1394/3/25 ۱۲:۴۰
مژگان جعفری: اشکانیان نزدیک به ٥٠٠سال از ۲۴۷ پیش از میلاد تا ۲۲۴میلادی) بر ایران حکومت کردند. اشک، رهبر قبیله پرنی پس از فتح ساتراپ پارت در شمالشرقی ایران سلسله اشکانی را بنیان گذارد. دولت اشکانی در زمان اقتدار، قلمرویی گسترده از رود فرات تا هندوکش و از کوههای قفقاز تا خلیجفارس را دربرمیگرفت. به دلیل موقعیت مناسب جغرافیایی این حکومت و قرار گرفتن در مسیر بازرگانی بین امپراتوری روم و حوزه مدیترانه و امپراتوری هان در چین و نیز مسیر جاده ابریشم، این امپراتوری به مرکزی برای تجارت تبدیل شد. حکومت اشکانی بر اثر اختلافات داخلی و جنگهای خارجی در مدت حدود پنج سده در شرق و غرب بهتدریج ضعیف شد و با کشتهشدن اردوان پنجم، آخرین پادشاه این سلسله بهدست اردشیر یکم ساسانی در سال ۲۲۴میلادی فرو ریخت.
اشکانیان چگونه در برابر تهاجم رومیها بزرگترین پیروزی شرق بر غرب را رقم زدند
٥٠٠سال حکمرانی با افتخار و قدرت
امپراتوری بزرگ روم درحالدگرگونی است. نظام جمهوری فروریخته و قدرت بهدست ٣ نفر، سزار، پومپه و کراسوس افتاده... کراسوس که در پی برتری بر دو متحد دیگر است، میکوشد پس از سرکوب قیام بردگان به رهبری اسپارتاکوس، با کشورگشاییهایی، یاد جهانگشاییهای اسکندر را زنده کند. اینگونه بود که به حکومت سوریه روانه شد. آنجا تصمیم گرفت با پارتیان دربیفتد. مردم و سران رومی با ایده وی بسیار مخالفت کردند. کراسوس اما اندیشههایی دیگر درسرداشت. او در ماه می(اردیبهشت) سال ٥٣ پیش از میلاد، سپاه فراهم ساخت و یکسال بعد با ٧ لژیون سپاه با بیش از ٤٠هزار تن بهسوی پارت لشکر کشید. ارد دوم، اشک سیزدهم، برای پی بردن به نیت کراسوس از جنگ، سفیری به سوی او فرستاد. کراسوس به سفیر گفت که پاسخ این پرسش را در سلوکیه خواهم داد. سفیر ایران به او پاسخ داد که «اگر بر دست من مویی بروید، تو سلوکیه را خواهی دید». در این رویارویی بود که برای نخستینبار یک سپاه پارتی در تاریخ ظاهر شد. ١٠هزار پارتی به رهبری سورن از مردم مشرق ایران، در بیابانی بیآب و علف به نام حران، رویاروی رومیان ایستادند. پادشاهان متحد کراسوس هنگام رویارویی با سپاه پارت گریختند. با آغاز جنگ، باران خدنگهای پارتی بهپشتیبانی قطارهای شتر با بار تیرهای فراوان، بر سر رومیان و آرایش جنگی مربعیشکلشان بارید. کراسوس به درون باروهای شهر حران پناهنده شد. سپاه او پس از شهربندان پارتیان، به کوههای پشت آن عقب نشست. کراسوس به سوریه گریخت و سورن به همراه سپاهیان دلیر پارتی او را محاصره کردند. سورن به او پیشنهاد مذاکره داد تا بتواند سردار پیر رومی را زنده بگیرد. با غوغایی که در میانه رفتن کراسوس به سوی سورن درگرفت، سردار رومیان و همراهانش کشته و رومیها تارومار شدند. سورن سر کراسوس را برای ارد دوم که به ارمنستان رفته بود، فرستاد. میگویند ارد به تماشای تئاتری با نمایشنامهای از اوریپید نشسته بود. قرار بود در بخشی از این نمایش، سرخوکی استفاده شود و بهجای آن، سر کراسوس را که تازه آورده بودند، در این تئاتر برای پادشاه نمایش دادند. از ٤٠هزار سپاهی روم، تنها ١٠هزار نفر جان به در بردند و ١٠هزار تن اسیر شدند. در جنگ حران، درفشهای جنگ عقابهای روم به دست پارتیان افتاد و قدرت پارتیان برای جهانیان نمودار شد.
خون در سر من جوش زند از شرف و فخر
آنچه امروز از تاریخ پارتیان میدانیم، همانهاست که تاریخنگاران رومی نوشتهاند. جزییات تاریخی امپراتوری بلندآوازه اشکانی چندان روشن نیست و به نظر میرسد به دلایلی در پیچ و خمهای تاریخ جامانده و گم شده است. همینها هم امروز میدانیم از مورخان رومی است و در این میانه، جنگ عاملی بوده که موجب شده رومیان از درون امپراتور قدرتمند پارتی برایمان بنویسند. اشراف پارتی همچون اشراف هخامنشی به ٧خاندان با گروهی خاندانهای متوسط و پایینتر تقسیم میشدند. هرچند درباره عدد ٧ اختلاف وجود دارد، اما نامها و قلمرو اصلی و فعالیتهای سیاسی چند خاندان بزرگ در تاریخ آن دوره روشن شده است. خاندان سورن در سیستان مستقر بود و جایگاه و حق موروثی گذاشتن تاج بر سر شاه از آنِ این خانواده بزرگ بهشمار میآمد. نبرد حران یادآور بسیاری از شگفتیهای توانمندیهای تمدن ایرانی در حوزههای گوناگون است، بهویژه دفاع از سرزمین مادری در برابر تهاجمها... این نبرد تاریخی اما بعدها هرچند بهگونهای کمرنگ به حوزه ادبیات فارسی نیز راه یافت؛ آنجا که ملکالشعرای بهار وقتی در بیمارستانی در سوییس، روزگار بیماری را میگذراند، با تماشای طبیعت زیبا و کوههای سربهفلککشیده آلپ و مقایسه آن با وضع تاریک آن روزهای ایران، ناگاه نقطهها و برهههای درخشان تمدن ایرانی را یاد آورد و اینگونه سرود «شد داغ دلم تازه كه آورد به يادم/ تاريكى و بدروزى ايران كهن را... رومى زسوى مغرب و سگزى زسوى شرق/ بيدار نمودند فروخفته فِتَن را ... در پيش دو درياى خروشان، سِپَهِ پارت/ سد گشت و دليرانه نگه داشت وطن را ... خون در سر من جوش زند از شرف و فخر/ چون ياد كنم رزم كراسوس و سورن را» ...
غنیمتی به نام درفش رومی
جنگ حران که با پیروزی قاطعانه ایرانیان پارتی بر رومیان بهپایان رسید، نتیجهای دیگر هم برای امپراتوری اشکانی داشت که سرافکندگی رومیان را در پی آورد.
درفشهای عقابان رومی که برای رومیان و اقتدار آنان ارزشمند بود، با تارومار شدن سپاهشان بهدست ایرانیان افتاد و تا مدتهای دراز در ایران ماند. بعدها در معاملهای که میان دو امپراتوری صورت گرفت، پارتیان درفشها را به دشمن و همسایه دیرینه خود بازگرداندند.
پارتیزانهای سده بیستم از کجا آمدند
بسیاری معتقدند که شیوههای نوین جنگی پارتیان بعدها الگویی برای نظامیان در قرون بعد شد. شیوه نبرد پاتیزانی در جنگ دوم جهانی برگرفته از تاکتیکهای نظامی پارتیان در نبرد حران و نبردهای بعدی بود. سوار پارتی سبکاسلحه بود و همواره دشمن را با اقدامات ایذایی آزار میداد. در تاریخ آوردهاند که سوار پارتی میتوانست هنگامی که سوار بر اسب به سرعت در برابر دشمن عقب مینشیند، در حرکت، روی اسب به سوی عقب تیر انداخته و تعقیبکنندگان را دقیقا مورد هدف قرار دهد. این شیوه جنگی پارتیان در جنگ حران، رومیان را وحشتزده کرد و آنان را سستاراده ساخت.
سورنا؛ جوان و پیروز مطلق
پلوتارک مورخ بزرگ رومی سردار جوان سپاه پارت را اینگونه وصف میکند: «سورنا در دلیری و توانایی پیشروترین پارتی ایرانی دوران خود بود». او همچنین سورنا را بلندقدترين و خوشچهرهترين مرد آن زمان، معرفی میکند. سورنا (سورن پهلو) یکی از سرداران بزرگ و نامدار تاریخ در زمان اشکانیان است. وی برخاسته از خاندان سورن یکی از هفت خاندان معروف ایرانی در زمان اشکانیان و ساسانیان بود. این خانوادهها در دوران اشکانی و ساسانی حلقه نجیبزادگان گرد خاندان شاهی را تشکیل میدادند و هر یک در منطقهای از کشور حکممیراندند. سورن در زبان فارسی پهلوی به معنی نیرومند است. در میان اینها، خاندان سورن جایگاه و پایگاهی ویژه داشت. ریشه این خاندان در سیستان بود و اینجاست که گمانها درباره یکسان بودن شخصیت تاریخی دوران اشکانی و رستم پهلوان سیستانی شاهنامه آغاز میشود. بسیاری بر این عقیدهاند که سورنا تجسم تاریخی شخصیت اسطورهای رستم است؛ از آنجا که بسیاری نامهای بهکار رفته در شاهنامه متعلق به فرهنگ دوران پارتی است. آمدن نام رستم در منظومه پهلوی اشکانی «درخت آسوریک» ارتباط او را با اشکانیان نشان میدهد. سورنا در هنگامه جنگ حران، حدود ٣٠سال داشت و در جنگ برابر رومیان مهاجم، نماد جوانی و دلیری اشکانیان بهشمار میآمد. «عبدالحسین زرینکوب» در کتاب «تاریخ مردم ایران پیش از اسلام» با یاری از منابع رومی نمایی زیبا و خواندنی از شکوه و عظمت این جوان ایرانی به دست میدهد. به تعبیر وی، سورنا از نظر نژاد، ثروت و شهرت پس از شاه نخستین کس بود و اصالت خانوادگیاش او را مجاز میساخت که در روز تاجگذاری پادشاه، کمربند شاهی را به کمر ببندد. رومیان هنگامی که سودای تسخیر آسان ایران را در سر داشتند، سورنا در آن زمان بیش از ۳۰سال نداشت. تاکتیکهای نظامی وی در جنگ حران، رومیان را وحشتزده کرده بود. به فرمان او لشکريان با بهرهگیری از ابزارهایی، صداهای هولناک تولید کردند. سپاه روم در ترس و وحشت فرو رفت. روایت کردهاند که برق اسلحه سپاهیان پارتی، ميدان جنگ را روشن کرده بود. جمعیت بیپایان شترانی که حرمسرا و بار و بنه شخصی سردار سپاه ایران را حمل میکردند، شکوه و عظمت او را به رومیان نشان میداد. در جنگ حران، سورنا برندهای مطلق بود و کراسوس سردار پیر و زیادهخواه رومی بازندهای تمامعیار.
کراسوس؛ پیرمرد رومی، مغرور و ناکام
در دورهای که جنگ حران میان امپراتوریهای ایران و روم روی داد، شورای سهنفره (تریوم ویر) بر روم حکومت میکرد؛ «یولیوس سزار»، «پومپی» و «کراسوس». کراسوس در این میان، با شهرتی که از سرکوبی قیام بردگان به رهبری اسپارتاکوس در سال ۷۱ پیش از میلاد، به دست آورده بود به حکومت بر نواحی شرقی امپراتوری پهناور روم رسید.
«مارکوس لیسینیوس کراسوس» در حدود سال ۱۱۴ پیش از میلاد به دنیا آمد. تاریخ، او را در زمان جنگ حران، فرماندهای سالمند و مغرور توصیف میکند که هوای تسخیر شرق را به پیروی از اسکندر در سر داشت. روایتهایی که درباره خلقوخوی شخصی او گفته شده، در برابر شخصیت اسطورهای «سورنا» سردار ٣٠ ساله ایرانی است و این تصویری است که خود مورخان رومی از وی نقش بستهاند. کراسوس بر آن شد که با پارتیان بهستیز برخیزد. رومیان با بلندپروازیهای او مخالفت کردند. در تواریخ رومی آمده است که هنگام خروج لشکر کراسوس، رومیان او را نفرین میکردند. او را شخصی جاهطلب، مغرور و خودسر گفتهاند که به گوشزدهای اطرافیانش درباره خطرات و تبعات نبرد با ایرانیان اهمیت نداد. کراسوس آنقدر به نیروی خود و سپاهیانش اعتماد داشت که خود را از پیش پیروز میدانست و در دیدار با سفیر پارتی رفتار اهانتآمیزی در پیش گرفت.
کراسوس بدینترتیب کوشید تا بخت خود را با یورش بردن به پارتیان بیازماید. او با وجود مخالفت روم و با در اختیار داشتن یک سپاه هفت لژیونی و نیرومند و بدون اعلام جنگ درسال ۵۴ پیش از میلاد از رود فرات گذشت. سپس پلی را که بر فرات بود ویران کرد زیرا داستانهایی در مورد جنگ و گریز سواران پارتی و رشادتهای آنان در سپاه روم پیچیده بود و آنها را در وحشتی از پارتها فرو برده بود و کراسوس از فرار سربازانش بیم داشت. کراسوس در بزرگترین نبرد تاریخ شرق و غرب، ناکامترین بود. نه نامی از او در روم به نیکی ماندگار شد نه در جنگ حران سرانجامی جز مرگ فجیع یافت.
روزنامه شهروند
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید