1404/4/29 ۱۲:۱۸
امروزه اگر نسخههایی مطمئن از متون کهن و کلاسیک فارسی، چه متون ادبی و چه متون فلسفی و علمی و عرفانی و… و پژوهشهایی دقیق و سنجیده درباب این متون و شرح و تفسیرهایی گرهگشا از آنها را در دسترس داریم، این را مدیون تلاش استادانی چون جلالالدین همایی و بدیعالزمان فروزانفر هستیم.
علی شروقی: روزگاری که ادبیات مدرن، تازه وارد ایران شده بود، بین ادبای سنتی و متجدد جنگی افتاد، از همان دست جنگها که ناگزیرِ دوران گذار است و امر نو بدون آن نمیتواند قبولانده و تثبیت شود. تقسیمبندی ادبای سنتی و مدرن به «سَبعه» و «رَبعه» ماحصل همین جنگ بود. «سبعه» نامی بود که ادبای سنتی و طرفدار ادبیات کهن به آن معروف بودند. چون سردمداران این گروه، هفت تن بودند به «گروه سبعه» معروف شدند، گرچه در اصل، بیش از هفت نفر بودند.
«ربعه» هم نامی بود که نوگراها به سرکردگی صادق هدایت روی خود گذاشتند، چون سردمداران این دسته هم چهار نفر بودند. بهگفته بزرگ علوی، که خود از ربعهایها بود، نام «ربعه» ماحصل ذوقورزی و شیطنت مسعود فرزاد، یکی دیگر از اعضای این گروه، بوده است. «ربعه»، بهلحاظ دستوری، غلط است و همین غلطبودن، خود نشان از رویکرد نوگراها به ادبیات کهن و قواعد آن دارد. فرزاد، «ربعه» را بر وزن «سبعه» و با انحراف از قواعد درست دستور زبان و بهقصد طعنهزدن به ادبای سنتی ساخت.
دعوای ربعه و سبعه مدتها، در آن سالهای آغازین نوگرایی، نقل محافل بود. هرکس یا باید ربعهای میبود، که یعنی طرفدار ادبیات مدرن، و یا سبعهای، که یعنی طرفدار ادبیات کهن. بارقههایی کمرنگ و کمی نوستالژیک از دعوای ربعه و سبعه به نسل ما هم کشید. بسیاری از ما که داستان و شعر نو میخواندیم و طرفدار هدایت و نیما بودیم، خود را ربعهای میدانستیم و مرزی بین ادبیات کلاسیک و نو کشیده بودیم. باید زمان میگذشت تا دریابیم ربعهایها کاملاً بیگانه با میراث کهن ادبی نبودند و نیز بین سبعهایها هم بودند کسانی که گوشهچشمی به ادبیات مدرن داشتند. دعوای ربعه و سبعه اقتضای روزگار بود و نیاز زمانه. آن دعوا اما مسأله امروز ما نیست. اکنون دیگر میتوان فارغ از آن خطکشیها از هردو گروه یاد گرفت و از میراثی که از خود بهجا گذاشتهاند لذت برد. امروز دیگر میدانیم که انتقال درست و دقیق میراث ادبیات کلاسیک بدون سبعهایها امکانپذیر نبوده است و همچنان هرکس میخواهد به تحقیق در متون کهن بپردازد باید نگاه دقیق و پژوهشیِ سبعهای داشته باشد، نه ذوقورزیِ ربعهای که کارکردش چیز دیگریست. دقت در سنجش سره از ناسره در متون کهن را باید از سبعهایها آموخت و جسارت در عبور از جزمیتهای متعصبانه در مواجهه با همان متون را از ربعهایها؛ ضمن اینکه وقتی خوب در هر دو گروه باریک شویم میبینیم نه سبعهایها یکسره سبعهای بودهاند و نه ربعهایها یکسره ربعهای.
این مقدمه را گفتم که برسم به جلالالدین همایی که سالروز درگذشت اوست. جلالالدین همایی (۱۳۵۹ - ۱۲۷۸) طبق دستهبندیای که پیشتر از آن سخن رفت، در دسته سبعهایهاست، و سبعهایها، از جمله او، را با خیال راحت میشود «استاد» خطاب کرد، بی هیچ نگرانی که اغراقی در کار آمده باشد. همایی از نسل ادیبانیست که تحقیق علمی و روشمند و دقیق در متون کهن، تصحیح و شرح و تفسیر این متون، تدوین و توضیح آرایههای ادبی و زیباییشناختی ادبیات کلاسیک و کندوکاو در زندگی و آثار سخنوران و متفکران و دانشمندان قدیم ایران و ایجاد زمینهای برای شناختشان، با آنها پا گرفت و امروزه اگر نسخههایی مطمئن از متون کهن و کلاسیک فارسی، چه متون ادبی و چه متون فلسفی و علمی و عرفانی و… و پژوهشهایی دقیق و سنجیده درباب این متون و شرح و تفسیرهایی گرهگشا از آنها را در دسترس داریم، این را مدیون تلاش استادانی چون جلالالدین همایی و بدیعالزمان فروزانفر و دیگرانی مانند آنها هستیم.
آنچه در ادامه میآید، سخنرانی یک استاد است در وصف بزرگیِ استادی دیگر؛ سخنرانی همایی درباره فروزانفر که در سال ۱۳۴۹، سال درگذشت فروزانفر، در مراسم یادبود او ایراد شده است.
اما پیش از خواندن متن سخنرانی، ذکر چند نکته ضروری است: اول اینکه به نظر میرسد بخشی از آغاز آن، شاید بخشی کوچک، ضبط نشده یا در فایلی که به آن دسترسی داشتیم نیامده است.
دیگر اینکه تبدیل گفتار شفاهی به متن مکتوب، همواره با تغییراتی ناگزیر همراه است. گفتار شفاهی، هرچقدر هم دقیق، نامرتبیهایی دارد که برآمده از قواعد کلام شفاهی و زبان گفتار است. وقتی کسی آن را میشنود میفهمد اما وقتی همان گفتار، عیناً مکتوب شود چهبسا در خواندن، مشکلاتی پدید آورد و متن، آشفته بنماید. از همین رو در تبدیل سخنرانی همایی به متن مکتوب، ناگزیر از تغییراتی بودیم، در حد اضافه کردن کلمهای و جابهجاییهایی در ارکان جمله. تا جای ممکن اما سعی شد که عین متن و شاکله آن و حالوهوای شفاهی و لحن گفتاریاش حفظ شود. تغییرات و نیز کلمات نامفهوم را تا جای ممکن در قلاب گذاشتیم که از متن اصلی جدا بمانند و کنار کلمات نامفهومی که حدس زدیم چه باید باشند اما مطمئن نبودیم، یک علامت سوال (؟) هم قرار دادیم. ضمناً اشعاری که از شاعران دیگر در متن آمده، به همان صورتی ضبط شدهاند که همایی در سخنرانیاش نقل کرده است.
دست آخر اینکه وقتی در این سخنرانی باریک شویم، جدا از محتوای آن، بارقهای از تخیلی قصهپرداز را هم میبینیم. نگاه کنید به جایی از آنکه همایی از حافظه درخشان فروزانفر میگوید و حافظه مرد ادیب را به پیشخدمت و کتابدار تشبیه میکند و به این هم بسنده نمیکند و مطلب را جوری بیان میکند که گویی قصهپردازی چیرهدست دارد امری ذهنی و انتزاعی را به امری عینی و ملموس و دراماتیک پیوند میزند. برای همین است که میگویم نه ربعهایها یکسره ربعهای بودند و نه سبعهایها یکسره سبعهای.
اینک متن سخنرانی:
به تو حاصلی ندارد غم هجر باز گفتن
که شبی ندیده باشی به درازنای سالی
یادم میآید ایشان [بدیعالزمان فروزانفر]، خدا رحمتشان کند، در یک حادثهای دستشان شکسته بود، وقتی که من عیادت کردم، از این غزل، این بیت را خواندند: «چه خیالها گذر کرد و گذر نکرد خوابی / سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی…» به همین [وضع؟] این شعر را خواندند که [بگویند] دیشب من خواب نرفتم و «چه خیالها گذر کرد و گذر نکرد خوابی.»
ایشان نمردهاند. آثارشان محققانه است. تا کسی آن درد را نداشته باشد نمیفهمد او چه کرده است. همین تازگیها دو کتاب به دست من افتاد؛ یکی، اسم نمیبرم، درباره مقامات عارفان است. چرا اسم ببریم؟ آثار ایشان را که میدانید، در مقاماتی که عارفان دارند. البته غیر از ترجمه «رساله قشیریه» را عرض میکنم.
دو کتاب در یک موضوع، یعنی مقامات عارفان، دیدم؛ یکی از ایشان، یکی از دیگری؛ که آن [فرد دیگر] هم زحمت کشیده بود اما وقتی که مقایسه میکنید در ترازوی دقیقهسنج ادب که دست همهکس نیست، متاسفانه اینطور به نظر میآید که یکی الماس برلیان، یکی خزه است. دو کتاب است در یک موضوع [اما] وقتی که ملاحظه میکنید، یکی الماس، یکی خزه است. اینجا فرق مرد هنری معلوم میشود؛ قدر بدیعالزمان معلوم میشود.
فروزانفر، خدا رحمتش کند، یک حافظه قویای داشت که دو خدمت میکرد؛ هم خزانهدار بود، هم پیشخدمت موظف. یعنی چه؟ حافظه وظیفهاش این است که چیزی را از حفظ کند، اما [اینکه] آنی [را] که میخواهید آناً به شما تحویل بدهد، مرتبۀ دیگریست. این خیلی موهبت است. شعر الفیه از بر میکردیم ما؛ هزار بیت الفیه را در بچگی، پدرم با ضرب چوب گفته بود از بر کن، ماهم کرده بودیم. شعرش [را] هم میدانستیم، ولی [اینکه] در موقعی که یک قاعدهای را احتیاج داشتیم، مثلاً «صله عائد میخواهد»، فوراً این فکر بیاید [که] «وَکُلُّهَا یَلزَمُ بَعْدَهُ صِلَه / عَلَی ضَمِیر لائِق مُشْتَمِلَه»، این دیر میآمد به ذهن آدم. باید از ابتدا [شروع میکردیم] «قَالَ مُحَمَّد هُوَ ابْنُ مَالک» تا [میرسیدیم] به این [بیت].
[یا] شما مثلاً میخواهید ببینید آسیاب در زبان فارسی با «ب» صحیح است یا نه. شاید بیست تا شعر از برتان است که آسیاب دارد. باید هِی تامل کنید، محفوظاتتان را زیر و رو کنید، آن پیشخدمت هِی دستبهدست کند، کتابدارتان هِی دستبهدست کند، این طاقچه را ببیند، آن طاقچه را ببیند [و] این [را] که شما میخواهید بهتان بدهد [و] بعد از مدتی که آن جلسه هم [که میخواهید این نکته را در آن بگویید] تمام میشود [این شعر] بیاید که شعر مناسبی هم هست: «ابنای بشر مثال گندم / وین دور فلک چو آسیاب است».
[اما اینکه] فوراً این به ذهن شما بیاید یک پیشخدمت حاضرالذهنی میخواهد؛ یک کتابدار حاضرالذهنی که تمام این کتابها را ورقبهورق [بگردد]، و الا آن اولی وظیفهاش را انجام داد؛ کتابداریست امین [و] موثق. یک ورق از کتابهای شما را هم زیر و رو نکرده، اما هر وقت میخواهید یک هِنّ و هِن میکند، مِسمِس میکند بهقول معروف، این طاقچه را میگردد، [آن] را میگردد؛ آخرش آیا پیدا کند یا نه. وقتی که حوصلهتان سر رفت میگوید: «اِ آقا پیدا کردم». ولی این مرد [فروزانفر] یک حافظهای داشت [که] هر وقت میخواست [از آن] استفاده کند، آن پیشخدمت مامور حافظهاش آنی که میخواست تحویل میداد و این یک موهبت است. من با او کار کرده بودم؛ کار لغت و [کار] فرهنگ کرده بودیم [که] بماند.
جوانها [اما] مأیوس نباشند.
فیض روحالقدس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آنچه مسیحا میکرد
من نمیخواهم شما را مایوس کنم. بدیعالزمانشدن خیلی مشکل است، خیلی پشتکار میخواهد، خیلی مواهب طبیعی میخواهد، خیلی جهات میخواهد تا در آدم جمع بشود و بعد بشود بدیعالزمان. ولی مأیوس نباشید. از خدا بخواهید آن بدایع و مواهب را به شما بدهد، پشتکار به شما بدهد کار بکنید. شما بعد از این باید این کاخ را حفظ کنید.
منبع: ایبنا
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید