1394/1/18 ۰۹:۱۵
درویش رضا منظمی یكی از نخستین كسانی است كه در كنار محمدرضا لطفی در تشكیل گروه «شیدا» حضور داشت. او در نوازندگی كمانچه و ویولن از شاگردان حسین یاحقی بوده و دوستی دیرینهای با پرویز یاحقی داشته است. درویش رضا منظمی در دورانی كه همراه با گروه «شیدا» بود اجراهای موفقی را با این گروه روی صحنه بردند كه هر كدام از آنها از بهترینهای تاریخ موسیقی ایرانی محسوب میشوند. منظمی سالهای بسیاری از عمر خود را در دانشگاه گذرانده و شاگردان بسیاری برای موسیقی ایران تربیت كرده است. منظمی از دیاری آمده كه كمانچه در آنجا سازی آشناست.
برای تغییر محمد رضا لطفی گریستم
همایون بدخشان: درویش رضا منظمی یكی از نخستین كسانی است كه در كنار محمدرضا لطفی در تشكیل گروه «شیدا» حضور داشت. او در نوازندگی كمانچه و ویولن از شاگردان حسین یاحقی بوده و دوستی دیرینهای با پرویز یاحقی داشته است. درویش رضا منظمی در دورانی كه همراه با گروه «شیدا» بود اجراهای موفقی را با این گروه روی صحنه بردند كه هر كدام از آنها از بهترینهای تاریخ موسیقی ایرانی محسوب میشوند. منظمی سالهای بسیاری از عمر خود را در دانشگاه گذرانده و شاگردان بسیاری برای موسیقی ایران تربیت كرده است. منظمی از دیاری آمده كه كمانچه در آنجا سازی آشناست. او نخستینبار كمانچه را در دست نوازندگان محلی منطقه الشتر در استان لرستان میبیند و پس از آن در راهی دور و دراز یادگیری این ساز را در دانشگاه نیز دنبال میكند و به كرسی استادی دانشگاه تهران هم میرسد. او این روزها درست مانند نامش درویشگونه زندگی میكند و در خانهاش با سازش خلوت كرده است. وقتی با وی هم صحبت میشویم، طراوت و شادابی جوانی در سخنانش دیده و شنیده میشود. از كمانچه و موسیقی با عشق سخن میگوید و راهی كه برای زندگیاش انتخاب كرده را دوست دارد. منظمی در ١٦ فروردین ١٣١٨ به دنیا آمد. گفتوگویی كه در ادامه میخوانید چند روز پس از زاد روز او به همین مناسبت ترتیب داده شده است...
لطفی چند سالی از ایران رفت؛ وقتی هم كه برگشت حال و هوایش بسیار عوض شده بود انگار مثل سابق توان نداشت ولی با این اوصاف تلاش میكرد كه بچههای قدیم را دوباره دور هم جمع كند اما بسیار كمحوصله شده بود.
***
شما از كسانی بودید كه از ابتدای تشكیل گروه «شیدا» به عنوان نوازنده كمانچه در تركیب گروه حضور داشتید. از چگونگی تشكیل این گروه برایمان بگویید. آیا شكلگیری گروه «شیدا» در دورانی كه در دانشگاه مشغول تحصیل بودید انجام شد؟
روزی مرحوم محمدرضا لطفی نزد من آمد و گفت كه میخواهد با من و ناصر فرهنگفر و حسین عمومی یك گروه تشكیل دهد كه در رادیو كار كنیم. البته قبل از تشكیل گروه شیدا و ورود این گروه به رادیو، من با گروهی كه مسوولیت اركسترش را برخوردار برعهده داشت، در رادیو كار میكردم. به هر حال ما گروه شیدا را تشكیل دادیم و بعد از مدتی كامكار هم وارد گروه شد. بعد از مدتی هم هادی منتظری به گروه پیوست. لطفی در مدت كوتاهی با تلاش و پشتكار بسیار گروه را گسترش داد.
محمدرضا شجریان چطور وارد گروه شد؟
از همان ابتدای گروه شجریان با گروه بود.
نخستین اجرایی كه داشتید كی و كجا بود؟
نخستین اجرای ما تصنیفی بود كه به همراه پیشدرآمدی اجرا میشد. پس از آن برای اجرا به جاهای مختلفی مانند شیراز، طوس، باغ فردوس و خیلی جاهای دیگر رفتیم.
انتخاب آواز و تصنیف، انتخاب تكنوازان و در نهایت تدوین اجرای كنسرتهای مختلف در گروه «شیدا» بر عهده چه كسی بود؟
فقط لطفی. در واقع لطفی آثار پیشكسوتان را جمع میكرد و اول خودش و بعد ما آن قطعهها را از بر میكردیم. حفظ كردن آثار (نواختن بدون صفحه نت و اجرا از طریق سپردن به حافظه) یكی از ویژگیهای بارزی است كه دانش موسیقی سنتی را بر دیگر موسیقیها برتر میكند. شما در یك اجرای كنسرت موسیقی سنتی نمیتوانید نت را جلوی خود قرار دهید و بخوانید باید از بر باشید و با تمام حس درونی آن را بنوازید و بخوانید و این یكی از ویژگیهای بارز موسیقی سنتی است. زندهیاد لطفی در اینباره با ما بسیار تمرین میكرد او همیشه دغدغه بهترین اجراها را برای گروه داشت.
وقتی اجراهای گروه «شیدا» را بررسی میكنیم، بیشتر تكنوازیها و جواب آوازها را خود لطفی انجام داده و كمتر دیده میشود كه دیگر اعضای گروه به تكنوازی بپردازند. چرا در گروه «شیدا» بیشتر تكنوازیها را لطفی انجام میداد؟
ما هم این آزردگی را در گروه نسبت به لطفی داشتیم اما او ترجیح میداد این طور كار كند. هرچند بعد از مدتی هوشنگ ابتهاج به او گفت كه چند تا تكنوازی به اعضای گروه بدهد.
ابتهاج در گروه «شیدا» چه نقشی داشت؟
ابتهاج در واقع مدیر هنری گروه بود و خط مشی اصلی گروه از او گرفته میشد. وقتی لطفی به اعضای گروه تكنوازی داد ابتهاج بسیار از تسلطی كه گروه روی ساز داشتند تعجب كرد و به ما گفت اصلا تصور نمیكردم اینقدر در تكنوازی تسلط داشته باشید و البته از آن زمان به بعد تك و توك پیش میآمد كه به اعضا تكنوازی هم بدهد.
گروه «شیدا» اجرای موفقی در جشن هنر شیراز داشته كه بعدها در قالب آلبوم «چهره به چهره» منتشر شد. این كنسرت در دستگاه «نوا» اجرا شده است. در این اجرا اتفاق جالبی میافتد كه شجریان در اجرای یكی از گوشههای دستگاه «نوا» دچار اشتباه میشود كه به هر روی از آن مخمصه فرار میكند. گویا شجریان زمانی كه در حال آواز خواندن بود یك دستگاه را اشتباه میرود و لطفی با سازش به او كمك میكند، شما خاطرتان است ؟
بله در آن كنسرت شجریان به اشتباه از «دمشق» به «عشاق» رفت و از چپ كوك به راست كوك، این اشتباه در كنسرت موسیقی خطرناك است و اگر نوازنده به ردیف موسیقی تسلط نداشته باشد نمیتواند دوباره آن را برگرداند كه خوشبختانه در آن كنسرت لطفی با تسلطی كه داشت توانست این اشتباه را با سازش اصلاح كند.
شما پس از چند سال حضور در گروه «شیدا» به همكاری با گروه پایان دادید. در مورد دلایل جداییتان از گروه شیدا بگویید؟
تاهل اصلیترین دلیل جدایی من از گروه بود. اعضای گروه همه آزاد بودند و اگر متاهل هم بودند در تهران خانه داشتند. اما من مدام بین تهران و خرمآباد در رفت آمد بودم. چون من همزمان برای تامین مخارج و گذران زندگی در حال تدریس هم بودم و این رفت و آمدها مرا خسته كرده بود. به خاطر همین تصمیم گرفتم به خرم آباد برگردم و در آنجا به تدریس بپردازم.
در خرمآباد هم به فعالیتهای موسیقی ادامه دادید؟
زمانی كه به خرمآباد برگشتم بسیار تلاش كردم در عرصه موسیقی شاگردان خوبی را پرورش دهم و به لطف خدا تا حدودی هم موفق شدم. پس از رفتن به خرمآباد به مدت ١٢ سال و تا زمانی كه از شغل معلمی بازنشسته شدم در خرمآباد بودم.
بعدها دوباره تصمیم گرفتم كه به تهران بازگردم. آمدنم به تهران همزمان شد با سالگرد پدر الهیقمشهای كه مرا برای مراسم سالگرد به دانشگاه تهران دعوت كردند و من به آنجا رفتم و به پیشنهاد او قرار شد من بیایم تهران و در دانشگاه تدریس كنم اما چون من لیسانس بودم تا مدتی مجبور شدم حقالتدریس كار كنم و بعد كه فوق لیسانسم را گرفتم شرایطم كمی بهتر شد و بعد هم استخدام شدم و بهطور كامل به تهران آمدم و تا به امروز نیز در تهران ساكنم.
١٢ سالی كه در خرمآباد بودید ارتباطتان با اعضای گروه «شیدا» قطع شد؟
نه به هیچ وجه. لطفی و علیزاده خیلی به خانه من در لرستان میآمدند حتی گاهی یك هفته همراه با خانواده میآمدند و در لرستان میماندند.
زمانی كه گروه «شیدا» تشكیل میشد فكر میكردید كه این گروه یكی از بهترین گروههای تاریخ موسیقی ایرانی شود؟
ما چنین تصمیمی نداشتیم ولی همیشه سعی میكردیم بهترین اجراها را برای مردم داشته باشیم كه خوشبختانه موفق هم شدیم، البته این را هم باید در نظر گرفت كه شرایط اوایل انقلاب در پیشرفت گروه شیدا بسیار تاثیر گذار بود چون زمانی كه انقلاب شد تمام گروههای پاپ برچیده و خوانندگان زن هم ممنوعالكار شدند و تنها گروهی كه ماند گروه «شیدا» بود و این باعث پیشرفت گروه شیدا شد. البته باید تاكید كنم كه اعضای گروه «شیدا» از جان مایه میگذاشتند. من خاطرم هست كه گروه هیچ پولی برای ادامه كار نداشت، به همین دلیل ما تصمیم گرفتیم هرچه در جیب داریم برای ادامه كار گروه خرج كنیم. یادم هست كه كامكار پنج هزار تومان داشت و آن را آورد و هركسی به سهم خودش پول آورد. حقوق بیژن در آن زمان شد ١٤٠٠ تومان كه بعد خود بیژن آمد ٢٠٠ تومان آن را پس داد به خاطر اینكه كل اعضای گروه ١٢٠٠ میگرفتند و بیژن هم میگفت من هم به همان اندازه پول میگیرم سختی كه بسیار كشیدیم و با بحرانهای اینچنینی زیاد روبهرو بودیم ولی همیشه تلاش و زحمت بچهها و رحمت خدا شامل حالمان میشد و خوشبختانه موفق میشدیم و این خود انگیزهای خوب برای ادامه حیات گروه بود.
زمانی كه به تهران آمدید به جز تدریس چه فعالیت هنری دیگری انجام دادید؟
بعد از دو سال تدریس در دانشگاه تهران، در تلویزیون یك گروه تشكیل دادم كه در این گروه شهرام پسر بزرگترم نوازنده سنتور بود و شهریار دیگر فرزندم نوازنده كمانچه بود. خودم نیز مدیریت گروه را بر عهده داشتم البته ١٠ تا ١٢ نفر دیگر هم عضو گروه بودند. من بعد از سه سال سرپرستی گروه را به پسر بزرگم دادم و خودم را بازنشسته كردم.
از دوستان قدیمی و از اعضای گروه شیدا كسی شما را به همكاری برای حضور دوباره در گروه دعوت كرد؟
گروه شیدا نه اما گروه عارف بله؛ با گروه «عارف» كنسرتهای بسیاری در كشورهای مختلف برگزار كردیم. اجراهایی در هامبورگ، سوییس و فرانسه و چند كشور دیگر داشتیم كه خوانندگی گروه را علیرضا افتخاری برعهده داشت.
در اجراهای گروه «عارف» چه قطعههایی را اجرا میكردید؟
قطعههایی از آلبوم « بهار سبز».
بعد از آن همكاریتان با علیرضا افتخاری ادامه داشت؟ نظرتان درباره اجراهای این خواننده چیست؟
افتخاری صدای بسیار خوبی دارد و شجریان هم از صدای او بسیار خوشش میآمد. خودم از صدای او بسیار لذت میبردم و در چند كنسرتی هم كه با هم اجرا داشتیم بسیار خوب درخشید.
همكاری افتخاری با گروه «عارف» یكی از نقطههای عطف در كار هنری افتخاری محسوب میشود. اما در سالهای بعد بود كه افتخاری از دوران اوجش فاصله گرفت و به سمت موسیقی عامهپسند رفت. فكر میكنید چرا افتخاری از موسیقی سنتی به سوی موسیقی عامهپسند روی آورد؟
من فكر میكنم به خاطر تغییر در زندگی و به تبع آن تغییر در سلیقه مردم است. زندگی امروز سرعت پیدا كرده و آرامش در زندگی واقعا نسبت به سالهای گذشته خیلی عوض شده است. انگار مردم بیحوصله شدهاند دیگر كمتر كسی پیدا میشود حوصله این را داشته باشد كه پیشدرآمد گوش دهد یا اینكه با موسیقی آرام زمانش را سپری كند. مگر نه اینكه موسیقی برای این است كه از سرعت زمان كم كند و برای مدتی كوتاه ما را از عبور زمان ناآگاه سازد؟ در واقع موسیقی برای آرامش است نه هیجان. ما در زندگی روزمره به اندازه كافی هیجان را تجربه میكنیم اما متاسفانه امروزه مردم به موسیقی مثل ساندویچ نگاه میكنند و دوست دارند زود به اوج برسند و به خورد آنها داده شود. این مساله در تغییر مسیر هنرمندان موسیقی امروزی تاثیر زیادی داشته و فكر میكنم كه افتخاری هم جدا از مسیر این تغییرها نبوده است.
زمانی كه برای دومین بار به تهران آمدید مدتی بعد با لطفی دوباره گروه «شیدا» را راهاندازی كردید در این مورد برایمان كمی بیشتر توضیح میدهید؟
لطفی چند سالی از ایران رفت؛ او سال ٦٣ رفت و سال ٧٥ به ایران برگشت. وقتی هم كه برگشت حال و هوایش بسیار عوض شده بود انگار مثل سابق توان نداشت ولی با این اوصاف تلاش میكرد كه بچههای قدیم را دوباره دور هم جمع كند تا جایی كه میشد گروه را جمع كرد و برای كنسرت آماده ساخت و ما برای برگزاری كنسرت به كشورهای مختلفی رفتیم. آلمان، فرانسه، فرانكفورت و چند كشور دیگر هم بودند زمانی كه به ایران برگشتیم لطفی بسیار كمحوصله و كمتوان شده بود. آدمی كمكم با افزایش سن كمحوصله میشود. بعد از آن كنسرتها بود كه لطفی دوباره برای مدتی به آلمان برگشت. زمانی كه آلمان بود هم یك بار به دیدنش رفتم. آن زمان من در فرانكفورت بودم و به او زنگ زدم كه میخواهم ببینمت. در مسیری كه برای دیدنش میرفتم شعری برایش سرودم. وقتی رفتم و به آنجا رسیدم لطفی را آن لطفی همیشه ندیدم. خیلی ناراحت شدم و كل مسیر برگشت به فرانكفورت در ماشین گریه كردم.
تاثیر محمدرضا لطفی بر موسیقی ایرانی را چطور میبینید؟
لطفی واقعا در موسیقی نابغه بود و برای موسیقی ایرانی بسیار زحمت كشید. علاقه بسیار زیادی به تشكیل گروه و جمع كردن استعدادها در یك گروه برای اجرای كنسرت داشت. بسیار در این زمینه فعالیت میكرد و بسیار هم موفق بود واقعا در تدریس و ترویج موسیقی ایرانی تاثیر بسزایی داشت.
در یكی از مصاحبههایتان گفته بودید كه وقتی برای بار دوم به تهران بازگشتید، شجریان از شما خواسته بود تا در گروه او حاضر شوید و تور كنسرتهای اروپا را با او برگزار كنید كه شما این دعوت را نپذیرفتید. چرا دعوت او را قبول نكردید؟
من از دعوت شجریان برای همكاری بسیار خوشحال شدم اما متاسفانه مصادف شد با زمانی كه تازه داشت كارهای استخدامم در دانشگاه تهران درست میشد. درست در زمانی كه مراحل نهایی برای استادی در دانشگاه را میگذراندم، شجریان با من برای حضور در یك كنسرت در كانادا تماس گرفت كه من كاملا برخلاف میلم مجبور شدم دعوتش را رد كنم. حتی چند بار هم پشیمان شدم و خواستم كه زنگ بزنم و بگویم كه میآیم اما زمانی كه متاهل باشی و در مقابل چند نفر تعهد داشته باشی باید برخی چیزهایی كه دوست داری را نادیده بگیری (میخندد) زندگی است دیگر.
الان اگر به عقب برگردید دانشگاه را انتخاب میكنید یا كنسرتها را؟
راستش الان دیگر با وجود ٥٠ سال سابقه تدریس از این كار اشباع شدهام و دوست دارم در كنسرتها شركت كنم. آدم وقتی وارد كنسرت میشود برای دلش میزند.
فضای آموزشی و تدریس در دانشگاه باعث شد شما از اجرا روی صحنه دور بمانید و مردم صدای ساز شما را كمتر بشنوند از این اتفاق پشیمان نیستید؟
خب به هر حال شرایط زندگی گاهی آدم را به سمت دیگری میكشاند
هر چند در فضای موسیقی آدم باید بیشتر در اجراها حضور داشته باشد تا شناخته شود و برای كسی كه موسیقی را حرفه خود به حساب میآورد ضرورت است اما چیزی كه برای من همیشه مهم بوده موسیقی به خودی خود بوده، بدون هیچ چیز دیگری. در واقع من ساز را برای خود ساز میخواهم و لذتی كه در این مسیر به من داده شده آنقدر زیاد بوده است كه حتی اگر كسی هم مرا نمیشناخت باز هم احساس بدی نداشتم. حتی اگر در این مسیر برای من شهرت یا منبع مالی در پی نداشته باشد من شخصا احساس میكنم اصالت موسیقی در این است كه با روح تو عجین شود حتی اگر به زندگی روزمرهات از لحاظ مالی كمكی نكند به خودی خود لذتبخش است.
به نظرم زمانی كه از موسیقی صرفا به عنوان منبع درآمد و شهرت استفاده شود قداست خود را از دست میدهد و در واقع آن طور كه باید و شاید به دل نمینشیند. همین اتفاقی كه متاسفانه برای خوانندگان نسل جدید افتاده است موسیقی یك نعمت خدادادی و امانتی است كه خداوند به بندگانش میدهد و اگر در راه درست از آن استفاده نشود فرد نهتنها به خود بلكه به تمام جامعه خیانت بزرگی كرده است.
در مورد كمانچه نوازان نسل خودتان بگویید و تفاوتشان با نوازندگان نسل جدید؟
كمانچهكشهای همنسل من كسانی مانند گنجی و شكارچی و دیگران بودند كه بسیار در این زمینه حرفهای بودند و كمانچهكشهای نسل بعد از ما كلهر، كامكار، فرجپوری و دیگران هستند كه آنها هم كارشان بسیار خوب است.
تفاوتی كه با هم دارند در سرعتشان است كه در میان نسل بعد از ما این سرعت بیشتر شد. علتش زیاد شدن سرعت نوازندگی را هم كه گفتم؛ به این دلیل است كه دیگر سلیقه مردم تغییر كرده است. درواقع نوازندگان نسل بعد از ما با سرعت و تكنیك بیشتری كمانچه مینوازند تا بتوانند پاسخگوی نیاز مردم باشند.
میدانم كه شما مطالعههای بسیاری در زمینه تاریخ موسیقی داشتهاید، با توجه به این مطالعهها درخشانترین دوره از تاریخ موسیقی ایرانی را كدام دوره میدانید؟
دوران ساسانی. زمانی كه اردشیر بابكان حكومت میكرد در آن زمان اردشیر قبل از اینكه رییس وقت ساسانی شود در یك استبل زندانی بود و بسیارساز تمرین میكرده وقتی هم به ریاست رسید بسیار به موسیقی اهمیت داد و به ترتیب بعد از او و در زمان بهرام گور و اردشیر دوم هم موسیقی رشد بسیار چشمگیری داشت حتی درزمان اردشیر شایع است كه موسیقیدانان همراه با لشكریان به فتوحات جنگی میرفتند و مقام آنها در حد وزرا بوده است. اما در اوایل دوران صفویه موسیقی به كلی منع شد و ضربه بدی بر پیكره موسیقی سنتی ایران وارد كرد البته این را هم نباید از قلم انداخت كه در زمان خسرو پرویز اول و دوم موسیقیدانان مشهوری از جمله رامتین، سركش، باربد، نكیسا و رامش ظهور كردند كه خدمات بسیار شایانی به موسیقی اصیل ایرانی كردهاند.
حال و هوای این روزهایتان چگونه است، روزهای بازنشستگی را چگونه میگذرانید؟
برخلاف خیلیها كه در دوران بازنشستگی كمحوصله میشوند، خیلی پر از انرژی شدهام و از اینكه اكنون فارغ از هر مسالهای میتوانم بیشتر از هر زمان دیگر با سازم تنها باشم و خلوت كنم بسیار خوشحال هستم.
زندگی روزمرهام را هم مثل همه میگذرانم؛ صبح از خواب بیدار میشوم صبحانه میخورم به كارهای شخصی خودم میپردازم اگر گردشی باشد میروم و شب دوباره به خانه میآیم و تمام وقتم را با سازم میگذرانم و قطعاتی را كه میزنم ضبط میكنم كه بعدا به یادگار بماند.
روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید