1394/4/20 ۱۰:۰۶
كتاب «تشيع و تصوف» نوشته دكتر «كاملمصطفي الشيبي» يك اثر نسبتاً تاريخي درباره سير تحول مذهب تشيع و نيز همگراييها و واگراييهاي آن با مسلك تصوف از ابتدا تا قرن دوازده هجري است كه با ترجمه «عليرضا ذكاوتي قراگزلو» و از سوي انتشارات اميركبير منتشر و از سال 1359 وارد بازار كتابهاي فارسيزبان شده است. اين كتاب شامل يك مقدمه و هفت فصل جداگانه است كه در هر فصل با توجه به گستره تاريخي و نيز فضاي سياسي و اجتماعي وقت به طرح و بررسي مناسبات ميان مذهب تشيع و صوفيان پرداخته است. در هر فصل همزمان دو رويكرد تاريخي، فكري و معرفتي در امتداد هم بررسي شده كه ميتوان در رديف مزيتهاي كتاب برشمرد.
صديقه موسوي:كتاب «تشيع و تصوف» نوشته دكتر «كاملمصطفي الشيبي» يك اثر نسبتاً تاريخي درباره سير تحول مذهب تشيع و نيز همگراييها و واگراييهاي آن با مسلك تصوف از ابتدا تا قرن دوازده هجري است كه با ترجمه «عليرضا ذكاوتي قراگزلو» و از سوي انتشارات اميركبير منتشر و از سال 1359 وارد بازار كتابهاي فارسيزبان شده است. اين كتاب شامل يك مقدمه و هفت فصل جداگانه است كه در هر فصل با توجه به گستره تاريخي و نيز فضاي سياسي و اجتماعي وقت به طرح و بررسي مناسبات ميان مذهب تشيع و صوفيان پرداخته است. در هر فصل همزمان دو رويكرد تاريخي، فكري و معرفتي در امتداد هم بررسي شده كه ميتوان در رديف مزيتهاي كتاب برشمرد.
تشيع از آغاز تا غيبت مهدي (عج)
در فصل اول زمينههاي تاريخي و فكري طرح و نضج نام و تفكر شيعه بررسي شده است. بنا به نوشته اين كتاب لفظ شيعه مترادف با صحابه، انصار و مهاجرين در زمان خود امام علي(ع) پديد آمد و برهمه اعضاي قوم يكسان اطلاق ميشد. اما شيعه به معناي گروه اپوزيسيون حكومت به ايام بعد از شهادت امام حسين (ع) مربوط ميشود كه افرادي خواهان انتقام از مسببان حادثه كربلا شدند و گاه در اين مسير و نيز مدح ائمه روشهاي افراطي در پيش گرفته و به غاليان يا غلوكنندگان معروف شدند. پايهگذار جنبش غالي را فردي به نام «محمدبن نصيرغيري» و هم عصر با امام هادي(ع) مينامند. اين جنبش در زمان عباسيان به كلي از بين رفته اما هميشه بر تفكر شيعي و نيز گرايشهاي صوفيانه شيعه تأثير گذاشته است. غاليان ابتدا در منطقه كوفه عراق سكونت داشتند، كوفيان تركيبي از ايرانيان و نيز عربهاي شهرنشين و متمدنتر بودند به همين دليل ترويج غاليگري ميتوانست نوعي واكنش قومي و طبقاتي نيز به حساب آيد. توجه ويژه شيعيان به امام علي(ع) باعث تبديل شدن وي به چهرهاي اسطورهاي شد. اين موضوع به همراه زهد امام اول شيعيان وحق ولايت، فتوت و مظلوميت تاريخي او سبب شكلگيري تفاسير تازهاي از شخصيت و موقعيتش نزد گرايش هاي صوفيانه در اسلام شد. دوري از حكومت امام سجاد(ع) نيز به الگويي براي بسط گرايشهاي شيعي و صوفيانه تبديل شد.
از غيبت مهدي(عج) تا سقوط بغداد
اين دوره از غيبت امام مهدي (عج) در قرن دوم تا زمان هجوم مغولها به پايتخت عباسيان در قرن هفتم را شامل ميشود. با سرنگوني امويان ميان عباسيها و علويها اتحاد ضمني ايجاد شده بود اما جنبش زيديه و سپس اسماعيليه باعث بروز اختلاف ميان آنان شد. آل بويه با گرايشهاي زيدي و سپس 12 امامي با تضعيف عباسيان وارد عراق شد و به رشد شيعه كمك كرد اما درنهايت بهواسطه همكاري سلجوقيها و عباسيها از بين رفت. حمله مغولها به سال (643 هجري) و غلبه بر عباسيها كه گفته ميشد به تحريك شيعيان صورت گرفته فرصت مناسبي در اختيار شيعيان قرار داد هرچند باعث بروز كينه تاريخي ميان شيعه و سني شد. مغولها خواهان گسترش تصوف و كاستن از مقاومتهاي مردمي بودند بنابراين در اين دوره تشيع به تصوف نزديك شد. در مجموع بعد از غيبت امام مهدي (عج) مسابقه فرقهسازي متوقف شد اما گشوده شدن باب اجتهاد و گرايش افراطي به آن (مثل شيخيگري) و نيز رشد آيين فتوت و نيز حمايت مغولها از صوفيها باعث ايجاد قرائت بين تشيع و تصوف شد.
علاقه ايلخانان به تصوف
دوره ايلخانان مغول حدود دو قرن 6 و 7 هجري تا روي كارآمدن تيمور را شامل ميشود . با آمدن مغولها به جاي عباسيان آزادي اديان و مذاهب در سرزمينهاي اسلامي رواج يافت و توأم با فعاليت يهوديان و مسيحيان گروههاي شيعه نيز جرأت ظهور و بروز يافتند. مسلمان ( و به قولي شيعه ) شدن «غازان» مغول و نيز «محمد خدابنده» و نزديكي آنان به تشيع باعث پديد آمدن موج تازهاي از فقها و متكلمان شيعه شد . تا قبل از آن عموماً عربها سردمدار علوم مذهبي بودند ولي بعد از آن موج تازه انديشمندان ديني غيرعرب شيعه مثل «ابن بابوي»، «شيخ مفيد»، «شيخطوسي»، «طبرسي» و نيز انديشمندان غير عرب سني مثل «اسفرايني»، «فخررازي» و «امامالحرمين جويني» ظهور كردند. ايلخانان مغول ابتدا به تصوف علاقهمند شدند، تصوف البته ملجاي روحي و رواني نيز براي مردم آسيب ديده آن زمان به حساب ميآمد سپس مغولها به فلسفه علاقهمند شدند و شيعيان نيز همانند «خواجه نصير» به فلسفه روي آوردند. به هرحال در اين دوره شخصيتهاي شيعي و متأثر از تصوف ظهور كردند كه در نزديك كردن تشيع و تصوف نقش اساسي را دانشمندي مانند «ميثم بحراني» كه نهجالبلاغه را در قالب صوفيانه ريخت و نيز «خاندان طاووس»، «علامه حلي» و «حيدر آملي» كه ثابت كرد رهبران صوفي دانش خود را از ائمه گرفته بودند.
علل حمايت تيمور از شيعيان
دوره تيموريان مصادف با قرون 8 و 9 هجري با مرگ «ابوسعيد ايلخاني» و ظهور «تيمور» آغاز ميشود. همكاري حاكم شيعه در فتح خراسان باعث نزديكي تيمور به شيعيان شد و در برخي امور طرف مشورت او قرار ميگرفتند. در زمان تيمور دو عامل عمده يكي تضعيف حكومتهاي سنيمذهب و ديگري موضوع تاريخي ولايت باعث رشد گرايشهاي صوفيانه در تشيع شد. حمايت تيمور از شيعيان ابعاد تاكتيكي نيز داشت. تيمور براي تثبيت حكومتش و نيز جلوگيري از شورشهاي علوي به دنبال حمايتهاي مذهبي بود. شاهرخ جايگزين تيمور نيز همين سياست را دنبال كرد. در زمان تيمور هم تشيع و هم تصوف به دنبال ابداعات و نوآوريهايي بودند كه شكلگيري جنبش حروفيه توسط «شيخفضلا... استرآبادي» و نيز جنبش شعشعيگري و نقشبندي از اين دستهاند.
حمايت مولوي از سلجوقيها
ورود مسلمانان به آسياي صغير كه از زمان عباسيان شروع شده بود در زمان سلجوقيها استمرار يافت و همراه آنان گرايشهاي صوفيانه به آن سرزمينها رسوخ كرد. بكتاشيان(وابسته به محمد بن ابراهيم خراساني) كه معتقد به شفاعت 14 معصوم بودند و نيز جنبش بابابيه كه گرايش شيعه باطني داشتند از جمله گرايشهاي شيعي در صوفيان عصر سلاجقه آسياي صغير است. «مولوي» نيز در همين دوره ميزيست. مولوي در راستاي حمايت از سياست سلجوقيها نوعي تصوف غير شورشي و وابسته به كار و تلاش را تبليغ ميكرد.
تشيع در ايران تا پايان دوره صفويه
اين فصل از كتاب قرون 10 تا 11 هجري و مصادف با برآمدن صفويه را شامل ميشود. «شاهاسماعيل» بنيانگذار صفويها تبار خود را به «شيخ صفيالدين» داماد «شيخ زاهد گيلاني» ميرساند. دوره صفويه حركت نهايي علويان و سمبل استفاده ماهرانه از روش ايراني يعني توسل به ولايت و تصوف براي دستيابي به قدرت بود. شاه اسماعيل با كمك صوفيان صفويه لشكري سازمان داد و بخشهايي از ايران و عثماني را تصرف كرد.
شاه اسماعيل را به امام علي (ع) و امام مهدي(عج) منصوب كردهاند خود او گرايشهاي شديد صوفيانه داشت و مرشد كامل ناميده ميشد اما گفته ميشود گرايش به شيعهگري مشعشعه و غالي داشت و اعتقاد زيادي به صوفيها نداشت. در زمان «شاه طهماسب»، رابطه ميان شاه و فقهاي ايران مخدوش شد و او از روحانيون عرب جبل آمل سوريه نظير «عليبن عبدالعالي كركي» دعوت كرد تا به ايران بيايد. در حكومت صفويه دو دسته علماي شيعه حضور داشتند فقيهان داراي گرايشهاي صوفيانه نظير «محمد امين استرآبادي» (بنيانگذار اخباريگري) و «ملامحسن فيض» و «محمدتقي مجلسي» كه اخباري شدند. برخي اصوليان نظير «محمدباقر مجلسي» كه از در مخالفت با صوفيان برآمد و ضمن تكفير آنان كوشيد تا تشيع را از تصرف جدا كند. با اين همه گرايشهاي صوفيانه در اصوليون از بين نرفت و بعدها تحت عنوان جريانهاي شيخيه (كشفيه) و بابيه بروز و ظهور يافت. با هجوم افغانها بقاياي صفويه به هند رفته و مجدداً گرايش صوفيانه يافتند.
نقد و ارزيابي كتاب
اين كتاب نيز همانند همه كتب منتشره در حوزه تاريخي و معرفتي دربرگيرنده ويژگيها و نيز واجد نواقصي است كه به برخي موارد آن اشاره ميشود:
الشيبي، پژوهشگر عراقي و استاد فلسفه دانشگاه بغداد و فارغالتحصيل از دانشگاه كمبريج انگلستان است بنابراين محقق با اصول و فنون تحقيق درباره تاريخ عقايد، كاملا آشناست از اينرو به رغم اينكه كتاب حاضر 34 سال پيش نگارش يافته ولي به لحاظ استفاده از منابع دست اول و نيز رعايت ترتيب تاريخي و فصلبندي اثر قابل توجهي به شمار ميآيد. با اين حال وجود يك مقدمه مفصلتر درباره تاريخ تحول فكري در جهان اسلام مي توانست به درك بيشتر موضوع كمك كند. اين كتاب تشيع را يك نياز تاريخي، فلسفي و روحي مسلمانان دوره اموي ميداند و معتقد است عدم حضور جدي ائمه در صحنه سياسي و نيز اختفاي تاريخي عقايد شيعه باعث رشد جريانهاي غلوآميز و افراطي در ميان فرق شيعه و سپس انتقال به جريان هاي تصوف شده است. كتاب ميان پايگاه اجتماعي غاليان و صوفي ها و نوع تندروي و راديكاليزم فكري آنان ارتباط برقرار ميكند و مينويسد هم جنبش غاليان و هم صوفيه داراي شغل پيشه وري بودند . شايد اين شغل با برابري جوييها و يكسانخواهي طبقاتي آنان مرتبط باشد. عدم برخورداري از املاك و مستغلات نيز در انجام مهاجرتهاي سياسي آنان موثر بوده است.
مطابق برداشت از اين كتاب هرگاه كفه تشيع از تصوف پايينتر بوده امكان پيوستگي و اتحاد آنان بيشتر بوده است. به عبارتي شيعه هميشه در هنگامه ضعف درصدد استفاده (و بعضا سوء استفاده ) از تصوف بوده است. كتاب ميخواهد تصوف را ابزاري در دست تشيع نشان دهد.
رشته فلسفه در زمان مغولها تبديل به حلقه اتصال تشيع و تصوف شده است. شيعيان با صرف علم كلام نميتوانستند با صوفيها رابطه برقرار كنند. خواجه نصير علم كلام را گرايش فلسفي بخشيد. كتاب ميخواهد بگويد شيعه خارج از حوزه نفوذ خود توانسته با تصوف مربوط شود.
كتاب در صدد ساده سازي بيش از حد مفهوم تصوف برآمده و آنرا صرفا مترادف با زهد دانسته است. همچنين در باره تفاوت هاي فكري و مرامي صوفيان و نيز تفاوت آنان با عرفا و همچنين نحوه ارتباط تصوف با زهد امامان شيعي توضيحات قانعكنندهاي ارائه نميكند.
اين نويسنده عراقي رشد جنبشهاي اعتراضي در عراق و بهويژه شهر كوفه را با خصوصيات مدني اين شهر مربوط ميداند اما در باره نقش تاريخي ايرانيان و رويكرد اعتراضي آنان در رشد جنبشهاي اسلامي توضيحي ارائه نميكند . همچنين به جاي تاكيد بر مشروعيت جنبشهاي شيعي بيشتر بر وجه روياگونه آن تاكيد كرده و مبناي بسياري از حركتهاي شيعي و صوفي را خواب و روياپردازي دانسته به عنوان مثال هم جنبش حروفيه و هم صفويه را ناشي از يك خواب ميداند.
اين نوشتار تصوف را ابزار سلطه حكومتها نشان داده است مثلاً ميگويد مغولها خواهان يك چنين شكلي از زندگي براي مردم بودند، تيمورخواهان سركوب جنبش ها از اين طريق بود و مولوي خواهان معرفي شكلي از زندگي منطبق با خواسته سياسي سلجوقيها بود و همچنين در باره قتل بسياري از بزرگان تصوف به دست مغولها توضيح زيادي نميدهد . توضيح اين كه بين نوع قدرت و اقتدار حكومتهاي اسلامي و خفقان فكري و مذهبي رابطه برقرار كرده و معتقد است رشد مذهب شيعه با ضعف حكومت عباسيها ارتباط دارد و درصدد است تا قالب كلي تشيع و تصوف را متأثر از وقايع سياسي و اجتماعي و نه ذات انديشگي آنان تعريف كند.
و در آخر در باره نوع رابطه شاهان صفوي و فقها و صوفيه توضيحات بسيار ناقصي ارائه كردهاست در حاليكه اين رابطه بسيار پيچيدهتر از روايت نويسنده است .
روزنامه قانون
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید