نگاهی به روند ترجمه در ایران

1393/11/27 ۰۹:۵۲

نگاهی به روند ترجمه در ایران

آشنایی ایرانیان با فرهنگ جدید به طور عام، علوم انسانی جدید به‌طور خاص و علم سیاست جدید به طور اخص در ترازی عالمانه قطعا با واسطه ترجمه ممكن شده است. تا جایی كه به علم سیاست مربوط می‌شود، محققانی چون سیدجواد طباطبایی نقدهای جدی به این روند ترجمه و معرفی اندیشه‌های جدید وارد آورده‌اند و معتقدند كه كژتابی مفاهیم نوآیین موجب سوءتفاهم‌های اساسی در میان روشنفكران فارسی‌زبان شده است. از سوی دیگر گروهی معتقدند كه این روند ترجمه به همین شكل فعلی در هر صورت باعث ایجاد نوعی تجدد ایرانی شده كه شاید با تجدد غربی تفاوت‌های اساسی داشته باشد، اما در هر صورت صورتی از مدرنیته است. در گزارش پیش رو خواهیم كوشید ویژگی‌های اساسی این نهضت ترجمه (اگر بتوان چنین عنوانی برای آن قایل شد كه البته با توجه به ویژگی‌های یك نهضت یا جنبش نمی‌شود) را برشماریم.

 

كژتابی در فكر نو یا بومی‌سازی مفاهیم از نوع ایرانی

   محسن آزموده: آشنایی ایرانیان با فرهنگ جدید به طور عام، علوم انسانی جدید به‌طور خاص و علم سیاست جدید به طور اخص در ترازی عالمانه قطعا با واسطه ترجمه ممكن شده است. تا جایی كه به علم سیاست مربوط می‌شود، محققانی چون سیدجواد طباطبایی نقدهای جدی به این روند ترجمه و معرفی اندیشه‌های جدید وارد آورده‌اند و معتقدند كه كژتابی مفاهیم نوآیین موجب سوءتفاهم‌های اساسی در میان روشنفكران فارسی‌زبان شده است. از سوی دیگر گروهی معتقدند كه این روند ترجمه به همین شكل فعلی در هر صورت باعث ایجاد نوعی تجدد ایرانی شده كه شاید با تجدد غربی تفاوت‌های اساسی داشته باشد، اما در هر صورت صورتی از مدرنیته است. در گزارش پیش رو خواهیم كوشید ویژگی‌های اساسی این نهضت ترجمه (اگر بتوان چنین عنوانی برای آن قایل شد كه البته با توجه به ویژگی‌های یك نهضت یا جنبش نمی‌شود)   را  برشماریم.

 

   فردی و شخصی

خصلت اساسی ترجمه و برگردان كتاب‌ها و نوشته‌های اساسی در حوزه‌های علوم انسانی به طور عام در ایران فردی و شخصی بودن است، یعنی از همان نخستین مواجهات جدی ایرانیان با فرهنگ و تمدن جدید به ندرت اراده جمعی و برنامه‌ریزی شده‌ای برای انتخاب دقیق و منظم آثار فكری این فرهنگ وجود نداشته و تلاش‌ها برای برگردان این آثار ناشی از ذوق و علاقه شخصی افرادی است كه هر یك به دلیلی با وجوهی از فیل در تاریكی مواجه شده‌اند و بر حسب درك و فهم خود احساس كرده‌اند كه معرفی این سویه می‌تواند روشنگر تفكر غربی باشد. روشن است كه این شیوه از مواجهه به دلیل محدودیت‌های بضاعت شخصی و فردی نه‌تنها نمی‌تواند راهگشای ارایه تصویری منطقی و عقلانی از فرهنگ جدید باشد، بلكه به كژتابی‌ها و راهزنی‌های جدی منجر  و باعث می‌شود كه جامعه فارسی‌زبان در فهم اولویت‌ها و ضرورت‌ها دچار سوءتفاهم شود. 

 

   متاثر از روح زمان

البته نباید این نكته را از نظر دور داشت كه در هر صورت روند این مواجهات هر چقدر هم كه بر تلاش‌های فردی استوار باشد، تا آنجا كه به تعبیر هگلی روح زمان (Zeitgeist) برمی‌گردد، نمی‌تواند از جریان‌های غالب تفكر دور باشد، به تعبیر روشن‌تر ایرانیانی كه از همان زمان منورالفكران پیش و زمان مشروطه تا زمان ما به نحوی از انحا (تحصیل در غرب، سفر به كشورهای اروپایی و امریكا، یادگیری زبان و...) با علوم انسانی جدید مواجه شده‌اند، لاجرم متاثر از گفتمان‌های مسلط زمان بودند و به صورت خود به خودی بیشتر به ترجمه و برگردان آثاری می‌پرداختند كه سكه رایج بوده‌اند و از اقتضائات «مد روز» پیروی می‌كردند، یعنی متناسب با محیط فرهنگی (اعم از دانشگاه و فضاهای روشنفكری) كه در آنها پرورش یافته بودند، آثاری را انتخاب و ترجمه می‌كردند.

 

  از بیت‌الحكمه تا دارالترجمه ناصری

وقتی به فقدان یك نهاد مشخص برای ترجمه اشاره می‌شود، البته نگاه‌ها به سرعت بدبین می‌شود، چرا كه دست كم در دهه‌های اخیر تجربه نشان داده كه نهادهای رسمی تالیف و انتشار كتاب با وجود در اختیار داشتن بودجه‌های لازم و امكانات كافی، در امر تولید و ترجمه آثار چندان موفق نبوده‌اند، علت نیز نگاه محدودكننده و انحصاری ایشان و محدودیت‌های نهادهای رسمی است كه همیشه محافظه‌كارانه عمل می‌كردند و در نتیجه به سرعت تبدیل به اداره‌هایی عریض و طویل با خروجی اندك شده‌اند. وقتی این دیدگاه محدود به ترجمه را با دو تجربه بالنسبه موفق و قابل توجه در تاریخ خودمان مقایسه می‌كنیم، تفاوت ره محسوس‌تر می‌شود. تجربه نخست كه به تعبیر همگان یك نهضت ترجمه گسترده در تاریخ تمدن و فرهنگ اسلامی را رقم زد، تاسیس بیت‌الحكمه در عصر اولیه عباسیان (در زمان هارون‌الرشید بنا شد و در زمان مامون به اوج شكوفایی رسید‌) است. انتقال عظیم و بحث‌برانگیز فرهنگ و تفكر یونانی به واسطه ترجمه در قرون دوم و سوم هجری به واقع یكی از نقاط عطف سیر رو به رشد فرهنگ اسلامی در قرون میانه است. دومین حركت قابل توجه دارالترجمه ناصری است كه به تعبیر عبدالحسین آذرنگ، پس از عصر جنبش ترجمه در دوره خلافت عباسیان در تمدن اسلامی، نخستین تشكیلات متمركزی كه در كشور شكل گرفت و وظیفه آن ترجمه از زبان‌ها و از منابع مختلف بود، همین دارالترجمه  ناصری بود.

 

   نهادهای ترجمه

بعد از این دو حركت قابل توجه كه درباره آنها بسیار نوشته‌اند و گفته‌اند، در سال‌های بعد از ١٣٠٠ حركت‌های ترجمه چنان كه در صدر سخن اشاره شد، عمدتا فردی و شخصی بوده است. البته در این میان نباید از نقش برخی ناشران در ترجمه‌های گسترده غفلت ورزید، برای مثال قبل از انقلاب و در دهه‌های ١٣٣٠ و ١٣٤٠ دو موسسه بنگاه ترجمه و نشر كتاب (تاسیس ١٣٣٣) و موسسه فرانكلین (در ایران ١٣٣٩) كه البته بیشتر در زمینه آثار ادبی سرمایه‌گذاری می‌كردند، نقش موثری در معرفی برخی چهره‌های فرهنگ جدید به فارسی‌زبانان ایفا كردند، كاری كه در حد و اندازه‌ای قابل قیاس ناشرانی چون امیركبیر (تاسیس ١٣٢٨) و خوارزمی (١٣٤٧) صورت دادند. بعد از انقلاب اسلامی نیز البته برخی ناشران رسمی مثل سمت (سازمان مطالعه و تدوین كتب علوم اسلامی) و مركز نشر دانشگاهی (تاسیس ١٣٥٩ كه در ابتدا كمیته ترجمه و تالیف و تصحیح كتاب‌های دانشگاهی بود) تلاش كردند كه چنین راهی را بپیمایند، البته به اعتقاد محمود حسینی‌زاد مترجم ادبی این كوشش‌ها به دلیل «برنامه‌ریزی غلط از یك طرف و بی‌تجربگی بیشتر اساتید از طرف دیگر» چندان موفق نبود. همچنین باید از ناشران خصوصی مهمی چون مركز (١٣٦٤)، نی (١٣٦٣)، ققنوس (١٣٥٦)، چشمه (١٣٦٤)، كویر، اختران، قومس، گام نو، روزبهان و... كه در زمینه ترجمه آثار علوم انسانی نقش موثر داشته‌اند، یاد كرد.

 

   مترجمان پیامبران فرهنگ

اگر چنان كه گفته شد، مهم‌ترین ویژگی روندهای ترجمه‌ای در ایران ذوق و سلیقه و احساس نیاز فردی مترجمان باشد، پس بی‌تردید باید به نقش مترجمان به عنوان افرادی كه كارگزاران اصلی این ارتباط فرهنگی بودند نیز اشاره شود. پرداختن (ولو در حد نام) به تمام مترجمان حوزه‌های علوم انسانی در تاریخ معاصر ترجمه نه ممكن است و نه مطلوب، اما بدون تردید برخی نام‌ها و چهره‌ها در این تاریخ بیش از صد ساله تاثیری به مراتب ماندگارتر از بقیه داشته‌اند. در بخشی دیگر به محمدعلی فروغی

(١٣٢١-١٢٥٤) به عنوان یكی از فاضل‌ترین و تاثیرگذارترین این چهره‌ها اشاره شد كه با نگارش كتاب اساسی سیر حكمت در اروپا با ترجمه و تالیف آثاری چون اصول علم ثروت ملل یعنی اكونومی پلتیك، حقوق اساسی (یعنی) آداب مشروطیت دول، حكمت سقراط و افلاطون و خلاصه گفتار در روش به كار بردن عقل (ترجمه از دكارت) در پی‌ریزی زبانی معیار در ترجمه برای نسل‌های بعد از خود نقش موثری ایفا كرد. البته پیش از فروغی و در دوران قاجار مترجمان بزرگ دیگری چون یوسف خان مستشارالدوله (ترجمه از روسی)، میرزا جعفر قراچه داغی (ترجمه نمایشنامه)، میرزا آقا خان كرمانی، میرزا حبیب اصفهانی (ترجمه حاجی بابای اصفهانی)، ابوالقاسم خان قراگوزلو ناصرالملك (مترجم اتللوی مغربی اثر شكسپیر)، خلیل خان ثقفی اعلم‌الدوله، یوسف اعتصام‌الملك و عبداللطیف تسوجی (مترجم هزار و یك شب در عصر قاجار) یاد كرد.

موج ترجمه به تعبیر عبدالله كوثری مترجم برجسته آثار ادبی از دهه ١٣٢٠ به بعد شدت می‌گیرد. در این دهه شمار آثاری كه در حوزه‌های متنوع علوم انسانی از تاریخ و سیاست گرفته تا فلسفه و ادبیات و جامعه‌شناسی ترجمه می‌شود، فراوان است. در این دوره به چهره‌هایی چون محمود هومن (١٣٥٩-١٢٨٧) استاد فلسفه و نویسنده و مترجم آثاری چون زیست یا زندگی (درباره فلسفه، ١٣٢٤)، تاریخ فلسفه از آغاز تا نخستین آكادمی و عبور از خط: مبحثی در نیهیلیسم (نوشته ارنست یونگر) و امیرحسین آریان‌پور (١٣٨٠-١٣٠٣) جامعه‌شناس نام‌آشنا و مترجم آثاری چون علم اخلاق (١٣٢١)، سیر فلسفه در ایران (١٣٤٦) و احمد فردید (١٢٨٩-١٣٧٣) فیلسوف معاصر و مترجم بخش‌هایی از فلسفه عمومی یا مابعدالطبیعه نوشته پل فولكیه (به همراه یحیی مهدوی) نام برد كه نقش موثری در ترجمه اصطلاحات فلسفه غربی به فارسی داشت. پیش از انقلاب تا آنجا كه به سیاست مرتبط می‌شود غیر از محمود محمود (١٣٤٤-١٢٦١) نخستین مترجم شهریار نیكولو ماكیاوللی و مولف «تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم» در هشت جلد باید از دو چهره به عنوان مهم‌ترین مترجمان آثار علوم سیاسی یاد كرد: حمید عنایت (١٣٦١-١٣١١) استاد فقید سیاست دانشگاه تهران بی‌تردید شناخته‌شده‌ترین نویسنده و مترجم علم سیاست در ایران دست‌كم تا پیش از انقلاب است، او كه علایق جدی فلسفی داشت آثار مهمی چون سیاست ارسطو، عقل در تاریخ هگل، تاریخ طبیعی دین هیوم را ترجمه كرد و در تربیت چهره‌هایی چون حسین بشیریه، علی قیصری و... نقش موثری داشت. چهره دیگر داریوش آشوری

(متولد ١٣١٧) است كه در دو حوزه سیاست و فلسفه ترجمه‌های موثری صورت داده است (در علم سیاست شهریار ماكیاوللی و آرمانشهر تامس مور و دانشنامه سیاسی و در فلسفه ترجمه آثار نیچه و جلد هفتم تاریخ فلسفه كاپلستون) . پیش از انقلاب از میان مترجمان چپ‌گرا می‌توان به نام‌هایی چون ایرج اسكندری (١٢٨٦-١٣٦٤) مترجم كاپیتال ماركس یاد كرد. بعد از انقلاب نیز مترجمان برجسته‌ای به ترجمه آثار علوم انسانی همت گماردند كه برخی از ایشان در حوزه‌های مخصوص علوم انسانی تالیفات اساسی نیز داشتند. برخی از نام‌آور‌ترین ایشان عبارتند ازعزت‌الله فولادوند، باقر پرهام، میرشمس‌الدین ادیب سلطانی، محسن ثلاثی، مراد فرهادپور، خشایار دیهیمی، عبدالكریم رشیدیان، سیاوش جمادی، كامران فانی، محمود عبادیان، عبدالحسین آذرنگ، منوچهر صانعی دره‌بیدی، حسین بشیریه، عبدالحسین نیك‌گوهر، یدالله موقن، خشایار دیهیمی، حسین پاینده، یوسف اباذری و... در سال‌های اخیر نیز موج عظیمی از مترجمان جوان به ترجمه‌هایی در حوزه‌های متنوع علوم سیاسی از فلسفه و جامعه‌شناسی گرفته تا سیاست و روانشناسی و اقتصاد پرداخته‌اند. البته هنوز بسیاری معتقدند كه فاصله میان این نسل جوان با نسل‌های پیشین به لحاظ كیفیت فراوان است و در این زمینه مطالب زیادی نوشته و گفته شده است.

 

   وارونگی ترجمه

فردی بودن و سلیقه‌ای بودن ترجمه‌ها، گستردگی مفاهیم، تحولات گسترده، تكان‌دهنده و سریع سیاسی و اجتماعی، فقدان سازوكار مشخص و برنامه‌ریزی دقیق، دشواری امر ترجمه و... باعث شده كه با وجود تلاش‌های مذكور ترجمه به مثابه بازتاب آثار علوم انسانی جدید در ایران از نقایص جدی برخوردار است. در حوزه علم سیاست كه افرادی چون سیدجواد طباطبایی از یك انحطاط یا بحران جدی در انعكاس و بازتاب تفكر جدید غربی در زبان فارسی سخن می‌گویند، نگاه انتقادی طباطبایی حتی مترجمان شناخته‌شده‌ای چون عنایت، آشوری و دیهیمی را نیز بی‌نصیب نگذاشته و معتقد است كه ما حتی در ترجمه آثار كلاسیك چون شهریار ماكیاوللی یا آثار هگل و افلاطون با معضلات اساسی درگیر هستیم. نكته بعدی اما تقدم و تاخر آثار است. دو خصلت فردی و مد روز بودن ترجمه‌ها باعث شده بسیاری از آثار اساسی تفكر جدید بسیار دیرتر از آثار ساده‌تر ترجمه شوند و مترجمان كمتر به سراغ آثار كلاسیك یا بنیادی روند. فقدان حمایت‌های جدی (چنان كه در كشورهای پیشرفته مشهود است) و كارهای گروهی از بزرگ‌ترین علل این نقیصه است. این همه اما باعث نشده كه اندیشه ایرانی در زمانه ما توانسته باشد از چنبره ترجمه نجات یابد. زمانی مراد فرهادپور در مقدمه عقل افسرده از ترجمه به مثابه تفكر یاد كرده بود. پویش‌های محققان ایرانی نیز هنوز نتوانسته به مفهوم‌سازی و تولید اندیشه منجر شود. همچنان آثار تحقیقاتی اگر هم تولید شوند، بر بستر نظریات غربی و با وام‌گیری از آنها نوشته می‌شوند و تاكنون متفكران ایرانی نتوانسته‌اند نوزایشی در تفكر چنان كه در عصر زرین فرهنگ ایرانی (چنان كه ریچارد فرای درباره‌اش نوشت) در سده‌های سوم و چهارم و پنجم هجری شاهدش بودیم را پدید آورند. راستی این زوال اندیشه به تعبیر سید جواد طباطبایی تا كی باید ادامه یابد و تا چه زمان به گفته احمد فردید صدر تاریخ ما باید ذیل تاریخ غرب خوانده شود؟

روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: