روایت پرویز کلانتری از «شهر من گم شده است»

1392/4/12 ۱۴:۵۲

روایت پرویز کلانتری از «شهر من گم شده است»

سومین نشست از سری برنامه‌های هنرهای تجسمی شهر کتاب با حضور پرویز کلانتری نقاش معاصر ایران برگزار شد. پرویز کلانتری به خودش لقب «نقاش خاک» و مناظر «خاک آلوده» وطن را داده است. چه لقب مناسبی برای پرویز کلانتری که خاک قهوه‌ای روشن و کاهگل عنصر اصلی تابلوهای اوست.

سومین نشست از سری برنامه‌های هنرهای تجسمی شهر کتاب با حضور پرویز کلانتری نقاش معاصر ایران برگزار شد. پرویز کلانتری به خودش لقب «نقاش خاک» و مناظر «خاک آلوده» وطن را داده است. چه لقب مناسبی برای پرویز کلانتری که خاک قهوه‌ای روشن و کاهگل عنصر اصلی تابلوهای اوست. اين تابلوها، تصویر شهری است که در 82سالگی می‌گوید آن را گم کرده و دیگر آن را نمی‌شناسد. انگار شبی که همه خواب بودند، آمده‌اند و درخت‌ها را بریده‌اند و جایش تیرآهن گذاشتند. «پرویز کلانتری» هنرمند نقاش و نویسنده نام‌آشنای ایران که روز دوشنبه میزبان سومین نشست از سری برنامه‌های هنرهای تجسمی شهر کتاب مرکزی بود، با اشاره به کارهای خود از فراموشی خاطراتش در شهری گفت که گم شده است: «ساختار‌شکنی یکی از ویژگی‌های هنر مدرن است. واقعیت این است که شهر من واقعا گم شده است و من دیگر آن را نمی‌شناسم. در شبی که همه خواب بودیم بسازوبفروش‌ها به جان شهر افتادند، درخت‌ها را بریدند و جایش تیرآهن کاشتند. ساختمان‌ها هیچ ربطی به هم ندارند، حادثه‌ای رخ داده است و شهر دچار دگرگونی و سردرگمی عجیبی شده است.»

 

کلانتری به گفته خودش: «از نسلی هستم که می‌توانم خاطراتم را برای بچه‌ها بازگو کنم و از زیبایی‌های اقوام و سنت‌های ایرانی برایشان بگویم. وقتی قرار است داستانی را برای بچه‌ها بنویسیم و نقاشی کنیم، خوب است که به میراث‌مان هم نگاه کنیم. من به‌شدت به عناصر بومی وفادارم. یک‌بار که به فرانسه رفته بودم، جلو منظره‌ای ایستادم ولی چیزی نکشیدم چون اگرچه آن را مثل یک کارت‌پستال زیبا می‌دیدم، ولی من نقاش سرزمین خاک‌آلود خودم هستم.» او به تابلوی «شهر من گمشده است» اشاره کرد که در حراج تهران به فروش رسیده است: «این نقاشی روایت مرد سالخورده‌ای است که اندکی دچار فراموشی شده و دیگر شهرش را نمی‌شناسد. این اثر بهانه‌ای بود تا نشانه‌های مخدوشی را از شهر خودم که در یادم مانده، نقاشی کنم. درواقع ساختارشکنی این اثر که از مخدوش‌بودن نشانه‌ها می‌آید، خودش یک سبک است. شهر ما به دست بسازوبفروش‌ها مخدوش شده و در آن به جای درخت، تیرآهن روییده است. گویی حادثه‌ای رخ داده که به شهر جلوه‌ای اجق وجق داده و آن را دگرگون کرده است» البته این بخشی از صحبت‌های نقاش 82‌ساله که دستی در نوشتن دارد، درباره نوشتن بود.

 

او گفت که دو پرویز کلانتری را در مقابل خودتان دارید: «یک پرویز کلانتری به نوشتن علاقه دارد و یک پرویز کلانتری هم نقاشی می‌کند. در نقاشی «شهر من گم شده است» این دو گرایش را یکجا آورده‌ام تا ساختاری مدرن ارایه دهم. در این هرج‌ومرج، نشانه‌هایی را آورده‌ام که رازآمیز هستند و جذابیت اثر نیز به رازآلودگی آن است.»

کلانتری درباره فضای ادبی و هنری حال گفت: «مدل ما به عنوان یک هنرمند در جهان، چارلی چاپلین است که بین همه، محبوبیت خاصی دارد، اما خود من آنقدر وحشی و گوناگون کار می‌کنم که گاهی اوقات همسرم از کارهای من با عنوان حیف رنگ، حیف بوم یاد می‌کند. من فکر می‌کنم جزو آدم‌های خوش‌شانسی هستم که مخاطب با من همراه می‌شود.»

پرویز کلانتری ویژگی‌های فضای فرهنگ و هنر ایران را چنین توصیف کرد: «فعالیت‌های گوناگون هنری با هم ارتباطی ندارند و هنرمندان موسیقی، هنرمندان نقاش، نویسندگان و... هرکدام قبیله مجزای خودشان را دارند. فرضا در گذشته می‌دیدم که رضا براهنی استاد ادبیات مدرن انگلیسی است، ولی هیچ اطلاعاتی از معماری ندارد. این قطع ارتباط همچنان ادامه دارد؛ درحالی که در سایر نقاط دنیا اغلب شاعران و نقاشان و... با هم هستند. به‌طور مثال سوررئالیست‌ها چه در حیطه نقاشی و چه در ساحت ادبیات همیشه با هم درحال گفت‌وگو بودند و آن مکتب را پیش می‌بردند. کاش می‌شد با چنین نشست‌هایی قبایل گوناگون نقاش‌ها، نویسندگان، شعرا و... را به هم نزدیک کرد.»

نقاش خاک که دستی در طنز دارد در بخشی از این نشست با قیمت تابلوهای فروخته‌شده در حراجی تهران شوخی کرد و گفت: ارزیابی من در حراج آن شب این بود که آثار هنرمندانی که مرده‌اند، قیمت بالاتری داشت، بنابراین اگر کسی اثر نقاشی از من دارد آن را نگه دارد تا بعد از مرگم قیمتش بالا برود.» تصویرگر ‌سال‌های دور کتاب‌های درسی گفت: من اکنون ۸۲‌ساله‌ام و همه دغدغه‌ام این است که تکرار جوانی من، یعنی نسل امروز، چطور فکر می‌کند، سلیقه‌اش چیست و به جهان چگونه می‌نگرد. من به این نسل خیلی امیدوارم. آنها از جهات مختلف نسبت به نسل من برتری‌هایی دارند، با دنیا ارتباط سهل‌تری دارند و به نظرم آینده را آنها رقم می‌زنند.  او در بخشی از سخنانش نیز با نقل خاطره‌ای درباره عباس کیارستمی گفت: یک روز عباس کیارستمی در کافه ریورا در خیابان قوام‌السلطنه نشسته بود. او آن روز‌ها هنوز به جرگه هنرمندان تراز اول درنیامده بود. یک ارمنی که او را نوستراداموس می‌خواندند وارد شد و پیش‌بینی کرد که یک نفر از جمع حاضر در آینده به کاخ الیزه خواهد رفت و نشان لژیون دونور دریافت خواهد کرد. خیلی‌ها او را مسخره کردند ولی کیارستمی به این درجه رسید و نشان لژیون دونور گرفت.

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: