1393/12/18 ۱۰:۰۹
در گذشتههای بسیار دور فرهنگ ایرانی محدوده بزرگی را دربر میگرفت كه از شرق تا كنارههای سیحون و جیحون پیش میرفت، از شمال قفقاز و استپهای جنوبی روسیه را شامل میشد، در غرب تا آن سوی میانرودان ادامه مییافت و در جنوب به دریای نیلگون فارس پیش میرفت
ژالــــه آمــوزگار: در گذشتههای بسیار دور فرهنگ ایرانی محدوده بزرگی را دربر میگرفت كه از شرق تا كنارههای سیحون و جیحون پیش میرفت، از شمال قفقاز و استپهای جنوبی روسیه را شامل میشد، در غرب تا آن سوی میانرودان ادامه مییافت و در جنوب به دریای نیلگون فارس پیش میرفت
جلال خالقی مطلق: نباید فرهنگ قومی با فرهنگ ملی اشتباه گرفته شود، یا فرهنگ قومی، رقیب فرهنگ ملی شود. فرهنگ ملی مجموعهای است از آن چه در ایجاد آن همه مردم ایران از رود ارس تا دریاچه هامون شریكند و در گذشته در سرزمین پهناورتری از ورای رود فرات و دجله تا ورای رود جیحون گسترده بود
صـــادق سـجادی: مناقشه درباره مفهوم و مصداق ایران و ایرانیان و نسبت آن با مفهوم و مصداق فارس و فارسی طی چند دهه اخیر و به شكلی كه همه میدانیم، به انگیزههایی كه محل بحث آن نیست، آغاز شده و همچنان دوام دارد. ایران ستیزی نیز به سائقه تعصبات قومی سابقهای بس طولانی دارد
علیاصغــر دادبـــه: طبیعی است كه وقتی حس خطر برای ملتی پیش میآید، میفهمد كه گوهری را از دست میدهد. ما این خصلت را داریم. مدام صبر میكنیم و تا پایان پیش میرویم. ما متاسفانه امروز گرفتار افراط و تفریط شدهایم باید خردگرایی یاد بگیریم تا رهایی یابیم
محسن آزموده- عاطفه شمس / «آقا ایرانی است، شگفتا! چطور میتوان ایرانی بود؟» این جمله را كه نخستینبار شارل دومونتسكیو (١٦٨٩-١٧٥٥) متفكر سیاسی عصر روشنگری فرانسوی در كتابش «نامههای ایرانی» به كار برد، در افواه فرانسویان به ضربالمثلی رایج و طنز آمیز بدل شده است، اما وقتی در سطحی عمیقتر به این سوال اساسی مینگریم، به راستی در میمانیم كه ایرانی چیست؟ ایران كجاست؟ و به واقع چطور میتوان ایرانی بود؟ این پرسشها زمانی جدیتر میشود كه به تعبیر اصغر دادبه، استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی فرهنگ ایرانی در مواجهه با بحرانی واقع میشود، بحرانی كه شاید بتوان احساس آن را در ادبیات و گفتار عمده ایرانیان دلسوز و اهل فرهنگ در دو سده اخیر درك كرد. حالا شماری از محققان و اهل فكر ایرانی گردهم آمدهاند تا به این پرسشها بپردازند. دیروز دایره المعارف بزرگ اسلامی میزبان شمار زیادی از متخصصان و صاحبنظران ایرانی و خارجی بود تا در همایش ایران، نام، مردم، زبان و سرزمین كه به عنوان نخستین نشست از سلسله همایشهای ایران، ملیت، تاریخ و فرهنگ برگزار شد، به جنبههای مختلف مساله ایران بپردازند. در این همایش كه از سوی دایرهالمعارف بزرگ اسلامی با همكاری دستیاری ویژه رییسجمهور، در امور اقوام و اقلیتهای مذهبی برگزار میشد، غیر از كاظم موسوی بجنوردی رییس دایره المعارف و حجتالاسلام علی یونسی مشاور رییسجمهور چهرههایی چون سید جواد طباطبایی، فتحالله مجتبایی، اصغر دادبه، جلال خالقی مطلق، نصرالله پورجوادی، محمود جعفری دهقی، محمد علی ابطحی، ژاله آموزگار، مصطفی محقق داماد، روزبه زرین كوب، عمادالدین باقی، صادق سجادی و... نیز حضور داشتند و هر یك درباره جنبهای از مساله ایران داد سخن سر دادند. آن چه در ادامه میآید گزارش مفصل بخش نخست این همایش است:
در نام ایران نمیتوان تردید كرد
كاظم موسوی بجنوردی، رییس دایرهالمعارف بزرگ اسلامی نخستین سخنران افتتاحیه بود كه در آغاز درباره نحوه برگزاری این سلسله همایشها با عنوان ایران، ملیت و تاریخ و فرهنگ توضیح داد و گفت: بنا شده كه ذیل این عنوان پنج همایش داشته باشیم كه البته این به دنبال مذاكرات طولانی با حضور دستیاری ویژه رییسجمهور حجتالاسلام علی یونسی تصویب شد. نخستین همایش با عنوان ایران، نام، فرهنگ و سرزمین است. وی سپس به تردیدهای برخی كه درباره نام ایران از قدیم و تاكنون صورت گرفته اشاره كرد و گفت: برخی اقوال شاذی گفته شده كه من در جواب آنها فقط وصیت بهرام چوبین به خواهرش را وقتی كه مجروح میشود و به بستر مرگ میافتد، از شاهنامه نقل میكنم. او میگوید: برین بوم دشمن ممانید دیر /كه رفتیم وگشتیم ازگاه سیر/مرا دخمه در شهرایران كنید/بری كاخ بهرام ویران كنید. این متن سرشار از وطنپرستی و وطنخواهی است. فردی مثل بهرام چوبین از خانواده محترم ایرانی كه با شاه ایران درگیر شده و به احتمال قوی خسروپرویز كسی را فرستاده و او را مجروح كرده و در بستر مرگ افتاده و به فكر ایران است. به هر حال این پاسخ كوتاهی به همه كسانی است كه راجع به نام ایران تردید میكنند.
ایران همیشه جهانی بوده است
حجتالاسلام والمسلمین علی یونسی، دستیار ویژه رییسجمهوری در امور اقوام و اقلیتهای دینی و مذهبی دیگر سخنران افتتاحیه همایش بود كه سخن خود را با اشاره به موضوع نشست یعنی گستره و جغرافیای ایران آغاز كرد و گفت: فلات ایران همواره ظرف اقوام ایرانی، تمدن ایرانی و زبانهای ایرانی بوده است. فلات ایران چه فلات مركزی كه امروز بیشتر با مرزهای مصنوعی در اختیار ما هست و چه فلات غربی كه امروز در اختیار ایران زمین نیست و چه فلات شرقی كه امروز در اختیار ایران زمین نیست، مد نظر ما است. این فلات، نجد و بام همواره ظرف حفاظت و پرورش و رشد اقوام ایرانی بوده است. امروز نیز همین طور است. یعنی همه كسانی كه در این گستره زندگی میكنند، اقوام ایرانی هستند. همه زبانها و فرهنگهایی كه در اینجا هست، ایرانی است. اگر چنانچه زبانی یا خردهفرهنگی یا خرده قومی از جای دیگری به این ظرف آمده و در آن قرار گرفته، به مرور زمان ایرانیزه شده است. زبان به زبان ایرانی بدل شده، فرهنگ به فرهنگ ایرانی بدل شده و قوم با پیوند با اقوام بومی ایران ایرانی شده است. حتی بعضی زبانهای ایرانی كه منشأ آنها جای دیگری بوده، از زمانی كه وارد این فلات شده، كاملا رنگ ایرانی گرفتهاند. آذریها كه از قدیمیترین اقوام ایران هستند و جزو بنیانگذاران و موسسین امپراتوری ایران هستند، بخشی از ایشان زبان تركی گرفتهاند. این زبان تركی كه وارد فلات ایران شد، با زبان تركی جای دیگر، زمین تا آسمان فرق میكند و این زبان كاملا ایرانیزه شده و این زبان، زبان ایرانی است. اسامی، حروف ربط، كلمات و... ایرانی است. با پیوند با فرهنگ ایرانی كاملا این زبان ایرانی شده است. درست است كه شباهتهایی با زبان استانبولی، قرقیزی، قزاقی و... دارد و خاستگاه اصلیاش شمال شرق دور است، اما الان این زبان، زبان ایرانی است. اگر كسی بگوید زبان آذری، با تسامح قابل قبول است، زیرا بخشی از آذریهای ما این زبان را گرفتهاند. یونسی تاكید كرد: البته همواره آذریها در ایران از مدافعین اصلی ادبیات ملی، زبان ملی، فرهنگ ملی ما بودهاند. حتی عربی نیز این حالت را دارد. یعنی زبان و احساس و قوم عربی كه در ایران زندگی میكنند، با جای دیگر فرق میكند. این ظرف بزرگ كه از شرق محدود به كوههای پامیر و رودخانه بزرگ سند و در شمال آمودریا و در غرب فرات و ارتفاعات بزرگ بلند قفقاز و در فلات مركزی دو ارتفاع معروف بزرگ البرز و زاگرس است، مشرف بر دریای خزر است. كاش گفته میشد كاسپین. اسم رسمی این دریا كه همه دنیا آن را مینامند، كاسپین است اما ما ایرانیها آن را خزر مینامیم. چرا كاسپین نگوییم كه معرب قزوین است. این فلات از سوی دیگر مشرف بر خلیج فارس و عمان است.
یونسی در ادامه گفت: اگرچه ما امروز به فلات مركزی محدود شدهایم و چندین كشور از فلات شرقی و غربی و شمال غربی و شمال شرقی از ایران بزرگ منفك شدهاند، ولی همواره نام ایران بزرگ و ایران فرهنگی بر تمام این منطقه، نامی درست اطلاقی صحیح و علمی و مستند و تاریخی است. اینكه ما منافع ملی و امنیت ملی و هویت تاریخی خودمان را حفظ كنیم، بدون توجه به منطقه نفوذ و حریم و حدود ایران امكانپذیر نیست. مرزهای ما همین مرزهای مصنوعی است كه امروز مشاهده میشود. این مرزها محترم است و ما هیچ چشمداشتی به ماورای این مرزها نداریم، اما واقعیت تغییرناپذیر است. ایران بزرگ، فرهنگ ایران، تمدن ایران، دین ایران و روح ایرانی در این گستره وجود دارد. یك اتحادیه طبیعی در این منطقه وجود دارد. اگرچه تفاوتهایی وجود دارد و این تفاوتها سبب شده كه این اتحادیه شكل نگیرد، ولی حقیقت این است كه در فلات ایران و ممالك ایرانی و كشورهای ایرانی در منطقه از مرز چین و شمال شبهقاره هند، تا شرق و غرب شمال و جنوب قفقاز و شرق و غرب خلیج فارس، همه كشورهایی كه هستند، در این اتحادیه وجود دارند. پس ایران قانونی فعلی دامنه نفوذ خود در حریم، در حدود و در منطقه نفوس تعریف میشود یعنی سه مساله حد، حریم و نفوس را باید در نظر گرفت. با پیوند با این سه عنوان و سه مساله میتوانیم از امنیت و منافع خودمان حفاظت كنیم. ما از حدودمان غیرقابل تفكیك هستیم. حدود ما را تاریخ و فرهنگ تعریف كرده است. منطقه نفوذ ایران بخواهی یا نخواهی در همه شبهقاره هند، آسیای میانه و خلیج فارس، قفقاز، آسیای صغیر و شمال آفریقا وجود دارد. اینها منطقه نفوذ فرهنگی و اشتراكات تاریخی ایرانی است. ما بدون توجه به منطقه نفوذمان نمیتوانیم از هویتمان، از منافعمان، از امنیتمان حفاظت كنیم. یونسی گفت: ایران از زمانی كه متولد شد، جهانی متولد شد. ایران یك امپراتوری متولد شد. همواره ایران جهانی بوده است. رهبرمان ایران، بزرگان ایران، مدیران ایران با ادبیات مختلف همیشه جهانی فكر میكردهاند. در همین دوره انقلاب اسلامی هر كس رییسجمهور میشود، ادبیاتش جهانی است. جهان عاری از خشونت شعار رییسجمهور تدبیر و امید است. رییسجمهور پیشین از مدیریت جهانی حرف میزد. دیگری از گفتوگوی تمدنها حرف میزد. همه روسای دولتهای جمهوری اسلامی جهانی بودهاند. این جهانی بودن در جان، روح و ژن هر ایرانی است. این را نمیگویم كه ما باید به فكر این باشیم كه جهان را بگیریم. خیر، این معادلات قابل تغییر نیست و مصلحت نیز نیست كه تغییر بكند. اما ما جایگاه خودمان را باید بشناسیم. ما باید به خودآگاهی تاریخی دستیابیم. ما باید جهانی فكر كنیم و ایرانی عمل كنیم. جهانی بیندیشیم اما ملی عمل كنیم. تا جهانی نیندیشیم نمیتوانیم منطقهای عمل كنیم، زیرا ایران منافعش به منافع منطقه گره خورده است. مصالح ما و منافع ما و امنیت ما در همه جای دنیا به خصوص در منطقه فرهنگی ما هست. اظهارات نتانیاهو نشان میدهد كه مساله در كجاست. اولا صریح به عظمت و نفوذ ایران اعتراف كرده است و گفته كه ایرانیها در همین مدت كه تحریم بودهاند، به تعبیر غلط او چهار كشور را بلعیدهاند. البته ایران این چهار كشور را نبلعیده بلكه به آنها كمك كرده است. الان عراق نه فقط حوزه تمدنی ما است، بلكه هویت و فرهنگ و مركز و پایتخت ما است. هم الان و هم در گذشته چنین بوده است. جغرافیای ایران و عراق غیرقابل تجزیه است. فرهنگ و تاریخ ما غیرقابل تفكیك است. ما یا باید با هم بجنگیم یا یكی شویم. من خواهان تشكیل یك اتحادیه هستم. یك روز بالاخره این اتحادیه تشكیل خواهد شد. منظور از اتحادیه این نیست كه ما باید مرزهایمان را برداریم، گرچه اشكال ندارد كه فردا هم مرزهایمان را برداریم. ولی همه كشورهای منطقه حوزه فلات ایران باید به هم نزدیك شوند. منافعشان و امنیتشان به هم گره خورده است. الان چه كسی از عراق حمایت میكند؟ امریكا و اروپا؟ اینها نمیتوانند. جالب است حالا كه ایران از عراق در برابر شر افراطیها حمایت میكند، رقبای تاریخی ما ناراحت هستند. رقبای تاریخی، یعنی وارثان رم شرقی ناراحت هستند و میگویند چرا ایران این كارها را میكند. خب خودشان عرضه ندارند، اگر میتوانستند، این كار را انجام میدادند. آنها از لج ما به دشمنان خودشان كمك میكنند و زیر پای خودشان را سست میكنند. وهابی عصبانی هستند كه چرا این طور میشود. اگر جرات دارند، كاری كنند كه این داعش به جان خودشان نیفتد. خیلی هم از این قضیه وحشت كردهاند. هم بیخود از ما میترسند و هم عرضه مقابله با داعش را ندارند. بله ما از منافع مردم منطقه كه مردم ایران هستند، حمایت میكنیم. همه كسانی كه در فلات ایران، چه مركزی، چه غربی و چه شرقی هستند، مردمان ایران هستند. ما از همه آنها دفاع میكنیم. باید از بلا و خطری كه آنها را تهدید میكند، دفاع كنیم. آن تحجر اسلامی، تكفیر، الحاد و سلطه عثمانی جدید، سلطه وهابیت، سلطه غرب و سلطه صهیونیسم است. باید با همه آنها مبارزه كنیم. حجتالاسلام یونسی در پایان به فرهنگ اسلام ایرانی و اسلام ناب كه در ایران رشد كرده اشاره كرد و گفت: هر چیز وارد ایران شده، زوایدش حذف شده و بهترینش وارد ایران شده است. اسلام هم كه آمد، ایران سعی كرد آن را از عربیت جدا كند. ایران اسلام ناب را گرفت. اسلام آن موقعی كه ایران اهل سنت بود، اسلام عرفانی در ایران بود نه اسلام وهابیت. الان كه اسلام شیعه است، اسلام اهلبیت(ع) یعنی اسلام وحدت و محبت است كه همه منطقه را پوشش میدهد. امروز دنیای اسلام و منطقه بیش از هر زمانی به تمدن اسلامی و فرهنگ ایرانی و فرهنگ اهلبیت(ع) احتیاج دارد. ما باید تلاش كنیم بار دیگر پرچم محبت و صلح اسلام ایرانی در منطقه گسترش بیابد و باید ایران این مسوولیت را به عهده بگیرد كه گرفته است.
بازتاب همزیستی صمیمانه ایرانیان را لابهلای اساطیر نرم و مخملی ایران میتوان مشاهده كرد
بعد از سخنرانی افتتاحیه، فتحالله مجتبایی، استاد فلسفه و تاریخ ادیان دایرهالمعارف بزرگ اسلامی به عنوان رییس بخش اول همایش به معرفی سخنرانان این بخش پرداخت. ژاله آموزگار، استاد برجسته فرهنگ و زبانهای باستانی دانشگاه تهران نخستین سخنران این نشست بود كه به بحث درباره نام و مردم ایران در فارسی باستان و متون ایرانی پرداخت. ایشان در آغاز به محدوده فرهنگ ایران اشاره كرد و گفت: این محدوده با مرزهای سیاسی امروز تفاوت چشمگیری دارد. در مسائل فرهنگی مرزها را به راحتی میتوان كنار گذاشت و با صمیمیت در سایه خویشاوندیهای قومی و زبانی و اشتراك باورها و رفتارها، آداب و سنن از در كنار هم بودن لذت برد. در گذشتههای بسیار دور فرهنگ ایرانی محدوده بزرگی را دربر میگرفت كه از شرق تا كنارههای سیحون و جیحون پیش میرفت، از شمال قفقاز و استپهای جنوبی روسیه را شامل میشد، در غرب تا آن سوی میانرودان ادامه مییافت و در جنوب به دریای نیلگون فارس پیش میرفت. این محدوده مردمان دوست داشتنی و پر تلاش خود را داشت كه با طبیعت گاهی نه چندان مطلوب دست و پنجه نرم میكردند و به راحتی و با روی خوش آریاهای از راه رسیده را میان خود پذیرفتند و با نوآوریهای آنها از سختیهای زندگی شان كاستند و آنها را با تمدن بومی خود همراه ساختند و بازتاب این همزیستی صمیمانه را در لابلای اساطیر نرم و مخملی ایران میتوان مشاهده كرد. آموزگار در ادامه گفت: اقوامی كه فلات ایران و شمال هند را در هزاره دوم به تصرف خود در آوردند، آریایی نام داشتند. به این مطلب از طریق سه سند مكتوب، كتیبههای هخامنشیان، كتابهای اوستا در ایران و ریگ ودا در هند میتوان دست یافت. وی در ادامه به موارد كاربرد واژه ایران در زبانهای باستانی اشاره كرد و به معنای مفاهیم ار یا ایر پرداخت و گفت: این مفهوم به معانی متفاوتی چون آزاده، نجیب، نژاده و... اشاره شده است. ایرانشهر در دوره ساسانیان به صورت عبارتی سیاسی در میآید. قدرت واژه ایران یا اران در مفهوم سرزمین ایران در دوره ساسانی به اوج خود میرسد. در اوستا تركیباتی از این واژه آمده است. این استاد زبانهای باستانی سپس به زیستگاه ایرانیان یا ایرانشهر پرداخت و گفت: این زیستگاه كه در آغاز بیشتر شامل سرزمینهای شرقی ایران میشد (در شمال و جنوب كاملا در كنار كوههای هندوكش قرار داشت)، در فارسی باستان به صورت اریه به معنای آریایی است. داریوش واژه آریایی را به صورت عنوانی از طبقهای برای خود به كار میبرد و خود را پارسی و آریایی و از تبار آریایی معرفی میكند. داریوش و خشایارشا وقتی این واژه را برای خود به كار میبرند، نوعی سربلندی احساس میشود. این واژه در كتیبهها، پا را از آن جایی كه محل آنهاست فراتر میرود و اقوام دیگر مثل مادها و سایر اقوام ایرانی را نیز شامل میشود. واژه اریه دركتیبهها برای زبان فارسی باستان هم به كار رفته است. در متون پهلوی اران هم به معنی ایرانیان و هم سرزمین ایران به كار رفته است و ارانشهر نیز به این سرزمین اطلاق میشود. آموزگار سپس به جغرافیای تاریخی اوستا كه توسط مورخان تاریخ اسكندر در یونان ثبت شده، پرداخت و گفت: جغرافیای اوستایی آمیختهای از اسطوره و تاریخ است و ارزش تاریخی آن را در كنار مطالب اسطورهای نمیتوان از نظر دور داشت. همه رویدادهای مهم و مقدس آیین كهن ما در كنار ایرانویج انجام میگیرد. سند دیگر برای ترسیم جغرافیای تاریخی اوستا، فصل نخست وندیداد است كه فهرست سرزمینهای آفریده اورمزد و ضد آفرینش انگره مینو را مطرح میكند. آموزگار سپس به مهاجرت اقوام مختلف آریایی به فلات ایران اشاره كرد و گفت: توصیف جغرافیایی سرزمین ایران از شمال به جنوب است، از مرو و سغد آغاز میشود تا زرنگ و رخك پیش میرود و به عبارت دیگر از بلخ تا سیستان پیش میرود. استپهای شمال، سرزمینهای كناره آمودریا و آسودریا نیز در كنار آن قرار میگیرند. بعدها مادها و پارسها نیز درهزاره اول پیش از میلاد از سرزمینهای شرقی به سمت سرزمینهای غربی فلات ایران مهاجرت میكنند. مادها و پارسها آمیزهای از آریاییها میشوند با اقوام بومی و در غرب و جنوب غربی جایگزین میشوند و گستره ایران گستردهتر میشود. وی در پایان گفت: واژه ایران برای این سرزمین و همچنین ایرانشهر آغاز كاربرد سیاسی و اجتماعی خود را از دوره اشكانیان دارد و بیشتر در دوره ساسانیان است كه به اوج میرسد. برای اینكه نشان دهم نام ایران همیشه ایران بوده است، به این اشاره میكنم كه یونانیان و به تبع آن غرب چرا با آنكه با همه روایتهای آریایی آشنا بودهاند، آن را پرس میخواندند؟ به این جهت است كه یونانیان بیشتر با ایالتی كه با آن بیشتر سر و كار داشتند، یعنی پارس مراوده داشتند. به این دلیل است كه ایران را پارس نامیدهاند، همانطور كه ما یونان را به دلیل اینكه ابتدا با ایونیا ارتباط داشتیم، به جای هلن، یونان خواندیم. بعد واكه بلند پارس، به پرس تبدیل میشود و واژه پرس از این طریق به غرب میرود. اعراب نیز آن كلمه را فارس تلفظ میكنند، زیرا دو سكون در این زبان كنار هم نمیتوانسته باشد. به همین خاطر واژه فرس جمع فارس میگردد وگرنه از دیرباز ایران ایران بود و قانونی كه در سال ١٣١٢ گذشت كه پارس به ایران بدل شود، مربوط به ما نبود. سرزمین ما همیشه ایران نامیده میشود.
درباره پیشینه درخشان ایران اشخاص بیصلاحیت اظهارنظرهای موهوم كردهاند
صادق سجادی، معاون پژوهشی دایرهالمعارف بزرگ اسلامی دیگر سخنران بخش نخست بود كه درباره ایران و ایرانیان در متون تاریخی عربی بعد از اسلام تا قرن نهم هجری سخنرانی كرد و به برخی منابع مهم برای یافتن نام ایران و اطلاقات آن و نسبتی كه با فارس یا فرس دارد، پرداخت و گفت: مناقشه درباره مفهوم و مصداق ایران و ایرانیان و نسبت آن با مفهوم و مصداق فارس و فارسی طی چند دهه اخیر و به شكلی كه همه میدانیم، به انگیزههایی كه محل بحث آن نیست، آغاز شده و همچنان دوام دارد. ایران ستیزی نیز به سائقه تعصبات قومی سابقهای بس طولانی دارد. درباره پیشینه درخشان تاریخ و فرهنگ و ادب ایران نیز اشخاص بیصلاحیت اظهارنظرهای مطلقا بیاساس و موهوم كردهاند. حتی آن موهومات را نوشتهاند و به چاپ رساندهاند. اما تردید در قدمت نام و عنوان ایران كه اخیرا در بعضی گفتارها در ایران مطرح شده (سابقه آن در خارج از ایران مفصلتر است)، باید مرحلهای تازه در مناقشات ضد ایرانی تلقی شود. آن چه موجب تعجب و تاسف بیشتر است، این است كه بعضی از گویندگان این موهومات فقط مدعی تاریخ دانی نیستند، بلكه در دانشگاههای ما به دانشجویانمان درس تاریخ میدهند. وی تاكید كرد: به همین سبب به بررسی اجمالی نام و عنوان ایران و فارس و نسبت آنها با یكدیگر از چند مهم و معتبر عربی در زمینه تاریخ و جغرافیای عصر اسلامی از قرن سوم تا نهم هجری پرداختهام و به تواریخ فارسی و انبوه منابع ادبی اعم از فارسی و عربی كه مشحون از نام و اوصاف ایران و ایرانیان و فرهنگ ایرانی است، جز یكی دو مورد نپرداختهام تا نشان دهم این اشخاص تا چه پایه حتی از آثار و منابعی كه انتظار میرود آنها را خوانده، تدریس كرده یا لااقل دانشجویان خود را با مضامین آنها آشنا گردانیده باشند، بیاطلاعند. سجادی در ادامه گفت: نخست باید به تقسیم دو قسمت مسكون زمین میان فرزندان نوح با نامها و عنوانهای مختلف و نیز روایات كهن ایرانی و عربی درباره پیشدادیان و كیانیان و ممالیك ایران به روزگار باستان كه در منابع میانه آمده و غالبا اسطوره است و اسطوره تلقی شده است، متذكر شوم. نخست آنكه قسمتی از تاریخ كهن همه اقوام به طور مطلق یعنی ایران، یونان، بین النهرین، مصر، چین و حتی ترك و عرب شمالی كه روایت مكتوب نسبت به اقوام دیگر وجود دارد، مخصوصا آنچه مربوط به خاستگاه و ظهور و تكامل قوم و قلمرو آنهاست با اسطورهها درآمیخته و بخش مهم افتخارات ملی و حافظه تاریخی اقوام را همین تاریخ اسطورهای تشكیل داده است و از جهت وجودی قابل طعن و رد نیست. ثانیا صحت نسبت چیزی به كسی یا نسبت آن به واقع فرع بر وجود آن است. درستی آنچه در منابع تاریخی و ادبی در احوال و اوصاف تاریخی آمده، ممكن است محل تردید باشد، اما در اینكه این روایات از قرنها و هزاران سال پیش میان مردم رواج داشته، تردیدی نمیتوان كرد. سجادی در ادامه به كلمات و تركیبات ایران، ایرانشهر، فارس، بلاد فارس، فرس، مملكت الفرس در منابع عربی تاریخی پرداخت و گفت: این تركیبات و كلمات در این متون به وفور به كار رفته و مراد غالب نویسندگان آنها جز معدودی كه میان ولایت فارس و سرزمین فارس تفاوت قایل شدهاند، همه ایران و ایرانیان و شهرهای ایرانیان بوده است. گرچه درباره مرزهای سیاسی این سرزمین كه بر اثر حوادث و تحولات بزرگ در ادوار مختلف تغییر میكرده است، طبیعا اتفاقنظر وجود ندارد. از آن جا كه كهنترین منابع عربی، سرزمین ایران را ایرانشهر خواندهاند و از اجزای آن یعنی شهرها و ایالاتش سخن راندهاند، پیداست كه این تركیب و تعبیر از منابع قدیمیتر ایرانی و كسانی چون ابنالمقفع ترجمه شده و از این راه به این منابع و تداول مورخان و ادیبان عصر اسلامی راه یافته است. سجادی در ادامه سخنش به تفصیل درباره موارد متعدد این كاربردها پرداخت و با ارایه نقلقولهای فراوان، كاربرد تركیبات مختلف ایران و فارس را در متون عربی نشان داد.
فرهنگهای قومی محترم هستند، اما باید تفاوت آنها با فرهنگ ملی حفظ شود
جلال خالقی مطلق، استاد ادبیات و مصحح شاهنامه فردوسی از میهمانان این همایش بود كه البته نامش در میان سخنرانان نبود، اما به دعوت فتحالله مجتبایی به روی صحنه دعوت شد و سخنرانی كرد. وی درباره تفاوت زبان و فرهنگ قومی و زبان فرهنگ ملی صحبت كرد و گفت: موضوعی كه در ایران كمتر بدان توجه میشود و اگر هم توجه بشود مورد افراط و تفریط است، شناخت و اهمیت فرهنگهای قومی از یكسو و فرهنگ ملی از سوی دیگر است. كمتر كشوری در جهان میشناسیم كه در كنار فرهنگ ملی چندین فرهنگ قومی نداشته باشد. یكی از آنها كشور ما ایران است. فرهنگهای قومی از زبانهای قومی گرفته تا ادبیات، آداب، رسوم، موسیقی و آشپزی آنها سفره فرهنگ ما را رنگینتر میكنند. ما باید به این زبانها و فرهنگها، چه زبانهای ایران باشد و چه زبانهای ایرانی، توجه كرده و از آنها نگهداری كنیم و باید در دانشگاههای خود دارای رشته زبانها و اقوام ایرانی باشیم. ولی از سوی دیگر باید به یكایك مردم ایران توجه دهیم كه نباید فرهنگ قومی با فرهنگ ملی اشتباه گرفته شود، یا فرهنگ قومی هر فرهنگی كه باشد، رقیب فرهنگ ملی شود. فرهنگ ملی مجموعهای است از آن چه در ایجاد آن همه مردم ایران از رود ارس تا دریاچه هامون شریكند و در گذشته در سرزمین پهناورتری از ورای رود فرات و دجله تا ورای رود جیحون گسترده بود و هنوز بسیاری از این عناصر كهن اشتراك در این فرهنگ وجود دارد. اما حامل و ناقل این فرهنگ ملی كه معارف اسلامی را نیز دربر میگیرد، زبان فارسی است. این بدان معناست كه اگر فرضا كسی در ایران زبان فارسی نداند، میتواند باسواد باشد، بدین معنا كه بخواند و بنویسد، اما بیش از این نمیداند. یعنی از معارف فرهنگ ایرانی و اسلامی چیزی نمیداند، زیرا حامل و ناقل این فرهنگ در چارچوب فرهنگی ایران زبان فارسی است. مگر اینكه فقر فرهنگی خود را از راه یك زبان بیگانه مثل انگلیسی تامین كند. اما این زبان نیز فقط بخشی از معلومات و دانستنیهای امروزین او را تامین میكند و در چارچوب مرزهای فرهنگی ایران شخصی عامی تلقی میشود. خالقی مطلق گفت: پیامدهای این وضعیت غیر از پیامدهایی كه برای امنیت و ملیت و كشمكشهای سیاسی دارد، دردسرهایی بسیار شخصی و اجتماعی به وجود میآورد. شخصی بدین معنا كه بر زبان فارسی تسلط كافی ندارد، عملا از رسیدن به فواید اجتماعی محروم میماند و این به مرور زمان به قومگرایی و اختلاف دامن میزند. یعنی زیانهای شخصی تبدیل به مسائل سیاسی و اجتماعی میشود. دردسر اجتماعی دیگر آن رخ دادن یك اختلاف طبقاتی فرهنگی است. در ایران هیچ زبانی نیست كه بتواند در نقش زبان فرهنگی و اداری و سیاسی رقیب زبان فارسی باشد. یعنی فاصله زبان فارسی به عنوان زبان رسمی و ملی و ناقل و حامل فرهنگ ایرانی و اسلامی با دیگر زبانهای قومی در ایران كه بسیار عزیزند و باید نگهداری شوند، زیاد است. زبان فارسی با هزار و صد سال دوره نوین و به همین اندازه دوره میانی و باستانی آن در شمار یكی از كهنترین زبانهای جهان است كه دارای استمرار تاریخی و فرهنگی است. از سوی دیگر فرهنگ و معارفی كه به واسطه این زبان انتقال یافته است، دستاورد یك قوم از اقوام ایرانی نیست، بلكه از آغاز تا به امروز همه اقوام ایرانی چه در درون مرزهای سیاسی ایران و چه در میان كشورهای فارسیزبان دیگر و حتی كشورهایی كه امروز دیگر زبانشان فارسی نیست (آسیای صغیر، آسیای میانه و قفقاز) در این میراث فرهنگی ما سهیم هستند.در حالی كه چنین اشتراك فرهنگی در بسیاری دیگر از كشورهای جهان نیست، بلكه غالبا قومی زبان و فرهنگ خود را بر اقوام دیگر آن سرزمین تحمیل كردهاند. خالقیمطلق در پایان گفت: ما باید زبانها و فرهنگهای قومی را ارج بگذاریم و نگهداری كنیم. این سفره فرهنگی ایران را رنگینتر میكند. باید آنها را در دانشگاهها درس دهیم، اما از سوی دیگر باید مرز زبانهای قومی را با مرز زبان ملی و رسمی ما كه فارسی است، كاملا جدا كنیم تا در آینده از هرگونه تنشهای سیاسی فرهنگی و... به دور بمانیم.
اختلاف را كسانی درست میكنند كه از ایران میترسند
علیاصغر دادبه، استاد فلسفه و ادبیات دانشگاه علامه طباطبایی دیگر سخنران بخش نخست همایش بود كه درباره ایران در متون فارسی سخنرانی كرد. وی سخنش را با شعری آغاز كرد و گفت: اگر با كامپیوتر جستوجو كنید، بیش از ١٥٠٠ كاربرد واژه ایران را در شاهنامه مییابید. در نظامی نیز به همین طریق است. در ادوار مختلف تاریخی میتوان با همین روش شاهد صدها و هزاران كاربست تعبیر ایران در ادبیات را مشاهده كرد. بیشتر این كاربردها درباره سرزمین ایران است. بنابراین لزومی ندارد كه این ابیات را تكرار كرد. دادبه در ادامه گفت: اصولا وقتی میخواستم در این مورد صحبت كنم، به ذهنم خطور كرد كه كار ما به جایی رسیده كه در بدیهیات تشكیك میكنند. امروز برخی تا جایی پیش رفتهاند كه مدعیاند داریوش و كوروش نداشتهایم! حتی نفهمیده یا فهمیده حمله به شیخالرییس ابن سینا و ملاصدرا كه فلسفه او فلسفه رایج اسلامی ما است، صورت میگیرد! این دریغ و درد است كه جهل یا غرض یا هر دو توامان بنیان برانداز شدهاند و گویندگان نیز بر سر شاخ نشستهاند و بن میبرند! افسوس است كه درباره بدیهیات سخن میگوییم.
این استاد ادبیات علت این حملهها و انتقادهای نابجا را اقتدار فرهنگ ایرانی خواند و گفت: وقتی به معارف و فرهنگ یك كشور نقدهای بیرحمانه و نابجا میشود، نشاندهنده آن است كه از نام آن كشور و فرهنگ میترسند. وقتی بخواهید بنای استواری را فرو بیفكنید، ستونها را میزنید. به همین خاطر است كه به فردوسی و حافظ، سعدی و ابن سینا حمله میشود. اینها ستونهای فرهنگ ایرانی اسلامی هستند. البته من دلم روشن است و محال است ملت بزرگ ایران به این حرفها گوش دهند. مردم تكلیفشان روشن است و خوب میدانند و با همه وجودشان ایرانی بودن را حس میكنند. اختلاف را كسانی درست میكنند كه با پهلوان فرهنگ ایران مشكل دارند.
دادبه در ادامه به نسبت اصطلاحات ایران و پرشیا اشاره كرد و گفت: در بسیاری از موارد این دو نسبت تساوی داشتهاند و در مواردی دیگر نسبتشان جزء و كل بوده است. همچنین بسیاری از كشورها دو اسم داشتهاند مثل یونان و این امر غریبی نیست. علت این حرف نیز معلوم است. ضمن آنكه فراز و نشیب ایرانگرایی و ایرانستیزی در تاریخ ما حیرتانگیز است. در چهار سده اول كه مردم ایران متوجه شدند حساب اسلام از حساب عرب جداست، تكلیف خودشان را روشن كردند. ایرانیان دین گرامی اسلام را پذیرفتند اما از اعراب مستقل شدند و چهار قرن طول كشید تا به تجدید حیات برسند. در قرن چهارم كه قرن طلایی ما است، رودكی، فردوسی، ابوریحان و ابنسینا و... ظهور كردند. اینجا آمار كاربرد ایران نه فقط در شاهنامه دارید بلكه در شاعران دوره بعد نیز مشهود است. دوران سامانیان اوج ایرانگرایی است. دوره غزنویان كه ادامه آن است، این ایرانگرایی رو به اضمحلال میرود اما حتی در دورههای بعد مثل سلجوقیان باز این ایرانگرایی هست ولی این بسامد كم و زیاد میشود. دوره صفوی تجدید نیمه كاره عصر طلایی است و نشان آن، اینكه باز به شاهنامهخوانی توجه میشود. باز دوره مشروطه اوج این قضایاست بنابراین ایران در ادبیات ما همواره حضور داشته است.
وی در پایان گفت: طبیعی است كه وقتی حس خطر برای ملتی پیش میآید، میفهمد كه گوهری را از دست میدهد. ما این خصلت را داریم. مدام صبر میكنیم و تا پایان پیش میرویم. ما متاسفانه امروز گرفتار افراط و تفریط شدهایم و تا زمانی كه به عقل فلسفی باز نگردیم و خرد را رها كنیم، در بند آن باقی میمانیم. باید فلسفه و خردگرایی یاد بگیریم تا از این حالت افراط و تفریط رهایی یابیم.
موضوع علم سیاست حفظ منافع ملی است
جواد طباطبایی آخرین سخنران این نشست بود كه درباره «تاثیر تحولات جهانی در تغییرات مرزی ایران» سخنرانی كرد. وی گفت كه مباحثی چون امنیت ملی و حفظ منافع ملی و تمامیت ارضی مفاهیم نوظهور نیستند، بلكه دست كم میتوان آنها را تا دوره قاجاریه ردیابی كرد. وی با تاكید بر نقش میرزا ابوالقاسم قائممقام فراهانی در حفظ تمامیت ارضی ایران گفت: با كسانی مثل قائممقام در ایران تحولی در فهم منافع ملی و دفاع از آن تا حدی پیدا شده بود، اما عجیب آن است كه پشتوانه فكری آن هیچوقت به وجود نیامد. طباطبایی تاكید كرد كه حفظ منافع ملی مهم است، چرا كه موضوع علم سیاست در واقع حفظ منافع ملی و تمامیت ارضی یك كشور است. طباطبایی در بخش دیگری از سخنانش گفت افرادی چون قائم مقام میدانستند كه حفظ منافع ملی به هر قیمتی اهمیت دارد و از نظر ایشان، ما تا زمانی با همسایگان اشتراك داریم كه به منافع ملی ما اهمیت بدهند، وگرنه به «غیر» تبدیل میشوند. مشروح سخنان طباطبایی را به زودی در صفحه سیاستنامه خواهیم خواند.
روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید