قطعنامه ٥٩٨ میگذرد این پرسش را پرطراوت كرده كه فرمانده سابق سپاه چرا یك هفته پس از توافق هستهای و صدور قطعنامه ٢٢٣١ شورای امنیت اقدام به چنین كاری كرده است؟ آیا از منظر او شباهتهایی میان قطعنامه ٥٩٨ و ٢٢٣١ وجود دارد؟ آیا انتشار بخشهایی از این نامه نشان از آن دارد كه شرایط امروز در نیروهای نظامی همان شرایط پس از قطعنامه ٥٩٨ است؟ آیا انتشار این نامه تاریخی یك درخواست از فرماندهی كل قواست؟ یا آنكه رضایی با ادراكی دقیق از تغییرات مهم جهانی و آرایش سیاسی جهان و ایران نگرانیهایی دارد؟یا آنكه با انتشار این نامه پس از ٢٧ سال میخواهد بگوید روحیه نیروهای ارزشی در حال حاضر مشابه روحیه نیروهایی ارزشی پس از قبول قطعنامه ٥٩٨ است كه باید كاری برایشان كرد؟شاید بهترین مرجع برای دریافت پاسخ به این پرسشها كسی جز محسن رضایی نباشد اما میشود سلانهسلانه با كردار و گفتار این ماههای اخیر محسن رضایی همگام شد و تاحدی مختصات و مشخصات ذهنی او را دید و فهمید كه محسن رضایی این روزها به چه میاندیشد و چه میخواهد و نگرانیهایش از چیست. محسن رضایی با بازگشت به سپاه، سخنرانی در مراسم شهدای غواص و حضور در گفتوگوی ویژه خبری شبكه دوم، خبرساز بوده است. حكایت رفتن و بازگشتن به سپاه را انتقال تجربه به نسل جدید سپاه اعلام كرد. هرچند در راهپیمایی روز قدس درجه نظامی نگذاشت اما در بازدید فرماندهی كل قوا از دانشگاه امام حسین نه تنها درجه نظامیاش را روی شانه نصب كرد كه در كنار فرمانده سپاه و ستاد كل نیروهای مسلح تكبیر كشید تا سرباز و سردار به تبعیت از او تكبیر سر دهند. همان یك تكبیر كافی بود تا مشخص شود محسن رضایی با وجود خداحافظی ١٨ ساله از سپاه هرگز نتوانسته روحیه نظامی خود را به فراموشی بسپارد. همین بود كه شهدای غواص كه آمدند او در میدان بهارستان بازهم با لباسی نظامی و درجه كامل سرلشكری خود روی سن رفت و حرفهایی زد. یك ماه بعد و در اوج مذاكرات هستهای هم به صداوسیما رفت. با كت و شلوار برای غربیها به ویژه امریكاییها هشدارهایی به عنوان یك پاسدار انقلاب گفت: «امریكاییها باید این را بدانند كه هیچ كار نظامی علیه ایران نمیتوانند بكنند. من به شما ملت ایران قول میدهم به عنوان یك سرباز و به عنوان یك پاسدار انقلاب هشدار میدهم اگر امریكاییها بخواهند به فكر حمله نظامی باشند، مطمئن باشند در همان هفته اول ما از آنها اسیر میگیریم، كه آن موقع برای آزاد كردن هر كدامشان باید هزینه زیادی بدهند، اما توصیه میكنیم كه این فكر را از سرشان بیرون بكنند، مطمئن باشند تشدید تحریمها هم نتیجهای ندارد، ما در مقابل تشدید تحریمها هم عكسالعمل نشان میدهیم، به شكلی كه مصلحت میدانیم میدانیم چه كار باید بكنیم، اما بدانند تشدید تحریمها هم نتیجهای ندارد؛ بنابراین، جز اینكه مذاكرات را معقول و با یك روی خوش به پایان برسانند، راهی وجود ندارد.»
حالا اما میان ایران و غرب توافقنامهای امضا شده. گویی جهان در حال تغییر است. روسها كمكم در حال پذیرش واقعیات جهانیاند. چینیها با تردستی امریكاییها و در اوج مذاكرات فهمیدند كه به تنهایی یارای رقابت با غرب دنیا را ندارند. اروپا هم كه سالهاست تنها یك مقلد است و ادعایی برای مدیریت جهان ندارد. ایران پس از توافق هستهای هم به ایران پس از قبول قطعنامه ٥٩٨ میماند. سر جنگ با كسی ندارد چرا كه سیاستهای كلان نهتنها در جهان كه در ایران هم عوض شده. این تغییرات، كارگزاران خود را میطلبد. اگر جنگ، سردار و سرباز میخواهد، در روزگار صلح، به سیاستمدار و دیپلمات و حقوقدان محتاج است. شاید این را محسن رضایی بهتر از هر كسی میداند كه چند سال قبل طی گفتوگویی گفته بود: «فرماندهان نظامیدو دستهاند، برخی فرماندهان نظامی، نظامی حرفهای هستند و هویت آنها را حرفه نظامی آنها میسازد اما برخی فرماندهان نظامی به فراخور زمان وارد فعالیت نظامیمیشوند و بهتر است كه آنها را چهرههای انقلابی بخوانیم تا نظامی. افرادی مثل ژنرال جیاب در ویتنام، كاسترو در كوبا، مائو در چین و دهها نفر دیگر. من از پیش از انقلاب فعالیت سیاسی و حزبی میكردم و بعد از انقلاب نیز سازمان سیاسی را از چند گروه مبارز تشكیل دادیم. اما شرایط نظامیسبب شد كه ما وارد حوزه نظامی بشویم و از مملكت دفاع كنیم. به نظر میرسد كه این دو دسته را در میان نظامیها باید از هم جدا كرد. شما چهرهای مثل فیدل كاسترو را در نظر بگیرید. او به خاطر شرایط كشورش مجبور میشود كه لباس نظامی به تن كند.» باید دید محسن رضایی پس از توافق هستهای چه جایگاهی در عرصه مدیریتی كشور خواهد داشت. آیا او با انتشار این نامه تاریخی از علاقهمندیاش برای خطدهی به دلسوزان نظام خبر داده است یا آنكه میخواهد سهمی در مدیریت ایران پس از توافق و استمرار سكونت در ساختمان مدیریتی كشور داشته باشد؟ شاید باید باز هم به انتظار شعبده تاریخ نشست.
روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید