ناصر مهدوی: عرفان زهدی ضربه های مهلکی به تاریخ مسلمانی و شخصیت مسلمانان زد

1392/7/26 ۱۱:۴۳

ناصر مهدوی: عرفان زهدی ضربه های مهلکی به تاریخ مسلمانی و شخصیت مسلمانان زد

چهارمین جلسه از سلسله جلسات شرح چهل حدیث حضرت امام خمینی(س) برگزار شد.

 

 چهارمین جلسه از سلسله جلسات شرح چهل حدیث حضرت امام خمینی(س)، به سخنرانی دکتر ناصر مهدوی در حسینیه جماران برگزار شد.

دکتر مهدوی با اشاره به عرفان زهدی و اعتقاد آن‌ها به زهد و ریاضت تن گفت: این عارفان دریافته بودند که خداوند را می‌‌توان از طریق دل به دست آورد و البته اعتقاد داشتند جسم در مقابل روح قرار دارد و هرچه جسم را بیشتر آزرد رحمانی‌تر می‌شود و باید به جسم بی‌عنایتی کرد. آن‌ها معتقد بودند که روح توسط خداوند در تن دمیده شده و تن جسم خاکی و این جهانی است، پس جسم از جنس این دنیا  و روح امری الهی است و به همین خاطر تعالی روح با گذشتن از جسم به دست می‌آید و به همین دلیل جسم دشمن روح و دنیا هم دشمن آخرت انسان است.

وی افزود: این تفکر متاسفانه ضربه‌های زیادی به فرهنگ ما زد. هرگونه رسیدگی به خود در مقابل رسیدگی به نفس تعریف می‌شد و حتی تا زمان انقلاب و اول انقلاب هم نفوذ این اندیشه را زیاد می‌دیدیم. متاسفانه مذهبی‌های اول انقلاب هم گاه به مسئله بهداشت و زیبایی با دید منفی نگریسته می‌شد.

 

مهدوی با اشاره به نتایج مخرب رواج این اندیشه خاطر‌نشان کرد: اگر دنیا دشمن آخرت باشد آن‌گاه ساختن دنیا، روی آوردن به علم تجربی، سازندگی و تکنولوژی اصلا مذموم و فراموش می‌شود.

این اسلام پژوه و مروج روشنفکری دینی تصریح کرد: این تفکر ضربه‌های مهلکی هم به تاریخ مسلمانی و هم به شخصیت مسلمانان زد. هنر، موسیقی و حتی مسائل زناشویی و زن ناپسند شمرده شد و مسلمانان به افرادی عصبی و خمود تبدیل شدند که یکی از دلایل آن همین عصبانیت از بودن در این دنیایی بود که روح را اسیر کرده است. اما سوال این است که هرچند این تفکر دوام چندانی در همه جای اسلام نیاورد و جای خود را به عرفان عشقی و خراباتی داد اما چرا این عرفان زهدی به وجود آمد و مدتی آن‌چنان قوی و ستبر شد؟

وی در پاسخ به این پرسش متذکر شد: خیلی‌ها معتقدند پیدایش عرفان زهدی معلول رواج دو فرهنگی که در جهان اسلام آمد و شد داشتند. یکی از این دو، فرهنگ مسیحی است که با توجه سیاحان و دوره ‌گرد‌های مسیحی که در دنیا به خصوص در خاورمیانه حضور داشتند، تاثیرگذار بود. در انجیل، این کتاب عزیز مسیحیان، دنیا ستیزی عجیبی وجود دارد و می‌بینید که اصلا آدم به خاطر گناه اولیه به دنیا آمده است. داستان آدم به صورت سمبلیک دیده نمی‌شود و حتی فکر می‌شود واقعا آدم در چنان بهشتی بود و آن‌چنان خدا آمد و او را با لحن عبوس و خشن خود از بهشت راند.

مهدوی افزود: در تاریخ اندیشه ما هم بسیاری از این تلقی‌ها بوده است که پیکره اسلام از آن رنج کشیده است. از این تلقی که آدمی را به هیچ می‌انگارد و او را اساسا خطاکار می‌بیند و ذهن و روح آن‌ها را چنان لغزش پذیر می‌بیند که گویی ذاتا خراب است. این تفکر در ذهن روحانیان مسیحی وجود داشت و بعدها در ذهن روحانیان ما هم رسوخ کرد و حتی در برخی آیین‌ها هم خود را نشان داد. کسی فکر نمی‌کرد آن تلقی مسیحیان از خطا بحث بسیار مهمی است که در قرآن تصحیح شده است. قرآن می‌گوید همین انسان که ذاتا خطاپذیر است می‌تواند اوج بگیرد و پرواز کند. در عالم مسیحیت این بخش اصلا دیده نمی‌شود و فقط گناه نخستین دیده می‌شود. شما فیلسوفان مسیحی مثل آگوستین را ببینید. وقتی کتاب شهرخدا را می‌نویسد به شدت از انسان انتقاد می‌کرد. به همین دلیل انسان خود اهل درست کردن کار خود نبود و باید فردی برای او کار می‌کرد. آگوستین انسان بسیار بزرگی است اما تلقی او از انسان این‌گونه تاریک است.

این محقق و استاد دانشگاه گفت: همین تلقی است که به قدرت‌های جبار اجازه می‌دهد بر انسان‌ها مسلط شوند. آن قدرت‌ها به انسان‌ها می‌گویند شما توانایی هدایت خود را ندارید، شما توانایی زندگی درست را ندارید و باید قیم داشته باشید. این‌که برخی از بزرگان ما تا اسم آزادی می‌آید غمگین و دل‌زده می‌شوند به همین دلیل است. زیرا انسان را اساسا موجود لنگ و ناتوانی می‌بینند که اگر به او آزادی دهید حتما به سمت فساد و تباهی می‌رود. می‌گویند اگر فردی از جانب خدا مسئول اداره مملکتی شد باقی مردم حق اظهار نظر و دخالت ندارند. هین الان این تفکر با قدرت و شدت موجودیت خود را اعلام می‌کند. شما در قرآن و سیره ائمه ما این انسان شناسی تاریک را نمی‌بینید. این مسئله متاسفانه ریشه در مسیحیت ارتدوکس اولیه دارد. خب البته این تفکر می‌گوید راه نجات سختی دادن به بدن و ناکام بودن در دنیا است. اگر در این دنیا شادکام باشید یعنی هنوز بر سر آن گناه اولیه مانده‌اید.

 

مهدوی تاکید کرد: البته این به معنای نفی انجیل و آیین مسیحیت نیست، بلکه تفسیر برخی متالهین اشکال داشت. بعدها افراد بزرگی مثل اکهارت و قدیسه ترزا و بابر برای تفسیری انسانی از این آیین زحمت کشیدند و موفقیت‌های زیادی هم داشتند.

وی در ادامه بحث اصلی خود گفت: دومین دلیل بر آمدن عرفان زهدی و خشن، تاثیر آیین بودا بر عرفان ماست. بودا کسی بود که سال‌ها در قصر نگه داری می‌شد و فکر می‌کرد همه چیز خوب و به جای خود است. اما وقتی ناگهان از قصر خارج شد با فقر، بیماری و گرسنگی مردم مواجه شد و انواع بلایایی که مردم بیچاره با آن دست و پنجه نرم می‌کنند را دید و فهمید که آنچه در قصر بود دروغین بود و معتقد شد که اصلا زندگی یعنی رنج. البته برای او و در آیین بودا چهار اصل برای رهایی از این رنج معنی یافت: یکی این‌که زندگی یعنی رنج؛ دوم این خواست انسان که رنج را درست می‌کند؛ سوم این‌که می‌توان رنج را کاهش داد و چهارم این‌که راه درمان رنج، کاهش و فروکش خواستن است. این آیین هم بعدها با تفاسیر تازه روبرو شد و امروز یکی از جذاب‌ترین آیین‌ها درتفسیر رنج آدمی آیین بوداست. اما آن تفکر در عرفان ما وارد شد و استنادهای قرآنی هم به آن شد. گفتند در قرآن هم آمده که «لقد خلقنا الانسان فی کبد» یعنی ما انسان را اصلا در رنج و سختی آفریدیم.

این استاد عرفان اسلامی با اشاره به گرایش عرفای بزرگ به عرفان عشقی، به خصوص در خراسان، اضافه کرد: هرچند بعدها باز هم افرادی همجون غزالی از دل عرفان زهدی در می‌آیند، اما کم کم می‌بینید که در کنار نماینده‌های عرفان زهدی و سخت‌گیرانه مثل جنید بغدادی، ابراهیم ادهم، حسن بصری و ابوالقاسم قشیریه، عرفان خراباتی بر می‌آید و افرادی مثل رابعه عدویه و بعدها در خراسان انسان‌های نابی چون بایزید بسطامی و ابوالحسن خرقانی و ابو سعید ابوالخیر از درون آن بر می‌خیزند، اگر چه در بغداد هم منصور حلاج را می‌بینید اما این عرفان به ویژه در خراسان به اوج می‌رسد و عرفان شیدایی و شیفتگی از میان این افراد به وجود می‌آید. این افراد در عرفان به دنبال جذبه‌های خداوند بودند و البته این جذبه آن‌چنان قوی می‌شود که فرهنگی به وجود می‌آید به نام شطحیات که در واقع رفتارهایی بود که ظاهرا با اسلام نمی‌خواند، اما در باطن همراه اسلام بود.

وی افزود: حرف اصلی در عرفان عشقی و مفهوم واژه‌ای مثل جذبه و کشش این است که اگر برای عاشق بی‌قراری پیش می‌آید علت آن است که معشوق خود را نشان می‌دهد. از طریق این جذبه، میل و عطش به وجود می‌آید و این عطش آدمی را در دستان خداوند پرتاب می‌کند. اینجاست که واژه عشق وارد ادبیات ما می‌شود:

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد        
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

میل و اشتیاق وقتی با هم آمیخته می‌شوند عشق به وجود می‌آید. این شعر می‌گوید اول پرتوی تو بود که من به آن مبتلا شدم. این  سخن در مورد دعا هم صادق است. اگر شما خداوند را می خوانید این خداوند است که پیش از شما، شما را خوانده است و به سمت شما شتافته است. این شعر مولوی وصف حال بسیاری از ماست که فردی در حال ذکر خدا بود و مدام او را می‌خواند:

آن یکی الله می‌گفتی شبی

تا که شیرین می‌شد از ذکرش لبی

گفت شیطان آخر ای بسیارگو

این همه الله را لبیک کو؟

آن بنده خدا دید که شیطان راست می‌گوید! هیچ پاسخی نمی‌شوند. خضر به خواب او آمد و گفت چرا واماندی؟ چرا دیگر خدا را نمی‌خوانی؟

گفت لبیکم نمی‌آید جواب

زان همی‌ترسم که باشم رد باب

آن‌گاه خضر از جانب خدا می‌گوید:

گفت آن الله تو لبیک ماست

و آن نیاز و درد و سوزت پیک ماست

ترس و عشق تو کمند لطف ماست

زیر هر یا رب تو لبیک‌هاست

وقتی من به تو نزدیک تر می‌شوم علامت آن این است که بی قرار تر می‌شوی و الا وقتی از تو دور باشم اصلا به فکر من نیستی و اراده ات سمت من نیست. آن زمانی که در گناه دست و پا می‌زنی آن زمان من از تو دورم اما وقتی من را می‌خوانی یا برای گناه یا ثوابی اشک می‌ریزی آن زمان من پیش تو هستم.

مهدوی در ادامه به دوسویه بودن عشق و نقش نفس آدمی در برقراری این جریان دوسویه اشاره کرد و گفت: بحث نفس در عرفان از همین جا آغاز شد. اتفاقا اولین حدیثی که در چهل حدیث آمده هم به همین خاطر حدیثی درمورد نفس است. این سوال مهم را باید پاسخ داد که برای عاشق چه اتفاقی می‌افتد که ناگهان همه حواس خود را معطوف معشوق خود می‌کند. چه چیز رخ می‌دهد که ناگهان یک فرد این گونه تمام هستی خود را متوجه دیگری می‌داند؟ به این شعر توجه کنید:

عاشقان هرچند مجذوب جمال دلبر‌اند

دلبران از عاشقان از عاشقان عاشق‌تر‌اند

یعنی اول اوست که بساطی را برای جذب عاشق خود پهن می‌کند و‌الا حواس ما به همه چیز هست. مانند وقتی به بازار می‌رویم و به هر مغازه‌ای که هرچه می‌فروشد توجه داریم! اوست که همه توجه ما را ناگهان معطوف خود می‌کند. مگر می‌شود انسان در این دنیای هزار سویه ناگهان متوجه یک سو شود؟ این آیه که «ان النفس لامّارة بالسوء» را ببینید. چندین و چند علامت تاکید در آن هست و هم می‌توان اماره را صیغه مبالغه و بسیار امر کننده دید و هم صفت مشبهه و دائما امر کننده. چه کسی می‌تواند از این نفس رهایی یابد؟ پاسخ را در ادامه این آیه می‌دهد: «الا من رحم ربی». اینجا بود که اشتیاق پیدا شد. فقط زهد و ریاضت نیست. البته نمی‌شود بدون زهد و ریاضت به مراتب رسید اما مهم تر از آن مطرح می‌شود و آن اشتیاق و عشق است. اصلا دینداری عین خویشتن‌داری است. اماگاهی خویشتن‌داری از ترس است و گاهی از عشق.

نویسنده کتاب مکاتب جدید عرفانی ادامه داد: دو نکته برای رسیدن به این عرفان و عشق به داد ما رسید که عرفان خوفی به عرفان عشقی و عرفان انزوا به عرفان زندگی تبدیل شد. البته متاسفانه هنور ما گاهی در حال تغذیه از عرفان قرن دومی در این سرزمین هستیم. این برخورد دو نوع تفکر است. 13 قرن است ما از یک اندیشه دنیا ستیز و حتی انسان ستیز داریم رنج می‌بریم. هنوز این تفکر در پاکستان، مصر و ایران دارد ترویج داده می‌شود. به همین دلیل غالب آیین‌های افریقایی درحال تغذیه از عربستان که اصل آن در تفکر صلح ستیز، عشق ستیز و انسان ستیز طالبانی و وهابی همین گونه به دنیا و انسان می‌نگرد.

وی سپس به شرح این دو نکته پرداخت و افزود: یکی خود قرآن و رجوع دوباره به قرآن بود که کمک کرد تا عرفان عشقی جای عرفان زهدی را بگیرد و دیگری رفتار و گفتار ائمه ما به خصوص امام علی، حادثه عاشورا و بعدها امام صادق علیهم السلام که راه عرفان عشقی را توسعه داد و تثبیت کرد. البته شاید بپرسید این نگاهی که امامان ما مثل خود امام علی به دنیا دارد پس چه؟ اما این دنیایی که امام علی از آن متنفر است دنیای فیزیکال نیست بلکه یک مفهوم روانی است. دنیایی نزد او پست است که انسان برای آن خم می‌شود و خود را پست می‌داند. امام علی به شدت کار می‌کرد، از مردم پول نمی‌گرفت و به بیت‌المال وابسته نبود. کار می‌کند و مال می‌اندوزد و حتی برای فرزندان خود ارث به جا می‌گذارد. دنیا اتفاقا برای او عزت بخش بود. امام حسین به سمت مرگ نمی‌رفت بلکه از یک زندگی ننگین فرار می‌کرد، اما به یک زندگی سعادتمندانه علاقه‌مند بود.

مهدوی در پایان به نیایش‌های پاکی که برخی از امامان  ما برای ما به ارث گذاشته‌‌اند، اشاره کرد و با اشاره به دعای مکارم الاخلاق یا ابوحمزه و دعای کمیل گفت: این ادعیه سرشار از روابط لطیف و مستانه با خداوند است.

 سخنران سلسله جلسات شرح چهل حدیث حضرت امام خمینی(س) در پایان با قرائت فقراتی از دعای عرفه و تفسیر آن فضایی معنوی در جلسه برقرار نمود و حاضران را به خواند با تامل این دعا دعوت کرد.

گفتنی است در جلسه سوم این سلسله جلسات، دکتر مهدوی به موضوع عرفان مناجاتی پرداخته بود و با اشاره به پیدایش عرفان زهدی و جنبه هراسناک آن در مواجهه با خداوند به جنبه‌های منفی این عرفان پرداخته بود.

سلسله جلسات شرح چهل حدیث حضرت امام خمینی(س) هر جمعه صبح راس ساعت 8 در حسینیه جماران واقع در بیت امام خمینی(س) برگزار می‌شود. هفته آینده این جلسه برگزار نخواهد شد اما از هفته‌های بعدی به روال گذشته ادامه خواهد داشت. فایل تصویری این جلسات به تدریج در پرتال امام خمینی(س) قرار خواهد گرفت.

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: