نسبت اخلاق و اقتصاد در گفت‌وگو با دكتر سروش دباغ

1394/2/21 ۱۰:۰۵

نسبت اخلاق و اقتصاد در گفت‌وگو با دكتر سروش دباغ

انسان اقتصادی، انسانی است كه پیوسته با دیگران مراوده، برخورد و اصطكاك دارد. انسانی است كه در فعالیت‌های خود بعضا به منفعت و اصل لذت و فایده می‌اندیشد اما در این میان آیا تنها خود فرد مهم است. آیا برای هموار شدن مسیر خود بدون توجه به دیگری باید تلاش كند، آیا برای دیگران نیز ارزشی باید قایل شود؟ آیا اصلا افراد دیگر اجتماع باید مهم باشند؟ یا اینكه باید حركت افراد بر چارچوبی قراردادی استوار باشد؟ و... اینجاست كه اخلاق به مدد اقتصاد می‌آید و فعالیت‌های افراد را بر اساس باید‌ها و نباید‌ها تنظیم می‌كند. از سوی دیگر شاید این اندیشه كه مباحث فلسفه اخلاق با تحلیل اقتصادی ارتباط دارد، دور از ذهن باشد زیرا بسیاری از مردم فلسفه اخلاق را به عنوان یك دستور كلی دور از دسترس و غیرعملی و فلسفی تلقی می‌كنند كه با آن راه به جایی نمی‌توان برد. با این حال شاید آنچه كمتر مورد توجه قرار می‌گیرد وجه مشترك اقتصاد واخلاق است؛ عقلانیت.

 

نسبت اخلاق و اقتصاد در گفت‌وگو با دكتر سروش دباغ

  علی طجوزی: انسان اقتصادی، انسانی است كه پیوسته با دیگران مراوده، برخورد و اصطكاك دارد. انسانی است كه در فعالیت‌های خود بعضا به منفعت و اصل لذت و فایده می‌اندیشد اما در این میان آیا تنها خود فرد مهم است. آیا برای هموار شدن مسیر خود بدون توجه به دیگری باید تلاش كند، آیا برای دیگران نیز ارزشی باید قایل شود؟ آیا اصلا افراد دیگر اجتماع باید مهم باشند؟ یا اینكه باید حركت افراد بر چارچوبی قراردادی استوار باشد؟ و... اینجاست كه اخلاق به مدد اقتصاد می‌آید و فعالیت‌های افراد را بر اساس باید‌ها و نباید‌ها تنظیم می‌كند. از سوی دیگر شاید این اندیشه كه مباحث فلسفه اخلاق با تحلیل اقتصادی ارتباط دارد، دور از ذهن باشد زیرا بسیاری از مردم فلسفه اخلاق را به عنوان یك دستور كلی دور از دسترس و غیرعملی و فلسفی تلقی می‌كنند كه با آن راه به جایی نمی‌توان برد. با این حال شاید آنچه كمتر مورد توجه قرار می‌گیرد وجه مشترك اقتصاد واخلاق است؛ عقلانیت. در واقع پایه‌های این دو مقوله بر عقلانیت استوار است. پس نشان‌دهنده این است كه هم می‌توان در پی كسب سود و رفع حاجات بود و همزیستی اخلاقی داشت. اما پرسش اینجاست، با وجود اینكه جامعه ما، جامعه‌ای مبتنی بر اخلاق دینی و عرفانی است، طی سال‌های اخیر در تمام سطوح با بداخلاقی‌ها و فردگرایی‌های خودخواهانه بسیاری روبه‌رو شده‌ایم. چرا به این سمت رفته‌ایم. مقصر كیست؛ مردم یا مسوولان؟ به همین دلیل این پرسش‌ها و چگونگی زیست اقتصادی مبتنی بر اخلاق را با سروش دباغ كه پژوهش‌های بسیاری در زمینه اخلاق و فلسفه و عرفان انجام داده است، مطرح كردیم. البته او پیش از آغاز بحث به صراحت گفت: «پیش از پرداختن به موضوع، لازم است تاكید كنم كه تخصصی در اقتصاد ندارم و حوزه تخصصی كارم، فلسفه، اخلاق و عرفان است. نكاتی هم كه در این خصوص ذكر می‌كنم از منظر فردی است كه از قلمرو اخلاق به این مسائل می‌نگرد.»

****

     برخی اقتصاد را علمی - اخلاقی می‌دانند ؟ برای ورود به بحث می‌خواهم بدانم از نظر شما اخلاق واقتصاد چه همپوشانی‌هایی با هم دارند؟ نظر شما چیست؟

اقتصاد جزو علوم انسانی تجربی و از این حیث شبیه به جامعه‌شناسی، مدیریت و روانشناسی است. پیشرفت علم در این حوزه‌ها مبتنی بر شیوه‌های تجربی است اما معطوف به مناسبات و روابط انسانی. چنانچه مدیریت، روانشناسی و جامعه‌شناسی نیز این گونه هستند. بنابراین می‌توان گفت طبیعتا پاره‌ای از نُرم‌ها و هنجارهای اخلاقی چنان كه بر دیگر نظام‌های تجربی بار می‌شود، بر نظام اقتصادی نیز می‌تواند مترتب شود.

به تعبیری دیگر وقتی می‌گوییم، یك امر «اخلاقی» است باید توجه كرد، امراخلاقی مبتنی بر پاره‌ای از باید و نباید‌هاست؛ اموری كه ترك یا انجام آن ضروری است. اما در علم اقتصاد تا آنجا كه من می‌دانم این گونه نیست. به هر حال ما نرم‌هایی داریم اما نه از جنس نرم‌های علم اخلاق. پیشرفت و تحولات این علم یا مطرح شدن نظریات جدید اقتصاددانان در باب عرضه، تقاضا، تورم، ركود و مسائلی اینچنین، بر پایه‌ای از نُرم‌های اخلاقی نیست. به تعبیر دیگر، رابطه تنگاتنگی كه در حال حاضر علم اقتصاد با علم آمار دارد و مدل‌سازی‌هایی كه در آن انجام می‌گیرد، كاری كاملا تجربی است. اما اخلاق مبتنی بر پیش‌بینی نیست بلكه بر «باید» و«نباید» بنا شده است. می‌توان برخی از این هنجار‌ها را در اقتصاد رعایت كرد و اقتصاددانان در نظریات خود لحاظ كنند. به تعبیری دیگر می‌توان از سویه‌های اخلاقی نظریات اقتصاددانان، تئوری‌ها و نحوه اجرای سیاست‌های اقتصادی و تعارضاتی كه در این میان پدید می‌آید، سخن گفت و سراغ گرفت.

 

    در اینجا با چه تعارضات اخلاقی روبه‌روهستیم؟

مثلا پدیده ساختن بزرگراه از میان یك جنگل را در نظر بگیرید. این اقدام می‌تواند تسهیلات زیادی برای مردم و دولت ایجاد كرده و راه‌های طولانی را كوتاه كند، اما لازمه‌اش تخریب محیط زیست است و متضمن نوعی تعارض اخلاقی. یا وقتی یك سازمان و شركتی به دلایل مختلف تصمیم به تعدیل نیروهای خود می‌گیرد، از یك طرف به اقدامی اقتصادی یعنی بقا می‌اندیشد اما از سوی دیگر با اخراج كاركنان، باعث آزار كارمندان و خانواده‌های‌شان می‌شود. هنگام بروز چنین تعارضاتی، انسان‌ها به‌غیر از انتخاب یكی از این دو، راه دیگری ندارند. برای اتخاذ تصمیم موجه در چنین مواقعی، گریزی از به‌كار بستن نظریه‌های «اخلاق هنجاری» نخواهد بود.

در این میان از یك سو مكتب «وظیفه‌گرایی» و التزام به وظایف اخلاقی و عقلانی سر و كار را داریم. در چنین نگرشی به آثار و نتایج اعمال هیچ توجهی نمی‌شود و فقط وظایف اخلاقی و عقلانی مهم است. از سوی دیگر مكتب «نتیجه‌گرایی» را داریم كه هم عنان با بیشینه شدن فایده و كمینه شدن درد و رنج است.

در این میان دیوید راس، از فیلسوفان اخلاق معاصر معتقد است كه «تنها با فایده‌گرایی نمی‌توان به نتیجه رسید و سعی می‌كند درعین حال به نتیجه هم توجه داشته باشد. او وفاداری، مهربانی، عدالت، بهبود نفس، جبران، سپاسگزاری و اخلاق را وظایف انسانی می‌داند كه می‌تواند در هدف‌ها، شاخص‌ها و محدودیت‌ها به رفع تعارضات اخلاقی كمك كند و انسان از طریق آن می‌تواند تصمیم موجه‌تری اتخاذ كند.»

به تعبیر دیگر همان‌گونه كه می‌توان راجع به امر سیاسی از منظر اخلاق سخن گفت به اقتصاد نیز از همین منظر نگریست اما لزوما نه در حوزه فرااخلاق بلكه باید مباحث در حوزه اخلاق هنجاری مطرح شود. چنان كه درمی‌یابم اخلاق و سیاست راجع به انسانی است كه در پولیس و شهر زندگی می‌كند. اگر بخواهیم فصل مشتركی برای اخلاق و سیاست بیابیم، عبارت خواهد بود از احكام نورماتیو یا هنجاری كه بر بایستگی و چگونگی رفتارهای انسان سایه می‌اندازد؛ به این معنا كه آیینه تمام‌نمای اقتضائات هنجاری انسانیت هستند. اینكه «چه باید كرد» و «چه نباید كرد» مهم‌ترین سوال‌هایی هستند كه در اخلاق هنجاری طرح می‌شود. در اینجا نیز با دو سوال مهم مواجه هستیم كه عبارتند از «چه كسی باید حكومت كند؟» و «چگونه باید حكومت كند؟». این دو سوال در بحث از رابطه میان اخلاق و سیاست طرح می‌شود. اگر اینچنین باشد، فصل مشترك سیاست و اخلاق یا به تعبیری دیگر رفتار اخلاقی متضمن هنجارهایی است كه بر كنش‌های آدمیان در زندگی جمعی و در پولیس بار می‌شوند. همین پرسش‌‌ها را نیز می‌توان درباره رفتارها و كنش‌های اقتصادی طرح كرد.

 نسبت‌سنجی میان اخلاق و اقتصاد شاخه‌ای از شاخه‌های اخلاق كاربردی است یعنی همانقدر كه می‌توان از اخلاق در اموری مانند سیاست، محیط زیست و پزشكی زمینه‌هایی یافت، می‌توان از آن در اقتصاد هم سراغ گرفت.

چنان كه آمد، در قلمرو فلسفه اخلاق، این مبحث كه از منظر اخلاقی چه كاری رواست و چه كاری ناروا، چه كاری بایسته است و چه كاری بایسته نیست، در اخلاق هنجاری صورت‌بندی می‌شود. فلسفه اخلاق بنا بر یك تقسیم‌بندی كلان به سه شاخه فرااخلاق، اخلاق هنجاری و اخلاق كاربردی تقسیم می‌شود. بحث‌های انتزاعی صرف، متعلق به فرااخلاق است. در حوزه اخلاق هنجاری بحث‌ها صبغه انضمامی‌تری دارند؛ اینكه من وشما چه باید بكنیم و تنظیم مناسبات و روابط اخلاقی روزمره باید بر اساس چه مبانی و مبادی‌ای باشد، بحث‌های مربوط به حوزه اخلاق هنجاری است. در حوزه اخلاق كاربردی نیز نظریاتی كه در اخلاق هنجاری مقبول واقع شده‌اند، به كار می‌روند.

 

    مهم‌ترین مفاهیم ومقوله‌های اصلی در بحث اخلاق هنجاری چیست؟

در حوزه اخلاق، سه مفهوم مهم وجود دارد كه می‌توان مناسبات و روابط اخلاقی را مبتنی بر آنها توضیح داد؛ «وظیفه»، «نتیجه» و «فضیلت». این سه مفهوم از مهم‌ترین مفاهیمی هستند كه در اخلاق هنجاری معاصر طرح شده‌اند.

 

    این مفاهیم را بیشتر توضیح می‌دهید؟

ابتدا دو مفهوم وظیفه ونتیجه را توضیح می‌دهم تا دریابیم اخلاق فضیلت‌محور كه در واقع مقابل این مفاهیم قرار می‌گیرد، متضمن چه معانی است. فرض كنید به شما می‌گویم در فلان موقعیت نباید دروغ بگویید. در واقع واژه باید و نباید را به كار می‌برم ویك اصل اخلاقی تاسیس می‌كنم كه شما در مقام عمل آن را به كار ببرید. اما وقتی شما می‌پرسید چرا نباید دروغ بگویم؟ پاسخ می‌شنوید كه دروغ نگفتن یك «وظیفه» اخلاقی است. اینجاست كه مفهوم وظیفه والزام مدخلیت می‌یابد.

مفهوم دیگری كه به درك بهتر فضیلت كمك می‌كند مفهوم «نتیجه» است. یكی از اصولی كه برای تنظیم مناسبات و روابط اخلاقی با دیگر افراد همچنین با سایر ملل، مورد نظر اكثر انسان‌ها و دولت‌هاست؛ اصل لذت یا فایده واخلاق مبتنی بر آن است. مناسبات وروابط در اكثر كشور‌ها مبتنی بر كسب سود و دفع ضرر است. منافع ملی كه در سیاست بین‌الملل از آن بسیار سخن گفته می‌شود و اصولا دولت حافظ آن است، مبتنی بر همین اصل لذت یا فایده است. اصل لذت بر عملی تاكید می‌كند كه متضمن پیدایی بیشترین منفعت و فایده برای اكثریت مردم باشد؛ از این رو در مواقعی كه تضاد منافع به وجود بیاید، بسیاری از روشنفكران و فلاسفه و جامعه‌شناسان برای رسیدن به داوری اخلاقی موجه، اصل لذت یا فایده را برمی‌كشند و طرح می‌كنند. فایده‌گرایی یك نحله بزرگ اخلاقی و مبدا عزیمت بسیاری از اخلاقیون در مغرب زمین است. این مكتب اخلاقی تقسیمات مختلفی دارد كه وارد آنها نمی‌شوم؛ حداقل دو نحله «فایده‌گرایی قاعده‌محور» و «فایده‌گرایی عمل‌محور» از این حیث قابل ذكرند. در مورد نسبت میان مفهوم فایده و اخلاق، به ویژه اگر منفعت و فایده جمعی را در نظر داشته باشیم، عده‌ای معتقدند می‌توان مناسبات و روابط اخلاقی را بر حسب نتیجه یا بر حسب فایده صورت‌بندی كرد. بسیاری از كارهایی كه در روابط كاری و در تنظیم مناسبات مالی با دیگران انجام می‌دهیم، مبتنی بر فایده است. به نظر می‌رسد اگر این نگاه متضمن اضرار به دیگری نباشد، مشكلی نداشته باشد، با این شرط كه در نهایت بیشترین فایده و در عین حال كمترین درد و رنج را برای بیشترین شهروندان جامعه به همراه آورد. اگر از این دو مفهوم كه به اجمال به آنها اشاره كردم، گذر كنیم، به اخلاق فضیلت‌محور می‌رسیم.

    درباره مفهوم فضیلت توضیح بیشتری بدهید؟

 برای اینكه مفهوم فضیلت روشن‌تر شود از تفكیكی كه فلاسفه قایل به اخلاق فضیلت‌محور استفاده كرده‌اند، بهره می‌برم. این فلاسفه بر این رای هستند كه وقتی با انسان سر و كار داریم، باید میان دو سنخ از خصوصیات او تفكیك قایل شویم؛ خصوصیات بیولوژیك وخصوصیات شخصی. خصوصیات بیولوژیك مانند قد، رنگ چشم و... همه خصوصیات بیولوژیك انسان هستند كه تحت هیچ شرایطی تغییر نمی‌كنند اما پاره‌ای خصوصیات هستند كه در اختیار خود انسانند به این معنا كه شخص می‌تواند میزان خویشتنداری، شجاعت، حكمت و سخاوتش را تغییر دهد. البته اگر قایل به این امر باشیم كه این خصوصیات هم از پیش تعیین شده و هر آنچه در وجود اوست، تبیین مبتنی بر زیست‌شناسی تكاملی دارد و امكان هیچ‌گونه دخل و تصرفی برای او وجود ندارد، این تفكیك، تفكیك بی‌وجهی می‌شود. پرسشی كه مدنظر اخلاقیون فضیلت‌محور است، از این قرار است كه آیا نسبت وثیقی بین فضایل اخلاقی و صدور داوری اخلاقی موجه برقرار است یا خیر؟ وقتی سخن از انسان فضیلت‌مند به میان می‌آوریم، بحث را مبتنی بر مفهوم فضیلت تنسیق می‌كنیم و فضایل اخلاقی را فضایلی می‌دانیم كه بر اثر ممارست و تمرین در فرد نهادینه می‌شوند، به گونه‌ای كه فعل اخلاقی به صرافت طبع از او صادر شود. حال پرسشی كه مدنظر قایلان به اخلاق فضیلت‌محور قرار می‌گیرد، این است كه آیا فضایل اخلاقی برای رسیدن به داوری اخلاقی موجه كفایت می‌كند؟

 

    یكی از نظریاتی كه اخلاقیون فضیلت محور به آن قایل هستند، این است كه عمل، زمانی درست است كه فاعلی فضیلت‌مند آن را انجام دهد. در این میان این پرسش مطرح می‌شود چه نسبتی میان خوبی و فضیلت اخلاقی برقرار است؟ در اخلاق هنجاری كه پیش‌تر به آن اشاره شد، نكته مهم آن است كه ملاك و محكی برای تفكیك فعل اخلاقی درست از فعل اخلاقی نادرست در دست داریم یا خیر؟

اخلاقیون فضیلت‌محور، برخلاف كسانی كه قایل به اخلاق قاعده محورند (rule-based)، بر این عقیده‌اند كه هرچه انسان فضیلت‌مند و انسانی كه فضایل اخلاقی در او نهادینه شده انجام می‌دهد، صحیح است. در واقع هرچه آن «خسرو كند، شیرین كند». ایشان برای اینكه نسبت میان درستی و فضیلت را نشان دهند، عمل درست را عملی می‌دانند كه از فاعل فضیلت‌مند سر بزند. اشكالی كه برخی منتقدان اخلاق فضیلت محور بر این رای گرفته‌اند، آن است كه این تعریف به نحوی از انحای مبتنی بر «دور» است یعنی در پاسخ به این پرسش كه فعل خوب چه فعلی است، آن را فعلی می‌انگارند كه از فاعل فضیلت‌مند صادر می‌شود. از یك سو، خوبی از روی فضیلت تعریف می‌شود و از سوی دیگر فضیلت را هم بر حسب خوبی تعریف می‌كنند.

گویی ملاك و محك مستقلی از خود خوبی نداریم در حالی كه قرار بود اخلاق فضیلت‌محور توضیحی برای رسیدن به داوری اخلاقی موجه ارایه دهد. عده‌ای برای شكستن این دور گفته‌اند فضیلت اخلاقی یك تبیین تجربی دارد. به این معنا كه محتوای شخصیت فرد فضیلت‌مند، مبتنی بر خصوصیات طبیعی است. یعنی خصوصیاتی كه در روان او وجود دارند كاملا صبغه تجربی و طبیعی دارد. ایشان معتقدند با این تفكیك می‌توان آن دور را شكست و توضیح دادكه چگونه فعل اخلاقی از فرد به صرافت طبع صادر می‌شود. به تعبیر دیگر این گونه اوصاف هنجاری بر اوصاف طبیعی مترتب می‌شود. نكته دیگری كه باید برای داشتن تصویری از اخلاق فضیلت‌محور مدنظر قرار داد، این است كه چگونه فرد به جایی می‌رسد كه داوری اخلاقی موجه از او صادر می‌شود؟ فرض كنیم كه این دور بشكند وخوبی نسبتی با فضیلت داشته باشد، انسان فضیلت‌مند را هم انسانی بدانیم كه فعل خوب از او صادر می‌شود. در ادامه این پرسش مطرح می‌شود كه یك انسان چگونه فضیلت‌مند می‌شود؟

 

    حال من این پرسش را مطرح می‌كنم. یك انسان چگونه فضیلت‌مند می‌شود؟

در اینجا مفهوم «ممارست» وتاكیدی كه اخلاقیون فضیلت‌محور بر حكمت عملی دارند، محوریت می‌یابد؛ به این معنا كه اگر شخص پیوسته برای به منصه ظهوررساندن و نهادینه كردن فضایل اخلاقی در خود و به كارگیری آن در سیاق‌های مختلف بكوشد، به استان‌هایی می‌رسد كه داوری‌های اخلاقی موجه از او صادر می‌شود. بنابراین، از این منظر، مفهوم «حكمت عملی» كه در اخلاق فضیلت‌محور مدنظر قرار می‌گیرد، برای رسیدن به داوری اخلاقی موجه ضروری است. مطابق با این نظریه اخلاقی، باید اقداماتی انجام داد كه فرد فضیلت‌مند تربیت شود، نه اینكه فردی تربیت شود كه صرفا با یك‌سری اصول اخلاقی آشنا باشد. باید اذعان داشت گذشته از تاثیر دولت‌ها در نهادینه شدن بداخلاقی‌های اجتماعی، بسیاری از مشكلات نهادینه شده این سری است، نه آن سری. متاسفانه كثیری از مناسبات و روابط انسانی اخلاقی میان ما خدشه‌دار شده؛ مبدا عزیمت اخلاق فضیلت محور هم همین جاست. به توضیحی كه آمد، نهادینه شدن اخلاق، بیش از هر چیز متضمن این معناست كه حكمت عملی در آدمیان نهادینه شود.

 

    طی سال‌های اخیر با بداخلاقی‌های اقتصادی زیادی در سطوح مختلف مواجه شده‌ایم. چرا به این سمت رفته‌ایم. منشا این مساله چیست؟ دولت‌ها، مردم یا ریشه آن را در جای دیگری باید جست‌وجو كرد؟

به نظرم این مساله رابطه‌ای مستقیم و ساختاری با معیشت مردم و اخلاق دارد. مطابق با سلسله نیاز‌هایی كه مازلو تعریف كرده است و مولانای خودمان نیز از منظر دیگری می‌گوید: «آدمی اول اسیر نان بود/ زانك قوت و نان ستون جان بود». بنابراین تصور می‌كنم حكومت‌ها وظیفه اصلی و بالذات آنها معطوف به برآوردن نیاز‌های اولیه مردم یعنی امنیت، بهداشت و معیشت است، به نحوی كه شهروندان بتوانند زندگی متعارف و آبرومندانه‌ای داشته باشند. اینها از جمله اقداماتی است كه عموم عقلا در بسیاری از كشورهای دیگر انجام می‌دهند. اگر نیازهای اولیه برطرف شود آن زمان مجال پرداختن به نیاز‌های ثانویه‌ای مثل معنویت، اخلاق، هنر و علم‌آموزی فراهم می‌شود ولی اگر حاجات اولیه برآورده نشود نوبت پرداختن به حاجات ثانویه نمی‌رسد یا به تعبیر مازلویی، در آن هرم سلسله مراتب نیازها به مدارج عالی و بالاتر نمی‌توانیم برویم. در جوامعی مثل جامعه ما كه مشكلات معیشتی و نیاز‌های اولیه كثیری از افراد برآورده نشده، شاید از این افراد انتظار زیستن اخلاقی داشتن، چندان عملی نباشد. در روایات دینی داریم كسی كه فقر امان او را بریده، از دست او نمی‌توان در امان بود. لازمه این سخن این است كه چنین كسی نمی‌تواند زیست اخلاقی پیشه كند. به همین جهت قصه ذو ابعاد است و نباید تنها از علمای اخلاق یا فیلسوفان اخلاق در این باب نظر خواست. به تعبیری دیگر، این پرسش بیشتر پاسخی تجربی می‌طلبد تا نرماتیو و فلسفی؛ پاسخی می‌طلبد كه علمای علوم اجتماعی، مشخصا جامعه‌شناسان، روانشناسان و مردم‌شناسان و اقتصاددانان باید توضیح بدهند و برای رفع آن گام بردارند. علمای اخلاق می‌توانند برخی نكات را درباره مكاتب مختلف اخلاقی تبیین كنند. از آن مهم‌تر، به عموم مردم كه ظرایف و دقایق مباحث فلسفی و اخلاقی مدنظرشان نیست، یكسری اصول اخلاقی كلان را تعلیم بدهند تا میان مردم جا بیفتد. اما اگر حاجات اولیه بر طرف نشده باشد، این گونه سخنان گوش شنوایی پیدا نخواهد كرد؛ باید نیازهای اولیه برطرف شود تا شخص بتواند به حوایج ثانویه خود بپردازد. همان‌گونه كه بیان شد معنویت، هنر و اخلاق در زمره حاجات ثانویه قرار می‌گیرد. بنابراین پاسخ به این پرسش را باید از متخصصان حوزه‌های دیگر هم پرسید چراكه بسیاری از آدمیا ن متوسط‌الحال هستند. همان‌گونه كه حافظ هم می‌گوید: «دوش رفتم به در میكده خواب آلوده/ خرقه تر دامن و سجاده شراب آلوده». عموم آدمیان سجاده شراب آلوده دارند؛ نه زیاد اهل گذشت هستند ونه شیطان صفتند. باید نیازهای اولیه (basic needs) ایشان برطرف شود تا دلمشغول آنها نباشند. توضیح بیشتر و ساده‌تر اینكه كسی كه درمانده می‌شود دزدی می‌كند، دروغ می‌گوید و كمتر كسی هست كه در مقابل نیاز‌های برطرف نشده اولیه همچنان پایبند به هنجارهای اخلاقی بماند و دست به اعمال خلاف نزند و اصول اخلاقی را رعایت كند.

    پس جایگاه قناعت در این میان كجاست؟ چراكه اخلاق عرفی ما مبتنی بر اصول اخلاق دینی و عرفانی است. در بسیاری از زمان‌ها نیز با وجود بروز مشكلات اقتصادی و معیشتی مانند زمان جنگ، پایه‌های اخلاقی جامعه نه‌تنها نلرزیده است، اما در سال‌های اخیر به نظر می‌رسد قبح این گونه كار را ریخته است؟ دلیلش چیست؟

 بحث درباره مقوله قناعت و غوطه‌ور شدن در نیازهای بیشتر، ارتباط وثیقی با اقتصاد بازار آزاد و سرمایه‌داری دارد، خصوصا سرمایه‌داری عنان گسیخته كه در كشوری مثل امریكا دیده می‌شود. حرص و آز و مصرفی بودن یكی از مقومات سرمایه‌داری است. پس از آن بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸، اقبال به نوشته‌های ماركس و ادبیات ماركسیستی زیاد شد. منتقدان نظام سرمایه‌داری می‌گفتند در این نظام‌ها، هدف اصلی ایجاد نیاز است؛ اعم از نیازهای واقعی و نیاز‌های كاذب. مردم به خرید بی‌حد و حصر تشویق می‌شوند؛ گویی نسیه زندگی‌ كردن و با پول دیگران امور خویش را سامان بخشیدن از مقومات نظام سرمایه‌داری است. تحلیل ماركس و دیگران، متضمن نقد بنیادین و فراگیر نظام سرمایه‌‌داری است؛ در عین حال برخی كوشیده‌اند بدیلی برای آن بدهند، به نحوی كه از عیوب نظام سوسیالیستی - استالینیستی عاری باشد، هرچند به لحاظ اقتصادی از قانون اقتصاد آزاد تبعیت نكند. وضعیت كنونی كشورهای اسكاندیناوی و استقرار نظام‌های سوسیال‌دموكرات در آنها را باید بر همین نحو و سیاق فهمید. در این نظام‌های سیاسی و اقتصادی، ‌مركزگرایی از نوع اتحاد جماهیر شوروی سابق را نمی‌توان سراغ گرفت؛ مركزگرایی هم عنان با استالینیزم. در كشورهای اسكاندیناوی راه دیگری پی گرفته ‌شده یعنی‌ نظام، دموكراتیك است، در عین حال دولت هم بر ساز و كار اقتصادی نظارت می‌كند و‌ حقوق بشر نیز پاس داشته می‌شود. علی‌ایحال، چه در نظام سرمایه‌داری و چه در نظام سوسیالیستی می‌توان انسان‌ها را دعوت به كف نفس كرد تا نیازهای‌شان حداقلی و كمینه شود اما به مدد این آموزه‌های اخلاقی نمی‌توان برنامه‌ریزی كلان كرد. توصیه‌های اخلاقی‌ خیلی‌ خوب است و می‌توان آنها را دریك جامعه به كار بست، ولی انتظار برنامه‌ریزی نباید از آنها داشت یا اگر هم قرار به برنامه‌ریزی باشد، این توصیه‌ها به‌ مثابه خطوط راهنمای كلی‌ است و نه بیشتر. ضمنا اگر كسانی‌ در پی‌ آسیب‌شناسی‌ و رفع آسیب‌های نظام سرمایه‌داری هستند، با توجه به تجربه تاریخی‌ای كه در قرن بیستم داشته‌ایم، به نظر می‌رسد نظام اقتصادی و سیاسی سوسیالیستی چنان كه در اتحاد جماهیر شوروی سابق بروز و ظهور یافت، راهی‌ به جایی نمی‌گشاید و آثار و نتایج مخرب و زیانباری بر آن مترتب می‌شود. آنچه در این میان محوریت دارد، نحوه استفاده كردن از تكنولوژی است؛ «گندمش بستان كه پیمانه است رد». به نظرم می‌توان در باب مشتهیات نفسانی، خویشتن‌شناسی‌، خودكاوی و كف نفس در روزگار كنونی هم سخن گفت. علاوه بر نواندیشان دینی، برخی انسان‌های معنوی نیز در روزگار كنونی به مقوله تكنولوژی پرداخته‌اند. چنان كه در سلسله مقالات عرفان مدرن آورده‌ام، سپهری سالك مدرنی بود كه به دنیا آری می‌گفت و ساحت قدسی هستی را در جهان پیرامون هم سراغ می‌گرفت: «و خدایی كه در این نزدیكی است: /لای این شب بوها، پای آن كاج بلند/ روی آگاهی آب، روی قانون گیاه». اتفاقا او از كسانی بود كه با تكنولوژی چندان بر سر مهر نبود و انتقاداتی به سازوكار تكنولوژیك داشت، اما نه به این معنا كه بهره گرفتن از دنیا را غزالی‌وار بالمره فرو نهد.

 

  ببینید چه در كشوری با نظام سرمایه‌داری باشیم و چه سوسیالیستی بی‌نیاز از دستاوردهای تكنولوژی نمی‌توانیم باشیم اما بحث اصلی زیست اخلاقی - اقتصادی جامعه است. در این میان نقش روشنفكران دینی چیست؟ البته منظور از لحاظ اخلاقی و معنوی   است.

اگر اجازه دهید از منظر خویش به عنوان عضوی از خانواده نواندیشی دینی صحبت كنم و نه به عنوان نماینده این جریان. دكارت می‌گفت كه تقسیم كن تا پیروز شوی. وقتی‌ می‌گویید رابطه میان دین و تكنولوژی باید ببینیم و بپرسیم كه كدام دین را مراد می‌كنیم و چه نوعی و سنخی از دینداری و دین‌ورزی مدنظر هست تا بتوانیم رابطه‌اش را با تكنولوژی از منظر نحله روشنفكری دینی و نواندیشی‌ دینی بسنجیم. قصه دینداران معیشت اندیش، معطوف به تكنولوژی‌های حلال و حرام است و این امور را از روحانیون می‌پرسند. در دینداری معرفت‌اندیش قصه فرق می‌كند، همچنین در دینداری تجربت‌اندیش چراكه مقولاتی مثل آلیناسیون (ازخود بیگانگی) و شكوفایی و سعه وجودی طرح می‌شود. دیندار معرفت‌اندیش هم به میزانی‌ كه زندگی تكنولوژیك منتج به آلیناسیون نشود، با آن مساله‌ای ندارد؛ دین‌دار تجربت‌اندیش نیز استفاده صرفا متعارف از تكنولوژی می‌كند چراكه غوطه خوردن بیش از حد در ابزار و ادوات تكنولوژیك، او را از پرداختن به خویشتن و خودكاوی و از سر گذراندن تجربه‌های كبوترانه كه به تفصیل در مقالات «در سپهر سپهری» به آن پرداخته‌ام، بازمی‌دارد. در عین حال روشنفكران دینی كه متعلق به نحله دینداری معرفت‌اندیش هستند، علی‌الاصول با جهان جدید سر مهر و سازگاری دار‌ند. تفاوت‌شان با سنت‌گراها و بنیاد‌گراهای دینی نیز در این است كه بنیادگرایان دینی با دستاوردهای تكنولوژیك هیچ مشكلی‌ ندارند چراكه مثلا سوار هواپیما می‌شوند و آن را به برج‌های دوقلو می‌كوبند. اكنون در كشور ما نیزافرادی كه با ایده‌های بنیادگرایانه بر سر مهرهستند، با استفاده از میوه‌ها و محصولات تكنولوژیك هیچ مشكلی‌ ندارند. این هم از طنز‌های روزگار است. بارها به برخی‌ دوستانم گفته‌ام كسانی كه این همه با تكنولوژی و مدرنیته مساله دارند، چه در كشور ما چه در كشورهای دیگر، چرا سوار بر اسب و قاطر نمی‌شوند؟ ایشان با میوه‌های علم جدید كه با تكنولوژی بروز و ظهور پیدا می‌كند، هیچ مشكلی‌ ندارند؛ مساله ایشان ریشه‌هاست و مبانی و مفاهیم مدرن. سنت‌گراها هم همین طور، این افراد كه با جهان جدید مساله دارند و آن را كج‌راهه‌ و بیراه‌های در تاریخ بشریت می‌دانند، در دانشگاه درس می‌دهند، اگر هم مریض شوند در بیمارستان‌های مدرن بستری می‌شوند؛ مرادم این است كه امكانات تكنولوژیك پیش چشم‌شان است و هیچ مشكلی‌ در استفاده از آن ندارند، حال آنكه تكنولوژی‌ بسان محصولی است روییده بر درخت علم جدید. تصور می‌كنم این عدم تفكیك و ناسازگاری در نگرش و سلوك نظری و عملی ایشان دیده می‌شود. برای سنت‌گرایان، سویه‌های باطنی دین جداب است، در عین حال ایشان با دستاورد‌های معرفتی جهان جدید بر سر مهر نیستند، هرچند كه مشكلی با میوه‌های تكنولوژیك آن ندارند همچنان كه بنیادگرایان نیز با میوه‌های تكنولوژیك جهان جدید بر سر مهرند. عموم دینداران معیشت‌اندیش هم، چنان كه آمد، دل مشغول میوه‌های تكنولوژیك جهان جدید هستند و بس.

 

    روشنفكران دینی چطور؟

با ریشه‌های معرفتی جهان جدید و با میوه‌ها و محصولات آن بر سر مهر هستند؛ در عین حال، چنان كه آوردم می‌كوشند با تاكید بر پرداختن سهم بدن، مجالی برای پرداختن به خویشتن و پای نهادن بر بام‌ آسمان و احوال خوش‌باطنی را نصیب بردن فراهم آورند. به قول مولانا:

نازنینی تو ولی در حد خویش/‌الله‌الله پا منه ز اندازه بیش

آفتابی كز وی این عالم فروخت/ اندكی‌گر پیش ‌آید جمله سوخت

 به تعبیری پای‌نهادن به «اقلیم گم‌شده وجود» و فتح «قاره روح» و پرداختن سهم عقل و سهم دل در دستور كار نواندیشان دینی هست. از این جهت تصور می‌كنم حدود و ثغور تكنولوژی و زندگی تكنولوژیك در جهان راززدایی‌شده كنونی و نسبتی كه این مقوله با زیست معنوی برقرار می‌كند، برای نواندیشان دینی اهمیت زیادی دارد. علی‌ایحال، نوع نگاه و نحوه برخورد با این مقوله‌ها از منظر اخلاق و اقتصاد را باید از زاویه زیست معنوی جامعه و هنجارهای اخلاقی نگاه كرد. همان‌گونه كه پیش‌تر نیز بیان كردم، همان باید‌ها و نبایدهایی كه از منظر اخلاق بر امر سیاسی بار می‌شود بر اقتصاد نیز می‌تواند بار شود.

 

    همان طور كه می‌دانید، بهبود سطح رفاه اجتماعی به دنبال اقتصادی نه‌تنها در زندگی شخصی افراد تاثیر می‌گذارد بلكه در حوزه روابط بین افراد نیز باعث تحول می‌شود. به لحاظ ترمینیولوژی‌های اخلاقی، چگونه می‌توان كاهش سطح اخلاقی جامعه با كاهش رشد اقتصادی و درآمد را توضیح داد؟ آیا رابطه‌ای دارند؟

بله، می‌تواند ارتباط داشته باشد یا دست‌كم می‌تواند موثر باشد، بدین معنی كه نباید شرایط معیشتی به گونه‌ای شود كه برای بقا و برطرف كردن نیازهای اولیه، نقض اصول و شكستن هنجارهای اخلاقی آسان شود. به عنوان مثال در جوامعی مانند برخی كشورهای اروپا دلیلی برای دروغ گفتن وجود ندارد، عموم انسان‌ها هم دروغ نمی‌گویند البته با استثنائات كاری ندارم چون همه جا انسان‌های كج‌اندیش پیدا می‌شود. اما شما جامعه‌ای را در نظر بگیرید كه در آن برای آنكه بتوانید كار خود را پیش ببرید، نیاز به دروغ گفتن و رشوه دادن داشته باشید و جز از این طریق كارتان پیش نرود. در این فضا نوعی تكلیف مالایطلاق است كه از مردم بخواهیم اخلاقی زندگی كنند، باید آن پایه اولیه وجود داشته باشد. به تعبیری دیگر در جوامعی كه می‌بینید مردم از لحاظ اخلاقی سالم‌تر هستند هیچ فرقی از نظر خلقت وانسان بودن با مردم سایر كشورها ندارند بلكه شرایط اجتماعی و اقتصادی آنها به گونه‌ای است كه نیازی به این كارها ندارند. امور به نحوی پیش می‌روند كه غالبا بدون نیاز به نقض اصول اخلاقی كارشان انجام می‌شود. نباید رابطه ساختاری میان معیشت و اخلاق را فراموش كرد، این گونه نیست كه هنجاری‌های اخلاقی بذری باشند كه در هر سرزمینی رشد و نمو كنند بلكه زمین مستعدی می‌طلبد.

 

    می‌توان از گفته‌های شما نوعی سلوك اخلاقی در اقتصاد را مراد كرد؟

 من چنین عبارتی را به كار نبردم، آن چیزی كه از «سلوك اخلاقی در اقتصاد» می‌توان مراد كرد، عبارت است از اینكه شهروندان در تنظیم مناسبات و روابط خود در زندگی شخصی، هنجارها و قواعد اخلاقی را به كار بندند. در حوزه‌های خرد و كلان نیز دولتمردان در پاسداشت كرامت انسانی و صورت‌بندی و عملیاتی كردن برنامه‌ها و طرح‌هایی كه به این مهم مدد می‌رساند، بكوشند. اگر این قیود اخلاقی بر رفتار شهروندان و دولتمردان بار شود و در جامعه تسری پیدا كند، زیست همه شهروندان، انسانی‌تر و اخلاقی‌تر و بالنده‌تر خواهد شد.

روزنامه اعتماد

 

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: