در کوچه‌های پرسروصدای پاریس

1392/2/20 ۲۱:۰۷

در کوچه‌های پرسروصدای پاریس

آلدو روسی می گوید «شهر، خاطره‌جمعی سکنه آن است و مانند خاطره با اشیا و مکان‌ها گره می‌خورد. شهر، مکان خاطره جمعی است. بنابراین پیوند میان مکان و شهروندان به تصویر مسلط شهر، تصویر معماری و منظر تبدیل شده و به‌ سان مصنوعات معینی به بخشی از خاطره شهر مبدل می‌شود و ایماژهای جدیدی ظهور می‌کند...»

جواد لگزیان :دیوید هاروی در کتاب «پاریس پایتخت مدرنیته» با بررسی دقیق ادبیات، هنر، فضای شهری، سازمان صنعتی، سیاست و شیوه زندگی در پاریس در برهه حساس 1830 تا 1871 رویدادهایی که پاریس را از شهری با زیرساخت‌های شهری قرون وسطایی به دوره مدرن پرتاب کرد زیرنظر می‌گیرد تا تاریخ مردمی را روایت کند که در بلوارها و سنگرها هرکدام به شیوه خود برای شکل دادن و مهار شرایط اجتماعی و هستی جغرافیایی و تاریخی خود تلاش می‌کردند.

جزء‌به‌جزء رمان‌های بالزاک و زولا، شعر بودلر و نقاشی‌های دومیه تا نظریه‌پردازی‌های سن سیمون و کارل مارکس در روایت هاروی مطالعه می‌شوند تا هریک در خدمت ایجاد تصویر او از پایتختی به کار روند که در معرض سیل تحولات چشمگیری قرار دارد.هاروی در کوچه‌های پرسروصدای پاریس آن روزها به راه می‌افتد و قیمت‌های بالای اجاره‌خانه، مهاجرت بی‌رویه به پایتخت و زنان رهاشده و بیکاری را مشاهده می‌کند که دیگر مناسبات سابق را برنمی‌تابند.

او هوشمندانه افراد جدیدی را می‌بیند که از درام شهری نویی در پاریس حکایت دارند که با ساز و آواز سالن‌های اشرافی، یکسر متفاوت است: روسپی، آشغال‌جمع‌کن، دلقک فقیر و از کار افتاده، مردان ژنده‌پوش، زنان زیبای مرموز و گرسنگانی که به دنبال موش برای ارتزاق‌اند، شخصیت‌های این درام نوی پاریسی‌اند.

پاریس بیمار و غرق در معضلات و زیرفشار تباهی و فساد و جنایت و وبا، فرصت‌های طلایی برای بلندپروازی‌های شخصی هم در خود داشت؛ بلندپروازی افرادی نظیر هوسمن، شهرداری که به رغم آگاهی از وخامت اقتصاد کلانشهر توجه دقیقی به طراحی مبلمان خیابان‌ها داشت.

لفاظی‌های بورژوازی جمهوریخواه و استبداد دولتی امپراتور بناپارت هیچ‌کدام نمی‌توانست بر این بی‌سامانی فایق‌آید. قدرت فزاینده کالایی که در ویترین آرمیده بود عقلانیت فراگیر بازار را به رخ می‌کشید و شکاف‌های آشتی‌ناپذیر اجتماعی خبر از وقایعی خشونت‌بار در خیابان‌های پاریس می‌داد؛ خیابان‌هایی که بالزاک به‌خوبی از پس توصیفشان برآمده است.

از نگاه‌ هاروی توصیفات بالزاک شرح دقیق و عینی از این خیابان‌هاست. خیابان‌ها، محلات، آپارتمان‌ها، پله‌ها و درها، همگی بر معنای اجتماعی دلالت دارند و بالزاک برای برجسته‌‌کردن این واقعیت به خیابان‌هایش شخصیت انسانی می‌دهد. اندرون، نیروهای اجتماعی گسترده را درونی ساخته و منعکس می‌کند.

انسان‌ها، هرج‌ومرج، هجوم دیگران، تعاملات متعدد اجتماعی و تقابل‌های اتفاقی را چونان چیزی خارج از خود تجربه می‌کنند که ‌باید کنش‌ها و ذهنیت‌هایشان (برای مثال تمهید نگرشی حاکی از دلزدگی) را با آنها انطباق دهند. روابط مادی میان افراد، به‌مانند شیوه‌های بی‌شماری که روابط اجتماعی ذیل آنها در چیزها تجسم می‌یابند، در همه‌جا مشهود است.

هرگونه بازسازی چیزها مستلزم آرایش مجدد روابط اجتماعی است: ما در ساختن و بازسازی شهر، خود را به‌ شکل انفرادی و جمعی می‌سازیم و بازسازی می‌کنیم. تفسیر شهر به‌‌مانند موجودی مُدرِک، اذعان به پتانسیل آن به‌سان تن‌واره سیاسی است.بالزاک بیشترین ستایش را از جانب هاروی دریافت می‌کند چراکه او در رمان‌هایش شهر را به‌یادآوردنی ساخته و بالطبع مکان متمایزی را در تصور برای خاطره جمعی می‌سازد.

خاطره‌ای که به زعم هاروی پدیده‌ای فعال، پرانرژی، ارادی و خیال‌برانگیز است و نه تاملی و منفعل. خاطره به وحدت زمان گذشته و آینده از طریق کنش اینجا و اکنون اجازه داده و به این‌ ترتیب می‌تواند دقیقا به ‌شیوه‌ای که بنیامین می‌گوید در لحظه‌های خطر شکوفا شود. خاطره مجموعه کاملی از نیروهای مکنون در گذشته را به زمان حال می‌آورد که در غیر این‌صورت ممکن بود درون ما پوشیده بماند و البته هاروی تصریح می‌کند که خاطره به طرق جمعی عمل می‌کند و از آلدو روسی نقل می‌کند که:

«می‌توان گفت که شهر، خاطره‌جمعی سکنه آن است و مانند خاطره با اشیا و مکان‌ها گره می‌خورد. شهر، مکان خاطره جمعی است. بنابراین پیوند میان مکان و شهروندان به تصویر مسلط شهر، تصویر معماری و منظر تبدیل شده و به‌ سان مصنوعات معینی به بخشی از خاطره شهر مبدل می‌شود و ایماژهای جدیدی ظهور می‌کند. در این مفهوم کاملا ساده ایده‌های بزرگی از طریق تاریخ شهر جریان یافته و به آن شکل می‌دهند


هاروی خاطرات پاریس را در تمامی کوچه‌ها و خیابان‌ها و بلوارهای شهر تصویر می‌کند و با زبانی شاعرانه از کمون می‌گوید که به خاطره‌ای تبدیل شد که از مسیری کاملا متفاوت به آینده خبر می‌داد، خاطره‌ای که هاروی در «پاریس پایتخت مدرنیته» معتقد است: وقتی به میل و تمنا می‌پیوندد امید تولید می‌کند.


این کتاب در سه بخش و 18 فصل منتشر شده است: مقدمه: مدرنیته در حکمِ گسست؛ پاره یکم: بازنمایی‌ها: پاریس 1848-1830؛ 1. اسطوره‌های مدرنیته: پاریسِ بالزاک؛ 2. در رویای تنواره سیاسی: سیاست‌های انقلابی و طرح‌های اتوپیایی؛ 1848-830؛ پاره دوم: عینیت‌بخشی‌ها: پاریس 1870-1848؛3. پیش‌درآمد؛ 4. ساختار روابط فضایی؛ 5. پول؛ اعتبار و مالیه؛ 6. رانت و منافع صاحبان املاک؛ 7. دولت؛ 8. کار مجرد و انضمامی؛ 9. خرید و فروش نیروی کار؛ 10. شرایط زنان؛ 11. بازتولید نیروی کار؛ 12. مصرف‌گرایی؛ رخداد و فراغت؛ 13. کمونته طبقه و طبقه کمونته؛ 14. روابط طبیعی؛ 15. علم و احساس؛ مدرنیته و سنت؛ 16. زبان‌آوری و بازنمایی؛ 17. جغرافیای سیاسی تحولات شهری؛ پاره سوم: قطعه پایانی 18. احداث کلیسای ساکره کوره.

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: