روش برداشت از قرآن / شهید آیت‌الله دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی - بخش سوم و پایانی

1394/4/8 ۰۹:۲۰

روش برداشت از قرآن / شهید آیت‌الله دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی - بخش سوم و پایانی

ما دو نوع متشابه داریم: ۱ـ متشابه کامل مثل «الم» و امثال آن؛ ۲ـ متشابه نسبی، یعنی عبارت تا یک حد معنایش روشن است، از آن حد که می‌خواهد فراتر رود، متشابه می‌شود؛ در هر جا که انسان می‌خواهد فراتر رود، گیج می‌شود، در آنجا هم باید قطعاً از تأویل خودداری کرد. پس در متشابهات کامل و نسبی باید از دست زدن به تأویل خودداری کرد.

 

 

ما دو نوع متشابه داریم: ۱ـ متشابه کامل مثل «الم» و امثال آن؛ ۲ـ متشابه نسبی، یعنی عبارت تا یک حد معنایش روشن است، از آن حد که می‌خواهد فراتر رود، متشابه می‌شود؛ در هر جا که انسان می‌خواهد فراتر رود، گیج می‌شود، در آنجا هم باید قطعاً از تأویل خودداری کرد. پس در متشابهات کامل و نسبی باید از دست زدن به تأویل خودداری کرد.

آن که ما گفتیم فهم عالیتر، آن متشابه نیست؛ آن واقعاً برای کسی که به آن مرحله رسیده باشد، فهم عالیتر است. فهم عالیتر و فهم باطن قرآن را با متشابهات قاطی نکنید؛ هر جا که عبارت طوری است که وقتی دو معنی مقابل برای عبارت عرضه می‌کنیم، می‌تواند این باشد یا آن، به اینها جمله متشابه می‌گویند. هرجا عبارت چندپهلویی دارد، متشابه است؛ بنابراین عبارتی ممکن است در یک حد یک‌پهلو و سرراست باشد؛ از این حد که فراتر رفت، دوپهلو، سه‌پهلو و چندپهلو به این عبارت «متشابه نسبی» که در حد سرراست و یک‌پهلو بودنش «محکم» است و در حد فراتر از آن «متشابه» است، باید از استناد به عبارتهای چندپهلو در آن مرزی که دوپهلو یا چندپهلو می‌شود، مجدداً خودداری کرد؛ چون مستمسک قرار دادن این عبارتهای چندپهلو، جز فتنه و جز اختلاف ثمره‌ای دیگر ندارد.

قرآن می‌فرماید: «فامّا الذین فی قلوبهم ضیق فیتّبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنه و ابتغاء تأویله: آنان که در دلهاشان انحرافی هست، به دنبال بخشهای متشابه افتاده‌اند تا فتنه‌گری کنند به حساب اینکه می‌خواهیم تأویل و سرانجام را بدانیم، در حالی که و ما یعلمُ تأویله الا الله و الراسخون فی العلم: سرانجامش را جز خدا و راسخون در علم نمی‌دانند.» «راسخون در علم» به آن معنائی که ما می‌گوییم، پیامبر و ائمه طاهرین‌اند؛ به اعتبار اینکه می‌توانند تأویل و سرانجام آنها را از خدای متعال گرفته باشند. آنها می‌توانند آیات را تأویل کنند. به هر حال مطلب روشن است که پیامبر و ائمه که راسخون در علم نیز قطعاً هستند، اینها می‌توانند تأویل آیات را از خدا بگیرند.

نتیجه‌گیری کنیم: مثل اخباریها نیستیم که فهم قرآن را یکسره مخصوص پیامبر و امامان بدانیم. ما می‌گوییم مقداری از آیات را که «آیات بینات» و «محکمات» قرآن هستند، همه مردم می‌توانند بفهمند و برداشت روشن داشته باشند؛ ولی به شرط آنکه عربی عصر قرآن را بدانند و با شرایط نزول آیات آشنا باشند و از آن حدی که به‌روشنی می‌فهمند، فراتر نروند.

 

روش برخورد با روایات تفسیری

بند دهم) بعضی‌ها هستند تا یک روایت در تفسیر قرآن آمد، می‌گویند: این را امام یا پیامبر فرمود. اینکه عده‌ای می‌بینند روایات تفسیری را به آنها نقش تعیین‌کنندة قطعی در قرآن می‌دهند، این هم انحراف است. روایت هم افراط است؛ چون اگر روایات تفسیری مسلّم باشد، از پیامبر و امام است، مسلم است که نقش تعیین‌کننده دارد. بی‌شک بسیاری از این روایات که در تفسیرها آمده، از نظر سند مخدوش است. تازه اگر از نظر سند مخدوش نباشد، یک حدیثی است که نمی‌تواند دلیل قطعی باشد. اگر روایتی از نظر سند و از نظر دلالت قطعی باشد، این روایت ردیف قرآن است؛ همان «کتاب و سنت» و همان «کتاب و عترت» است. اگر روایت یا سندش مخدوش و باطنی باشد، یعنی قطعی نباشد، حق نداریم به آنها نقش تعیین‌کننده در فهم قرآن بدهیم. پس هر روایت که استنادش به پیامبر و امام علیهم‌السلام قطعی باشد و خود روایت از نظر عبارت، مبهم و تو در تو نبوده و معنی روشنی داشته باشد، آن معنی وقتی که از روایت مسلم‌الاستناد به پیامبر و امام به دست بیاید، در تفسیر قرآن نقش قطعی و تعیین‌کننده دارد.

بنابراین در اکثر روایات تفسیری بحثها هست. آیت‌الله بروجردی در تدریس فقهشان مکرر در روی روایات «کافی» بحث می‌کردند، روایاتی را رد می‌کردند؛ بنابراین در فقه چنین است که باید در رویارویی با روایات، سخت دقیق باشیم که اهمیت و احترام قطعی که برای سنت و عترت قائلیم قاطی نکرده و اشتباه نکنیم. خود پیامبر(ص) فرمود: دروغگویان زیادی هستند که از زبان ما برای شما مطلب دروغ نقل می‌کنند هر چیزی را از آنها قبول نکنید و آن چیزی که مطابق با قرآن باشد، قابل قبول است و هر چیزی که مخالف قرآن باشد، رد کنید.

پس کتاب کافی و امثال آن مورد احترام ماست، ارزش هم دارد؛ ولی دربست قطعی نیست. قرآن چون استنادش به پیامبر اکرم(ص) قطعی است، ارزش و ارج قرآن را باید حفظ کرد؛ بنابراین استفاده از احادیث و روایات در فهم قرآن فنی بسیار ظریف و بسیار دقیق است؛ برای اینکه درون آن احادیث جعلی هست، احادیث غیر معتبر غیر متقیّن که ممکن است انسان را به اشتباه افکند.

بار دیگر تأکید می‌کنم کسانی که به آن ظرایف مسائل اجتماعی و اخلاقی عرفانی معنوی انسان آشنا هستند، طبعاً در رویارویی با قرآن کریم برداشتهای زنده و ارزنده دارند، هرگز نباید ارزش آنها را نادیده گرفت؛ اما به شرط اینکه به حد تفسیر به رأی به حد تحمیل خواسته بر قرآن نرسد. روایات و آیات جالبی در تفسیر قرآن هست که بسیار مفید است؛ ولی به شرط اینکه نقش تذکردهنده به آنها بدهیم، نه نقش تعیین‌کننده؛ نقش تعیین‌کننده را تنها به روایتی می‌توانیم بدهیم که استناد آنها به پیامبر و امام قطعی باشد.

 

برداشتهای تک‌بعدی از قرآن

مفسرینی که الان از آنها آثاری هست، در ابعاد مختلف فلسفی یا عرفانی، مسائلی را مطرح کرده‌اند و متاسفانه کمتر در مورد نقش تعیین‌کننده اجتماعی به قرآن نگاه کرده‌اند. شاید افراطی که در این زمینه الان به وجود آمده، یک انگیزه‌اش این باشد که از آن تفاسیر نتوانسته استفاده کنند و آنچه حق اسلام بوده و برایمان روشن است که اسلام توانسته انسانهایی جهانگیر بسازد و رهبری کند، در این تفاسیر انعکاسی از بینش اجتماعی قرآن نیامده است؛ در نتیجه یک مقدار از این طرف افراطهائی به وجود آمده که همه مسائل را به طرف مسائل اجتماعی و انقلاب بکشانند.

برداشتهای فلسفی که یک فیلسوف از قرآن دارد، با برداشتهای عرفانی یک عارف، مردم بیشتر در جریان این برداشتها قرار می‌گیرند. آیا این برداشتها گاهی خود شامل تفسیر به رأی نمی‌شود؟ بنابراین آنچه یک فیلسوف یا عارف و سالک درباره آیات قرآن می‌گوید، مشمول همین مسائل و بندهاست. ممکن است یک فیلسوف یا عارف به دلیل اینکه مرحله تکامل اندیشه‌ای و اخلاقی عملی بالاتری دارد، بتواند اشاره را از قرآن درک کند که آنهایی که پایین‌ترند، درک نکنند؛ پس فوراً تخطئه نکنید و بگوئید تفسیر به رأی!

بنابراین اینکه این برداشتها را یکسره تخطئه کنیم، غلط است و یکسره هم بپذیریم، غلط است به دلیل اینکه صاحب فلان تفسیر، فیلسوف ارزنده یا عارف برجسته یا اخلاقی برجسته‌ای است، فوراً هر چیز را که درباره آیات بگوید، بپذیریم، خیر چنین نیست. اگر فیلسوف یا عارف یا اخلاقی مطلبی را گفته است که می‌خواهد آن را به حساب قرآن واریز کند و ما می‌یابیم که با الفاظ قرآن پیوند و رابطه چندانی ندارد، باید به او هشدارباش بدهیم که: آقا شما خوب می‌شد به حساب برداشت خود می‌گفتی، نه به حساب قرآن، والا شما در معرض خطر تفسیر به رأی هستی. در کتاب «خدا از دیدگاه قرآن» ابن‌سینا و صدرالمتألهین (ملاصدرا)، خواجه‌نصیر در یک مطلب فلسفی ـ عرفانی مورد استفاده قرار داده‌اند نقادی کرده‌ام و روشن نموده‌ام اصولاً ارتباط این آیه با آن مطلبی که آنها می‌گویند، ارتباط قرآن نیست: «سنریهم آیاتنا فی ‌الآفاق و فی انفسهم حتی تبین لهم انه الحق اولم یکف بربک انّه علی کل شیء شهید». در این آیه «انه الحق» را طوری بیان می‌کنند که ضمیر به خدا برگردد. من در همان مسئله گروه‌بندی آیات نشان داده‌ام که ضمیر بر حسب ظواهر قرآن به خود قرآن برمی‌گردد؛ بنابراین مطالبی که مرحوم ملاصدرا و ابن‌سینا و خواجه‌نصیر در شرح اشارات دارند، اصلاً زیادی است و انتقاد من از آنها سبک قرآنی است، نه سبک فلسفی. مطلب در فلسفه هر چه می‌خواهد باشد، این مطلب فلسفی از این آیه استخراج نمی‌شود.

روی برخورد قرآن با نوعی اندیشه تکامل‌یافتة فلسفی و عرفانی و سیر و سلوک از قرآن پررونق بوده با یک غفلت نسبی و بی‌رونقی برداشتهای اجتماعی از قرآن؛ در حالی که اسلام آیین انسان‌سازی است که انسان تک‌بعدی نمی‌سازد، بلکه انسان دارای قدرت تکامل در ابعاد گوناگون می‌سازد و ساختن انسان چندبعدی، نیاز فراوان دارد به اینکه در هیچ دوره‌ای از اهمیت مسائل اجتماعی قرآن نکاهیم و غفلت نکنیم.

 

نحوة پاسخ‌جوئی مسائل اجتماعی در قرآن

ما در عصری هستیم که نیاز فراوان داریم به اینکه بدانیم موضع قرآن در برابر مسائل اجتماعی و نیازهای اجتماعی و جامعه‌سازی و فرد را در درون جامعه و نظام اجتماعی ساخت چیست. برای اینکه انسان اشارات قرآن را درک کند، مطالب قرآن را بفهمد، باید به موضع مطالب یعنی انسان آشنا باشد، به بافتهای اجتماعی انسان همان بافتها که خود قرآن اسم برد، آشنا باشد تا بتواند آیات انسانی و آیات جامعه‌ساز قرآن را بهتر درک کند؛ بنابراین همان‌طوری که آقایان تکاملی در اندیشه فلسفی و عرفانی و اخلاقی و سیر و سلوکی داشتند و به مراحل کاملتری رسیده بودند، آن‌وقت می‌توانستند اشارات قرآن را در آن زمینه بهتر درک کنند، مطالعه‌گران قرآن امروز باید در زمینه‌های اجتماعی انسان جامعه و بافتهای گوناگون انسان مطالعات گسترده‌ای داشته و حضور ذهن داشته باشند و با چنین حضور ذهن، سعی کنند آن اشارات ارزنده قرآن را در این زمینه‌ها درک کنند و بعد اینها را عرضه کنند، به شرط اینکه باز برداشت خود را بر قرآن تحمیل نکنند و به حساب قرآن واریز و معرفی نکنند و اعتراف کنند: این تنها برداشت از این آیات نیست، برداشتهای دیگری هم می‌توان داشت.

 

مقایسه برداشتها از قرآن

شک نیست که پیروان هر مکتبی در برخورد با آرا و عقائد دیگران و برخورد با مسائل تازه و مستحدثه سؤالاتی برایشان مطرح می‌شود. وقتی سؤال مطرح شد، پاسخ آن را از مکتب خود می‌خواهند؛ یعنی از کتابها و اسناد و منابع اصلی مکتب می‌خواهند. ما مراجعه می‌کنیم به قرآن، می‌بینیم قرآن خود نظری داده است؛ ممکن است نظر قرآن موافق باشد یا مخالف، بدون اینکه درصدد این امر باشیم که برای یک اندیشه از پیش پذیرفته شده پشتوانه قرآنی دست و پا کنیم که خطرناک و یکی از عوامل تحریف و بدفهمی قرآن است. بعضی‌ها در رابطه مسائلی که در مکتب ما مطرح شده، از یک سو و رابطه با قرآن از سوی دیگر، به روش نامطلوبی عمل می‌کنند؛ مثلاً یک وقت به مارکسیسم مراجعه می‌کنیم، می‌بینیم این مکتب با بیان و یا استدلال فلسفی ـ اقتصادی ـ اجتماعی‌اش می‌گوید: «مالکیت شخصی از مهمترین عوامل الیناسیون (از خود بیگانگی و مسخ شدن انسانیت انسان) است؛ بنابراین اگر بخواهیم عوارض ناشی از این نوع الیناسیون را از بین ببریم، یک راه بیشتر وجود ندارد و آن اینکه مالکیت خصوصی با هر عنوان باشد، از بین برود. مالکیت خصوصی یک نوع تنزل انسان از مقام شامخ انسانیت است» این رأی این مکتب است؛ سپس کسی این نظر را می‌پسندد و می‌خواهد از آیات قرآن پشتوانه‌ای به دست آورد و بگوید اسلام هم مالکیت خصوصی را نفی می‌کند و به آیاتی از قبیل «و لله ما فی السموات و الارض» برخورد بکند و این آیه را طوری بفهمد که «هر چه در آسمان و زمین است، ملک خداست و ملک هیچ کس دیگری نیست»، این همان برداشت تأویلی انحرافی است. اگر کسی بخواهد بپذیرد نفی مالکیت را و به قرآن مراجعه کند و بخواهد پشتوانه‌ای برای آن پیدا کند، خود به خود دچار انحراف می‌شود.

بند یازدهم) ما بدون شک می‌توانیم مکتب‌های فلسفی، عرفانی، اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی و تربیتی را مطالعه کنیم و ببنیم چه گفته‌اند. طبعاً در این مطالعه هم با مسائل هم با موضع‌گیریهای تازه برخورد می‌کنیم، مراجعه می‌کنیم به قرآن بی‌آنکه انتظار داشته باشیم قرآن این امور را رد یا تأیید می‌کند، بدون اینکه آن چیز که خودمان پسندیده‌ایم از قرآن پشتوانه درست کنیم. اگر بدون این روحیه به قرآن مراجعه کنیم، بسیار خوب است.

 

شناخت قرآن در پرتو سیره

در بحثهای مختلف یادآوری کرده‌ام که فهم خود قرآن در ابعاد معین بدون آشنایی با سنت پیامبر و امام میسر نیست و توضیح آن را در بندهای دهگانه دادم که چه نوع اشارات باطنی قرآن مخصوص پیامبر و امام است و نیز چه نوع اشارات باطنی را وقتی پیامبر و امام فرموده باشند و نیز چه نوع اشاراتی را اصلاً پیامبر در مقام پیاده کردن قرآن و امام در مقام تکمیل پیاده کردن بیان فرموده است که اصلاً برای ما میسر نیست جز از طریق آنها آن نوع اشارات را به دست بیاوریم؛ پس کتاب و سنت یک نوع رابطه‌ای دارند. در حقیقت کتاب بدون سنت قابل فهم نیست، در همه ابعادش نمی‌گویم، نه اینکه هیچ جای آن قابل فهم نیست، بلکه این طور می‌گوییم که کتاب دو بخش دارد:

۱ـ بخشی که بدون سنت قابل فهم است،

۲ـ بخشی که بدون سنت قابل فهم نیست و فهم روشن آن متوقف بر سنت است.

اسلام‌شناسی همان طور که بر «کتاب» تکیه دارد، بر «سنت» نیز تکیه دارد از طریق تکیه بر خود کتاب.

یک مطلب دیگر این است که بسیاری از احکام را ما از کتاب نمی‌توانیم به دست آوریم؛ به عبارت دیگر تشریع و قانونگذاری و بیان شریعت و معارف الهی منحصراً در چهارچوب قرآن نبوده و پیامبر(ص) غیر از قرآن، وحی دیگری دریافت می‌کرده است. یک مسئله این است که آیا آنچه پیامبر به عنوان وحی دریافت می‌کرده، فقط قرآن است، یا علاوه بر قرآن، وحی دیگری دریافت فرموده است؟ در این زمینه اتفاقاً در این تحقیقات قرآنی که اخیراً داشتیم، مفصلاً فیش‌ها و یادداشتهایی را از منابع مختلف شیعه و سنی جمع‌آوری کردیم و خیلی روشن اثبات می‌کند که غیر از وحی قرآنی، قطعاً پیامبر وحی دیگری نیز داشته است؛ پس معلوم می‌شود که همه آنچه را که بر پیامبر(ص) وحی شده، در قرآن جمع‌آوری نشده؛ چون آنچه در قرآن آمده، وحیی است که کیفیت بیانش معجزه‌آساست؛ یعنی قرآن وحی با یک صفت علاوه است وحیی که با اسلوبی معجزه‌آسا بیان شده است، وحی دیگری است که عبارت معجزه‌آسا نیست؛ وحی است، اما قرآن نیست.

قرآن وحی است؛ ولی هر وحیی قرآن نیست. پیامبر(ص) غیر از قرآن، باز هم وحی داشته. طبیعی است که آن وحی را پیغمبر بهتر می‌فهمد و او بهتر می‌تواند اشارات را در این زمینه درک کند تا کسی که از مدار قرآن خارج است.

روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: