1404/6/15 ۱۳:۵۶
رئیسعلی دلواری و تنگستانیها در رشته حملاتی که آغاز کردند تنها بر مواضع انگلیسیها در بوشهر حمله نمیکردند بلکه چندین حمله موفقیتآمیز نیز به قنسولگریهای روسیه تزاری و فرانسه متحدان بریتانیا در بوشهر داشتند
طاهره مهری: به مناسبت ۱۲ شهریور ماه سالروز قیام رئیسعلی دلواری و یارانش مروری داریم به کتاب «رئیسعلی دلواری؛ تجاوز نظامی بریتانیا و مقاومت جنوب». این کتاب به کوشش سیدقاسم یاحسینی از سوی نشر شیرازه کتاب ما منتشر شد.
کاوه بیات با عنوان دبیر مجموعه در یادداشتی ابتدای کتاب به مزایای اصلی قیام رئیسعلی دلواری اشاره میکند و مینویسد: یکی از مزایای اصلی قیام رئیس علیدلواری آن است که این حرکت مهم تاریخی را در چارچوبی متناسب با درک وجوه مختلف آن طرح کرده است. نویسنده گذشته از اشاره به سنت دیرینه مردم جنوب ایران در رویارویی با حضور و مداخلات دولت بریتانیا در خلیجفارس که بخش مهمی از نهضت استقلالطلبانه ایران معاصر را تشکیل میدهد، بر آن بوده است با توضیح نحوه شکلگیری اقتدار رئیسعلی در چارچوب حرکتها و برخوردهای محلی تنگستان در سالهای مقارن با نهضت مشروطه، از چگونگی فعالیتهای او در مراحل نخست جنگ اول جهانی نیز تصویر روشنتری به دست دهد. چرا که درک و فهم این دوره از تاریخ ایران که به جهت ابعاد حماسی و ملی آن کموبیش مورد توجه بودهاند، بدون شناخت زمینههای شکلگیری آنها در خلال مراحل پیشین –که کمتر مورد بحث قرار داشتهاند- میسر نیست.
در پیشگفتار کتاب به قلم سید قاسم یاحسینی میخوانیم: رئیسعلی دلواری برای مردم ایران مخصوصاً اهالی جنوب نامی است آشنا و توام با خاطره مبارزه علیه استعمار انگلیس. طی هشتاد و اندی سال که از مرگ او سپری شده، چندین مقاله، کتاب و یک سریال تلویزیونی درباره او نوشته یا ساخته شده است. بنابراین علیالقاعده بایستی نقطه ابهامی در باب زندگی، مبارزه و مرگ زودرس و نابهنگامش، وجود نداشته باشد و مورخان و نویسندگان نسل پیش، همه این زوایا را زیر ذرهبین تحقیق روشن کرده باشند؛ ولی چنین نیست. نه تنها هنوز یک بررسی جامع در این باب تالیف یا منتشر نشده، بلکه شخصیت شاخص وی نیز در انبوهی از توصیفهای اغراقآمیز و لفاظیهای تهی از معنا گم شده است.
در پژوهش حاضر تلاش شده تا با تکیه بر اسناد و مدارک، کتابهای منتشر شده و رسالههای خطی، روزنامهها، آرشیوها، گفتگوها و خاطرات شفاهی و به دور از هرگونه اغراق و گزافه زندگی و مبارزات رئیسعلی بررسی شده و در چارچوب رویارویی تاریخی مردم جنوب ایران بر ضد مداخلات امپریالیستی بریتانیا در سدههای معاصر مورد توجه قرار گیرد.
کتاب «رئیسعلی دلواری؛ تجاوز نظامی بریتانیا و مقاومت جنوب» شامل یک پیشگفتار و پنج فصل است. در فصل اول خواننده با پیشینه تاریخی مقاومت مردم بوشهر و تنگستان علیه مداخلات انگلیس آشنا میشود. این بخش گرچه ارتباط مستقیمی با زندگی و مبارزات رئیسعلی دلواری ندارد، اما پس زمینه قیام او را به خوبی نشان میدهد و آشکار میسازد که وی در چه اوضاع تاریخی و اجتماعی و بر کدامین زمینه، رویارویی دولت بریتانیا ایستاد. این بخش را نه میتوان تاریخ سیاسی و اجتماعی معاصر بوشهر و تنگستان محسوب داشت و نه حتی تاریخ سیاسی و اجتماعی معاصر بوشهر و تنگستان محسوب داشت و نه حتی تاریخ حضور انگلیسیها در این منطقه؛ این دو موضوع چنان گسترده و متنوع هستند که باید در پژوهشهای مستقل دیگری به آنها پرداخت. در دو فصل اول این کتاب تنها به ارائه شمهای از حضور نظامی انگلیسیان در بوشهر اکتفا شده است. نخستین رویارویی ارتش انگلستان با مردم بوشهر و تنگستان در سال ۱۲۵۵ه.ق/۱۸۳۸ م. رخ داد. در این رویارویی حضور و رهبری آیتالله شیخ حسن آل عصوفور مجتهد برجسته و مبارز بوشهری، از جمله موضوعهایی است که مورد توجه و تاکید قرار گرفته است.
فصل دوم به ماجرای نبرد دوم مردم بوشهر با انگلیسیها در سال ۱۲۷۳ ه.ق / ۱۸۵۶ م. اختصاص دارد که در آن مقاومت سپاهیان تنگستانی در نبرد علیه دشمن خارجی تشریح شده است.
در فصل دوم جغرافیای تاریخی دلوار از بدو تاسیس تا آغاز جنگ جهانی اول شرح داده شده است و ادامه مطلب به سرگذشت نسب، محیط خانوادگی و والدین رئیس علی دلواری اختصاص دارد که در آن سوابق خانوادگی رئیس علی از هنگام مهاجرت از نورآباد ممسنی تقریباً در ۲۰۰ سال پیش، مورد بررسی قرار گرفته است.
در ادامه شرح زندگی و تکاپوهای سیاسی و اجتماعی رئیسعلی از انقلاب مشروطه تا جنگ جهانی اول میآید که یکی از تاریکترین و در عین حال جالبترین قسمتهای زندگی کوتاه اما پرفراز و نشیب رئیسعلی است.
نخستین درگیری رئیس علی دلواری با نیروهای انگلیسی در سال ۱۳۳۱ ه.ق ./۱۹۱۲ م. و علت و انگیزه این درگیری از جمله مطالب این فصل است. تلاش قابل تحسین رئیسعلی در ایجاد اتحاد بین خوانین و حمله به مواضع انگلیسیها و دول متحد (روس و فرانسه) در آستانه جنگ جهانی سرآغاز فصل سوم کتاب است.
در خلال این فصل اطلاعاتی نیز در باب بوشهر در آستانه جنگ جهانی اول و ماههای نخستین جنگ ارائه شده است و همچنین سعی شده است با تکیه بر منابع موجود کل ماجرای اشغال بوشهر و جنگ دلوار بدون هرگونه اغراق و بزرگنمایی بازنویسی شود. درباره جنگ دلوار در متون تاریخی قبل، گزافهنویسیهای فراوان صورت گرفته که هدف از آن نیز بزرگ نشان دادن ماجرا بوده است، حال آنکه واقعیت فی نفسه و بدون رنگآمیزی نیز خود بزرگ است و بینیاز از خیال و افسانه و شعارپردازی.
و بالاخره آخرین فصل کتاب که به بررسی و تحلیل ماجرای رازگونه و پرابهام کشته شدن رئیسعلی و عوامل پشت پرده آن و همچنین بازتاب آن در سطح ایران اختصاص دارد. در این فصل نظریههای مختلفی که در باب عامل یا عاملان قتل رئیسعلی، ارائه شده مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. در ادامه به مرور بخشهایی از کتاب میپردازیم:
نخستین رویاروییها
پیشینه تاریخی حضور بریتانیا در خلیجفارس و جنوب ایران به قرن هفدهم میلادی بازمیگردد. انگلیسیها مدتها در بصره و بندرعباس حضور فعال اقتصادی و سیاسی داشتهاند. به دنبال جنگهای هفتساله بین انگلیس و فرانسه و همچنین وجود برخی موانع و مشکلات برای کمپانی هند شرقی در بندرعباس، انگلیسیها به فکر افتادند تا بندر بوشهر را به عنوان مرکز فعالیتهای اقتصادی و سیاسی خود در خلیجفارس انتخاب کنند. از این رو در اوایل دهه ۱۷۶۰ م. قراردادی با حاکم بوشهر، شیخ سعدون، منعقد کرده و رسماً در این شهر شروع به فعالیت کردند.
انگلیسیها در کمتر از یک قرن توانستند به قدرت مطلق در خلیجفارس مبدل شوند و زمام کلیه امور تجاری و سیاسی را در دست گیرند؛ تا آنکه در سال ۱۲۵۴ ه.ق که بین ایران و انگلستان بر سر مسئله هرات اختلاف نظر پدید آمد اولین لشکرکشی بریتانیا به جنوب ایران صورت گرفت.
در بررسی تاریخی علل اشغال بوشهر توسط نیروهای نظامی انگلیسی و هندی (در سال ۱۲۵۵ ه.ق./ ۱۸۳۹ م)، باید کمی به عقب رفته و سیاست خارجی ایران در نخستین سالهای زمامداری محمدشاه قاجار و اختلاف ایران و انگلیس بر سر مسئله هرات را مورد توجه قرار داد. چرا که به مدت بیش از سی سال سرنوشت هرات و بوشهر با هم پیوند داشته و در واقع بوشهر برای انگلیسیها در حکم «گروگان» بود، به طوری که هرگاه میخواستند دولت ایران را از تصرف هرات بازدارند جزیره خارک یا بندر بوشهر را تحت اشغال نظامی درآورده و یا دستکم تهدید به این کار میکردند.
خاندان رئیسعلی
بر اساس گفتههای معمرین دلوار، خصوصاً اعضای خانواده رئیسعلی، زادگاه اصلی و خاستگاه اجداد رئیسعلی نورآباد ممسنی بوده است. بنابراین رئیسعلی دارای اصلیت لر است. بر اساس روایتی که هنوز هم بر سر زبانها است، حدود دویست و اندی سال قبل در آغازین سالهای حکومت قاجار بر ایران، سه برادر به نامهای احمد، حسن و محمد به دنبال درگیریهای قومی و عشیرهای و اختلافات محلی و طایفهای نورآباد را به قصد جنوب غربی ایران ترک کردند. این سه برادر مهاجر، پس از ورود به سواحل خلیجفارس در منطقه تنگستان ساکن شدند.
در مورد تاریخ تولد رئیسعلی نیز همانند دیگر موارد مربوط به زندگی اولیه او اطلاع دقیقی در دست نیست. بسیاری از مورخان حتی تاریخ تولد وی را مشخص نکردهاند و صرفاً به این موضوع اشاره کردهاند که رئیس علی هنگام شهادت سی سال داشته است.
اما برخی از مورخان با این تاریخ موافق نیستند و سن رئیسعلی را هنگام مرگ ۳۴ سال میدانند.
مشروطه جنوب
در اوایل ۱۳۲۴ ه.ق و همزمان با آغاز انقلاب مشروطه در تهران، جنوب غربی ایران و تنگستان در هرج و مرج توصیفناپذیری فرو رفت. خوانین و روسای تنگستان با استفاده از فرصت به دست آمده، اتحادهایی علیه یکدیگر تشکیل دادند و به زد و خورد مشغول شدند. ضعف دولت مرکزی و اشتغال به امور جنبش مشروطه در تهران، این امکان را به تنگستانیها داد تا مردم این ناحیه خردهحسابهای گذشته را با هم تسویه کنند. این درگیریها و آشوبها همگی ناشی از خیزش مردم در شیراز بود: به دنبال نهضت علما و جنبش مردم علیه استبداد در تهران و انتشار اخبار آن در سایر بلاد ایران، مردم و روحانیون شیراز که از رفتار و اعمال شعاعالسلطنه فرزند کوچک مظفرالدین شاه قاجار، به تنگ آمده بودند یکباره قیام کردند و خواستار عزل و مجازات فرمانفرمای فارس شدند.
در تعقیب رئیسعلی
احمدخان دریابیگی پس از فارغ شدن از ماجرای تبعید آیتالله اهرمی از بوشهر به بصره و اعاده قدرت از دست رفته خود در بوشهر، به فکر برانداختن و نابودی رئیسعلی دلواری و حذف او از صحنه سیاسی و اجتماعی تنگستان و دلوار افتاد. او برای این کار بر حمایت زایرخضرخان اهرمی حساب میکرد. دریابیگی با زایرخضرخان از سالها قبل آشنا و دوست بود و با مسامحه و مماشات با او برخورد میکرد. محمد تنگستانی، یکی از روزنامهنگاران بوشهری عصر مشروطه، که روزنامه هفتگی ندای جنوب را در تهران منتشر میکرد در گزارشی از رابطه آن دو البته با مایههایی از اغراق نوشت: «از جمله اشرار یاغی فارس در طرف تنگستان، زایرخضر بوده. این شخص از دیرزمانی است بنای خودسری را گذاشته و بیشتر از اموال سرقت شده به دستیاری این شخص بوده و این شخص از اول زمان حکمرانی احمدخان [دریابیگی] در بوشهر تا به حال که قریب یازده سال میشود، یاغی دولت شده. یعنی آقای دریابیگی این شخص را برای خرجتراشی نگاهداری میکند و همه ساله مخارج کلی برای دولت به این اسم حساب میکند. اردو حرکت میدهد تا نزدیکی محل این یاغی، آن وقت هر چه زایرخضر از اموال مردم سرقت نموده محرمانه قسمت میکنند. باز اردوی ظفرنمون برمیگردد. تا سال دیگر، تقریباً سالی پنجاه هزار تومان آقای امیرالبحر ایران اردوکشی میکنند، عاقبت بنادر و تنگستان چون از احوالات او مطلع بودند بدون خرجتراشی برای دولت، او را دستگیر نموده همانوقت احمدخان در طهران مانع شد و پولها خارج نمود تا آنکه دو مرتبه حاکم شد و زایرخضر را مستخلص نمود و او را به همان یاغیگری اولی برگردانید. چون سابقه احوال این شخص را ایالت کبری مفصل میداند امیدوارم دیگر نشود شبیهکاری نمود یا آنکه احمدخان دو مرتبه اسبابتراشی نماید و نگذارد اول اقدام ایالت خنثی نماید. حبلالمتین به شرح احوالات زایرخضر را نوشته، ما هم اطلاعات درباره او داریم. همینقدر میتوانیم اطمینان کامل بدهیم بعد از دفع شر زایرخضر تمام خاک تنگستان و دشتستان امنیت پیدا مینماید و دیگر خرجتراشی آقای امیرالبحر هم از میان میرود. سالی چهل پنجاههزار تومان مخارج اردوکشی موهومی از میان میرود. سی و پنج هزار تومان مالیات تنگستان و دشتستان هم وارد اداره مالیه میشود».
ولی احمدخان دریابیگی طرح دیگری در سر داشت و برای سرکوب رئیسعلی با خوانین تنگستان اتحادی تشکیل داد.
حضور نظامیان انگلیس در بوشهر
با پیروزی انقلاب مشروطه و تحولات بعد از آن، جنوب ایران دستخوش یک هرج و مرج شدید سیاسی و بحران گسترده اجتماعی شد. به دلیل عدم نفوذ و قدرت و دولت مرکزی ایران و نفوذ بریتانیا بر حکام بوشهر، انگلستان یکهتاز میدان شده و حاکمیت واقعی این نواحی را در دست گرفته بود. مرکز قدرت انگلیسیها در جنوب ایران در این هنگام شهر بوشهر بود. آنان در این شهر علاوه بر تاسیسات وسیع اقتصادی و مراکز سیاسی، پادگان بزرگی نیز با تعدادی سرباز و افسر هندی و انگلیسی به وجود آورده بودند.
یک گزارشگر فرانسوی که در سالهای آغازین انقلاب مشروطه ایران به بوشهر سفر کرده بود، درباره نفوذ و موقعیت انگلستان در این شهر مینویسد: «…بوشهر در حقیقت مرکز اصلی موسسات انگلیسی در جنوب است: خانه نماینده انگلستان در سبزآباد، ساختمانها و تاسیسات تلگراف، کشتی مراقب بندر، که در لنگرگاه این بندر کوچک لنگر انداخته است و آثار دیگری از این دست، همه نشاندهنده قدرت و نفوذ انگلیسیها در این منطقه هستند. بوشهر تنها شهر ایران است که در آن زبان انگلیسی رواج دائمی دارد. بازرگانان ارمنی و زرتشتی، کارکنان هندی، زمینداران بزرگ جنوب ایران، حتی گاهی بعضی از سران ایلها، تحت نفوذ انگلیسیها هستند».
رویارویی علمای بوشهر و رئیسعلی دلواری با انگلیس
علمای مبارز بوشهری همواره در طول تاریخ معاصر این شهر، در مبارزات ضداستعماری نقش مهمی داشته و همواره با انگلستان و منافع اقتصادی و سیاسی این کشور در خلیجفارس و جنوب ایران مبارزه کردهاند.
رئیسعلی با برخی روحانیون خوشنام و پرهیزکار دشتی مقیم بوشهر نیز، از جمله سیدغلامحسین دشتی، تماس گرفت و او را تشویق به مبارزه کرد اما از وی پاسخ منفی شنید و او از هرگونه همکاری با رئیس علی خودداری ورزید. رئیس علی علاوه بر روحانیون با تجار و بازرگانان آزادیخواه و مشروطهطلب بوشهر نیز ارتباط برقرار کرد و آنها را تشویق به مبارزه با بریتانیا نمود. آنان نیز کمکهای مادی و معنوی فراوانی به او کردند و بخشی از هزینه مادی مبارزه را متقبل شدند. از جمله این بازرگانان میتوان از سیدمحمدرضا تاجر کازرونی نام برد. کازرونی علاوه بر کمک مادی معمولاً اخبار و اطلاعات ضروری را نیز برای رئیسعلی به دلوار ارسال میکرد.
حمله و ضدحمله
رئیسعلی دلواری و تنگستانیها در رشته حملاتی که آغاز کردند تنها بر مواضع انگلیسیها در بوشهر حمله نمیکردند بلکه چندین حمله موفقیتآمیز نیز به قنسولگریهای روسیه تزاری و فرانسه متحدان بریتانیا در بوشهر داشتند. در ماههای جمادیالاول و جمادیالثانی ۱۳۳۳/ مارس و آوریل ۱۹۱۵ رئیس علی با گروه کوچکی از یارانش چند بار به قنسولگری روسیه در منطقه سبزآباد حمله کردند.
بوشهر در تصرف انگلیس
طرح اشغال بوشهر به دلیل ناگوار گرمای هوا بر خدمه ناو جونو که ۱۵ اوت ۱۹۱۵ از بندر عدن در یمن به بوشهر رسیده بود، به تعویق افتاد ولی سرانجام بوشهر در ۸ اوت ۱۹۱۵/ ۲۶ رمضان ۱۳۳۳ ه. ق. به اشغال درآمد.
بازتاب در کشور
خبر اشغال بوشهر توسط قوای نظامی بریتانیا موجی از خشم و شگفتی را در سرتاسر ایران در پی داشت. اهالی فارس از جمله اولین کسانی بودند که نسبت به این اقدام اعتراض نمودند. اهالی کازرون با ارسال تلگراف بلندبالایی سوگوارانه تصرف بوشهر را محکوم کردند. در قسمتی از این تلگراف آمده بود «…اهالی کازرون با آن همه بینوایی رجالا و نساء چه محشری اسفانگیز و چه منظر غمانگیز در مصائبی که از انگلیسیها به بنادر فارس وارد آمده دایر کردهاند: هیچ شنیدهاید که با چه بیحیایی دولت انگلیس پرچم دولت ایران را در بوشهر سرنگون… دست تعدی و تطاول به ناموس اهالی دراز، چه سوءاقداماتی رقتانگیز به برادران وطنی شما وارد آوردهاند؟»
آخرین نبرد
پس از جنگ دلوار و شکست قوای بریتانیا از مشتی مردم پابرهنه و فاقد اسلحه مدرن و کارآمد، روحیه جنگجویان تنگستانی به شدت تقویت شد و غرور و سرمستی خاصی به آنها دست داد. تنگستانیها بر شدت حملات شبانه خود بر پایگاههای دشمن افزودند و موفق به وارد آوردن تلفات چندی بر آنان گشتند. در فاصله شبهای ۳ و ۴ شوال ۱۳۳۳/ ۱۵ تا ۱۶ اوت ۱۹۱۵ تنگستانیها به رهبری رئیسعلی دلواری چندین شبیخون به پادگان انگلیسیها واقع در منطقه سبزآباد و بهمنی بوشهر آورده و در این حملات یازده تن از قوای انگلیسی به هلاکت رسیده و حدود ۴۰ راس اسب به غنیمت تنگستانیها درآمد.
شب
اما در یکی از این شبها در حالی که هنوز تدارک حمله نهایی فراهم نشده بود «… حسین خان چاهکو تاهی از روی مزاح به رئیسعلی گفت که تو بارها میفرمودی که به یک حمله بوشهر را تصرف میکنم و انگلیسیها را از خاک بوشهر حرکت میدهند. حال حرفهای شما واژگونه شده است و در دلهای خود خوف و هراس جای دادهاید! رئیسعلی دلواری به شنیدن این کلام غضبناک گردیده فوراً خود با دوازده نفر برخاسته عزم تنگک میکند ولی در عرض راه که میرفت با خدا راز و نیاز داشت و هر دم عرض میکرد: خدایا با اینکه توفیق فتحی ده یا آنکه مرگ مرا نزدیک گردان».
فراشبندی در ادامه مطلب مینویسد: «… در یک شب تیره و تار نسبتاً سرد پاییزی رئیسعلی با اتفاق عبدالرضا توانا فرزند تیمور اهل قریه جانینک، غلامرضا نیکنام فرزند رئیس محمدعلی اهل قریه گلکی، حاجی نام فرزند علی اهل دلوار، عبدالحسین فرزند حاجی خضر اهل قریه چاه تلخ علی فرزند غلامحسین [همشیرهزاده زایر خضر خان] اهل قریه شمشیری، سیداسماعیل نام اهل قریه آشی از توابع دهستان خائیز و حسین فرزند احمد اهل قریه رمه چر از توابع دهستان باغک و چند جنگجوی دیگر از اتباع زایر خضرخان بر حسب معهود به قصد شبیخون به قرارگاههای سربازان هندی در تنگک صفر به آن نقطه حساس میرود و بنا بر مشهور خود و علی زایر غلامحسین و عبدالحسین حاج خضر و حسین فرزند احمد پشت دیوار خشتی عباس نام فرزند غلامحسین صفر تنگکی موضع میگیرد و اردوگاه افراد نیروی دشمن را آماج گلوله میسازند. از نظر اینکه در این اثنا ناگهان صدای شلیک تفنگ موقوف میشود، علی زایر غلامحسین برای پی بردن به علت، درصدد بالا رفتن از دیوار برمیآید، لکن بعد به عنوان اینکه هوا سر است منصرف میگردد. رئیسعلی او را نکوهش میکند و خود کارد را در دیوار فرو میبرد که به وسیله آن خود را به لالای دیوار برساند. در حین بالا رفتن از دیوار، به طوری که میگویند، علی زایر غلامحسین که همراه او بود و در کنار او میجنگیده و مثل سایه او را دنبال مینمود از این موقع مساعد و فرصت مناسب استفاده کرده و از پشت سر او را هدف گلوله قرار میدهد. رئیسعلی بر اثر اصابت گلوله بر جمجمهاش بیاختیار به پایین پرت میشود در حالی که هنوز کارد را در دست داشته به علی زایر غلامحسین حمله میکند که او را از پا درآورد، ولی چون تعادل خود را از دست میدهد و قادر به کنترل خود نمیشود نقش زمین میگردد…» و با مرگ رئیسعلی موج حمله نیروهای ایرانی هم فروکش میکند.
در باب اینکه قاتل رئیسعلی کیست و چه فرد، گروه یا قدرتی پشت پرده این ماجرا قرار داشتهاند، طی چند دهه اخیر اظهارنظرهای مختلف و بعضاً متضادی مطرح شده است که تفصیل آن را میتوان در کتاب خواند.
کتاب «رئیسعلی دلواری؛ تجاوز نظامی بریتانیا و مقاومت جنوب» به کوشش سیدقاسم یاحسینی با ۲۰۸ صفحه و شمارگان ۳۳۰ نسخه از سوی نشر شیرازه کتاب ما منتشر شد.
منبع: ایبنا
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید