ادبیات در مخاطره است!

1404/9/18 ۰۹:۲۴

ادبیات در مخاطره است!

محمدتقی بهار (۱۸ آذر ۱۲۶۵ ـ ۱۳۳۰ش) در خانواده‌ای اهل ادب چشم به جهان گشود. پدرش محمدکاظم صبوری، ملک‌الشعرای آستان قدس رضوی بود و زمینه رشد استعداد شعری و ادبی فرزند را فراهم کرد. بهار از جوانی، با جریان‌های فکری نو و آرمان‌های آزادیخواهانه آشنا شد. روح عدالت‌طلب و علاقه شدید به اصلاح جامعه، او را به مطالعه آثار روشنفکران داخلی و خارجی واداشت و همین زمینه ساز ورودش به عرصه روزنامه‌نگاری و فعالیت‌های سیاسی شد.

مروری بر یک نامه ادبی ملک الشعرای بهار

زینب واعظ محرابی: محمدتقی بهار (۱۸ آذر ۱۲۶۵ ـ ۱۳۳۰ش) در خانواده‌ای اهل ادب چشم به جهان گشود. پدرش محمدکاظم صبوری، ملک‌الشعرای آستان قدس رضوی بود و زمینه رشد استعداد شعری و ادبی فرزند را فراهم کرد. بهار از جوانی، با جریان‌های فکری نو و آرمان‌های آزادیخواهانه آشنا شد. روح عدالت‌طلب و علاقه شدید به اصلاح جامعه، او را به مطالعه آثار روشنفکران داخلی و خارجی واداشت و همین زمینه ساز ورودش به عرصه روزنامه‌نگاری و فعالیت‌های سیاسی شد. با  آغاز جنبش مشروطه، بهار روزنامه «نوبهار» را تأسیس کرد که یکی از مهمترین مطبوعات آزادیخواه آن دوران بود. مقالات او با زبانی روشن، ادیبانه و مستدل، نقد حکومت استبدادی، دفاع از قانون اساسی، تشویق مردم به آگاهی اجتماعی و معرفی ارزش‌های ملی را به مخاطبان منتقل می‌کرد. به مرور زمان بهار درشمار شخصیت‌های برجسته و تأثیرگذار ادبی، پژوهشی و سیاسی ایران درآمد. او نه تنها شاعری توانا، بلکه  استاد دانشگاه، مصحح، سیاستمدار آزادیخواه و پژوهشگری دقیق در حوزه زبان و ادبیات فارسی بود. زندگی و آثار او تصویری از تلاش برای پیوند میان سنت ادبی ایران و اندیشه‌های جدید و آزادیخواهانه ارائه می‌دهد. نامه زیر نمونه ای از دغدغه های فرهنگی اوست که همچنان وجود دارد:

نامه  به مجتبی‌مینوی

دوست عزیز

...مدتی به خواندن کتاب الرّعایه مشغول بودم؛ ولی به‌زودی خسته‌ام کرد، از تعریف حضرت‌عالی گمان برده بودم کتابی ‌است بر پایه اصول تصوف و با ولعی بدان رجوع کردم؛ اما به‌زودی معلوم شد این کتاب از بقایای زهد و از تبلیغات زاهدان قدیم است و تا جائی که بنده مرور کرده‌ام، ربطی با تصوف که بعدها انتشار یافت، ندارد و البته در عالم خود، از کتب بسیار با اسطقس و پرمایه است و خیلی خوب تدوین شده است و یادگار بسیار نفیسی از آن دوست عزیز خواهم داشت...

همه‌روزه از رادیو لندن و استماع فرمایشات شما لذت می‌برم... من معتقدم جناب‌عالی از قول خودتان یا به عنوان نقل از نامة یکی از دوستانتان، قدری از پستی و دنائت و رکاکت ادبیات تازه تهران که مظفر فیروز و غیره ازآن ترویج نموده‌اند و به نام تقلید از «ادبیات و موسیقی ملی و کوچه‌باغی» و آواز بی‌عاری‌های تهران و تصنیف رکیک دنباله‌اش آن را در رادیو تهران می‌زنند و می‌خوانند و به رادیوی لندن هم سرایت کرده است و دلیل بیّنی بر پستی ادبیات ملی ماست، انتقاد کنید. این الفاظ رکیک و پست و آهنگ‌های وحشیانه و مضامین بی‌ادبانه و خلاف عفت و نجابت و بی‌مزه را به باد مذمت بگیرید و بفهمانید که ادبیات ملی ما اینها نیست. اینها ادبیات جدید عصر پهلوی است! قبل از پهلوی و حتی قبل از مشروطه، تصنیف‌های عامیانة ما، بسی بهتر از اینها بوده است. تصنیف مرحوم [علی اکبر] شیدا که ورد زبان زن و مرد تهران بود، به‌مراتب از اشعار ادبای «توده»، فصیح‌تر و زیباتر بود؛ فی‌المثل:

حلقة زلف کجت با قمر قرینه /  تا قمر در عقربه، حال ما همینه

یا تصنیف شیدا که با این بیت آغاز می‌شد:

مکن ای دوست، مکن، این‌همه بیداد مکن / مبـر از یاد مـرا، وز دگـران یاد مکـن

یا تصنیف مرحوم عارف [قزوینی]یا تصنیف‌های بهار و غیره که آن‌همه شور وطن‌دوستی در ایرانیان ایجاد کرده بود و همه کس حتی جهودها و ارمنی‌ها هم آنها را با شوق و شعف می‌خواندند و لذت می‌بردند؛ مثل:

«از خون جوانان وطن لاله دمیده»

یا:

«ننگ آن خانه که مهمان ز سرِ خوان برود»

یا:

گر رقیب آیـد بر دلبـر من / جوشد از غیرت، دل اندر بر من

مکر و شیادی بـوَد لشکر او / عشـق و آزادی بود لشـکر من

یا:

مرغ سحر! ناله سر کن، داغ مرا تازه‌تر کن / زآه شرربار این قفس را برشکن و زیر و زبر کن

چه عیبی‌داشت که: « یکی یک پوله خروس» یا «زالکه زالزالکه، رستم زال، زال زالکه» را در صفحه‌ها و رادیوها بخوانند و از شما طلب کنند؟ شما هم دل ملت را به دست بیاورید و آنها را بنوازید!

حضرت مینوی! مثل و  اصل «دیه بر عاقله»، اصل درستی است. اگر ما مردم را به حال خود واگذاریم، رفته‌رفته به اصل اقدم برمی‌گردند و زنجیرهای تربیت دیرین را می‌گسلند و به وحشی‌گری زمان دیرین، نیل می‌کنند. باید آنها را به زنجیر محکم مصلحت بست و مهار آنها را به سوی نوع اصلح کشید تا نگریزند. وای به ملتی که عنان آنها را به گردنشان بیندازند! خاصه ملتی بی‌تربیت و لاقید که خدا می‌داند چه از آزادی آنها نشأت خواهد کرد. ابن‌بطوطه می‌گوید: در شهر چین که گویا شهر کانتون بوده است، مطربان شب این شعر را می‌نواختند:

تا دل به مِهرت داده‌ام، در بحر هجر افتاده‌ام / چون در نماز اِستاده‌ام، گویی به محراب اندری

این مطرب دوره‌گرد که پاتاوه‌اش در چین باز شده بود، در آن روزگار، این شعر را می‌خوانده است. روستائیان ایران هم‌اکنون سروده‌هایی به بحر «هزج مسدس» دارند که انسان را غرق در لذت می‌کند؛ مثلا می‌گوید:

سرم درد می‌کند، صندل بیارید /  حکیم از ملک اسکندر بیارید

حکیم از ملک اسکندر نمی‌خوام / عرق از چهره دلبـر بیاریـد

یا:

درختی سَوز (سبز) بیدم کنج بیشه /  تراشیدند مرا با ضـرب تیشه

تراشیدند  مرا  غلیون بسازند / که آتش ور سرم باشد همیشه

پس آن قدیم و این جدید؛  آن شهری، این صحرایی، چنین بوده‌اند! آخر این «زالزالک» و «شاتوت» از کجا پیدا شد؟ اینجاست که مردم بدبین می‌گویند: بر پدر استعمار لعنت که این آتش هم از گور آنهاست که این مهملات را ترغیب می‌کنند!

آقای مینوی! پیرارسال، دعوتی از طرف «انجمن ادبی ‌روابط ایران و شوروی» از نویسندگان و شاعران ایران شد. من بیچاره هم چون وزیر فرهنگ بودم، ناچار بودم پیشنهاد آقای مستشارالدوله را که رئیس انجمن بود، پذیرفته، آن را اداره کنم. خطابه من و اشعار رفقای ما در بین شعرها و اسلوب «مکتب جدید توده» که شعر بی‌وزن و قافیه را ترویج می‌کرد، مستهلک گردید و شعر نیما و رواهیچ (جواهری) و مهملات تبریزیان جوان، ماها را زیر گذاشت و حتی اجازه ندادند که آقای حمیدی [شیرازی] شاعر جوان قصیدة انتقادیه از نیما که خود نیما هم حرفی نداشت که خوانده شود، بخواند و به من اعتراض کردند که: «اگر بخواند، ما از جلسه خارج می‌شویم!» و بیچاره از وسط قصیده، ترک خواندن کرد. حالا نوبت شماست که شعرهای «شاتوت» و غیره را که ساخته و پرداختة طرف مقابل آنهاست، ترویج کنید!

آقای مینوی! شما را به خدا قدری مراقبت زیادتر کنید. ما از شما توقعات زیادی داریم. ادبیات در مخاطره است؛ آن را حفظ کنید.

باقی قربانت، م. بهار [ ۱۵ آوریل ۱۹۴۸]

منبع: روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: