1392/7/28 ۰۸:۳۷
خیلیها سر سفره پیوسته گسترده او نشستهاند. همان کسانی که سالهای تنهایی و غربت را با او میگذراندند یا دلشان میخواسته که بگذرانند و آن طور که خودشان به تهنوشتههای پراز بغضشان اعتراف میکنند ابراهیم گلستان موجب رفتن آنها به انگلستان بوده و زندگی شان را دگرگون کرده در این میان فرصت هم غنیمت شمرده شده تا از هنگام اتفاقهای عادی و روزمره او مثل تمام شدن بیمه نامه اتومبیل، قطع تلفن، درگیری با همسایه و... که هر انسان عادی در اجتماع با آنها دستوپنجه نرم میکند فیشبرداری شود و همان کسان این سالهای پیری که دیگر حرفی برای گفتن ندارند و شاید اصلا از ابتدا هم نداشتهاند و فکر کردهاند دارند به گمان خودشان کتابی بنویسند و لقمه دیگری از سفره او بردارند و لابد خیلیها که خود کینه در سینه دارند برایشان کف بزنند. هر فرصتی، به بهانه بردن آدمی راهی خانهاش شوند و امروز بنویسند که ماشین من موقع پیچیدن به سمت منزل او توقف میکرد یعنی که ماشین هم از این مرد بیزار بوده است! او را به مسخره بگیرند و بگویند تازههایی که حرفشان را 10 سال پیش جایی زده است منتشر نشده است! غافلند که این کسان نبودند و نخواهند بود اگر ستون محکمی به نام ابراهیم گلستان در ادبیات این مملکت نباشد. این که چند سال از عمر او میگذرد و چندمین روز کدام ماه فلان سال به دنیا آمده است اهمیت ندارد. مهم این است هر چیز دست بگیرد قلم میشود. تفنگ هم که بخرد در آسمان قرقاول مینویسد، شکار میکند و هدیه میدهد به دوستی تا پرکند و بخورد و بعدها چلغوز قرقاولهای همسایهاش را هم نانی کند و نامی. نگاه انسانی و توانمندی او در خلق آثار ادبی و سینمایی مهم با گذشت چند دهه نمونهاش تکرار نشده است. نوشتههای پراز غضب که بوی ناسپاسی میدهد ارزش این مرد را کم نخواهد کرد. شاید شانس بیاوریم و فرزندانمان صدها سال بعد اگر آگاه باشند در کتابهای تاریخ ادبیات چهره واقعی و اثربخش او را بیابند.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید